eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
67.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
172 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
مبارزه مسلحانه با طاغوت 🔹یکی از دوستان شهید جهانگیر نارنجی کاهو تعریف می‌کند: من و شهید ۴ سال در دبیرستان با هم بودیم. در یک خانه زندگی می‌کردیم و درس می‌خواندیم. از سال سوم و چهارم دبیرستان شب‌ها به خانه نمی‌آمد. نگرانش بودم. مدتی به همین منوال گذشت. یک روز حرف دلم را به زبان آوردم و پرسیدم: «شما کجا هستی؟» او گفت: «با من کار نداشته باش، نمی‌تونم به تو چیزی بگم» 🔹وی در ادامه ماجرا چنین می‌گوید: " این رفتارش برایم عجیب بود. پس از یک سال، یک شب ساعت ۱۲ به خانه آمد. آن شب خیلی اصرار کردم که باید بدانم شما کجا هستی و مشکوک شده‌ام. او که چاره‌ای نداشت با کمی تأمل گفت: «حرفی را که از من می‌شنوی فقط و فقط در همین خانه بماند.» من قسم یاد کردم و او گفت: «من و چند نفر دیگه شب‌ها می‌رویم به خانه افسران ارتش و ضمن خلع سلاح آن‌ها، اطلاعات کسب می‌کنیم.» آن‌وقت کلت کمری را که به کمرش بسته بود نشانم داد."
🔸فرمانده‌اي كه روي سيم‌خاردار مي‌خوابيد 🔹در یکی از روزها که جلیل مجروح شده بود، حسین آقا (شوهر خواهر جلیل) برای تهیه گاز پانسمان به داروخانه رفت. دکتر داروخانه پرسید: «گاز را برای چه کسی می‌خواهی؟» حسین آقا جواب داد: «برادر خانمم مجروح است.» دکتر پرسید: «نام او چیست؟» حسین آقا جواب داد: «جلیل محدثی فر.» دکتر گفت: «بله او را می شناسم. او فرمانده گردان تخریب است. 🔹در بحرانی‌ترین لحظات جنگ، وقتی زمان لازم برای بریدن سیم‌های خاردار وجود نداشت، تنها گزینه پیش روی رزمندگان، قرار گرفتن یک نیروی داوطلب روی سیم‌های خاردار بود، تا سایر رزمندگان پا روی بدن او گذاشته و از سیم خاردار بگذرند. شهید جلیل محدثی‌فر بصورت داوطلبانه این کار را انجام می‌داد و معمولا  جراحات زیادی به واسطه سیم خاردار بر بدن او تحمیل می‌شد.
لذت گذشت و بخشش در اوج نیازمندی 🔹يكى از همرزمان شهید مصطفى قوی می‌گوید: «وقتى توى جبهه مواد خوراكى به ما مى‏‌دادند، مصطفى آنها را نمى‏‌خورد، بلكه آنها را در جايى قايم می‌كرد و زمانى كه ما چيزى براى خوردن نداشتيم، آنها را می‌آورد و به بچّه‏‌ها مى‌‏داد و خودش نمى‏‌خورد.» 🔹غلامحسين رضوانى، يكى از همرزمان شهيد می‌گويد: «در عمليّات والفجر ۲، زير پاى عراقى‏ها بوديم كه از بالا دستور دادند، آقاى قوى شما برگرديد عقب. امّا مصطفى به خاطر اينكه دوست داشت در كنار بچّه‏ها باشد، از اينكه به عقب برگردد واقعاً ناراحت بود. تا صبح هر طورى كه بود در آنجا ماند و نزديكی‌هاى صبح رفت.
