❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#خاطرات_شهید
✍نزدیک یک هفته بود که سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش می زد.بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین،من میرم به فاطمه و ریحانه «دختر شش ساله و هشت ماهه اش » زنگ میزنم...
✍جمعه ظهر (6 آذر 94 ) توی سنگر بودیم. اگر ایستاده نماز می خوندیم دشمن ما رو میزد.علیرضا نمازش رو بصورت نشسته توی سنگر ما خوند. ده الی بیست دقیقه بعد از نماز ظهر بود که تیر خورد بالای چشم چپش، با اینکه کلاه سرش بود تیر از کلاه رد شد و پیشونی اش رو شکافت... سریع سوار ماشینش کردیم ، هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد. توسل کردیم به حضرت زهرا ، اما علیرضا انتخاب شده بود و فدای زینب سلام الله علیها شد...
وقتی می خواستیم دفنش کنیم انگار به خواب رفته بود. آرامش توی چهره اش موج میزد...
راوے : دوست شهید
#شهید_علیرضا_قلی_پور🌷
#یاد_شهدا_صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
•
مراسم عروسیمان را
ظهر گرفتیم که به چشم نیاید!
وحرمت داغداریِخانوادهشهدا حفظ شود
آمدیم توی اتاق که ناهار بخوریم ؛
در را بست و پشت آن ایـستاد ،
رو به من ڪرد و گفت :
می دونی که تو این لحظه
دعـای ما مستجـابه ؟
گفتم: آره ولی الان بیا ناهار بخوریم
گفـت : روزه ام !!
گفتم: تو روزِ عروسی روزه گرفتی؟
گفت: روزهی نذره ، گفتم : چه نذری؟
گفت: اینکه همونطور که خدا
منو تو عید غدیر متولد کرد
تو عید غدیر هم مـزدوج کنه ،
حالا من دعا میڪنم تو آمین بگو،
دستم را به دعا بلند ڪردم ...
گفت : خدایا
همونطور ڪه منو
در عید غدیر متولد کردی
ودر عید غدیر مزدوج کردی،
در عید غدیر هم به "شهادت" برسان.
غدیر هرسال که میآمد
منتظرِ خبــرش بودم ...
غدیر آخر که خبر شهادتش را
در سومـار برایم آوردند گفتم :
سالهاست منتظر شنیدنش بودم ...
✍🏻 راوی : همسر شهید
#شهید_حاجعلی_کسایی
#شهادت_عیدغدیر_۱۳۶۶
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
#مداح_بی_سر
هم مداح بود هم شاعر اهل بیت
می گفت :
« شرمنده ام که
با سَر وارد محشر شوم
و اربابم بی سر وارد شود ..»
بعدِ شهادت . . .
وصیتنامهاش رو آوردند ،
نوشته بود : قـبرم رو
توی کتابخونه مسجد المهدی کَندم
سراغ قبر که رفتند . . .
دیدند که برای هیکلش کوچیکه!
وقتی جنازهش اومد،
قبـر اندازه ی اندازه بود
اندازه تنِ بی سرش ...
✍ راوی : حاج کاظم محمدی
مداح اهل بیت علیهمالسلام
#شهید_حاجشیرعلی_سلطانی
#مسئولتبلیغات_تیپامامسجاد_فارس
#شهادت_عملیات_فتحالمبین_۱۳۶۱
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
دیده بان ...
با اینکه تخصص بالایی داشت
ولی با درخواست خودش
دیدہ بان گـروہ آتشـبار شد ..!
ساعتها پشت دوربین دیدهبانی میکرد،
قرار بود در منطقهای عملیات انجام بگیرد
ولی محسن مانع آن عملیات شد.
گفتهبود در این منطقه زنوبچه دیده است،
خیلی دقـت داشت طوری گرا بدهد
که خونی به ناحق ریخته نشود...
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محسن_حیدری
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
#بیتالمال_مالالبیت_نیست...
عشق و محبتش به جا ،
حساسیتهای کاریاش هم به جا بود.
مواقعی که من و نغمه ...
براےِ اقامتطولانی به سوریه میرفتیم ،
از گرفتنِ محل اسکان تا تردد ماشین را
مراقبت می کرد که از هزینهی شخصیِ
خودش پرداخت کند ...
می گفت :
باید مراقب باشیم
«بیت المال» ، «مال البیت» نشه.
در وصیت و حرفهای آخرش هم گفت:
مقداری از حقوقم رو به اداره برگردون،
شاید جایی حواسم نبوده خرجی کردم
که شخصی بوده ، یا زمانی را پُر کردم
که کار اداری نبوده ....
✍🏻 راوی : همسر شهید
📚 منبع : کتاب جاده سرخ
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_حسینی
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3