eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
66.5هزار عکس
10هزار ویدیو
167 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
این خیابان به نام من خواهد شد یک روز مجیدرضا و ناصر تنها و فرهاد محرابیان، مقابل در خانه دوست همرزممان، فرهاد نشسته بودند که ادامه صحبتشان به کشیده شد. فرهاد گفت: " قبل از شما دو نفر من شهید می شوم و این خیابان به نام من خواهد شد." ناصر گفت: ' نه اول من شهید می شوم و اسم مرا روی این خیابان خواهی دید.' مجید حرف او را قطع کرد و گفت: " نخیر، مطمئن باشید که من زودتر از شما شهید می شوم و خیابان به اسم من نامگذاری خواهد شد." پس از مدتی هر سه به شهادت رسیدند. اول از همه مجیدرضا شهید شد و بعد از او فرهاد و ناصر و سه خیابان محل به نام مبارک آنها نامگذاری و زینت داده شد...
از مادرش خواست گلویش را ببوسد محمدعلی، پدر، برادران و خواهران خود را در یک سانحه ی رانندگی از دست داده بود و در دنیا فقط مرا داشت و مادرش را... آخرین باری که به جبهه می رفت، بسیار با نشاط بود. او در آن روز سه بار از مادرش حلالیت طلبید و از او می‌خواست زیر گلوی او را ببوسد. وقتی مادرش علت را پرسید به او جوابی نداد. او در همان لحظه به من و مادرش گفت: من شما را خیلی دوست دارم ولی خدا را بیشتر از شما دوست دارم. وقتی از من حلالیت طلبید، همه چیز را دریافتم او در آخرین دیدار، مرا به صبر و نماز شب سفارش کرد. بعد از چند روز که پیکر پاکش را به شهر آوردند ، دیدیم ترکشی درست به زیر گلویش اصابت کرده است یعنی همان محلی که از مادرش میخواست آن را ببوسد. همسر شهیدم واقعا عاشق شهادت بود.