نردبان بهشت
🌹 شرح #حکمت4 🔴 بخش چهارم 🔹5.1.3 صبر بر اطاعت خداست: حضرت در خطبه ۱۷۳ می فرمایند: « با صبر و استقام
🌹شرح #حکمت4
🔴 بخش پنجم
🔷 6. ادب صبر(دوری ازجزع و فزع) :
🔻در مقابل صبر ،که ادب در فضای ایمان است بی ادبی شکل می گیرد تحت عنوان جزع و فزع. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به ما میفهماند که جزع باعث می شود که ثواب اعمال ما حبط شود و از بین برود. در حکمت ۱۴۴ می فرمایند: « تحمل کن! که هر مصیبتی به اندازه خودش صبر در مقابلش نازل می شود. کسی که از روی بی صبری در مصیبت ،بر روی ران خودش بکوبد (کنایه از اینکه جزع و فزع و بی تابی کند) عملش حبط و نابود می شود یعنی دیگر ثوابی از اعمالش ندارد».
🔻در حکمت ۱۸۹ امیرالمومنین می فرمایند: « کسی را که صبر نجات ندهد قطعاً جزع و فزع هلاک می کند»
در حکمت ۲۹۱ خطاب به اشعث که پسرش را از دست داده است ، صبر را عامل اجر در مصیبت و جزع را عامل وبال شدن مصیبت می داند. در حکمت ۲۹۱ می فرمایند: «آقای اشعث! اگر بر فقدان و مصیبت مرگ فرزندت محزون باشی خوب به خاطر اینکه پاره تن تو بوده است مستحق این ناراحتی هستی، اما اگر در این مصیبت صبر کنی خدا در هر مصیبتی یک جایگزینی قرار داده است. آقای اشعث! در مصیبت مرگ فرزند چه صبر کنی چه صبر نکنی چه جزع کنی چه جزع نکنی قدر الهی دیگر بر تو جاری شده است و به حکمت الهی فرزند تو از دنیا رفته است و بچه تو دیگر زنده نمی شود اما فرقش این است که اگر در این مصیبت صبر کنی اجر میبری و اگر جزع و فزع کنی برای آخرت وبال و وزر تو میشود».
🔻در نتیجه ما در ماجرای صبر ادب جزع نکردن را از امیرالمومنین یاد میگیریم . نتیجه چنین صبری از نگاه مولا امیرالمومنین قطعاً پیروزی است حضرت در نهج البلاغه می فرمایند:« هرگز انسان صبور از پیروزی محروم نمی شود ولو اینکه زمان رسیدن آن به پیروزی طولانی بشود و دوران صبر او طولانی شود». نمونه برجسته این نکته در زندگی خود مولا علی علیه السلام در نهج البلاغه است. صبر مولا در مسئله حکومت و غصب خلافت چنان عظیم بود که بالاخره امت خودشان سرشان به سنگ خورد و برگشتند در خانه مولا علی علیه السلام. خود مولا در حکمت ۲۲ می فرمایند: «ما حقی داریم اگر به ما بدهند که هیچ و الا اگر حق ما را ندهند برپشت شتران مینشینیم ولو اینکه سیر ما در شب تاریک ظلم خلافت بعد از پیامبر طولانی شود» یعنی ما مقاومت را ادامه میدهیم و مطمئن هستیم به پیروزی و ظفر میرسیم و تاریخ گواهی داد که صبر مولا بعد از ۲۵ سال خون دل خوردن به پیروزی تبدیل شد. خود حضرت وقتی می خواهند اوضاع روز بیعت مردم با خودشان را توصیف کنند در چند جای نهج البلاغه عبارات شگفتانگیزی را بیان میکنند یکی در خطبه ۲۲۹ است که حضرت در وصف روز بیعت مردم با خودشان می فرمایند:« دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم سپس مانند شتران تشنه که بطرف آبشخور هجوم می آورند بر من هجوم آوردید تا آنکه بند کفشم پاره شد، عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند آنچنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان ، پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند، بیماران بر دوش خویشان خود سوار و دخترکان جوان بی نقاب به صحنه آمدند».
