عشق به مردم بهای جان این دکتر جانباز شد
🌷پای کرونا که به مازندران باز شد دکتر عزم رفتن کرد.گفتم نرو! شما جانباز شیمیایی هستی. ریهات طاقت کرونا ندارد.
🌷گفت یک سری از همکارها بیمارستان را رها کردند.من هم نرم؟ گفتم شما که چند سال قبل از دانشگاه علوم پزشکی مازندارن بازنشسته شدی. تعهدی نداری.
🌷این همه پزشک جوان داریم. میدان خالی نمیماند. گفت اگر ماند چی؟ اگر دکتر نبود که به داد مریض برسد چی؟
🌷روز اول فروردین نام دکتر«سید مظفر ربیعی»؛ پزشک مازندرانی به جمع شهدای مدافع سلامت اضافه شد و پازل عاشقانه هایش تکمیل. رفت و با شهادتش داغ بر دلمان گذاشت
یادِ شما ؛
حال دل ما را
بهاری می ڪند ....
#عکس_یادگاری
#رزمندگان_گروهان_بعثت
#لشکر43_مهندسی_امام_علی
💠
شهــــــدا ،
دلمان تنگ است
برای نفس کشیدن
در سرزمین ملائک ...
#شبتــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا 🌹
#خاطرات_شهدا
💠زمانی که مادر حشمت برای خواستگاری به منزل ما آمد من در تهران و خانواده حشمت در شهرستان ساکن بودند. به علت دوری مسافت و غربت تصمیم گرفتم جواب منفی بدهم.
💠 اما همان شب خوابی دیدم که مرا منصرف کرد؛ در خواب جمعیت عظیمی را دیدم که با پرچم های سبز و قرمز به دست در حالی که فریاد یا محمد و یا حسین می دادند در حرکت بودند.
💠 سوال کردم اینان کیستند؟ جواب دادند این ها کاروان محمد (ص) هستند. خیلی خوشحال شدم چرا که با شروع جنگ همیشه غبطه می خوردم چرا نمی توانم به جبهه بروم.
💠اما ناگهان یکی از بین جمعیت فریاد زد تو که سرباز ما را قبول نداری از ما نیستی. روز بعد قبل از دادن جواب به خانواده حشمت برای یکی از دوستانم خوابم را تعریف کردم و او پیشنهاد استخاره داد.
💠متوسل به قرآن شدم و این آیه آمد: ازدواج و تقوا را پیشه کنید تا رستگارشوید. جواب مثبت دادم و با مهریه ای شامل یک جلد کلام اللّه مجید و یک جلد نهج البلاغه توسط حضرت آیت الله جوادی آملی به عقد ایشان در آمدم . روز عقد بعد از صرف ناهار، حشمت میهمانان را که از آمل آمده بودند، به ملاقات امام خمینی (ره) برد.
💠آیت اللّه جوادی آملی در سخنرانی روز نیمه شعبان همان سال درباره ازدواج او چنین گفت: بعضی می گویند نمی شود زندگی علی (ع) را پیاده کرد ولی من امروز به عینه دیدم که بخشی از زندگی علی (ع) پیاده شده است.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردانمالکاشتر لشگر۲۵کربلا
#سردارشهید_حشمتالله_طاهری🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۳۸/۱/۶ آمل ، مازندران
شهادت : ۱۳۶۵/۳/۱۲ جراحات شیمیایی ، بیمارستان شریعتیتهران
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🔰فرزندانم، اين را مى نويسم و يادگارى مى گذارم كه اين است پدرتان. پدرتان در عين علاقه سرشار نسبت به شما و دوستى با شما براى يارى دين رفت و چون دين داشت, شما را دوست داشت و همه اين دوستى به خاطر خداست.
🔰وقتى ديدم دين در خطر افتاد رفتم تا دين خدا را يارى كنم تا در آينده, شما در پناه دين زندگى كنيد و دين مبين اسلام را راهنماى خود قرار بدهيد. در آينده به پاس شهدا از دين پاسدارى كنيد و آنچه را كه دين اسلام مى پذيرد, عمل كنيد و آنچنان زندگى كنيد كه مادرتان زندگى كرد. آنچنان انتخاب كنيد كه فاطمه زهرا و زينب(س) انتخاب كردند و هميشه يار حسين باشيد و مونس على. از اصحاب محمد باشيد و سردار اسلام.
🔰پروردگارا فرزندانم را به تو مى سپارم و از تو مى خواهم آن گونه كه خودت مى خواهى هدايتشان كنى و آن گونه كه ميبينى راهنمايى شان نمايى.
#سردارشهید_حشمتالله_طاهری🌷
#سالروز_ولادت
#از_بیسیم_چی_به_ملت:
●مبادا ضعف برخے مسئولان شما را ضعیف ڪند...
●مبادا دنیازدگے برخے مدیران شما را از هوادارے انقلاب دور ڪند...
ما رزمندگان تا #آخرین_نفس پای انقلاب هستیم شما چطور؟
🕊🕊
#خاطرات_شهید
●با خودم كنار آمدم خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پسرانم را می خواهم فدای اسلام کنم. و توانستم راضي شوم ميلاد به سوريه برود و گفتم مادر برو به سلامت. هرچه خدا خواست همان ميشود و اگر قسمت من باشي برميگردي و اگر قسمتت شهادت است مباركت باشد و اين آخرين كلام من و پسرم در لحظه جدا شدن از يكديگر بود و ميلاد با خوشحالي رفت.
