eitaa logo
نردبان بهشت
1.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
81 فایل
دعاها و.. تنظیم شده برا مدیرانی که بخوان گروهی دعایی روختم کنن🌺 کپی با ذکر ۳ صلوات😊
مشاهده در ایتا
دانلود
نردبان بهشت
. #داستان_دو_راهی #قسمت_پنجاه_و_دوم صبح ساعت 9 از خواب بلند شدم. دیشب با #روشنک حرف زدم قرار شد بر
. من_روشنک چیزی شده انقدر میخندی... روشنک_وایسا...وایسا😂 تو چرا این شکلی شدی آخه اولا اینکه چادرتو اشتباه سرت کردی دوما این که کشش رو اوردی توی صورتت سوما اینکه موهات اومده بیرون اصلا شالت کج شده یه دقه بیا خودتو توی آیینه ببین... جلوی آیینه رفتم تا چشمم به چهره ی خودم افتاد زدم زیر خنده. من میخندیدم و روشنک میخندید... من_هی خدا...خیلی سخته چادر پوشیدن.اصلا نمیتونم جمعش کنم. نگاه چقدر خاکی شده!!! روشنک که خنده اش تمام شده بود طرف من آمد کنار آیینه ایستاد و به من نگاه کرد و گفت: -نه اصلا سخت نیست یاد می گیری. لبخندی زدم و بعد روشنک گفت: -اینطوری اینجا واینستا بیا بریم اتاقم. سمت اتاقش رفت و منم پشت سرش راه افتادم. -نفیسه میدونم دیر دارم بهت خبر میدم. ولی چه کنم قسمته! یهویی شد. -چی یهویی شد؟! نگاهی به من انداخت و گفت: -ببینم راجع به راهیان نور چیزی شنیدی؟؟ -آره شنیدم چند سال پیش دوران مدرسمون میبردن. -رفتی تا حالا؟؟ -نه ولی تعریفشو شنیدم. -دوست داری بری؟ -قبلا دوست نداشتم ولی با این تفاسیر و شهدایی که شناختم شاید دوست داشته باشم.ببینم اصلا چرا میپرسی؟! -وسایلاتو جمع کن. -ها ! چی؟؟؟! لبخندی زد و گفت: -برادرم اونجا خادمه! دیشب بهش گفتم اگر میتونه یه جوری ما رو ببره. یهو بهم گفت اتفاقا دو نفر جا دارن !!! -وای جدا؟؟؟!!!کی ؟؟؟ -فردا بعد از ظهر راه میفتن. -وای راست میگی!!!چقدر غیر منتظره. لبخندی روی لب های هر دوتامون نشست. روشنک_ببین چقدر زود خدا خریدت... حالام که طلبیده شدی پیش شهدا. گریه ام گرفت. -روشنک واقعا راست میگفتی وقتی بیای توی این فضاها حس های قشنگیو تجربه میکنی...خدایا شکرت... -عزیزم...گریه نکن... اشکامو پاک کردم و روشنک رو بغل کردم: -مرسی بخاطر همه چیز. -از خدا تشکر کن من فقط یه وسیله بودم. لبخندی زدم و گفت: حالام بلند شو بریم ناهار بخوریم و بعد حسابی کار داریم. ناهار رو کنار روشنک و مادرش نوش جان کردیم. بعد هم روشنک وسایل هاشو جمع کرد و هی به من سفارش می کرد چی بیارم چی نیارم. دل تو دلم نبود. دلم میخواست زود تر فردا شه... خلاصه گذشت تا من رفتم خونه و وسایل هامو جمع کردم به خانوادم خبر دادم و اونام موافقت کردن... راه قشنگ عاشقی اند... 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💭کانال نردبان بهشت 👇 http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b