🎙 حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹شرح #حکمت4 🔴 بخش پنجم 🔷 6. ادب صبر(دوری ازجزع و فزع) : 🔻در مقابل صبر ،که ادب در فضای ایمان است
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت ششم
🔰امیر المومنین علی علیه السلام در بخش سوم از حکمت ۴ نهج البلاغه می فرمایند: « زهد نوعی ثروت است».
🔻 زهد چیست؟ آیا استفاده نکردن، بهره نبردن و لذت نبردن از نعمت های حلال دنیا زهد است ؟ یا استفاده بردن ، بهره بردن و لذت بردن از نعمت های حلال دنیا به شرط اینکه میل دل به سمت دنیا نباشد و دل گرفتار دنیا طلبی نباشد این معنای زهد است؟
🔻 امیرالمومنین در خطبه ۸۱ می فرمایند: «ای مردم زهد یعنی کوتاه کردن آرزو و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز در برابر محرمات است». در این خطبه زهد به معنای نداری یا عدم استفاده مشروع از حلال دنیا نیست. در حکمت ۴۳۹ هم حضرت میفرمایند: «زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و به آنچه از دنیا به شما رسیده سرمست نباشید و کسی که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نباشد همه جوانب زهد را رعایت کرده است». پس در اینجا هم زهد صفت قلب است نه نداشتن و بهره نبردن.
🔻وضع ظاهری زندگی زاهدان:
امیرالمومنین وضع زندگی ظاهری زاهدان را اینگونه معرفی می کند در بند ۲ نامه ۲۷ میفرمایند: «ای بندگان خدا ! آگاه باشید که پرهیزکاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند. با مردم دنیا در دنیایشان شریک گشتند ولی مردم دنیا در آخرت آنها شریک نشدهاند. پرهیزکاران در دنیا در بهترین خانه ها سکونت کردند و بهترین خوراک های دنیا را خوردند و همان لذتهایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند و از دنیا بهره گرفتند همان گونه که سرکشان و متکبران از دنیا بهره بردند».
🔻مولا علی علیه السلام در خطبه ۲۰۳ در مورد زاهدان می فرمایند: «زاهدان گروهی از مردم دنیا هستند که دنیا پرست نمی باشند پس در دنیا زندگی می کنند ولی آلودگی دنیا پرستان را ندارند در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل میکنند و در ترک زشتی ها از همه پیشی می گیرند».
🔻 با این نگاه مولا علی علیه السلام در خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه در نقطه مقابل زهد که دل بستن به دنیا است عبارات فوق العاده ای دارند که از باب (( تعرف الاشیاء بِاضدادها )) یعنی برای شناختن هر مفهومی یا چیزی یکی از راههای آسان، این است که ضد آن را بشناسید، من این بند ۴ خطبه ۱۰۹ را برایتان می خوانم که درباره عشق و دلبستگی به دنیا است امیرالمومنین می فرمایند: «هر کس به چیزی عشق ورزد نابینایش میکند و قلبش را بیمار کرده و با چشمی بیمار می نگرد و با گوشی بیمار می شنود. خواهش های نفس پرده عقلش را دریده و دوستی دنیا دلش را میرانده است، شیفته بی اختیار دنیا و برده آن است و برده کسانی است که چیزی از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر می گردد و هر چه هشدارش دهند از خدا نمی ترسد. از هیچ پند دهنده ای شنوایی ندارد با این که گرفتار آمدگان دنیا را می نگرد که راه پس و پیش ندارند و در چنگال مرگ اسیرند، میبیند که آنها بلاهایی را که انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنیایی را که جاویدان میپنداشتند از آنها جدا شده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسید و آنچه بر آنها فرود آید وصف ناشدنی است».
