eitaa logo
نردبان بهشت
1.3هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
81 فایل
دعاها و.. تنظیم شده برا مدیرانی که بخوان گروهی دعایی روختم کنن🌺 کپی با ذکر ۳ صلوات😊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 ✌️ ۲۲ بهمن سرآغاز برافراشته شدن پرچم عدالت اسلامی و بیداری مستضعفان، بر ملت بزرگ ایران و بر جمیع آزادگان جهان مبارک باد🎉 🇮🇷 🆔@kanale_behesht
4_5843511041538919592.mp3
15.56M
سرودهای انقلاب 🎉🎉🎉
http://Bahman99.ir 🇮🇷 شرکت در راهپیمایی مجازی روی لینک بزنید و نام و نام خانوادگی خودتون رو ثبت کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Pegah e Piroozi.mp3
3.67M
سرود پگاه پیروزی ویژه دهه مبارک فجر نسخه باکلام 🎉🎉🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اجرای غیرمنتظره نوجوانان شیرازی با آهنگ های نوستالژیک انقلاب 🇮🇷 🎼شیراز بهمن‌ماه ۱۳۹۹ 👌 🇮🇷 @kanale_behesht
2_5265234106479807134.mp3
9.94M
✌️ 🎼 حجت اشرف‌زاده 🎉زخمی عشقی وطنم 🎉باید صدایت بزنم 🇮🇷باید کنارت بمانم ... 🇮🇷 @kanale_behesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
🔥 #گناه_شناسی 7 به نام خدا سلام ب همه امیدوارم ک خوب باشید😊 میخوام شما رو با هفتمین گناه کبیره ک ق
🔥 8 به نام خدا سلام دوستان اول یه نکته بگم بعد بریم سراغ بحث امروز. بچه ها ما باید بدونیم ک چی گناهه...تو این مسائل نباید کوتاهی کنیم....بعضیا نمیخوان ک بفهمن چی گناهه ک مسئولیتی نداشته باشن و رفتن اون دنیا و بهشون گفته شد ک تو همچین گناهی انجام دادی بگه من نمیدونستم☹️ خدا میدونی ب همچین آدمی چی میگه؟؟؟؟ میگه عقل ک داشتی میرفتی ک بفهمی..مگه همه اونایی ک فهمیدن از اول میفهمیدن😏پس اون دنیا جای بهونه آوردن نیست😐 خب بحث امروز👈خوردن مال یتیم ❗️کسی ک مال یتیم میخوره در روز قیامت آتشی از درونش زبانه میکشه و دود از دهن،بینی،گوش و چشمش بیرون میاد😱و با این نشونه ها همه میفهمن ک اینا مال یتیم خوردن ک این شکلی شدن😰 امام صادق(ع)میفرماید:خدا در خوردن مال یتیم وعده دو عقوبت داده👇 عقوبت اخروی👈آتش جهنم🔥 عقوبت دنیوی👈هر کس ب یتیمان مردم ستم کنه و مال اونا رو تلف کنه ب یتیمان خودشم ظلم میشه.👌 (باید با بچه های یتیم مثل بچه های خودشون مهربون باشن) یه سخن دیگه از امام صادق(ع)👈 کسی ک ظلم کند،خداوند ستم کننده ای بر او یا بر اولاد او...یا بر اولاد اولادش مسلط میکند. ❓خب حالا شاید یکی بگه اگه کسی مال یتیم بخوره بچه های اون چ تقصیری دارن؟؟؟؟اونا چرا باید جور اشتباه یکی دیگه رو بکشن؟؟؟؟؟این خلاف عدله!🤔🙄 جواب: منظور از اینکه خدا ظالم رو بر اولاد این آدم مسلط میکنه اینه ک....اگه کسی بخواد ب بچه های اون ظلم کنه خدا مانع اون نمیشه....چون جلوگیری از ظلم ب یتیم نشانه لطف و مهربونی خداست...و ب این دلیل ک پدرشون ب یتیم ظلم کرده از این لطف خدا محروم میشن😢 ‼️وقتی عزرائیل میاد جون کافری رو بگیره سیخ هایی از آتش باهاشه ک با اون سیخ ها جونشون رو میگیره...😱 سه طایفه هستند ک این شکلی میمیرن👇 1-حاکم ظلم کننده.2-کسی ک مال یتیم ب ناحق بخوره3-شهادت دهنده ب دروغ🤐 ❌پس کسی ک مال یتیم بالا میکشه فکر نکنه زرنگی کرده....اون دنیا یه زرنگی نشونش بدن ک خودش کیف کنه😏 💟خب حالا بریم سراغ کسایی ک ب یتیم کمک میکنن... پیامبر(ص)میفرماید👈هرگاه یتیم بگرید برای گریه اش عرش خدا ب لرزه می آید....پس خدا میفرماید: ای ملائکه شاهد باشید هرکس او را ساکت کرد و راضی و دلخوش کرد بر من است ک او را در قیامت خشنود کنم.❤️ یه سخن از امام صادق(ع)بگم👈کسی ک کفالت و محافظت یتیم نماید،خداوند بهشت را بر او واجب میکند.چنانچه جهنم را برای خورنده مال یتیم واجب کرده است.👌 📗منبع حرفام:کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب ❤️به امید ظهور آقا امام زمان که صد البته وقتش نزدیکه❤️ 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