حکایت شهیدی که آوازه‌اش مثل خورشید می‌درخشد 🔹شهید ابراهیم امیرعباسی در برگزاری "دوره آموزش ادوات " در سپاه خراسان نقش تعیین‌کننده‌ای داشت. او در امور نظامی همه‌فن حریف بود و با پشتکار فراوان دستی در ساخت مواد منفجره از جمله قالب ساخت مواد منفجره، فولمینات جیوه، چاشنی‌های نارنجک‌ها و نیتروآمونیوم داشت. 🔹جسارت و جرات ابراهیم امیرعباسی در شناسایی بی‌نظیر بود، به‌طوری که آوازه حماسه او در " دشت آزادگان " که منجر به پیروزی برق‌آسا در عملیات الله‌اکبر شد، تحسین و تقدیر فرماندهان سپاه را برانگیخت
🔸مرید مولای متقیان 🔹شهید محمدجواد قنادان یک اسیر گرفته بود. پوتین‌های خودش را در آورده و به آن اسیر داده بود و خودش با پای برهنه تا پشت خط آمده بود. همرزمانش وقتی سؤال کردند که «چرا این کار را کردی و پوتین‌های خودت را دادی به این اسیر؟» گفت «اِقتدا کردم به مولای خودم علی بن ابیطالب (ع)، زیرا وقتی بعد از ضربت خوردن برایش شیر آوردند، ابتدا به قاتل خودش داد.» 🔹مادر شهید قنادان می‌گوید: " خواست برایش دعایی بکنم؛ « یا سر نداشته باشم، یا تیر به قلبم بخورد، یا پودر بشوم.» گفتم: این حرف‌ها چیست؟ برای چه می‌خواهی این‌طور باشی؟ گفت «دوست ندارم مجروح شوم، دوست ندارم اسیر شوم. نمی‌خواهم به خاطر جنازه من چند نفر دیگر مجروح شوند، سر که نداشته باشم می‌گذارند و می‌روند، پودر که شدم به همین صورت.» گفتم: راضی هستم به رضای خدا
🔸حمله ریگی و شهادت دسته‌جمعی 🔹جریان شهادت و رفتن شهید جواد عبداللهی غافل‌گیرکننده بود، آن هم در زمانی که قصد برگشتن به مشهد داشت. طبق گفته‌های فرمانده‌شان، نامه او امضا شده بود و فردای آن روز قرار بود به سمت مشهد حرکت کند، اما شب‌هنگام اعلام می‌شود عملیات کمینی در پیش است. جواد پای سجاده نماز خبر را می‌شنود. گروهی دوازده‌نفره از درجه‌داران به سمت محل مأموریت حرکت می‌کند. عملیات مربوط به مقابله با عبدالمالک ریگی بود و برادرم همراه با ۱۲ درجه‌دار دیگر به شهادت رسیدند. 🔹مادر شهید با بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: "  تازه بعد از شهادتش بود که برخی از مسائل برایمان رو می‌شد. اینکه مستمندان و نیازمندان می‌آمدند و از خوبی او می‌گفتند. اینکه هوای آن‌ها را داشته و به‌وقت نیاز بی‌آنکه کسی بفهمد، کمکشان می‌کرده است و قسم می‌داده کسی متوجه نشود. بعد از مدتی تصمیم گرفتیم خانه شهید را به محلی برای انجام فعالیت‌های خیرخواهانه و سامان‌دهی نیازمندان و مستمندان تبدیل کند.
🔸ماجرای شفا گرفتن شهید «فضل ‏خدا» از امام زمان (عج) 🔹از معجزه شفا يافتن چشم‌هاى شهيد توسط امام زمان(عج)، به نقل از خود شهيد، مى‏‌گويد: «من در عمليات از ناحيه چشم مجروح شدم، خيلى ناراحت از اينكه ديگر ارتباط من با جبهه قطع شده، همين فكر باعث شده بود كه اعصابم بسيار ناراحت باشد؛ مرا به بيمارستانى در شيراز بردند، هر پرستارى كه بر بالينم مى ‏آمد يا با او حرف نمى‌زدم يا با پرخاش او را رد مى‌كردم. متوسل به امام زمان(عج) شدم، با خودم زمزمه مى‏‌كردم، با صداى پايى زمزمه‏‌ام را قطع كردم. سلام كرد، متوجه شدم آقايى بالاى سرم ايستاده است، فرمود: مهدى آقا، حالت چطور است؟ گفتم: چه كار دارى با من؟ ولم كنيد، راحتم بگذاريد. فرمود: مهدى آقا، شما با من كار داشتيد؛ من هم چشمان شما را درمان مى‏ كنم؛ دستى به چشمانم كشيد، ناگهان بينايى در چشمانم احساس كردم. نگاهم به چهره زيبايى افتاد، فهميدم كه امام عصر(عج) است.»
🔸ذکر صلوات و نماز رمز آرامش شهید بود 🔹همسر شهید محمدعلی قدمیاری می‌گوید: «هنگامی که به او می گفتم: به منطقه نرو، خیلی عصبانی می شد و می گفت: نه. برادرهای ما در آن جا به خون خود می غلتند و مبارزه می کنند، من چگونه می توانم در خانه بایستم و به جبهه نروم؟ باید به جبهه بروم. هنگام عصبانیت با فرستادن صلوات و خواندن نماز، اخلاق خودشان را به حالت طبیعی برمی گرداندند.» 🔹محمدعلی قدمیاری معاون فرمانده طرح و عملیات تیپ امام جواد (ع) بود. در عملیات کربلای یک که رزمنده ها به عقب برمی گشتند، به او از بی سیم اعلام کردند که به عقب برگردد. محمدعلی اعلام می کند: «من در محاصره هستم و به آرزوی خود رسیده ام.»
