eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
781 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌼🎀°♥️°🎀🌼🍃 کاش همیشگی عکس‌📸هایت یکبار هم ارزانی میشد😔 🌷 محل شهادت: سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 ✍🏻' ادمین نوشت با عرض سلام✋🏻 از شما به خاطر اینکه همچنان همراهمون هستین، سپاسگزاریم🌸 💢 خاطرات بسیاری از دفاع مقدس و مدافعان حرم به خصوص شهدای شاخص، در کانال گذاشته شده که میتونید با جستجوی اسم شهید، در کانال کمی تا شهدا،به خاطراتشون دسترسی پیدا کنید و مطالعه نمایید. ⭕️ به عنوان مثال: با جستجوی هشتگ در کانال کمی تا شهدا ، میتونید خاطرات شهید باکری رو مطالعه نمایید👌🏻 💢چند از هشتگ اسم شهدا که در کانال میتونید جستجو نمایید👇🏻 و شهدای دیگر🌷 💢 چند نمونه از هشتگ های و که در کانال استفاده شده👇🏻 💢 رمان👇🏻 (پوکه های طلایی) ⭕️ برای دسترسی به این مطالب های بالا، رو در کانال جستجو نمایید. ♨️ استفاده و کپی از کمی تا شهدا در گروه ها و کانال های دیگه با ذکر مانعی ندارد... التماس‌دعا😊🌷 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌸🌸 باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمیشود.💯 🌟🌈 🌻 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌹 🌹 ❤️🌹 🌹 محمود بیضایے قبل از ازدواجش همیشہ‌دوست‌داشت ڪہ در آینده دخترے داشتہ باشہ و اسمشو کوثر بذاره. بعد از ازدواجش‌هم‌خدا بهش‌دختر داد و اسمشو ڪوثر گذاشت.شب یکےاز عملیات‌ها بهشگفتند ڪہ امکان تماس با خانواده هست نمیخواےصداےڪوثر کوچولوت رو بشنوے؟ گفت: از ڪوثرم گذشتم.💔 . *خدایا میخواهم از دیدن غیر تو کور شوم و از درڪ غیرتو کہ غفلت‌بار است عاجز‌ باشم مرا عاشق خود ڪن ڪہ دیگر جز تو را نبینم. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
خاطره‌ای از💢 💢 محمودرضا گاهی با اهلش به‌قدری شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش می‌رفت، من به‌عنوان برادرش هیچ‌وقت طرف شوخی او قرار نگرفتم. این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوری‌اش مرا شرمنده می‌کند. محمودرضا ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا می‌کرد. با هم زیاد می‌خندیدیم. خیلی پیش می‌آمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف می‌کرد و می‌خندیدیم اما هیچ‌وقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم. ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
📖 توصیه به ڪتابخوانی محمودرضا هر چه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت بود....‌ میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت ، مجموعه ڪتاب‌هایش را خوانده بود.... همپای صاعقه را واو به واو خوانده بود. تقریبا همه‌ ڪتابخانه‌اش به جز چند ڪتاب ، ڪتاب‌های دفاع مقدسی بود. خاڪهای نرم ڪوشڪ را با علاقه بسیاری خواند ، به مجنون گفتم زنده بمان ‌، ویرانی دروازه شرقی ، سلام بر ابراهیم و این ڪتاب‌هایی ڪه در دسترس همه است..... تقریبا تا آخرین ڪتاب‌هایی را ڪه در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود.... کوچه_نقاش‌ها را به من توصیه ڪرده بود ڪه بخوانم و من هنوز آن را نخوانده‌ام. خواندن این کتاب را چند بار به من توصیه ڪرد. خیلی او را به وجد آورده بود..... به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با شهدا داشت. راوی : برادر شهید ✍ نشر بمناسبت هفته کتاب و ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
🌺 هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید🌺 محمودرضا بیضایی متولد ۱۸ آذر ۱۳۶۰ بود؛ در خانواده‌ای با ریشه‌های مذهبی و دارای خاستگاه روحانیت در تبریز.بعد از اتمام خدمت سربازی، علی‌رغم تشویق خانواده به ادامه تحصیل در دانشگاه، با انتخاب خود و با یقین کامل، عضویت در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب کرد. او در بهمن سال ۱۳۸۲ وارد دانشکده امام علی (ع) شد. در شهریور ماه سال ۱۳۸۵ دوره افسری را به اتمام رساند و از دانشکده فارغ‌التحصیل شد و قدم در مسیری گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری‌اش هیچ تزلزلی در پیمودن آن مسیر در او مشاهده نشد. با آغاز جنگ سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از حریم آل الله، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام‌های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود. در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی «رزمنده» را داشت. بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه در بعد از ظهر ۲۹ دی ۱۳۹۲ در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار، در حالی که فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق را برعهده داشت. در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید. ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
هر روز معرفی یک شهید: : متولد هجدهم آذر ۱۳۶۰ در تبریز است. وی از دوران دبیرستان به عضویت بسیج درآمد و با فعالیت مستمر در پایگاه مقاومت شهید بابایی با فرهنگ درخشان حماسه، ایثار و دفاع مقدس آشنا گردید. شهید بیضایی از دوران نوجوانی ورزش کاراته را دنبال می‌کرد و حتی در ۱۲ سالگی به عضویت تیم آذربایجان شرقی درآمد و قهرمان مسابقات بین‌المللی چهارجانبه تبریز  شد. شهید بیضایی با مطالعه فراوان، نسبت به وقایع منطقه‌ای و تحولات جهان اسلام مسلط بود. وی به زبان عربی و لهجه‌های عراقی و سوری تسلط کامل داشت و با آغاز جنگ داخلی در سوریه در سال ۱۳۹۰  برای تقویت جبهه مقاومت عازم این کشور شد. سرانجام بعد از دو سال حضور متناوب و نبرد با تروریست‌های تکفیری در بیست و نهم دی ماه سال ۱۳۹۲ در شرایطی که فرمانده محور عملیاتی منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق را به عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به شهادت رسید. ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
🍃 ازکوثرم گذشتم 🌷یک دختر دوساله به نام کوثر. دخترش را خیلی دوست داشت طوری که هربار به پدر‌ یا دوستانش زنگ می زد، کلی از کوثر تعریف می کرد. 🌷یک بار که از منطقه برگشته بود گفت: بعضی وقت ها که در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم ، مجبوریم مسافتی از یک دیوار تا دیوار دیگر را بدویم . درآن مسافت چند متری کوثر می آید جلوی چشمم . فهمیده بود که با این وابستگی ها و ایثار کسی شهید نمی شود. دفعه آخری که میخواست به عملیات برود به دوستش گفته بود : ( این بار دیگر از کوثرم گذشتم...) اݪݪهم‌عجݪ‌ݪوݪیڪ‌الفࢪج🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━━⊰❃••🤍••❃⊱━━╮       ‌ @kami_ta_shohada ╰━━⊰❃••🤍••❃⊱━━╯