🎙 حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹 شرح #حکمت4 🔴 قسمت ششم 🔰امیر المومنین علی علیه السلام در بخش سوم از حکمت ۴ نهج البلاغه می فرمایند
🌹شرح #حکمت4
🔴 قسمت هفتم
🔷 2. چرایی زهد:
🔻بحث دوم پیرامون زهد چرایی زهد است، در این بخش حضرت آثار ، دلایل و فلسفه هایی را برای زهد بیان می فرمایند.
🔹2.1 دلایل و فلسفه زهد:
🔸2.1.1 اثر زهد ، شناخت باطن پنهان دنیا است
حضرت در حکمت ۳۹۱ می فرمایند: «در دنیا زهد بورز تا خدا چشمت را به روی عیب های دنیا باز کند و غافل مباش که لحظهای از تو غفلت نمی شود».
🔸2.1.2. اثر زهد کوچک شمردن مصیبتها است
در حکمت ۳۱ نهج البلاغه می فرمایند: «کسی که در دنیا زهد و بی رغبتی از خود نشان دهد مصیبت های دنیا را کوچک می شمارد».
🔸 2.1.3 تأسی به رسول اکرم است.
ما ماموریم که در همه شئون زندگی از پیامبر عظیم الشأن اسلام صلوات الله علیه الگو بگیریم. در بند ۷ خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه درباره زهد پیامبر مولا علی علیه السلام می فرمایند: « پیامبر دنیا را کوچک شمرد و در چشم دیگران نیز آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار می شمرد و در نزد دیگران خوار و بی مقدار معرفی می کرد و می دانست که خداوند برای احترام و ارزش او، دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید، پیامبر از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش می ميراند دوست می داشت که زینت های دنیا از چشم او دور نگه داشته شود تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد یا اقامت در آن را آرزو نکند و برای تبلیغ احکامی که قطع کننده عذر ها است تلاش کرد و امت اسلامی را باهشدارهای لازم نصیحت کرد.
🔸2.1.4. تأسی به انبیای بزرگوار گذشته است
در حکمت ۱۰۴ نهج البلاغه داستان خیلی جالبی را می خوانیم:« از نوف بکالی نقل شده است: در یکی از شب ها امام علی علیه السلام را دیدم که برای عبادت از بستر برخاست. نگاهی به ستارگان افکند و به من فرمود:« خوابی یا بیدار؟ گفتم بیدارم. امام فرمود: ای نوف خوشا به حال آنان که از دنیا چشم پوشیدند و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند که زمین را تخت، خاک بستر، آب را عطر و قرآن را پوششی زیرین و دعا را لباس رویین خود قرار دادند. باروش عیسی مسیح علیه السلام با دنیا برخورد کردند. ای نوف! همانا داوود پیامبر در چنین ساعتی از شب بر می خاست و می گفت این ساعتی است که دعای هر بنده ای به اجابت می رسد غیر از باجگیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهای انتظامی حکومت ستمگر یا نوازنده طبل و تنبور».
حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹شرح #حکمت4 🔴 قسمت هفتم 🔷 2. چرایی زهد: 🔻بحث دوم پیرامون زهد چرایی زهد است، در این بخش حضرت آثار
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت هشتم
🔷2.1.2 زهد عاقلانه – زهد احمقانه
بنابراین زهد از منظر امیرالمؤمنین به معنای بی رغبتی به دنیاست. رغبت به دنیا یعنی اسیر دنیا شدن. حالا اگر کسی خانه خوب، امکانات خوب و دنیای خوب داشته باشد؛ اما دلبسته نباشد و بهترین لذت را از آن ببرد، استفاده درست بکند اما وابسته و دلبسته نباشد این هیچ منافاتی با زهد ندارد. عدم درک این معنای دقیق از زهد باعث شده است تا در طول تاریخ غلبه به سمت زهد احمقانه و منفعلانه باشد، تا جایی که در خطبه ۲۰۹ نهج البلاغه قصه جالبی را می خوانیم .