🔸روایتی از ۳۰ سال عاشقی و صبوری 🔹جانباز شهید سید عباس رضوی همراه جمع دیگری از رزمندگان دلاور لشکر ۵ نصر بر اثر استنشاق گاز شیمیایی در منطقه خرمشهر به افتخار جانبازی نائل آمد و سالهای پس از جنگ با عواقب و جراحات این عارضه دوران زندگی خود را سپری کرد. 🔹وی که در طول مدت حضورش در دفاع مقدس به عنوان یکی از فرمانده گردانهای خط شکن لشکر ۵ نصر شناخته می شد در سال ۱۳۶۲ برای اولین بار به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و چندین بار مجروح شد ولی در نهایت در سال ۱۳۶۶ به علت جراحات شیمیایی او را از ادامه جهاد در راه خدا باز داشت. 🔹سید عباس رضوی پس از پایان یافتن جنگ با درد و رنج ناشی از جراحات جنگی خود ساخت و با وجود همین زخمها بارها و بارها تحت نظر و عمل های جراحی متعدد در داخل و خارج از کشور قرار گرفته بود، این جانباز سرافراز بیش از ۱۵ بار در کشور آلمان تحت عمل جراحی قرار گرفت که در آخرین عمل یکی از ریه‌هایش به تشخیص پزشکان تخلیه شد و برای تنفس بهتر فنری در درون راه تنفسی‌اش تعبیه شد.
🔸نامه ای از شهید مسعود ارشادی 🔹شهید مسعود ارشادی در یکی از نامه‌هایش می‌گوید: " اگر نبود خیل جانبازانی که شب و روز برای شهادت لحظه‌شماری می‌کنند، اگر نبود جسم چاک‌و‌چاک عزیزان ما از آتش کینه دشمن، اگر نبود سرهای بریده جگر‌گوشه‌های ما از تیغ ستم سیاه‌کاران و بداندیشان، اگر نبود جسم پاک شهیدی که گلوله خصم کافر از او کوچک‌ترین اثری هم به‌جای نگذاشته و اگر نبود فریاد رسا و استوار برادران اسیر که در چنگال رژیم بعث عراق، دنیا را از رشادت و پایمردی خود به تحیر واداشته‌اند، هرگز قامت جمهوری اسلامی ایران در جهان، چنین برافراشته نمی‌شد و شعله قیام اسلامی در بین ملت‌های محروم چنین فراگیر نمی‌گشت. "
🔸یار و یاور پدر 🔹شهيد اميد پارداد مدرسه اش شیفت ظهر بود. خیلی از هم سن و سال هایش صبح ها تا وسط روز می خوابیدند ولی امید به کفاشی پدرش میرفت و به او کمک می کرد. حتی زمان هایی هم که پدرش می گفت نیازی نیست باز او می رفت و پدرش را تنها نمی گذاشت. اگر فرصتی پیدا می کرد داخل مغازه درسش را می خواند و ساعت یازده به سمت مدرسه حرکت می کرد.
🔸آنچه که تقدیر برایش مقدر کرده بود 🔹شهید مجید باوفا که آخرین فرزند خانواده بود وابستگی فراوانی به مادر داشت،اما دست تقدیر در امتحانی سخت، یک سال قبل از شهادتش او را از نعمت مادر محروم ساخت. 🔹مجید باوفا به منظور یاری رسانی به محافظان مرزهای ایران اسلامی و مجموعه ارزش ها و حاکمیت مقدس جمهوری اسلامی ایران در بهمن ماه ۹۱ به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید و بعد از طی دوره آموزشی به مرزبانی سیستان و بلوچستان و پس از آن به هنگ مرزی جکیگور منتقل شد.
