eitaa logo
شهید کمالی
916 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
593 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ولی‌امر مسلمین جهان: من و شما توی خونه‌مون نشستیم، او دارد میجنگد برای اینکه دشمن به سراغ ما نیاید. 🔹️درمقابل دشمن ایران هم همین جوان حزب‌اللّهی باز سینه سپر کرده، جوان انقلابی سینه سپر کرده. سیصد هزار شهید دوران دفاع مقدّس چه کسانی بودند؟ بعد از آن، شهدائی که ما داشتیم چه کسانی بودند؟ 🔹️همین بچّه‌های مؤمن و انقلابی بودند که از کشورشان دفاع کردند، در مقابل ضدّ انقلاب، در مقابل مهاجم خارجی، در مقابل آمریکا. 🔸️کسی جان خودش را برای آسایش دیگران میده. شهید امنیت جان خودش را میدهد، برای اینکه دیگران در امنیت زندگی کنند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹این خاطره ۲ دقیقه ای رو از دست ندید ♦️خاطره ای شنیدنی از زبان نوجوان چهارده ساله در دفاع مقدس. ❤️وقتی جعبه مهمات رو باز کردم فقط گریه کردم.... این خاطره رو همه به خصوص مسئولانی که برای کسب قدرت و پول و دنیا از هم سبقت میگیرند باید روزی ده بار گوش کنند. شهدا از همه چیزشون گذشتند حتی از لذایذ حلال دنیایی و‌ الان ماها و بخاطر اون از خودگذشتگی ها در چنین جایگاهایی تکیه زدیم. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدها کشیش مسیحی دسته جمعی در یک کلیسا مسلمان شدند و شهادتین را به عربی و انگلیسی قرائت کردند.ولی اصلا خبرش جهانی نشد . منتشر کنید ودر ثوابش شریک باشید. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 321 💠سوره طه: آیات 126 الی 135 @ahlolbait_story
یوزارسیف قسمت۶۹: دراتاق راباز کردم ومنتظرشدم تا یوزارسیف وارد بشه اما ,یوزارسیف با لحن پراز محبتی گفتند اول خانمها وچشمکی زدند وادامه دادند ,درضمن اول صابخونه,شما مالک تمام ملک این اتاقید پس اول شما... با خجالت وارد شدم,هاج وواج وسط اتاق ایستادم,احساس میکردم یه جای غریبه هستم,نمیدونستم چکار کنم که یوزارسیف نزدیکم شد,به ارامی چادر را از سرم برداشت وگفت:دیگه لازم نیست پیش من بپوشیش ودرحالیکه خیلی با سلیقه تاش میکرد وگاهی مثل پر گلی به دماغش نزدیکش میکرد ونفسش را داخل میکشید اشاره کرد به طرف تخت وانگار که اتاق خودشه,مبل کنار تخت را تعارفم کرد,مثل میهمانی سربه زیر,با گونه هایی گل انداخته روی مبل نشستم ویوزارسیف,هم با کمال پررویی روی تخت من چسپیده به مبل نشست,اصلا باورم نمیشد,این حاج اقا بااون حاج اقایی که مدتها میشناختم خیلی فرق داشت,اون حاج اقا خیلی با حجب وحیا وسربه زیر بود که نگاهش فقط زمین را سیر میکرد اما این حاج اقا مثل جوانهای امروزی که با کمال پررویی خیره توچشمات میشن, بود اما نگاهش مثل نگاه اون جوانا اذیتم نمیکرد,بلکه یه جور گرما داخل وجودم میریخت. چند دقیقه ای بود که درسکوتی مطلق نشسته بودیم ,تنها صدایی که به گوشم میرسید صدای نفس کشیدن وتپش قلب خودم بود,کم کم شک کردم اصلا یوزارسیف داخل اتاق هست یا نه؟اهسته سرم را بالا اوردم وناگاه درنگاه خیره ومهربانش غرق شدم,میخواستم سرم را دوباره پایین بیاندازم که با برخورد دست یوزازسیف با پوست صورتم که چانه ام را,به بالا میداد دوباره هول ودست پاچه شدم... یوزارسیف سرم را گرفت بالا وگفت:بانو....زری بانو.....بانوی زندگیم....اومدیم حرف بزنیم مگه نه؟؟؟ وخنده ای زد وادامه داد:یا به قول شما ایرانیها سنگامون را وا بکنیم...نه اینکه همش خجالت بکشیم وسرخ وسفید بشیم... حالا مثل یه دختر خوب یه حرفی بزن تا صدای خانمم را بشنوم.... بااین حرفش دوباره تمام تنم غرق عرق شد وناخوداگاه گفتم:اخه...میدونی...یوزارسیف... تا این حرف از دهنم پرید ,کل صورت یوزارسیف پراز خنده شد....وبا لحنی که خالی از شیطنت هم نبود گفت:خدا را شکر....پس من یوزارسیف شدم...چشمکی زد وگفت حتما شما هم زلخیا هستی؟؟