#من_میترا_نیستم 🌸 #قسمت_سی_و_نهم👏 بعد از چند ماه هنوز به جوّ شاهین شهر عادت نکرده بودیم هر هفته شب
. یکی از همسایه ها ما را برای عروسی پسرش دعوت کرد مادرم و شهلا نیامدن زینب به خاطر اینکه من تنها نباشم همراهم عروسی آمد. آن روز زینب روزه بود وقتی وارد خانه همسایه شدیم هنوز اذان مغرب نشده بود آنها با میوه و شیرینی از من پذیرایی کردند زینب از اول با من شرکت کرد که جلوی مهمان ها طوری رفتار نکنند که آنها بفهمند روزه است من هم حرفی نزدم وقتی که اذان خیلی آرام و بی سروصدا برای خواندن نماز به خانه رفت. یک شب هوا خیلی سرد بود متوجه شدم که زینب توی رختخوابش نیست آرام بلند شدم و دنبالش گشتم سراغ اتاق خالی خانه رفتم در را باز کردم زینب تمام قد با چادر سفید رو به قبله مشغول خواندن نماز شب بود. اتاق آنقدر سرد بود که آدم لرزش می گرفت منتظر ماندم تا نمازش تمام شد می‌خواستم زینب را از آن اتاق بیرون برم تمام ترسم از این بود که او با جثه ضعیفش مریض شود . وقتی نمازش تمام شد و متوجه من شد قبل از اینکه حرفی بزنم با بغض به من نگاه کرد دلش نمی خواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم . در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از خواندن نماز لذت ببرد به خاطر روح پاکی که داشت خواب های قشنگی میدید زینب با دلش زندگی می کرد به خاطر همین خیلی دوست داشتنی بود
🎊 🦋 او به شرکت در کلاس های اعتقادی و اخلاقی علاقه داشت و در کنار درس و مدرسه در کلاس های عقیدتی بسیج و جامعه زنان شرکت می‌کرد. جامعه زنان در خیابان فردوسی قرار داشت استاد کلاس اخلاق زینب آقای «هویدافر» بود او و خواهرش هردو از معلم های دوره عقیدتی بودند. آقای هویدافر در یکی از جلسات از همه افراد کلاس خواست که دعای نور حضرت زهرا را حفظ کنند و در همان جلسه تاکید زیادی روی دعای نور کرد و قول داد بعد از حفظ دعا توسط افراد کلاس، تفسیرش را هم درس بدهد. زینب همان شب در خانه دعا را حفظ کرد شب که خوابید خواب عجیبی دید و صبح خوابش را برای من تعریف کرد. او دید که یک زن سیاه پوش در کنارش می نشیند و دعای نور را برایش تفسیر می کند آنقدر زیبا تفسیر را می گوید که زینب در خواب گریه می‌کند. زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد میگیرد به یک گروه کودک یاد می دهد. کودکانی که در حکم بزرگان بودند. او دعای نور را در خواب می خواند البته نه خواندن عادی بلکه از عمق وجود. هنگامی که زینب دعا را می‌خوانده رودخانه و زمین و کوه هم گریه می کردند زینب آن شب در عالم خواب حرف‌هایی شنید و صحنه هایی دید که خبر از یک عالم دیگر می داد. او از من خواست که خوابش را برای هیچکس حتی مادرم تعریف نکنم با وجود روحیه معنوی اش در جمع دوستان و خانواده رفتارش خیلی عادی بود. با خوش رویی و لبخند با همه برخورد می‌کرد. یک روز قرار بود از طرف جامعه زنان به اردو بروند صبح زود با هم از خانه بیرون رفتیم. قرار بود او را به جامعه زنان برسانم و خودم به خانه برگردم آن جا که رسیدیم تعدادی دانش آموز و معلم جمع شده بودند. تا رسیدیم زینب رفت و یک سفره نان آورد و مقداری پنیر و خرما هم که از قبل تهیه کرده بودند روی سفره گذاشت و خیلی فرز و زرنگ نان و پنیر و خرما را لقمه درست می کرد و در کیسه فریزر می‌گذاشت تا در اردو به دخترها بدهد. خیلی از معلم ها نشسته بودند و نگاه می‌کردند اما زینب تند تند کار می‌کرد من بعد از رساندن زینب به آنجا به خانه برگشتم. در مسیر برگشت به خانه به این فکر می کردم که او خیلی زود توانسته بود آدم‌هایی مثل خودش را پیدا کند و با جوّ شهر کنار بیاید
پیشِ مردم کج مکن" گردن" که حیرانت کنند...😏 آبرویت برده و بدتر پریشانت کنند...😱 سفره دل باز کن در هنگام سجود، پیشِ " الله" کن گدایی تا که "سلطانت" کند..😊👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
. چله#توکل_و_امید 🌿روزبیست وپنجم تاحالااز 👈خدا خواستین که زندگی زودتر تموم بشه؟
. چله 🍃روز بیست و ششم بیا یه نیگا به این چله بندازیم از روز اولش تا حالا ؛ چقدر اعتمادت به خدا بیشتر شده؟! چقدر حال‌ت بهتر شده؟ برای امروز نماز اول وقت یادمون نره😍 دروغ نگیم چه شوخی چه جدی🙂 نامحرم رو محرم ندونیم✋ غیبت نداریم 😶 ( درد ودل بودو رفیقم گفتو .. دلیل نمیشه) مهربونتر باشیم🥰 موفق باشی🌹 @kanale_behesht
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿: خدایـــــا... به من بیاموز به تو تکیه کنم چون این تویی که قادر و توانایی و از همه به حال من آگاهتر... همچون گذشته ها کنارم باش ای مهـــربانترین...❤️ ____ @kanale_behesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
#من_میترا_نیستم🎊 #قسمت_چهل_و_یکم🦋 او به شرکت در کلاس های اعتقادی و اخلاقی علاقه داشت و در کنار درس
🦋 🍓 زینب در جمع از همه شادتر و فعال تر بود. کتاب انجیل و تورات را گرفته بود و در خانه مطالعه می‌کرد. دوست داشت همه چیز را بداند. و همه فکرها را با هم مقایسه کند. مرتب از من می پرسید: مامان اگه جنگ تموم بشه برمیگردیم آبادان؟ آبادان را خیلی دوست داشت خیلی دلش می‌خواست دوره دبیرستان را در آبادان درس بخواند. با وجود علاقه زیادش به آبادان در شاهین‌شهر طوری زندگی می‌کرد و دنبال فعالیت‌هایش بود که انگار برای همیشه قرار است آنجا بماند. او هر روز بعد از مدرسه اول به مسجد «المهدی» فردوسی می‌رفت و نماز ظهر و عصرش را به جماعت می‌خواند اگر دستش می‌رسید نماز صبح هم به مسجد می‌رفت از همه کس و همه چیز درست می گرفت. رادیو، معلمش بود. خطبه های نماز جمعه تهران یا اصفهان را گوش می‌کرد و نکته های مهمش را می نوشت. روزنامه دیواری درست می‌کرد و از سخنرانی های امام، خطبه‌های نماز، کتاب های آقای مطهری و شریعتی مطلب جمع می‌کرد و در روزنامه دیواری می‌نوشت. یکبار سر نماز سجده اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم مامان تو را به خدا این همه گریه نکن آخه تو چرا ناراحتی؟ با چشم های مشکی و قشنگش که از زور گریه سرخ شده بود گفت: مامان من برای امام گریه می کنم امام تنهاست به امام خیلی فشار میاد. به خاطر جنگ مملکت خیلی مشکل داره امام بیشتر از همه غصه میخوره برای من که مادر زینب بودم و خودم عاشق امام، این حرف ها سنگین بود. از اینکه زینب این همه می فهمید و رنج می‌برد داغ شدم ای کاش زینب این همه نمی فهمید و کمتر رنج می‌برد. ما در خانه می‌نشستم و فیلم سینمایی نگاه می‌کردیم زینب نماز یا کتاب می‌خواند. معمولاً عصرهای پنجشنبه برای خیرات مرده ها حلوا درست می کرد خودش پای اجاق گاز می ایستاد و بوی حلوا را توی خانه راه می‌انداخت. او حتی مردها را هم از یاد نمی‌برد.