🔻در خطبه ۲۰۹ آورده شده است که : امام امیرالمؤمنین پس از جنگ بصره با دعوت علاء بن زياد که ظاهرا هیچ سمت و پست دولتی نداشت وارد منزل او شد. وقتى خانه بسيار مجلّل و وسيع او را ديد، فرمود: «ای برادر تو با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی در حالی که در آخرت به آن محتاج تری . بعد بلافاصله فرمودند البته اگر زرنگ باشی می توانی با همین خانه بزرگ، آخرت خودت را هم بسازی . چگونه؟ حقوق الهی را پرداخت کنی، با اقوام و خویشاوندان خودت در این خانه صله رحم بکنی و مجالس برپا کنی. آنگاه تو می توانی با همین خانه وسیع به آخرت برسی.» وقتی این مرد از این نگاه مترقی دین که از زبان امیرالمؤمنین خارج شده بود خیلی خوشحال و خرسند شد ؛ از برادرش نزد مولا علی علیه السلام شکایت کرد.
🔻 حضرت وقتی دلیل شکایت را پرسیدند ایشان گفتند:« برادری دارم که عبایی به دوش انداخته است و از کار و کاسبی و زندگی کنارهگیری کرده است و به عبادت مشغول است. حضرت علی علیه السلام که خانه وسیع این مرد را دیده و اصلا عصبانی نشد و حتی راه اینکه با همین خانه وسیع چگونه میتواند آخرت خودش را هم بسازد به او یاد داد، از شنیدن اینکه کسی زهد را دوری از دنیا و کار و کاسبی و حلال لذت ها معنی کرده است عصبانی شدند و فرمودند او را بیاورید. وقتی این مرد آمد حضرت با لحن خطاب و عتاب فرمودند: « ای دشمنک حقیر خویشتن، تو در تیررس شیطان قرار گرفته ای، آیا به زن و فرزندان خود رحم نمی کنی؟ آیا تو فکر می کنی که خدا نعمتهایش را حلال کرده اما دوست ندارد تو از آنها بهره ببری؟ تو درنزد خدا حقیر تر از آن هستی که با تو اینگونه رفتار کند».
🔻اما این نادان به جای اینکه متنبه بشود؛ اعتراض را به خود مولا برگرداند و گفت: یا امیرالمؤمنین! پس تو خود چرا با آن غذای جشب و آن لباس خشن زندگی می کنی؟ حضرت عصبانی شدند و فرمودند: وای بر تو! تو خودت را با من مقایسه نکن. و بعد یک قاعده گفتند که این مخصوص حضرت علی نیست؛ فرمودند: «خدا بر حاکمان حکومت اسلامی واجب کرده است که همواره وضع زندگی شان را در حد مردم ضعیف نگه دارند تا مردم طغیان نکنند» و بگویند که اگر ما نداریم رهبر ما هم مثل ما ساده زندگی می کند.
🔻مثل روزگارما، مردم می گویند اگر ما ساده زندگی میکنیم خوب رهبر ما هم ساده زندگی می کند ؛ روزی می گفتند اگر ما نداریم ، رجایی هم که رئیسجمهور ما است ساده زندگی می کند ، امام هم ساده زندگی میکند.
🔻 بنابراین یک زهد عاقلانه داریم که پشت آن یک حکمت و فلسفه درست خوابیده است و یک زهد احمقانه داریم که به خاطر برداشت غلط از دین برسر ما می آید.
🔷 2.1.3 جایگاه زهد:
نکته تکمیلی در چیستی زهد جایگاه زهد است، در حکمت ۳۱ نهج البلاغه اینگونه فرمودند: «که ایمان چهار رکن دارد و اولین رکن از آن چهار رکن صبر است. خود صبر هم چهار رکن دارد که سومین رکن آن زهد است». امیرالمؤمنین فرمودند: «صبر بر چهار پایه استوار است،شوق و هراس، زهد و انتظار؛ و بعد در تبیین نسبت زهد با صبر فرمودند: «هر کس در دنیا زهد بورزد مصیبت ها را کوچک می شمارد.»
حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹شرح #حکمت4 🔴 قسمت دهم 🔹1.2.1 عفت: اولین ارزش بنیادین اخلاقی که ورع با آن نسبت دارد عفت است. امی
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت یازدهم
🔻امیر المومنین علی علیه السلام در پایان حکمت چهارم می فرمایند: « و چه همنشین خوبی است راضی بودن». منظور از این راضی بودن راضی بودن از خدا و تقدیرات الهی است. در نهج البلاغه شریف پیرامون رضایت خدا از انسان و رضایت انسان از خدا مطالب بسیار مهم و جالبی وارد شده است:
•نکته اول:
اینکه اگر خدا از ما راضی باشد نارضایتی همه عالم ضرری به ما نمی زند ولی برعکس هیچ چیزی جایگزین خشنودی خدا نمیشود. در نامه ۲۷ میخوانیم :
«خشنودی خدا جایگزین هر چیزی هست ولی هیچ چیزی جایگزین خشنودی خدا نمی شود».
• نکته دوم:
این است که ما باید تلاش کنیم و طوری زندگی کنیم و طوری کار کنیم که موجبات رضایت خدا و مؤمنین را فراهم نماییم و نشانه آن هم این است که بتوانیم برای همه تصمیمات و مواضع و کارها و رفتارهایمان عذری پذیرفته و موجه داشته باشیم. حضرت در پایان نامه مفصّل ۵۳ که معروف به عهدنامه مالک اشتر است، چنین دعا می نمایند : «از خداوند بزرگ با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها ، درخواست میکنیم که به آنچه موجب خشنودی او است، من و تو را موفق فرماید که نزد او و خلق او دارای عذری روشن باشیم».
🔻یعنی نشانه اینکه ما توانستیم خشنودی خداوند را به دست بیاوریم این است که برای هر کاری که انجام می دهیم دلیل موجهی بتوانیم دست و پا کنیم. در صفت پرهیزکاران هم حضرت در خطبه ۸۳ این ویژگی را بیان میکنند که : « تمام همت پرهیزکاران این است که با رغبت به دنبال جلب رضایت خدا بروند». حضرت در خطبه ۸۳ میفرمایند: « از خدا مانند خردمندی بترسید که ایام زندگی را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده است و در فراهم آوردن خشنودی خدا با رغبت تلاش کرده است». چه چیز می تواند به خشنودی خدا ضربه بزند؟ اینکه انسان بخواهد ظاهری فریبنده و خوشایند مردم داشته باشد در حالیکه خدا را ناراضی کرده است. حضرت در حکمت ۲۷۶ در قالب دعا و استعاذه به پروردگار متعال اینگونه می فرماید: «خدایا به تو پناه میبرم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو ولی درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم زشت باشد و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی توجه مردم را به خودم جلب کنم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده و با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم تا به بندگانت نزدیک و از خشنودی تو دور گردم به خدا پناه می بریم».
🔻آثار خشنودی خدا:
آثار خشنودی خدا هم بحث دیگری است که در نهج البلاغه آمده است.
یکی از این آثار این است که انسانی که به روزی خدا خشنود باشد، غمگین و افسرده نمی شود و اصلاً افسردگی سراغ او نمیآید. در حکمت ۳۴۹ می خوانیم: «کسی که به روزی خدا راضی باشد اندوهگین نمی شود».
دوم اینکه این رضایت از خدا در نهج البلاغه مایه امنیت و رحمت شمرده شده است. در خطبه ۱۶۰ می خوانیم : «فرمان خدا قضای حتمی و حکمت است و خشنودی او مایه امنیت و رحمت است».
