نردبان بهشت
. چله #توکل_و_امید 🌿 روز هفدهم سلام رفیق. طاعاتت قبول باشه🌹 اگه گناه امونت رو بریده؛ سعی کن تو ز
.
چله #توکل_و_امید
🌿روز هجدهم
سلام رفقا.. . نکنه بگی من که بدم روم نمیشه ازش چیزی بخوام؟! خدا منو تو رو آفریده که بهمون نعمتاشو ببخشه.. اصلا صفت خدا همین رحمانیت و مهربونیشه.. ازین حرفای ناامیدی نزنیا!
بهش بگو تو بخشنده ای و من گدای در خونه ت. کی به غیر از بخشنده به گدا رحم میکنه؟ (انت المعطی و انا السائل و هل یرحم السائل الا المعطی؟)
امروز
مثل قرار هرروزمون
نماز اولویت شماره یکه 👌
بدگویی و بد خلقی و 😠🤬😏 نداریم
شبیه بنده مهربونای خدا بشیم 🥰
ناشکری ممنوعه.. 🤨
با نعمتای خدا گناه نکنیم🙈
خدا دقیقا توی قلب ماست ❤️
و همه چیو میبینه ....
سربلند باشی✌️
@kanale_behesht
جلسه 1.mp3
11.7M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🌺 جلسه اول
روایت کتاب آن سوی مرگ توسط حجت الاسلام امینی خواه
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌علت اصلی قضا شدن نماز صبح
حضرت عیسی(علیهالسلام) خطاب به بنی اسرائیل فرمودند:
«ای بنی اسرائیل! #خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم میافزاید و هر کس که بر #خواب خود بیفزاید، از #نماز کم میگذارد و در نتیجه در زمره غافلان نوشته میشود.
📚(مجموعة ورام ج1، ص: 47)
#نماز_صبح #قضا_شدن_نماز_صبح
#پرخوری
نردبان بهشت
#من_میترا_نیستم #قسمت_بیست_و_هشتم تمام مسیر زیر لب دعا خواندم و از خدا خواستم مارا سلامت به آبادان
.
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_بیست_و_نهم🍓
داخل کوچه نشستیم تا بسیجی ها از خانه خارج شدند و به مسجد رفتند از رفتن رزمندهها خیلی ناراحت شدیم آنها خیلی از ما خجالت کشیدن.
خانه ما شبیه سربازخانه شده بود تمام فرش ها و رختخواب ها کثیف بود. معلوم بود که بسیجیها گروه گروه به خانه ما میآمدند و بعد از استراحت می رفتند.
از دور که نگاهشان کردم دلم شکست یاد مادرهایی افتادم که شب و روز منتظر جوانشان بودند.
برای همه آنها دعا کردم خدا را شکر کردم که خانه و زندگی ما در خدمت جنگ بود خدا می دانست که ما جای دیگری را نداشتیم و مجبور بودیم به آن خانه برگردیم و گرنه راضی به رفتن بسیجیها از خانه نبودم.
مینا و زینب داخل اتاقها می چرخیدند و آنجا را مثل خدا طواف می کردند تا آن روز مادرم را آنقدر خوشحال ندیده بودم خانه حسابی کثیف و به هم ریخته بود از یک عده پسر جوان خسته و گرسنه که برای استراحت می آمدند انتظاری غیر از این نبود.
از ذوق و شوق رسیدن به خانهمان من و مادرم سه روز تمام میشستیم و تمیز می کردیم آب داشتیم ولی برق خانه هنوز قطع بود.
همه ملافهها را شستم تا سه روز طناب رخت از سنگینی ملافهها کمر خم کرده بود در و دیوار را از بالا تا پایین دستمال کشیدیم دوباره همان خانه همیشگی شد پر از زندگی و عشق.
روی اجاق گاز قابلمه غذا می جوشید و بوی غذا خانه را پر میکرد درختها و گلها را هر روز از آب سیراب می کردم.
شب سوم بعد از سه ماه آوارگی در خانه خودم سر راحت روی بالش گذاشتم انگار که بر تخت پادشاهی خوابیدم.
یاد خانه باغی پر از موش بدنم را میلرزاند با خودم عهد کردم که دیگر در هیچ شرایطی زیر بار منت هیچکس نروم.
مینا و مهری برای کار به بیمارستان شرکت نفت رفتند تعدادی از دوستان و همکلاسی های قدیمی شان در آنجا امدادگری میکردند.
مینا و مهری در اورژانس و بخش، مشغول بودند و از زخمیها مراقبت میکردند. گاهی شب کار بودند و خانه نمی آمدند.
نمیتوانستم با کار کردن آنها در بیمارستان مخالفت کنم وقتی از زبان بچه ها می شنیدم که به خاطر خدا کار می کنند نمیتوانستم بگویم حق ندارید برای خدا کار کنید.
آرزویم بود که بچه هایم متدیّن و با ایمان باشند و برای رضای خدا کار کنند خدا را شکر دختر ها همین طور بودند
@yahossein_6
دوستان کانال دار چه پایین تر و چه بالا تر از کانال بالا بازدید کنین
نردبان بهشت
. چله #توکل_و_امید 🌿روز هجدهم سلام رفقا.. . نکنه بگی من که بدم روم نمیشه ازش چیزی بخوام؟! خدا منو
.
چله #توکل_و_امید
🌿 روز نوزدهم
امروز از اون روزاست که
قراره خیلی درجه یک خدا رو شکر کنیم..
ببین رفیق، رگ به رگ بدن ما آدما زیر نظر خدا شکل گرفته... همین الان که داری متنو میخونی.. کلی سلول درگیرن تا فقط بتونی ببینی درک کنی و بخونی! خدا خیلیییی به گردنمون حق داره❤️
امروز
ویژه شکر کنیم👌
ویژه استغفار کنیم بابت کم کاریامون📿
احترام بزاریم به دیگرون و مهربونتر باشیم🌹
نیش و کنایه نزنیم😌 دروغ و غیبت 🚫🙊
مواظب ارتباطای مجازی و حقیقیمون باشیم🙃
خدا رو کنارمون حس کنیم✨
موفق باشی✌️
@kanale_behesht
یادت نره ❗️
همیشه قرار نیســت
اون اتفاقی بیفته که تو میـخوای
وقتی همــه چیز رو
به خـــــدا سپردی،
دلــت قــرص بــاشه❤️
خــدا هــواتو داره✌️
#تلنگر #امید
@kanale_behesht
🔸میگفت: من خیلی از این حرفایی که
در مورد گناه میگی رو از حفظم ولی خوشم نمیاد بچه مثبت بشم...😉 من آدم ترک گناه نیستم!
🔹گفتم: واسه چی؟
🔸گفت: اول اینکه من خدامو دارم😍 نیازی به این سختیا ندارم😏؛ دوم اینکه همه رفقام همین رنگین👭👬 و هممون داریم زندگیمونو میکنیم هیچ سختیم نداریم🙂.. تو خودتو خیلی درگیر کردی😊. سوم اینکه انقدر تو خونه بهم گیر دادن سر این بحثا که اصلا حاضر نیستم کوتاه بیام. بس که رفتن رو مخم😏!
🔹گفتم: خیلی خوبه که خدا رو داری❤️، خدا مال همه آدماس.. مثبت و غیر مثبتم نداره🥰. ولی اینو از من نشنیده بگیر اینا مال این دنیاس🙄. توی آخرت خدا به حساب هرکدوم از بنده هاش اختصاصی میرسه. یعنی هرکس به اندازه ای که خدا رو شناخته و میتونسته بشناسه و برا رضایتش تلاش کرده نتیجه ش رو میبینه🧮..