🔸شهیدی که یک بار تا پای شهادت رفت 🔹شهید محمد الفوادی در نوجوانی به خوشنویسی و رایانه علاقه داشت و در این زمینه از پیشرفت قابل توجهی برخوردار بود. وی اهمیت زیادی به نماز و روزه می داد و در زمان شهادت نیز روزه دار بود. 🔹محمد الفوادی در دوران اقامت در عراق، در یکی از روزها که به همراه خانواده به زیارت حرم امام موسی کاظم و امام جواد (ع) مشرف می شد از حادثه بمب گذاری توسط وهابیان کوردل مجروح گردید. 🔹مادر این شهید بزرگوار می گوید: " فرزندم را از همان کودکی با نماز و دعا و اهل بیت مانوس کردم و به همین دلیل او را به نماز اول وقت و حضور در مساجد و تکایا،بسیار اهمیت می داد از اینکه فرزندم برای اسلام و راه دفاع از میهن عزیزمان ایران به شهادت رسیده افتخار می کنم."
شهید محمدعلی دولت‌آبادی 🔹پدر شهید محمدعلی دولت آبادی با یادآوری خاطرات فرزند شهیدش می‌گوید: کار ما کشف وسیله سرقتیه - خب چه فرقی می کنه ؟ همه همین کار را می کنند . یا دنبال مجرمند یا کشف جرم مقداری تامل کرد و جواب داد 🔹️نه بابا ! وقتی یک ماشین سرقتی را به صاحبش برمی گردونیم و میاد میبره اونقدر کیف داره با تعجب پرسیدم : - کیف داره ؟ - آره . ماشین هایی که دزدیده می شن معمولا ماشین های ارزان قیمتن . خیلی وقت ها همه دارایی یک خانواده اند و باهاش امرار معاش می کنن . بیشترشون دیگه نمی تونن چیزی به جاش بخرند. وقتی ما این ماشین رو به اونا تحویل میدیم از تنگنای مالی نجات پیدا می کنند.
حضوری پرشور در عزاداری‌های محرم 🔹شهید محمد شاره ضمن برخورداری از هوش و استعداد خاص،به مراسم مذهبی علاقه ای وافر داشت به نحوی که در ماه محرم در دسته های عزاداری امام حسین(ع) شرکت میکرد و در کنار آن همراه هم محله ای های خود با برپایی ایستگاه های صلواتی به عزاداران سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله حسین(ع) خدمت می کرد. 🔹محمد شاره به پدر و مادرش با فروتنی هر چه تمام حرمت می نهاد و سرانجام در موعد مقرر، برای ادای دین خود به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به خدمت سربازی رفت و با بصیرت و عشق به ولایت زیباترین غزل های معرفت الی الله را سرود.
ایثار و فداکاری تا پای جان 🔹شهید احسان لزگی از لحاظ اجتماعي، فردي مردم‌دار، خوش‌اخلاق و داراي حسن‌خلق بود. وي با دلي آكنده از اعتقاد راسخ و احساس وظيفه براي مشاركت در حراست از حريم قداست مكتب و ميهن اسلامي، پاي در ميدان رشادت و سلحشوري نهاد 🔹لزگي در طول عمر كوتاهش منشأ خير و بركت براي والدين و در دوران سربازي، مايه نشاط و اميد همرزمانش بود و همواره از دعاي خير دوستان و همسنگرانش بهره‌مند مي‌گشت. 🔹اتخاذ موقعيت مناسب و هدايت عملياتي خوب شهيد مرتضي نبي‌لو، فرمانده پاسگاه ميل مرزي ۱۶۳ و رشادت و چالاكي شهيد احسان لزگي باعث شد تا معاندين نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران نتوانند به هدف شوم خود در ورود به عمق كشورمان دست پيدا كنند.
گذری بر زندگینامه شهید محمدرضا سمندری مارشک 🔹 یکی از همزمان شهید محمدرضا سمندری مارشک می‌گوید: "به یاد دارم زمانی که برادر سمندری از ناحیه زانو مجروح شده بود، آقای دکتری که در منطقه خدمت می کردند به ایشان گفتند: به خاطر زخم و جراحاتی که زانویت دارد، حق نداری که در منطقه عملیاتی باشی. 🔹این همزم شهید در ادامه بیان می‌کند: " برادر سمندری به بچه‌ها گفت: الان اصلاً صلاح نیست که من اینجا را خالی بگذارم، وظیفه‌ام این است که در عملیات باشم. ولی آقای دکتر به ایشان گفت: آقاجان، اگر از این قضیه ۲۴ ساعت بگذرد ما باید قطعاً پای شما را قطع کنیم. من دیگر حق ندارم به شما اجازه بدهم که در عملیات شرکت بکنی. برادر سمندری به آقای دکتر گفت: حالا راهش چیست؟ آقای دکتر به ایشان گفت: راهش این است که شما یک دست خطی به من بدهی که من خودم خواستم این کار را انجام بدهم. برادر سمندری هم ظاهراً متنی نوشتند و به آقای دکتر دادند. آقای دکتر هم ایشان را مرخص نمودند!
