˙·•°❁ #معرفی_شهدا ❁°•·˙
#شهید_محمدعلی_گنجیزاده
سال ۱۳۴۱ در شهر زواره متولد شد.
او در سن پنج سالگی به دبستان رفت و پس از گذراندن دوران تحصیل برای ادامه همزمان با اوج گیری تظاهرات مردم علیه شاه به اصفهان مهاجرت کرد.
پس از شهادت شهید ناصر کاظمی مسولیت فرماندهی تیپ شهدا را به عهده داشت و به موفقیتهای فراوانی دست یافت و عاقبت در تاریخ ۲۹ شهریور ماه سال ۶۱ در عملیات پاکسازی جاده پیرانشهر – سردشت به فیض #شهادت رسید.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
˙·•°❁ #وصیتنامه_شهید ❁°•·˙
من به عنوان فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر میدهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید منحرف ننماید دیگر اینکه سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و از هر شرکت و ریا و حسادت و بعض و ... پاک نمائید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آنچنان که خداوند و اسلام و امام میخواهند انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید که تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعهای ساخته نمیشود. ان الله لاتغیر مابقوم حتی یغییر ما به انفسهم و این را در نظر بگیرید که همه ما انسانهای ناقص و مذنب میباشیم و احتیاج به هدایت و ولایت مستقیم قرآن، که اکنون زبان آن امام خمینی کبیر میباشد داریم. و هرگز خود را محوز نکنیم زیرا در این صورت احتیاجی به ولایت نمیبینیم و اگر احتیاجی به ولایت نبینیم به کفر و عصیان میرسیم و حسر دنیا و الاخره میشویم از تمامی ملت خصوصاً جوانان میخواهم که وحدت همیشگی خود را بیش از پیش حفظ نمایند و هرگز خدا را و قرآن را و امام را فراموش نکنند و این را در عمل باید ثابت کنید در جبهههای رزم در اطاعت از احکام شرعی و تلاش برای پیاده شدن آنها در تقویت و اطاعت از روحانیت که امام به عنوان سمبل آن میباشد در محراب عبادتها در زایل کردن پلیدیها و گناهان بکوشید
#سالروز_شهادت
🕊🌼🌼🌼🕊🌼🌼🌼🕊🌼🌼
*اگردوباره جنگی شروع شد*........
از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید:
*عزیزانم* در حین مبارزه با دشمن متجاوز، *به بعد از جنگ هم بیاندیشید*
مبادا *ارزشها* را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضیها* ارزشمند می شوند.
می بینید که چگونه ما را *غریبه* میپندارند!
آن روزها:
*قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن*
بر می گشتیم.
*راست قامت*
می رفتیم.. *کمر خمیده*
بر می گشتیم.
*دسته دسته* می رفتیم. *تنهای تنها*
بر می گشتیم.
بیهیچ استقبال و جشن و سروری.
فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..!
اما مردانه، ایستادیم...
باور کنیدکه:
ماهم دل داشتیم
فرزند و عیال و خانمان داشتیم.
*اما* با *دل* رفتیم... *بیدل* برگشتیم.
با *یار* رفتیم... با *بار* بر گشتیم.
با *پا* رفتیم... با *عصا* بر گشتیم.
با *عزم* رفتیم... با *زخم* برگشتیم.
با *شور* رفتیم... با *شعور* برگشتیم.
مااکنون *پریشان* هستیم.
اما *پشیمان* نیستیم.
*ما* همان کهنه *رزمندگان* پیادهایم که *سواری* نیاموختهایم.
*ما* همان هایی هستیم که به *وسوسهی قدرت* نرفته بودیم.
میدانی *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟؟
*۳/۵* درصد از جمعیت ایران!!!
اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم.
ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم.
رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم.
اکنون نیز *فریاد* میزنیم که:
این *حرامیان قافلهی اختلاس* از ما نیستند...
*این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند* از ما نیستند .
این *خرافات خوارج پسند* وصله ی مرام ما نیست.
*ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم.
اما *استخوان در گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمندهایم,,
شرمنده ایم، با صورتی سرخ.
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است
ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید!
*ما*، اگر به جبهه نمیرفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟
تو را به شرافت عزیزان شهیدمان، ما را بهتر قضاوت کنید.
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید.
*بگذارم و بگذرم*
36.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | نماهنگ «زينب يا غريبة...»
▪️مرثیه خاطرهانگیز عراقی که در دیدار موکبداران اربعین با رهبر انقلاب اسلامی جمعخوانی شد. ۱۳۹۸/۰۶/۲۷
این خانواده در بهشت هستند"
به یاد یک خانواده باصفای پایین شهری
"خانواده شهیدان دستواره"
بخشی از زندگینامهٔ خانواده #دستواره
به زبان فرزند برومندشان
#شهید_سید_محمد_رضا_دستواره :
(قائم مقام فرماندهی کل لشگر ۲۷ تهران)
.
#سید_محمد_رضا_دستواره هستم
متولد ۱۸ اسفند ماه ۱۳۳۸
محل تولد من گود مرادی است در جنوب تهران
اسم پدرم سید نقی دستواره
و مادر من هم قدسی خانم میراسماعیلی است
طبق گفتهٔ مادرم، من ماه شعبان به دنیا آمدم
.
از هم بازی های دوران کودکی ام که خیلی با هم صمیمی بودیم
یکی رضا چراغی بود که منزلشان دوش به دوش خانهٔ ما قرار داشت
دیگری محمد پوراحمد که منزل آنها هم چسبیده به خانهٔ ما بود
نصرت قریب دیگر دوست مشترک ما سه نفر بود
که منزل آنها با خانه هایمان چند تا خانه فاصله داشت
.
در ایام زندگی ما در گود مرادی
با وضعیتی که داشتیم
هر چند زیاد رو به راه نبود
اما خوش بودیم و سرحال
به خصوص وقتی که با رفقا
توی کوچه پس کوچه های تنگ محلهٔ گود مرادی
پا به توپ می شدیم و با توپ پلاستیکی
فوتبال گل کوچک بازی می کردیم
.
یادم هست در آن دوران
مادرم غذای ساده ای بار می گذاشت
تا با آن غذا، شکم ما بچه ها را پر کند
اما این غذا از بس بی محتوا و بی مزه بود
سر و صدای من و دیگر برادران و خواهرانم را در می آورد
به همین خاطر گاهی وقت ها بابام
که آن ایام در یک کارگاه نمکی کار می کرد
کلاه خودش را بر می داشت
و آن را روی دیگ آبگوشت می تکاند
و با نمکی که توی کلاه اش بود
غذای ما را با مزه می کرد و می داد می خوردیم
.
بله من در چنین خانواده ای رشد کردم و بزرگ شدم .... »
.
.
برای ادامه خواندن این سرگذشت جذاب
به کتاب "قصه ما همین بود"
چاپ نشر بیست و هفت
مراجعه بفرمایید
.
سلام و صلوات هدیه به پدر و مادر #شهیدان_دستواره
و هدیه به برادران شهید
سید محمد رضا، سید حسین و سید محمد دستواره
و هدیه به شهید رضا چراغی و شهید محمد پوراحمد
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
.
#ل۲۷
#لشکر۲۷
#تیپ۲۷
#لشکر_۲۷
#دستواره
#شهید_دستواره
#لشکر_بیست_و_هفتیا
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#تیپ_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#رزمندگان_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
.
هفته دفاع مقدس بر رزمندگان و خانواده شهدا و جانبازان و جاویدالاثرها مبارک باد