eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
768 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
48.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢📢📢 لایحه عفاف و حجاب دشمن پسند و دلخوش کن نفوذی ها و بهایی ها در دست تصویب.... ⛔️لایحه را قوه قضائیه تدوین کرده و به دولت ارائه داده تا دولت جهت تصویب به مجلس ارائه دهد....😔 زنگ بزنید به 👇 نهاد ریاست جمهوری 021 6133 مجلس شوری اسلامی 39931 سازمان بازرسی کل کشور 02161361 دفتر دادستان 02133917000 پیامک بزنید👇 آقای منتظری دادستان کل کشور 09121595536 آقای هاشمی دفتر دادستان 09120134387 یک جریمه آبکی حتی برای عریانی و اینکه کسی هم حق نداره به آنها دست بزنه..😡 یا علی شروع کنید.💪👍 لینک دعوت دوستانتان به مطالبه در خصوص لایحه عفاف و حجاب خطرناکی که در دست تصویب است.. باید غوغا بپا کنید و نگذارید طرحی که قطعا با نظارت نفوذی ها نوشته شده تصویب شود.. 📺.🌸👇 🦋.🌼🌹🌹🌹🌹👇 ╔═💎💫═══╗ 🆔 @RSh34953 ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال دانش پژوهان واحیاگران امربه معروف و نهی ازمنکر🔗بپیوندید.
هدایت شده از واجب فراموش شده
🔰 درخواست بازنگری در لایحه حجاب و عفاف https://www.farsnews.ir/my/c/199238 🔹این لایحه بیشتر مدافع بی‌حجابی هست تا حجاب !! 🔹کشوری که مردمانش درگیر بی بندوباری شود اقتصادش زمین خواهد خورد. چراکه بجای کار و تولید، درگیر مسائل شهوانی می‌شوند. جایی که شهوت آمد حکمت و برکت خواهد رفت. 🔹حتما حمایت کنید و توی گروه ها و کانال های خود ارسال کنید.
هدایت شده از تا 2030
▪️اخیراً، جزییات جدیدی از لایحهء حجاب و عفاف منتشر شده. در باب این‌که این پیش نویس قانونی، همه چیز را به دوربین واگذار کرده، و تعامل دینی افراد جامعه را نادیده گرفته -مطابق قرآن و شریعت محمدی، بر مؤمنین واجب دانسته شده که نهی از منکر کنند- قبلاً نوشته‌ام (از اینجا تا اینجا). 🔻اما، بخشی از این قانون که جای تأمل دارد، این است: "هیچ‌کس حق ندارد به‌اسم امر به معروف/نهی از منکر با بانوانی که حجاب شرعی را رعایت نکرده‌اند برخورد فیزیکی کند، تهمت و افترا بزند یا آن‌ها را تهدید کرده و حریم خصوصی‌شان را نقض کند. درصورتی که کسی این کارها را بکند مجازات خواهد شد" ❓چرا این بند نوشته شده؟ ⁉️اساساً حریم خصوصی در محیط عمومی خیابان و معابر چه معنی دارد که عنوان شده کسی حق نقض حریم خصوصی بی‌حجاب‌ها را ندارد؟ 🔴حریم خصوصی مربوط به محیط خصوصی است، نه عرصهء عام اجتماع! ‼️نکتهء دیگر اینکه اشاره به برخورد فیزیکی شده، اما دفاع مشروع آمر به معروف از خود، هیچ جایگاهی در این قانون ندارد. ⁉️وقتی که جماعت بی حجاب، اقدام به ضرب و جرح ناهی از منکر می‌کنند، تکلیف چیست؟ چرا این قانون به صورت برعکس نوشته نشده؟ چرا بیان نشده که هیچ بی حجاب گناهکاری حق برخورد فیزیکی با ناهی از منکر را ندارد؟ 🔻احتمالاً این قانون هم در صورت عملی شدن، مشابه همان قانون غلط مدافع سارق است که در صورت ضرب و جرح سارقی که وارد حریم خصوصی منزل افراد شده، فرد مجبور به پرداخت دیه به دزد است! ⁉️چرا هیچ بحثی ار فحاشی‌های زشت و رکیک بی‌حجاب‌ها در مقابل ناهیان از منکر نیست؟ ⁉️چرا گفته نشده هیچ بی‌حجابی حق فحاشی در برابر نهی از منکر را ندارد و در صورت فحاشی، مجازات خواهد شد؟ ⁉️چرا این قانون به بی حجاب‌ها توجه داشته (یک وقت آب تو دلشون تکون نخوره!). اساساً چرا برای گناهکاری که گناه علنی می‌کند و با گناه خویش، دیگران را هم به گناه می‌اندازد، از واژهء "بانو" استفاده شده؟ ❓این قانون برای حمایت و تقویت تذکر لسانی و ناهی از منکر -که در حال انجام واجب الهی است- چه می‌کند؟ 🔻با لحاظ نمودن این بند می‌توان بهره‌برداری حقوقی بسیاری در دفاع از بی‌حجاب‌ها کرد. 🔻کنترل هوشمند و استفاده از دوربین برای مقابله با گناه بی‌حجابی، چیزی است که جناب رادان آن را از 26 فروردین ماه آغاز نموده، و اثر عملیش در جامعه، چیز چشم‌گیری نبوده. اینکه از قِبَل این کار، چه مقدار به خزانهء دولت واریز شده را نمی‌دانم، اما، ❌مشکلی که با بی حجابی آغاز شد، با گسترش فحشا ادامه دارد. ❌بی حجابی که جمع نشده، بلکه تردد در کوچه‌ها و نواحی شهری هم سخت شده. ❓چرا من نوعی باید هراس داشته باشم که مبادا با رد شدن از فلان پل عابر پیاده یا پارک یا... -در جمهوری اسلامی ایران- به همراه فرزندانم، شاهد صحنه‌های جنسی باشم؟ ⁉️دقیقاً این دوربین‌های مزخرف بی مصرف‌ چه می‌کنند؟ ⭕️و حالا با اعمال این قانون چرند، عملاً می‌خواهند نهی از منکر را سخت‌تر کنند تا همان تعداد اندکی که تذکر لسانی می‌دهند، هم در نهایت با محکوم شدن به نقض حریم خصوصی فرد بی حجاب (وسط خیابان!) سکوت اختیار کنند و ریشهء نهی از منکر در جامعه بخشکد! (اینجا را ببینید) 🔻گویا هدف نهایی این قانون، حذف نهی از منکر لسانی از جامعه است، نه بی حجابی! 📌هیهات که اگر من، به خاطر قوانین غلطی که عملًا حامی گناهکار است، دست از نهی از منکر بردارم! 📌این سخنان امام جامعه را باید دوباره به این قانون نویسان، یادآوری کرد: «مبادا در گوشه و کنار، یا در دستگاه انتظامی یا قضائی، کسانی باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهی از منکر سد کنند! مبادا کسانی باشند که اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند!» آقایان مسوولی که احتمالاً به خاطر اجرای هدف پنجم (برابری جنسیتی) و دهم (کاهش نابرابری) سند توسعهء پایدار 2030 (و احتمالاً به دلایل دیگر) قانون خدا را زیر پا می‌گذارید، پا بر روی خون شهدا می‌گذارید، دل مؤمنین جامعه را می‌شکنید، و عملاً در برابر حق ایستاده‌اید، بدانید که تا زمانی که شما خیانت پیشگان را سر جای‌تان ننشانیم و حدود الهی را به جامعه بازنگردانیم، دست از حمایت از اسلام، شریعت محمدی و نهی از منکر بر نخواهیم داشت، ان‌شاء الله! 🆔@CoronaDeception 🌐لینک پیوستن به کانال: https://eitaa.com/joinchat/93192196Cac05c503bc
هیچوقت دورو نبودم و دلم نمیخواد بشم! نگاهش چرخید روی نیم رخم ولی سرنچرخوندم_نگفتم دورویی! _همه حرفهای من و نفیسه خانوم روشنیدی؟ پوفی کردو به نشونه مثبت سرتکون داد _خوبه پس جواب های منم شنیدی ! همه حرفهام از ته قلبم بود نه از روی احساسات ...از روی عقل و منطق بود ! امیرعلی من آدمها رو با مال دنیا و هر چیزی که قراره برای همین دنیا بمونه متر نمیکنم امیرعلی_ کالسهات از کی شروع میشه؟ اینبار من سرچرخوندم روی نیم رخش _پس فردا...که چی ؟ به چی میخوای برسی ؟ به حرفهای نفیسه؟ مگه من االن کم دیدم آدمی رو که اطرافم پولداربودن و به قول امروزی ها باکالس! دستهاش رو توی جیب شلوارش فرو کرد_نه خب ...ولی محیط دانشگاه فرق میکنه ...یک تجربه جدیده! _نزدیک سه سال و نیم رفتی... فقط یک ترم مونده بود درست تموم بشه که انصراف دادی... ولی ندیدم عوض بشی تو این محیطی که به قول خودت فرق داره! نفس پرصداش اینبار آرومتر بودکه گفتم: راضی نیستی انصراف میدم تند گفت: من کی همچین حرفی زدم...اتفاقا خیلی هم خوبه ! شنیدم قبول شدی خوشحال شدم پوزخند زدم بی اختیار _جدااااا! _طعنه نزن محیا خانوم گفتم که پر از تردیدم ...میترسم نفسم بند بشه به نفست و یک جایی تو کم بیاری ! میدونی که اونقدر درآمد ندارم که هر چی اراده کنی بتونم برات بخرم! میبینی که حتی یک ماشین معمولی رو هم ندارم ...نمیتونم به جز یک خونه آپارتمانی نقلی اطراف خونه خودمون جایی دیگه رو اجاره کنم! تک دختر بودی دایی برات کم نزاشته میترسم نتونی تحمل کنی این سختی هارو! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
پولدار نیستیم امیرعلی...تو پرقو بزرگ نداشتم ...ماهم روزهای سخت زیاد داشتیم! روزهایی که آخر ماه حقوق بابا تموم شده بود وما پول الزم ! باسختی غریبه نیستم!یاد گرفته ام باید زندگی کنیم کنارهمدیگه تو سختی ,آسونی! آدمها با قلبشون زندگی میکنن امیرعلی... قلبت که بزرگ باشه مهم نیست باالی شهر باشی یا پایین شهر ...مهم نیست پولدار باشی یا بی پول ...مهم اینکه خوشبخت باشی با یک دل آروم زیر سایه خدا که همیشه ذکرویادش تو زندگیت باشه ...من به این میگم مفهوم زندگی! حس کردم لبهاش خندید آروم ! _هنوز هم تردید داری به منی که از بچگی ذره ذره عشقت رو جمع کردم توی قلبم ؟! نگاهش چرخید توی صورتم باچشمهای بیش از حد بازش _شوخی می کنی؟؟!!! نفس عمیقی کشیدم و به جای چشمهاش به سرشونه اش نگاه کردم_نه ! همیشه احساس گناه میکردم ...بهم یاد داده بودن فکر کردن به نامحرمم گناهه !چه برسه به من که همیشه برای خودم رویاپردازی کنارتو بودن می کردم و هرشب با خاطره هایی که نمیدونم چطوری توی ذهنم موندو توی قلبم ریشه دووند خوابیدم! چطوری دلت اومد به من شک کنی که از وقتی خودم روشناختم دلم برای این سادگیت میرفت ...برای این موهایی که فقط ساده شونه میزدیشون ...برای لباسهای ساده ومردونه ات که همیشه اتو کرده بودو مرتب ... برای عطر شیرینت که تاشیش فرصخی حس نمیشد که هر رهگذری رو ببره تو خلصه ولی من همیشه یواشکی وقتی باعطیه میرفتم توی اتاقت یک دل سیر بو میکشیدم عطرت رو ! برای تویی که مردونگی به خرج دادی و به جای ادامه درست اجازه دادی دستهات تو اوج جوونیت سیاه و ضمخت بشه ولی بابایی که از بچگی زحمتت رو کشیده بیشتر از این اذیت نشه! از بچگی هروقت یادم میاد تو خونه ما تعریف از تو بود ! از عذاداریهای خالصانه ات و کمک کردنت تا صبح روز عاشورا...از دست کمک بودنت تو تعمیرگاه...از رفتارو اخالق خوبت ...چطور می تونستم دل نبندم بهت یا فراموشت کنم وقتی این قدر خوبی! خجالت میکشیدم سرم رو بلند کنم همه حرفهایی رو که این چند سال توی دلم تلنبار شده بود و آرزو میکردم یک روز به امیرعلی بگم ! امشب گفته بودم ! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
به نام خدا
سلام داداش اومدم کربلامو از امام حسین ازش بخوای بهم بده 😭😭💔
