eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.2هزار عکس
11.1هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 خودمان را پیدا کنیم ✅می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم
آری! تفاوت نمے ڪند که تو دانشجو هستے یا ڪارمند، ڪارگر هستے یا ڪشاورز، طلبہ هستے یا ڪاسب بازار... آنچہ از همہ این ها فراتر مے رود توست و انسان، اگر انسان باشد و بہ وجدان خویش رجوع ڪند، ندای «هل من ناصر» سیدالشهدا را خواهد شنید ڪہ را بہ او گوشزد مے ڪند.... 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
عملیات کربلای ۱ آزادی شهر مهران
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۱۲ تیر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" محمد جلال ملک محمدی" گرامی باد
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز دهم تیر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" سید مهدی موسوی " و " ابراهیم رشید" گرامی باد
بی‌سيم‌چی‌ها از زبده‌ترين و شجاع‌ ترين و در عين حال زيرك‌ترين و هوشمندترين رزمندگان انتـخاب می شدند زيرا گاهـی با شهادت فرمانده ، اين بی‌سيم‌ چی‌ بود كه تا ساعتها در خط می‌بايست روحيه‌ی بچه‌ها را حفظ می‌کرد .
یک بی‌سیم چی، بی‌سیمش را بیشتر از جانش دوست داشت ... بی‌سیم جعبه سری و باارزشی بود که باید به خوبی مراقبت می‌ شد و بی‌ سیم چی هرگز نمی توانست بی سیمش را رها کـند. چه بسیار بی‌سیم‌چی هایی که برای حفظ جعبه‌‌ی خود که سرشار از اطلاعات بود ، مجروح و شهید شدند ...
بیسیم چی ها ، رازداران تلخ و شیرین جنگ ... رازدار خبرهای مهم و سرنوشت ساز و تلخ و شيرينی بود كه تنها با هدايت و اجازه‌ ی فرمانده ، به ديگران منتقل می شد و قلبِ بی سيم‌ چی صندوق اسراری بـود كـه گاه روزها برای ديگران بازگو نمی شدند.
زندگی ؛ سراسر آزمون است و شهادت مُهر قبولی ...
همسرم ؛ بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست می‌دارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم شهادت : ۱۰ تیرماه ۱۳۶۱ مهاباد ترور توسط منافقین کوردل
‍ . شهادت ... بالاترین درجه‌ای است که یک انسان می‌تواند به آن برسد و با خونش پیامی می‌دهد به بازماندگان راهش ... . در سال 1338 در خانواده مذهبی در استان فارس پا به عرصه وجود نهاد و سال‌های کودکی را به عطر عطوفت مادری نیک‌روش و به همت پدری متدین سپری کرد. در دوران تحصیل بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم طاغوت، خردمندانه اعتراض ‌کرد تا جایی که مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت. پس از پایان تحصیل در دوره دبیرستان با حضور مؤثر در کمیته امداد سپاه و جهاد سازندگی با خدمت به محرومان روستایی بیشترین قرب به پروردگار را برای خود کسب کـرد. . در آغاز سال 1360 با مشورت برادر بزرگوارش شهید «احمد افضل» با فراخوان جهادسازندگی شیراز، به همراه جمعی از خواهران متعهد به کردستان رفت و همه وقت خویش را در مهاباد به مجاهدت پرداخت. وی مدتی مسئولیت تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد را بر عهده گرفت و در عین حال، با دیگر ارگان‌ها همکاری داشت. مدتی هم به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند. . در سال 1361 با یکی از پاسداران ازدواج کرد و پس از ازدواج با وجود فعالیت زیاد اجتماعی، آنگاه که به کاشانه‌اش بازمی‌گشت، با ذوق و ظرافتی ستودنی، خـانه ساده و بی‌پیرایه‌اش را به بهشتی روح بخش تبدیل می‌کرد. . او در آخرین شب زندگی‌اش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود. . مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و او در حالی که برای مراجعـت به منزل سوار اتومبیل بود ، مورد اصابت گلوله منافقان کوردل قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یکسال حضور در مهاباد در شامگاه دهم تیر61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌رسید. .
دوستش می‌گفت: حضرت آقا که فرمودند ، فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت... محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی رو در بیاره، شور می‌گرفت تو هیئت، می‌گفت برا امام حسین کم نذارین،. که فرمودند ؛ محمد حسین دیگه این کار رو ... روز که بچه‌ها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت. کی گفته ما حسینیم؟ کاملا هم آدمای عاقل هستیم عاقلانه حسینیم... به قول خودش نمی‌ذاشت حرف آقا بشه. بلافاصله اطاعت می‌کرد. توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود. رو کار حساس بود پای کار بود، رو در نظر می‌گرفت و می‌ریخت و اعضا براش اولویت داشت ✍ پ.ن: سردار سلیمانی: عمار (شهید محمد خانی) برای من مثل بود