ان شاالله جگرت مثل جگر زلیخا نباشه... خندم گرفت,ریز خندیدم واینجوری بود که کم کم حال طبیعی ام را به دست اوردم.. یوزارسیف حرفهای اصلی وجدی اش را شروع کرد,هرچه که بیشتر حرف میزد ,ببشتر به روح بزرگ وباطن پاکش پی میبردم.... یوزارسیف پاک پاک بود مثل ایینه, باطنش سفید سفید بود مثل برف...... از من خواست هرخواسته وشرط وشروطی دارم براش بگم وخودشم یه سری شرایطی داشت که هرچه بیشتر میگفت ,بیشتر اشک توچشام حلقه میزد.... ادامه دارد... یوزارسیف قسمت ۷۰: وقتی به خودم امدم که دستهای گرم یوزارسیف دستهای سرد مرا در برگرفته بود ,یوزارسیف خیره به نقطه ای روی شال صورتی من حرف میزد:زری بانو به زندگی غریبانه ی یوسف سبحانی خوش امدی...امیدوارم با امدنت تنهایی یوسف را وسکوت زندگی اش را بشکنی,بانوی زیبایم, من در بست غلامت هستم اما موضوع مهمی بود که البته برای من مهم است ,باید برات میگفتم,اخه من به خاطر عهدی که با خدایم بستم هراز گاهی باید کوله بار سفر ببندم وروزهایی را درمیدان جنگ سرکنم,این موضوع ،اصلی ترین دغدغه من است ،گفتم تا همین اول راهی نظرت را بدانم تا اگر مخالفتی نداشته باشی با دلی شاد همسفر زندگی ام شوی واگر هم خدای ناکرده موافق نباشی,یا طرحش را به نوعی تغییر دهیم که موافقت بانو در ان باشدو یا به گونه ای متقاعدتان کنیم... خندم گرفت اهسته گفتم:یعنی لپ کلامتان این هست که آش خالته بخوری پاته ونخوری هم پاته درسته؟؟یا قبول کنم یا به زور میقبولانیتمان؟؟پس سنگین ترم که مخالفتی ننمایم.. بااین حرفم ,صدای خنده ی زیبای یوزارسیف برهوا رفت وگفت:عجب زبلی هستی هااا تا عمق مطلب را دریک ثانیه گرفتی...ما چاکریم بانو...دربست نوکرتیم.. واینچنین بود که من حکم چشم انتظاری ودلهره ی یک عمر را با همسفری یوزازسیف مدافع حرمم, پذیرفتم... یوزارسیف که حالا از تصمیم وبله من مطمین شده بود گفت:حال که مهم ترین دغدغه ذهنی مرا با کلام ارامش بخشت, ارام کردی ,هرشرط وشروطی که داری بگذار که بر روی تخم دوچشمانم بنهم... من که قبلا خیلی به این مسایل فکر کرده بودم گفتم:شرط وشروطی ندارم اما دوست دارم بعداز ازدواجمان اگر شرایطش را داشتیم سری به کشورتان بزنیم شاید ردی از خانواده تان بدست اوریم ودومین ارزویم این است از حالا تا هروقت زنده ایم ,من وتو باهم ,خواه فرزند داشته باشیم وخواه نداشته باشیم,هر اربعین باهم سفری عشقی پیاده از نجف تا کربلا داشته باشیم....بااین حرف انگار انرژیم تمام شده بود سرم را دوباره پایین انداختم.. یوزارسیف دستان سردم که حالا با حرارت دستان او گرم شده بود به لبهایش نزدیک کرد وهمانطور که محجوبانه بوسه ای برمیچید گفت:سمعا وطاعتا....پس سفر ماه عسلمان مشخص
شد ,من به رسم ایرانیان تورا به ماه عسل خواهم برد ,دوتا کشور خارجی...اول سرزمین خودم,افغانستان ودوم سرزمینی که عشق شیعه...عمه ی سادات درانجا ساکن است,سوریه ...خواهم برد وبرای مهریه ات,هرچه پدر تعیین کردند روی چشمم وعلاوه بر ان سفر پیادره روی هرساله ی اربعین از نجف تا کربلا را از جانب خودم وبه خواسته ی بانویم ,اضافه خواهم کرد.... اشک در چشمانم حلقه زده بود,باورم نمیشد اینگونه خوشبخت باشم,باورم نمیشد که دربیداری اینچنین گل و گوهری نصیبم شده باشد..... اما غافل از روزگار بی رحم بودم که شاعر چه زیبا درباره اش گفته:گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است.... ادامه دارد... نویسنده....ط,حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 لحظاتِ فاصله‌گرفتنِ ماهواره نور۳ از کرۀ زمین را از دید دوربین‌های داخل ماهواره‌بر ببینید. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
آن روزها؛ رفیق،مادری هم می‌کرد! لحظات آخر سر همرزمش را به زانو می‌کشاند و نوازشش می‌کرد و...قول شفاعت می‌ گرفت ... 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
دیدار از جانباز مهدی ایزانلو به مناسبت هفته دفاع مقدس پایگاه ام البنین حوزه سمیه
جمعی از خواهران پایگاه حضرت ام البنین (س) به مناسبت هفته دفاع مقدس بر سر مزار شهدای گمنام بجنورد حضور یافتند.