داوی‌مادر‌شهید؛ یک‌رو‌زشوهرم‌سرکار‌نرفته‌بود و‌پول‌نداشتیم‌پسرم‌کفششوفروخت‌ وپولشوداد‌به‌پدرش‌ورفت‌جنگ‌وشهید‌شد دیروز‌سالگردشهادت‌شهیدعزیز‌بود😭💔 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
اللهم عجل لولیک الفرج
چونه ام رو به دست گرفت و صورتم رو چرخوند وبه اجبار نگاهم قفل شد به نگاهش که عجیب دلم رو لرزوند و قلبم رو از جا کند ! چیزی توی نی نی چشمهاش موج میزد که برام تازگی داشت...انگار مهرو محبتی بود که مستقیم از قلبش به چشمهاش ریخته بود! _حرفهای تازه میشنوم نگفته بودی! بیشتر خجالت کشیدم از این لحن آرومش که کمی هم انگار امشب دلش شیطنت می خواست لب پایینم رو گزیدم_ دیگه چی ؟ همین یک بی حیایی هم کمم مونده بود که بیام بهت بگم! خندید کمی بلند ولی ازته دل !_یعنی اینقدر خوش شانس بودم که یک خوشگل خانومی مثل تو به من فکرهم بکنه؟ عجیب دلم آروم شد ازاین لحن گرم و صمیمیش و تعریف غیر مستقیمش و من هم گل کرد شیطنتم_واقعا خوشگلم؟ خندیدبه لحن شیطون و بچگانه ام ولی همونطور که نگاهش میخ چشمهام بود خنده اش جمع شدو یکباره نگاهش غمگین لب چیدم _خب زشتم بگو زشتی دیگه ! چرا این شکلی شدی یکباره؟! نگاه دزدید از چشمهام و نفس بلندی کشید که خیلی عمیق بود و نشون از یک حرف نزده پر از درد _بازم میترسم محیا دلخور گفتم: این یعنی شک داشتن به من سریع گفت: نه نه ...نه محیا جان زندگی مشترک یعنی داشتن بچه! بچه هایی که نمی خوام توی آینده باشم مایه سرافکندگیشون! برای همین روزاول بهت گفتم نه تو نه هیچ کس دیگه! از تصور بچه هامون و فکر امیرعلی اول خجالت کشیدم ولی زود گفتم:دیدگاه بچه هاهم به مادر و پدرو تربیت اونا بستگی داره ! _می خوای بگی بابا توی تربیت امیرمحمد کم گذاشته؟ لب گزیدم _نه نه منظورم اصال این نبود 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
پوفی کردو دست کشید بین موهاش_میدونم ولی قبول کن جامعه هم بی نقش نیست توی تغییر دیدگاه ها _قبول دارم حرفت رو ولی نمیشه که از واقعیت فرار کرد! باید قبولش کرد مهم اینه که تو دیدگاه درست رو به عنوان پدر نشون بچه ات بدی ! یادش بدی برای آدم ها به خاطر خودشون احترام قائل بشه حاال می خواد اون فرد یک زحمت کش باشه مثل یک رفته گر شهرداری یا یک غساله مثل عمواکبرتو یا رئیس یک شرکت بزرگ ! مهم اینه باید بدونه هرکسی که زحمتی میکشه باید ازش تشکر کردو هرشغلی جای خودش پر از احترامه به خصوص شغلهایی که با این همه سختی هر کسی حاظر نیست به عهده بگیره و قبول مسئولیت کنه! به نظر من این آدمها بیشتر قابل احترام وستودنین! باید همه ما این و یاد بگیریم و یاد بدیم! بازم خیره شد به چشمهام _قشنگ حرف میزنی خانومی بازم دلم رفت برای خانومی گفتنش! دستهاش جلو اومدو برای اولین بار روی موهام نشست ...موهایی رو که باز از روی حرص و عصبانیت بهم ریخته بودم رو مرتب کردو برد زیر شال و من به جای بیقراری انگار بازم به آرامش رسیده بودم! دنباله شال روی شونه ام انداخت و من باهمه عشق نگاهش کردم و بچگانه گفتم: ممنون لبخندی زد گرم گرم مثل گرمی آفتاب اول بهار که کنار نسیم سردو خنک لذت داشت وجودم و گرم کرد! _بریم توی خونه هوا سرده بلندشد و من خاک پشت شلوارش رو تکوندم... نزاشت ادامه بدم و دستم رو گرفت و کشید تا بلند بشم و قفل کرد انگشتهاش رو بین انگشتهام... امشب انگاری شب برآورده شدن آرزوهای من بود! _خلوت کردین ؟ هم زمان با هم به در ورودی نگاه کردیم و امیرمحمدی که با امیرسام بغلش و نفیسه کنارش آماده رفتن بودن 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