🔸گفت: اینا رو ... از خودشون در آوردن😜
دنیای بعد و آخرت و این صبتا همش حرفه🙃
از کجا معلوم همچین چیزی باشه؟ تازه خدا انقدددر مهربونه که نمیاد به کارای من گیر بده! این همه خلافکار و آدم داغون دیگه نوبت به من یکی نمیرسه🙂.
🔹گفتم: واقعا به این حرفایی که میگی اعتقادم داری؟ عزیزدلم توی قرآن خدا بارها و بارها در مورد قیامت و حساب کتاب دقیقش حرف زده... نگو قرآن رو قبول نداری که دیگه خنده م میگیره. قرآن انقدری معجزه داره که حتی آدمهای غیرمسلمون هم توی حق بودنش شک ندارن👌!
بعد اینکه گفتی خدا انقدر مهربونه که گیر نمیده... آره خدا توی این دنیا مهربونیش حرف اولو میزنه😍 ولی متاسفانه یا خوشبختانه خدا همونطور که مهربونه همونطور هم نسبت به انجام وظیفه های ما حساسه⚖.. وظیفه ما هم که بندگیه. برای اونایی که واسش شاخ و شونه کشیدن یا بهش بی اعتنایی کردن کلی برنامه داره😶. میخوای چنتاشو برات بگم؟
اینکه میگی نوبت به ما نمیرسه آدمو یاد صف گوشت و شکر و کارت بنزین میندازه😄... اون دنیا که مثل اینجا نیس، همه چی به دقت بررسی میشه. آخ که اگه آیه هاشو بخونی مو به تنت سیخ میشه😣.
🔸گفت: من که تا حالا کل قرآنو به عربی هم نخوندم چه برسه به خوندن معنی و اینا .. باید بخونم بعد درباره ش حرف بزنم. اگه وقت کنم... که فکر نکنم برسم اون همه ورقه داره🤔.
🔹گفتم: خودم کم کم واست معنیاشو میفرستم تا بخونی.. غصه وقتتو نخور هدر نمیره😎. راستی گفتی دوستاتم همین رنگین و مشکل ندارن؟ اینکه آدم مشکل نداشته باشه یا بهش خوش بگذره، دلیل نمیشه هوای حرفای خدا رو نداشته باشه... . شاید باورت نشه که اینم خدا تو قرآن مفصل گفته👌.
🔸گفت: عه پس هرچی من میگم خدا جوابشو داده قبلا؟ جالب شد 😀.. یادمه تو مدرسه که بعضی سوره های قرآن تو کتابمون بود انقدر پیچیده بودو معلمه پیچیده ترش میکرد که من کلا بوسیدمش گذاشتم کنار😅. اینا که تو میگی واسم جدیده 🤓.
🔹گفتم: آره حقم داری.. منم همینجوری بودم سمت ترجمه ش میرفتم هنگ میکردم🙈 ولی خب خدا کمکم کرد کم کم راه افتادم. گفتی تو خونه بهت گیر میدن؟ بعد تو افتادی رو دور لج و لجبازی؟
🔸گفت: آره من شدم موزه عبرت😂
بی دین خونه خود خودمم😂 ... هرچیم بهم بگن جوابشونو همچین میدم کسی جرات نداشته باشه بگه کجا رفتی چیکار کردی ........ دیگه زدم تو خط جنگ و حمله دیگه! 😎
🔹گفتم: نمدونم چی گذشته بینتون. نمیتونمم نظر بدم درباره ش.. شاید اگه جای تو بودم بدتر رفتار میکردم. امممم یادم بنداز بعدا درباره ش حرف بزنیم بعد خوندن قرآن و اینا ... 😁
🔸گفت: من که نصیحت تو کتم نمیره
توام سعی نکن نصیحتم کنی 😜 ..
چون رفیقمی باشه یادت میندازم ❤️.
#خلوت اول
#سوال
@kanale_behesht