شهید کمالی
💢 لحظاتِ فاصله‌گرفتنِ ماهواره نور۳ از کرۀ زمین را از دید دوربین‌های داخل ماهواره‌بر ببینید. #مامتحد
📸 خوشحالی دانشجویان پس از پرتاب ماهواره نور۳ 🔹دیروز جمعی از دانشجویان تماشاگرِ پرتابِ ماهوارۀ نور بودند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
کشتی‌ها بخاطر آبی که اطرافشونه غرق نمیشن بلکه بخاطر آبی که به داخلشون نفوذ میکنه غرق میشن اجازه نده هرچیزیکه اطرافت اتفاق میفته به درونت نفوذ کنه و تورو به پایین بکشه. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 📝 با منافقین چه کنیم؟ 🍃🌹🍃 🌺 امام خمینی (علیه الرحمه): آنقدری که اسلام تکیه کرده است بر اینکه منافقین را از بین ببرد یا اصلاحشان کند، برای کفار اینطور نیست. انسان می داند با آدم کافر چه بکند، اما با منافقین نمی داند چه کند. ✅ زمان پیغمبر هم همین طور بوده است. و در اسلام از منافقین بیشتر تکذیب شده است و منافق اوضح مصادیق کفر است. 📚 صحیفه امام؛ جلد ۱۶؛ صفحه ۱۱۱ و جلد ۱۷ صفحه ۱۳۴ 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷 📝 باید پیام شهیدان را به‌درستی بشنویم و از آن بهره گیریم 🍃🌹🍃 🔻پیام رهبر انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای مدظله‌العالی: به‌مناسبت هفتۀ و روز تجلیل از شهدا و ایثارگران: فرصتِ روزهای خاطره‌انگیز دفاع مقدس را برای سلام بر شهیدان عزیز و تعظیم در برابر ارواح مطهّر آنان مغتنم می‌شمارم. 🔹شهیدان، ستارگان راهنمایند؛ الگوهای بی‌زوال برای همۀ ما و نسل‌های پس از مایند؛ رفتار آنان درس است؛ انگیزه‌های آنان حکمت است. 🔺پیام آنان را باید به‌درستی بشنویم و از آن برای آبادی دنیا و آخرت در همۀ دوره‌ها و نسل‌ها بهره بگیریم. سلام خداوند و اولیائش بر شهیدان عزیز. 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
هدایت شده از  شهید کمالی
18.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬جنگ‌های آینده 🔻جنگ‌های آینده مبتنی بر سلاح‌های نوین و فضای مجازی، هوشمند ترکیبی هستند. این جنگ‌ها دورایستا، بین‌قاره‌ای و در بستر یا روی اقیانوس رخ می‌دهند. پنتاگون هم تأکید دارد که یک‌سوم نیروهای مسلح پیشرفته طی 10، 15 سال آینده رُباتیک خواهند بود. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
بهترین جواب رو بده بهترین جواب بدگویی: سکوت بهترین جواب خشم: صبر بهترین جواب درد: تحمل بهترین جواب تنهایی: تلاش بهترین جواب سختی: توکل بهترین جواب خوبی: تشکر بهترین جواب زندگی: رشد بهترین جواب شکست: امید 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💠آیت‌ الله خوشوقت: 🔸تصميم بگير؛ اگر تا به حال نخوانده ای، خيلی به خودت ضرر زده ای. 🔸اگر می خواهی جلوی ضرر را بگيری، از امشب تصميم بگير و بلند شو، نيم ساعت بلند شو، كم كم درست می شود ان شاءالله. 💚 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا