عصر بارانی و چای
تویِ سنگر ؛ بویِ نم ؛
در خیالم با شما خوش بودن
شدیداً ســاده است . . .
#جمع_رزمندگان
#مردان_بی_ادعا
💠
عجب عتیقههایی هستند امدادگرا ...
بار اولم بود که
مجروح می شدم و
زیاد بی تابی میکردم ...
یکی از برادران امدادگر
بالاخره آمد بالای سرم و
با خونسردی و حالت خنده گفت :
چیه، چه خبره؟
تو که چیزیت نشده بابا...!
تو الان باید به بچههای دیگه هم
روحیه بدی؛ آن وقت داری گریه میکنی؟!
تو فقط یک پایت قطع شده ، ببین
بغل دستی تو سر نداره هیچی هم نمیگه
این را که گفت ،
بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد
به بنده خدایی که شهـید شده بود ):
بعد توی همان حال ...
که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد
کلی خندیـدم و با صدای آروم گفتم:
عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا
این امدادگر هم جمله من را شنید و گفت:
حقته بزارم همین جا بمونی...(:
#لبخندهای_خاکی
#مردان_بی_ادعا
چہ بڪشیم
چہ ڪشتہ شویم
پیروزیم ان شـاءالله ✌
#مردان_بی_ادعا
#دفاعمقدس
💠
وقتی میخواهند
به استقبال شهادت بروند
با بهترین سیما
با بهترین لباس
و بهترین ذِکـر
می روند ...
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
💠
وقتی میخواهند
به استقبال شهادت بروند
با بهترین سیما
با بهترین لباس
و بهترین ذِکـر
می روند ...
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
شهردار بیا منو بردار ...
وقتی نیروها از برنامههای خستهکننده مثلِ
رزم شبانه و مراسم صبحگاهی برمیگشتند
همه داخل سنگر و یا چادر دنبال «شهردار»
و یا «خادمالحسین» میگشتند و برایِ اینکه
نشان دهند تا چه اندازه خسته و بی حس و
حال هستند، میگفتند: «شهردار بیا منو بردار»
کنایه از اینکه از دست رفتم بیا به دادم برسツ
#لبخندهای_خاکی
#مردان_بی_ادعا
#لبخند_بزن_برادر
شهردار بیا منو بردار ....
وقتی نیروها از برنامههای خستهکننده مثلِ
رزم شبانه و مراسم صبحگاهی برمیگشتند
همه داخل سنگر و یا چادر دنبال «شهردار»
و یا «خادمالحسین» میگشتند و برایِ اینکه
نشان دهند تا چه اندازه خسته و بی حس و
حال هستند، میگفتند: «شهردار بیا منو بردار»
کنایه از اینکه از دست رفتم بیا به دادم برسツ
#لبخندهای_خاکی
#مردان_بی_ادعا
وقتی جنگ شیرین میشد!
با بستنیهای حصیری خاطره ...
#نوش_جان
#مردان_بی_ادعا
کاش از سفرهی شهداء
حلال بودن ، سادگی ، صمیمیت
و یاد خدا بودن را بیاموزیم
اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَ عَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا...
#لحظات_سبز_افطار
#مردان_بی_ادعا
#التماس_دعا