گمشده گم بعد از چند ماه، کم کم به خانه جدیدمان عادت کردم. مینا و مهری و مهران و مهرداد هنوز جبهه بودند و پدر بچه ها بین ماهشهر و شاهین‌شهر در رفت و آمد بود. با اینکه شب و روز مشغول خانه و بچه‌ها بودم اما دائماً در انتظار آمدن بچه ها از جبهه و آمدن پدرشان از ماهشهر بودم. شروع کردم به خانه‌تکانی چند ماه بیشتر از آمدنمان به این خانه نمی گذشت و همه چیز تمیز بود ولی برای اینکه حال و هوای خودم، مادرم و بچه ها عوض شود می خواستم کاری کرده باشم. وقتی بهار نزدیک می‌شد انواع سبزه ها مثل گندم ماش و شاهی می کاشتم گاهی وقت ها سبزه ها را به اسم تک‌تک بچه‌ها در ظرف‌های کوچک می کاشتم. دخترها با ذوق و سلیقه دور سبزه ها را با روبان رنگی می بستند و آنها را روی تاقچه و سفره هفت سین می چیدند. در آبادان از فرش و موکت و پرده ها را می شستم تا با شروع سال جدید همه چیز پاک و پاکیزه باشد. بچه‌ها هم خانه تکانی را دوست داشتند و پا به پای من کار می‌کردند و غر نمی زدند. خرید لباس و کیف و کفش عید هم که برای بچه‌ها عالمی داشت. حتی گاهی کفش و لباس نو را بالای سرشان می گذاشتند و می‌خوابیدند. بعد از جنگ از این همه خوشی فقط خاطره اش ماند و خودش فراموش شد. شروع کردم به تمیزکاری خانه. زینب به من کمک کرد اما پشت سر هم میگفت مامان من به نیت تمیزی خونه کمک می کنم وگرنه ما عید نداریم رزمنده‌ها تو جبهه هستند هر روز شهید میارن. من هم به او اطمینان می دادم که نیت من هم تغییر حال و هوای خانه است وگرنه کدام عید. وقتی ۴ تا از بچه هایم در دل خطر هستند من عید ندارم
‍ ‍‍ 🌸🍃 🍃خواستم از خونه برم بیرون گفتم یه چڪ ڪنم ببینم همه چے سرجاشه!! : حاضر√ : حاضر√ : حاضر√ : حاضر√ چـادر:؟ چـادر:؟ 🖤🍃میگه: اگر همگے حاضرند منم هستم وگرنه دورِ من یڪیو خط بڪش ڪه آبرو دارم!! ❤️چه ڪنم چــادر است دیگر! بدون حیا جایے با من نمے آید..😌 ✌️ 💚
با دستایی که قبلا گناه میکردی... الان بشین با همونا ذکر بگو برو یه کار خیر کن یا یه دلی رو شاد کن🙃
داری به چی فکر میکنی ، ؟؟
اگه فکر بد داره آزارت میده لطفا ایست کن به خاطر آرامش خودت
شاید برا چند لحظه برات شیرین باشه اما بعدش آثار بدش تا چند هفته اذیتت میکنه خیانت ..انتقام ..شهوت .غیبت .سخن چینی .دزدی ..و ....یکم بیشتر فک کن راجبش اگه الان درگیر هر کدوم از گناها هستی خواهش میکنم به عواقبش فک کن