وصیت نامه دانشجوی شهید سید حمیدرضا فراشباشی آستانه 🔹خداوندا! به جز این خون ناقابل که خود نیز امانتى است نزد ما، چیز دیگرى ندارم که تقدیم راهت سازم. بارالها! این خون را قبول درگاهت فرما و مرگ مرا شهادت در راهت قرار ده تا مانند جدم حسین (ع) در راه تو شهید شوم. 🔹خداوندا! بنده حقیر و ناچیزت را جزو بندگانى قرار ده که ترا شناختند و پس از شناخت، عاشقت شدند و سپس تو براى آنها نواى (ارجعى الى ربک) برایشان سر دادى و داخل فرمودى در صف بندگان و داخل فرمودى در بهشت. خدایا از تو مى خواهم که مرا یارى کنى تا آنچه در توان دارم در راه اسلام عزیز بکار برم. به من اى خدا توانایى ده تا آنچه در توان دارم و تا این قطره خونم را در راه دین نبى و فرستاده تو محمد (ص) فدا کنم.
نگاهی به زندگی شهید غواص حمیدرضا غفوری 🔹شهيد حميدرضا غفوري سه ماه تمام در پایگاه‌های پارتیزانی در منطقه کردنشین عراق فعال بود، تا اینکه در پنجمین سال تحصیل، درعملیات کربلای چهار، آن زمان که آفتاب چهارم دیماه ۱۳۶۵ غروب کرد، ماموریت شهادت طلبانه غواصی را به همراه غواصان و حماسه‌سازان خط شکن پذیرفت و در نوک عملیات شرق بصره به اروند رود زد و به سمت "جزیزه ماهی" غواصی کرد. 🔹حمیدرضا غفوری دو ماه مفقود الاثر بود؛ اما پس از دو ماه جسد بی سرش به همراه قرآن خونین که در بغل داشت و با لباس غواصی‌ بر تن از آب بیرون کشیده شد. او خورشید وار درخشیدن گرفت و گیتی را روشن ساخت.
پیکر شهیدی که ۳ روز در زیر آفتاب بود 🔹شهید حسين اميني مقدم در اسفند ۵۶ در مسافرتی که از تهران به تبریز داشت در یکی ازشهرهای بین راه که بنای ‏راهپیمایی بود پیاده ‏می‌شود، ساواکی‌ها پس از آن که دنبال او می‌کنند در هوای برفی به خانه پناهنده می‌شود که از رد کفشهایش شناخته ‏شده و ساواک به ‏درب منزل می‌روند پس از بیرون کشیدن وی و زدنش نزدیک به چند صد متر را روی زمین می‌کشند و مدتی ‏شکنجه ‏می‌کنند که آثار جنایات شاه بر شانه‌های شهید تا دفن وی مشاهده می‌شد.‏ 🔹حسین امینی مقدم قبل از شهادت دستهایش را بلند می ‏کند و ۳ بار الهی العفو می‌گوید و شهید می‌شود. بعد از عملیات جنازه‌اش ۳ روز زیر آفتاب کنار جاده باند فرودگاه افتاده بود تا ‏بعد برادران جنازه‌اش را به پشت جبهه ‏می ‏آورند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# فیلم کامل خاطره نوجوان رزمنده از امداد غیبی در عملیات والفجر۳ عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب (۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲) با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران توسط ۳۲ گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد. دوران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فدای علی اکبرهای خمینی ... # کلیپ تصاویر کمتر دیده شده از علی اکبرهای خمینی .‌‌...
اطلاعیه آزمون استخدامی گروه فولاد خوزستان در سال ۱۴۰۲ گروه فولاد خوزستان با استعانت از خداوند متعال و با توجه به برگزاری و جذب موفقیت آمیز ۵۰۰ نفر از جوانان بومی استان خوزستان در آزمون استخدامی سال گذشته، در نظر دارد تعداد ۵۸۲ نفر نیروی انسانی مورد نیاز خود را از میان متقاضیان بومی استان خوزستان در سال ۱۴۰۲ استخدام نماید. از متقاضیان واجد شرایط دعوت به عمل می آید جهت مطالعه دقیق دفترچه آزمون استخدامی و ثبت نام از تاریخ ۱۱ مردادماه ۱۴۰۲ به سایت رسمی دانشگاه شهید چمران اهواز به نشانی SCU.AC.IR مراجعه نمایند.