41.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دِلتَنگےدَردِسَخت‌وعجیبۍ‌ست! دَردےڪہ‌نِمیتوانےآن‌رابراےِهیچڪَس؛ تعریف‌ڪُنے..!(:🔗💔'! ‌ 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
➣♥
مهدۍ‌جان هرچہ‌کردم‌بنویسـم‌زتومدح‌وسخنۍ یابگـویم‌‌زمقام‌توکه‌یابن‌الحسنۍ این‌قلم‌یارنبودوفقط‌این‌جملہ‌نوشت:↯ پسرحیدرکرارتوارباب‌منۍ🔗📿 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
..‌•• «یـٰاقاضۍ‌الحـٰاجات'🦋🗞'» ‹اۍ‌بَرآورَنـدِه‌حـٰاجات‌ھا..'🔗🌚'› ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
زینب‌ خودسازی میکرد و روی خودش کارکرده بود اینکه پنج شنبه ها روزه بگیره هرروز قرآن بخونه... و و و توی تک تک کتابای درسیش نوشته بود«اومی بیند!»🍃 میگفت:نمیخوام حتی یک لحظه هم غافل بشم واینجوری گناه نمیکنم😇 این عقیده رو داشت که همه ی آدما پاکن‌،خدافطرت اوناروپاک آفریده واگه اخلاقشون بده بخاطرتاثیرگذاری شرایط محیطه... «شهیده-زینب-کمایی» راوی:خواهرشهید 🌷 سالروز ولادت❤️🎂 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
شیرِ یَل‌بود،عاقبت‌هم‌طعمه‌کفتارشد چشم‌های‌مادرازداغ‌جوانش‌تارشد خون‌اومیجوشدوغیرت‌شکوفامیشود تاابدمردانگی‌اش‌اُسوه‌ی‌رفتارشد...(: 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
امیرعلی_دارین میرین داداش؟ امیرمحمد نگاه از روی دستهای گره کرده ما گرفت_آره فقط اومده بودیم مامان بزرگ وبابابزرگ رو ببینیم شام خونه بابای نفیسه دعوتیم! نگاه نفیسه به من اصال مثل سرشبی نبود انگاری زیادی دلخور بود به جای من! این اولین دیدار رسمیمون بود بعد از جلسه عقدکنون ... عجب جاری بازیی شده بود امشب! چند قدم نزدیکتر اومدن که لبخندی به صورت نفیسه زدم ...عادت نداشتم به دلخوربودن و دلخوری! _کاش میموندین برای شام؟ سالم به مامان بابا برسونین یک تای ابروش از روی تعجب باال رفت البد انتظاراخم داشت از من_ ان شااهلل یک فرصت دیگه ...چشم بزرگیتون رو بازم لبخند زدم و گونه سرخ و سفید امیرسام رو بوسیدم_خداحافظ خوشگل خاله! امیر محمد به لحن بچگانه و لوسم با امیرسام خندید و با یک خداحافظی از ما دور شدن و نگاه ما هم بدرقه اشون کرد! انگشتهام آروم با انگشتهای امیرعلی فشرده شد_دلت بزرگه ! با پرسش چرخیدم به سمت صورتش تا منظورش رو بفهمم! انگشت سردش نوازشگونه کشیده شد پشت دستم_باهمه دلخوریت از حرفهایی که شنیده بودی نزاشتی ناراحت بره با اینکه حق باتوبودو بی احترامی نکرده بودی! از تعریفش غرق خوشی شدم و با یک نفس عمیق بلند نگاهم رو دوختم به آسمون سیاه و توی دلم گفتم خدایا به خاطر کدوم خوبی اینجوری پاداشم دادی امشب! شکرت! _ بیزارم از کینه هایی که بی خودی رشد می کنن و ریشه میدووندن و همه احساس قلبت رو می خشکونن...وقتی که میشه راحت از خیلی چیزها گذشت کرد! لبخندی زدو دوباره انگشتهام بین دستش فشرده شد_دستهات یخ زده بریم تو خونه! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
