امشب بیا یک سر به خوابم ماه تابان
حالی بپرس از #مادر پیرت پسر جان
دیگر سراغ از ما نمی گیری، کجایی؟
شاید که یادت رفته قول زیر قرآن
تو همنشینی با جوانان بهشتی
لطفی ندارد دیدن ما سالمندان
شرمنده ام مادر دلم خیلی گرفته
ناراحت از حرفم نشو رو برنگردان...
پیش سماور رو به رویایش نشسته
مادربزرگ پیر من با چشم گریان
چیزی نمی گوید ولی از چشمهایش
میشد بفهمی در اتاقش هست مهمان
دارد برایش چای میریزد ولی او
مثل همیشه لب نخواهد زد به فنجان
#عطر عجیبی خانه را پر کرده شاید
عطر گلی باشد که مانده زیر باران...
#مادران_انتظار
#شهید_گمنام
#شب_بخیر
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
#شهیدانه
ای #شهدا...
عاشقانه شربت #شهادت را نوشیدید و ما ملتمسانه نیازمند #نگاه زیبای شماییم
#شهدا گاهی #نگاهی که ما اسیران رویا، از #خواب غفلت بیدار شویم
ای #خاکی پوشان بی ادعا از #ماضی_ها #خسته شده ایم ، دلمان حال #مضارع می خواهد ..
#هوای تازه، با نسیمی از #عطر شما
#شهدا_شرمنده_ایم
#ارسالی_از_اعضاء
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
#شهیدانه
ای #شهدا...
عاشقانه شربت #شهادت را نوشیدید و ما ملتمسانه نیازمند #نگاه زیبای شماییم
#شهدا گاهی #نگاهی که ما اسیران رویا، از #خواب غفلت بیدار شویم
ای #خاکی پوشان بی ادعا از #ماضی_ها #خسته شده ایم ، دلمان حال #مضارع می خواهد ..
#هوای تازه، با نسیمی از #عطر شما
#شهدا_شرمنده_ایم
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
🍃باران بر تن شهر میزند و آرام آرام غبار را میشوید، آب به جریان افتاده و بیمقصد از کوچه ها میگذرد. گویی پایانی برای این راه نیست! تنها بیراهه است که مسیر را پیچیده تر میکند!
.
🍃از روزی که رفته ای شهر خالی شده، حالا دیگر بی تو، #جهان یک ازدحامِ تو خالیست، تو تمام ما بوده ای و برایِ تکاملِ خودت جایی غیر از زمین را جست و جو میکردی، میدانستی #زمین جایِ ماندن نیست! و این همان چیزیاست که ما فراموش کرده ایم😔
.
🍃زمین برای ماندن نیست! تنها پلی است که انسان را به #آسمان میرساند. اما امان، امان از تمامِ دلبستگی ها که بالِ پریدن را زنجیر میکنند به زرق و برقِ پوچِ #دنیا و ما از اصلِ خود جامانده ایم، از اویی که چشم به ما دوخته کاری برای آمدنش کنیم!😞
.
🍃در این وانفسایِ دنیا دستمان را بگیر ای #شهید♡
.
🍃باید عبد او باشیم، عبد دنیا شده ایم.
باید عبدالمهدی بود تا به لبخندی، زندگی زیر و رو شود. مانند تو شدن سخت است! #عبدالمهدی_کاظمی شدن دشوار است. باید چون تو فقط او را دید و برای او از همه چیز گذشت تا خریدارمان شود❣
.
🍃آنوقت است که مرگ را با #شهادت عوض میکنند و زنده تر از هر وقتِ دیگری میشویم، آنگاه #حلب، خاکی که خون را به آغوش میکشد سکویِ پرواز میشود. اما ما بیخبر از آسمان، زمین گیر شده ایم😪
.
🍃باران هنوز میبارد و اینجا دخترانت پشتِ پنجره، چشم به آسمان با تو #نجوا میکنند و تو تجلی میکنی در نگاهشان آنگاه که پرنورترین ستاره، از پشتِ ابرها چشمکمیزند و این یعنی بابا هست و میبیند و تا همیشه در آغوشِ اوییم هرچند ما خیالش را به آغوش میکشیم🥺
.
🍃باران میبارد و در خاکِ حلب، درست همانجایی که خونِ تو ریخته است، گل میدهد و نسیم #عطر تورا تا اینجا میکشاند. تو در شهر هستی هرچندِ لبخندت قابِ روی دیوار باشد🌹
.
🍃شُست #باران همه کوچه خیابان هارا
پس چرا مانده غمت بر دلِ بارانی من...؟💔
#پروازت_مبارک همنشینِ ابرها♡
.
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_عبدالمهدی_کاظمی
.
📅تاریخ تولد : ۱۴ بهمن ۱۳۶۳
.
📅تاریخ شهادت : ۲۹ آذر ۱۳۹۴.خانطومان
.
📅تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🔴 #ابتکار_شیرین
سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن».
گذاشته بود توی جیب لباس فرمش. یه شیشه #عطر بود و یه #دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی
نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