#بسم_الله_الرحمن_الرحیم #شهید_مرتضی_حسین_پور #مرتضی_حسین_پور آشنای آسمان ها!! به روایت/ دوست و همرزم #فرمانده_حسین فرماندهان عراقی (حیدریون) همه از حسین خط میگرفتن و همه منتظر دستور حسین بودند. انگار حرفهای حسین برای فرماندهان گروه های مجاهد عراقی وحی منزل بود! نیروهای حیدریون برای فرماندهان خودشون خیلی احترام قائل بودند تا جایی که پشت در اتاق هر فرمانده یک نفر نیروی مسلح نگهبانی می داد (این پست ها غیر از پست های دفاع از مقر بود؛ در واقع بیشتر بیانگر شوکت و عظمت فرماندهان نزد عراقی های مجاهد بود) اما حسین هرموقع خط عوض می شد، خودش حتی برای نیروهای دسته چندم سنگر درست می کرد. چیزی که در بین اونها مرسوم نبود! حسین همه رسم ها رو بر هم زده بود! نمی دانم شاید هم حسین نبود باکری شهردار بود و کمک به پیرزن. اما عجیب است گم نامی حسین. آن لحظه یاد آوینی افتادم که می گفت: " اینان به راه های آسمان آشنا تر از راه های زمین اند. " #حسین_قمی #فرمانده_حسین #جبهه_مقاومت_اسلامی #سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج_الله #فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم_بحق_الحسین_علیه_السلام #اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادة_فی_سبیلک_بحق_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها

#بسم_الله_الرحمن_الرحيم #شهید_مرتضی_حسین_پور #مرتضی_حسین_پور بعد از دانشکده هنگام تقسیم نیرو، مرتضی را به قسمت اداری ،مأمور کرده بودند.مرتضی خیلی ناراحت بود.دوست داشت کارهای سخت تر و عملیاتی انجام دهد.به آشنایان سپرده بود برایش سفارش کنند که در جای سخت و عملیاتی بکارگیری شود! اسم یک منطقه ای رو می‌آورد و دنبال این بود که به آنجا مأمور شود.من به شوخی گفتم :«حتما میخوای بری اونجا برعکس از یک طنابی آویزان بشی،یا از جایی بری بالا و یا یک بلایی سر خودت بیاری » با خنده جواب داد :«پس چی؟!بشینم پشت میز؟» آخر هم با اصرار و پارتی بازی کارش را درست کرد و رفت برای کارهای عملیاتی! #حسین_قمی #فرمانده_حسین #سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج_الله #جبهه_مقاومت_اسلامی #فدائی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #مدافعان_حرم #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_الفرجهم_و_فرجنا_به_بحق_الحسین_علیه_السلام #اللهم_ارزقنا_توفيق_الشهادة_في_سبيلك_بحق_الحسین_علیه_السلام #کتاب_مروری_بر_خاطرات_فرمانده_نابغه

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم #شهید_مرتضی_حسین_پور #مرتضی_حسین_پور پست جنگل اواخر دوران کاردانی، در یک برهه ی زمانی تمام سربازها را مرخص و ما دانشجوها را موظف کردند به جای آن ها پست بدهیم. برای ما سخت بود. ما دیگر افسر شده بودیم و این کار را در شان خود نمی دانستیم. در همان شرایط که همه بچه ها به فکر فرار از این وظیفه بودند، مرتضی سخت ترین پست ها را برمی داشت! دور از پادگان، منطقه پردرختی وجود داشت که بین درختان برجکی نصب بود و بچه ها به آن شست جنگل می گفتند. بچه ها از این پست فراری بودند. برعکس، مرتضی این پست را 48 ساعته بر می داشت! #حسین_قمی #فرمانده_حسین #جبهه_مقاومت_اسلامی #سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج_الله #فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم_بحق_الحسین_علیه_السلام #اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک_بحق_زینب_سلام_الله_علیها