●18 روز بيشتر از رفتن ميلاد به سوريه نگذشته بود كه روز اربعين حسيني خبر شهادتش پخش شد. ملبس شدنش به لباس روحانيت همراه با شهادتش رقم خورد و حتي روي سنگ قبرش در كنار اسمش حجتالاسلام والمسلمين را قيد كردهاند.
●موقعي كه از ميلاد جدا شدم میدانستم براي هميشه از پيش من رفت و موقعي كه ميلاد در سوريه بود دعا ميكردم خدا آبروی من را پيش حضرت زينب(س) حفظ كند تا موقع شنيدن خبر شهادت ميلاد حرف بیجا نزنم و همينطور هم شد و وقتی كه پيكر ميلاد آمد، روحيه و صبرم خيلي بالا بود. با اينكه لحظهای از فكر ميلاد نمیتوانم جدا شوم و نبودش برايم خيلی سخت است، ولی خوشحال هستم كه با رضايت خودم توانستم دل ميلاد را شاد كنم.
#شهید_میلاد_بدری
#سالروز_ولادت 🌷
🕊
می گـویند :
شهـدا رفتند تا ما بمانیم ...
ولـــی
من می گویـم :
" شهـدا رفتند تا ما هم
به دنبالـشان بـرویـم "
آری !
جـامانـده ایـم ...
دل را بایـد صـافــ کـرد !
#رزقڪ_شهـادت
🕊🕊
#فرازے_از_وصیت_نامہ
●برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید
برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید :
خداوندا نه برای بهشت و نه برای شهادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی
فـقط از مـا راضی باشی
برای مـا کافـی است .
#شهید_علی_چیت_سازیان🌷
🕊🕊
امان
از این
لحظات!
که
جمعی "میروند"،
و جمعی هم "میمانند"..
و امان،
از آن لحظۀ بازگشت....
جمعی "میآیند"...
جمع دیگر را " #میآورند"!
جمعی هم "میمانند" که "میمانند"....
🕊
📷وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در نامهای به رئیس مجلس شورای اسلامی از او خواست برای پیشگیری از شیوع ویروس #کرونا، تعطیلی مجلس به مدت 2 هفته دیگر تمدید شود.
نمیـدانم چه رازی اسـت
ڪه هروقـت
#عڪس_هایتان رانگاه میڪنم
و هر چہ میڪنم باز هم
خجالت از اعمالم
تمام #وجودم را فرامیگیرد
ڪاش زود دستم را بگیرد
فرشتگان به خاڪ نشستہ
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🌷
#شهیدحسین_پورجعفری
#شهید_شهرود_مظفرینیا
#شهید_هادی_طارمی
#شهید_وحید_زمانیان
🕊
🔸وزارت کشور: طرح فاصلهگذاری اجتماعی از بامداد هشتم فروردین آغاز میشود
🔹کمیته اجتماعی انتظامی ستاد ملی مدیریت بیماری #کرونا مستقر در وزارت کشور در اطلاعیه ای زمان آغاز طرح فاصله گذاری اجتماعی را از بامداد ۸ فروردین اعلام کرد.
فهرست مشاغل مجاز و غیر مجاز برای فعالیت
🔸ستاد ملی مدیریت بیماری #کرونا مستقر در وزارت کشور در اطلاعیه ای فهرست مشاغل مجاز و غیر مجاز برای فعالیت پس از اجرای طرح فاصله گذاری اجتماعی را منتشر کرد.
#خاطرات
ژ سه ی رستم !!!
قبل از #عملیات_فتح_المبین آقا رشید دریکی از خیابانهای شهر شوش نقشهای را روی زمین پهن کرد و گفت:((به این منطقه میگند تنگه رقابیه میری آنجا را میگیری و با یک اسلحه ژسه آن را نگهداری میکنی)).احساس کردم این تنگه آنقدر تنگ و باریک است که آیفا وقتی بخواهد بپیچد،به دیوار تنگه برخورد میکند.گفتم:چقدر تا آنجا فاصله است.آقا رشید هم اشاره کرد:((فقط چند کیلومتر)).
خط اول دشمن را که در عملیات فتحالمبین شکستیم،به طرف تنگه راه افتادیم.بعد از طی چندین کیلومتر،حدود ساعت ۴صبح با آقا رشید تماس گرفتم گفت:کجایی؟ گفتم پنج شش کیلومتری آمدیم ولی اثری از تنگه نمیبینیم.آقا رشید فرمودند اطراف را خوب نگاه کن چه نشانههایی دارد.سمت چپ و راستم کوه قرار داشت.مشخصات را برایش تعریف کردم،گفت: (( احمد خودشه،همانجا بایست ، الان درست در وسط تنگهای)) با تعجب گفتم : آقا رشید این همان تنگه رقابیه است . مرد حسابی تو گفتی با یک ژسه آن را نگه دارید . برو ژسه رستم را بیاور تا اینجا را به این وسعت برایت نگه دارد . بعد همگی زدیم زیر خنده و به لطف خدا توانستیم تنگه را حفظ کنیم.
🌷به نقل از #شهید_احمد_کاظمی🌷
📸 عکس: فروردین سال ۶۱ منطقه شوش پس از عملیات فتح المبین