با ورودمون به هال آروم دستهامون از هم جدا شد ...متوجه چشم و ابرو اومدن عطیه شدم که طبق معمول نگاهش زودتر از همه ما رو نشونه رفته بود به خصوص دستهامون رو ! کنارش روی زمین نشستم و زانوهام رو بغل کردم انگار تازه متوجه سرمای بدنم میشدم واقعا حوالی لحظه هایی که امیرعلی بود همیشه هوا گرم بود و مطلوب به خصوص که امشب حسابی هم گرمت می کرد لبخندها و نگاهی که داشت تغییر می کرد! لرزش نامحسوسی کردم از این تغییر دمای یکهویی هوای سر بیرون و گرمای زیاد خونه! عطیه_حقته ...آخه حیاطم جای کنفرانس گذاشتنه؟ دستهام رو به هم کشیدم ...دست راستم که اسیر دست امیرعلی بودحسابی گرم بود_چی میگی تو؟ چشمکی زدو بامزه گفت: میبینم جاری جونت حسابی رفته بود رو اعصابت؟ چشمهام و ریز کردم _ تو از کجا فهمیدی؟ نیشخندی زد_از لبخندهای ژکوند نفیسه وصورت آتیشی تو ! چیه درباره اشتباه تو که به امیرعلی جواب مثبت دادی صحبت می کرد؟ چشمهام گرد شد که خندید_ اونجوری نکن چشمهات رو قبل اینکه بیایم خواستگاریت این شازده خانوم به مامان گفته بود بی خودی نیایم خواستگاری عمرا دایی یک یکدونه دخترش رو به ما بده! باور نمی کردم نفیسه این حرفها رو به عمه گفته باشه بازم حرص خوردم و پوف بلندی کشیدم _دخترخانوما میاین کمک به عمه که توی چهارچوب در با سفره واستاده بود نگاه کردم و بلند شدم ...رفتم نزدیک و بی هوا صورتش رو بوسیدم_چرا که نه! مامان باسینی پر از کاسه های ترشی نزدیک شد و به اینکار بچگانه ام که عمه رو هم به خنده ای با خوشحالی انداخته بود خندید ... بی هوا صورت مامان رو هم بوسیدم که عطیه تنه ای به من زد _همچین بدم میاد از این دخترهای لوس خودشیرین 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
هدایت شده از دادشهر | حمزه شکریان
♨️ می‌دانید درد کجاست؟ 👈 پریروز در خدمت نخبگان فرهنگی شهر مشهد در نقد لایحه عفاف و حجاب برای توضیح «چگونگی انطباق این لایحه با سند 2030» بودم. 💢 جمعیتی حدود ۱۰۰ نفر در جلسه حاضر بودند و همگی دغدغه‌مند در حوزه عفاف و حجاب! 🔹 وقتی دستور رهبری را متذکر شدم که؛ «باید در مقابل برنامه دشمن، برنامه داشت» و برنامه دشمن چیست؟ فقط یک نفر پاسخ داد که سند 2030! 🔸 وقتی از این جمع نخبگانی پرسیدم که چند نفر از شما که دستور رهبری را شنیده‌اید، برنامه دشمن یعنی سند 2030 را فقط روخوانی کرده‌اید؟ فقط ۲ نفر دست بلند کردند! 🔹 وقتی پرسیدم که چند نفر اسناد اجرایی ذیل سند 2030 را تحلیل و آسیب‌شناسی کرده‌اید؟ هیچ کس دست بلند نکرد! 👈 درد همین جاست! همه دغدغه حجاب دارند، ولی دستور رهبری کماکان روی زمین است! 🔹 چگونه می‌توان ادعای دشمن‌شناسی کرد، ولی نقشه و برنامه دشمن را نشناخت؟ 🔸 مطالبه‌گر، نقطه‌زن است و کسی که می‌خواهد نقطه‌زنی کند، باید عالمانه اقدام کند و کسی که می‌خواهد عالمانه اقدام کند، باید اهل پژوهش باشد و کسی که اهل پژوهش است، باید از زندگی خود هزینه کند برای رسیدن به هدف! 🔹 هر گونه مطالبه‌گری در حوزه عفاف و حجاب هم نیازمند پژوهش و هزینه کردن است و بدون آن، برنامه‌سازی در مقابل برنامه دشمن، قطعاً غیرممکن است. 💢 ایراد کار از خود ماست که دولت چنین جسارتی پیدا می‌کند و لایحه‌ای تقدیم مجلس می‌کند که صددرصد منطبق بر سند 2030 است! @dadshahr_iranian