🔻خدا چه زمانی از انسان ناخشنود و ناراضی می شود؟ در نهج البلاغه چهار عمل بیان شده است که موجبات ناخشنودی خدا را فراهم می کند؛ در خطبه ۱۵۳ میفرماید: «از واجبات قطعی خدا در قرآن حکیم که بر آن پاداش و کیفر می دهد و به خاطر آن خشنود شده یا خشم می گیرد این است که اگر انسان یکی از صفات ناپسند را داشته و بدون توبه خدا را ملاقات کند، هر چند خود را به زحمت اندازد یا عملش را خالص گرداند فایدهای نخواهد داشت و آن صفات ناپسند این است:
1. شریکی برای خداوند در عبادت واجب برگزیند که ریا هم یک نوع شرک است.
2. خشم خویش را با کشتن بیگناه فرونشاند.
3. بر بیگناهی به خاطر کاری که دیگری انجام داده عیبجویی کند و طعنه بزند.
4. به خاطر حاجتی که به مردم دارد در دین خدا بدعت بگذارد».
حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹 شرح #حکمت4 🔴 قسمت یازدهم 🔻امیر المومنین علی علیه السلام در پایان حکمت چهارم می فرمایند: « و چه
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت اول
🔻امیرالمومنین علیه السلام در حکمت ۵ نهج البلاغه سه اصل و قاعده و ضابطه برای حیات حرفه ای و مؤثر بیان فرموده اند که عبارتند از : علم، آداب و تفکر.
می فرمایند : «دانش میراثی گرانبهاست و آداب زینتهای همیشه نو و تفکر آیینه ای صاف و شفاف است».
بنابراین در سه مقوله دانش، آداب و تفکر باید از نهج البلاغه با هم گفتوگو کنیم.
🔷1. دانش:
در نهجالبلاغه شریف مطالب بسیار جالب و بدیع پیرامون علم و دانش آمده است که در چند سطح عرضه می گردد:
🔹1.1 ارزش و جایگاه علم:
حضرت در خطبه ۱۵۴ معتقدند کسی که با علم عمل میکند، مثل رونده ای است که در جاده ای واضح حرکت میکند و میفرمایند: « آنکه از روی آگاهی و علم عمل می کند مانند رهرویی است که در جاده روشن قدم برمیدارد پس باید بنگرد که به پیش میرود یا به عقب بر می گردد».
🔻 همچنین در حکمت ۱۴۷ در مقایسه ای جالب بین دانش و مال برای جناب کمیل میفرمایند: « ای کمیل دانش بهتر از مال است، زیرا دانش تو را حفظ میکند در حالی که مال را تو باید حفظ کنی. مال با خرج کردن کاهش می یابد ولی دانش با استفاده کردن افزایش مییابد. آنکه ساخته و پرداخته مال و ثروت است با زوال و نابودی مال او هم نابود میشود و از بین می رود در حالی که دانشمندان حقیقی تا دنیا دنیا هست هستند و باقی هستند.»
🔻 لذا حضرت در حکمت ۱۱۳ معتقدند شرافتی بالاتر از علم نیست « شرافتی چون دانش نباشد». خود همین عبارت حکمت ۵ هم یکی از بهترین بیانات برای اثبات ارزش و برتری علم است که فرمود: « الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ ». همانطور که می دانید ارث و میراث عبارت است از آن اندوخته ارزشمندی که زحمت و تلاش آن را پیشینیان کشیدهاند و رایگان به دست ما رسیده است لذا حضرت می فرمایند که: «علم آن ارث و میراث ارزشمند است» قطعاً ارث و میراثی بالاتر از علم هم نیست.
🔻در حکمت ۴۵۷ در یک استعاره بسیار جالب ارزش علم را بیان می کنند و نسبت آن را با کسی که دنبال دنیا است به زیبایی بیان میکنند و فرمودند:« دوگرسنه هستند که هرگز سیر نمی شوند، یکی طالب علم و دیگری طالب دنیا». در حکمت ۲۰۵ هم می خوانیم: « هر ظرفی با آنچه در او ریخته میشود تنگ می شود غیر از ظرف علم که هرچه در آن بریزید وسیعتر و پهناور تر میشود». با این نگاه حضرت معتقد هستند که اگر خیر حقیقی بخواهد به کسی روی بیاورد عبارت است از توفیق علم. در حکمت ۹۴ می فرمایند: «خیر آن نیست که دارایی و فرزندت زیاد شود بلکه خیر آن است که علمت افزون و حلم و بردباری ات بیشتر شود». با این نگاه و به خاطر ارزش و اهمیت استثنایی و منحصر به فردی که دانش در نزد امیرالمؤمنین دارد حضرت توصیه می کنند به مؤمنین که حکمت را که اصیل ترین نوع دانش است هر جا که هست بروید و فرا بگیرید. در حکمت ۸۰ میفرمایند: «حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به دست آورید هرچند از اهل نفاق باشد». و در حکمت ۷۹ می فرمایند: « حكمت را هر كجا كه باشد فراگير، گاهی حكمت در سينه منافق است و بی تابی كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد. »
حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح #حکمت5 🔴 قسمت اول 🔻امیرالمومنین علیه السلام در حکمت ۵ نهج البلاغه
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت دوم
🔹1.2 تقسیم بندی علم:
🔻حضرت گاهی علم را به علم فطری و علم اکتسابی تقسیم میکنند و گاهی به علم نافع و غیر نافع. ببینیم این ها نسبت و رابطه شان به همدیگر چیست؟
🔸1.2.1 نافع بودن یا نبودن علم:
در حکمت ۳۳۸ میخوانیم: «دانش بر دو قسم است، دانش فطری ((که در نهاد انسان قرار داده شده است)) و دانش شنیدنی ((که از استاد و کتاب و چیزهای دیگر ما یاد می گیریم)) دانش شنیدنی هر گاه با دانش و فطری هماهنگ نباشد سودی نمی دهد ». بنابراین مسئله مهم این است که آیا علمی که ما می آموزیم نافع هست یا نافع نیست؟ در مورد علم نافع و علم غیر نافع حضرت دو ملاک و معیار معرفی فرمودند; یک اینکه آیا به آن علم عمل میشود یا نه؟ دوم اینکه آیا آن علم تبدیل میشود به ایمان قلبی یا نه ؟ درباره عمل به علم مطالب بسیار جالبی در نهج البلاغه است در حکمت ۹۲ میخوانیم: « پست ترین دانش آن است که تنها بر سر زبانها باشد و بالاترین دانش آن است که در اعضای بدن انسان آشکار می گردد». یا در حکمت ۳۶۶ می فرمایند: «دانش در کنار عمل است پس هر کس که بداند عمل میکند و علم ، عمل را فرا می خواند اگر عمل اجابت کرد علم میماند و گرنه کوچ میکند و میرود».
🔻 در حکمت۱۰۷ نهج البلاغه کار به جایی میرسد که حضرت می فرمایند: «چه بسا انسان عالمی که جهلش او را کشته است». چرا در حالی که عالم است جاهل است؟! می فرمایند:« علمی که داشته همراهش بوده اما سودی نبرده». یعنی به آن علم عمل نکرده است. با این نگاه حضرت در حکمت ۲۷۴ به ما توصیه می فرمایند: «دانش خود را نادانی و یقین خود را شک قرار ندهید». یعنی با وجود اینکه علم دارید مثل نادانها عمل نکنید و به علم خود عمل کنید. و در حالی که یقین دارید اینقدر وسواس نداشته باشید و مثل انسان هایی که شک دارند متوقف و متحیر نشوید. در ادامه می فرمایند: «هر گاه دانستید به دنبال عمل باشید و چون یقین پیدا کردید اقدام کنید». در نظر حضرت علی علیه السلام عالم بی عمل پست ترین موجود است. مثلا در خطبه ۱۱۰ میخوانیم : «عالمی که به دانش خود عمل نکند مانند جاهل سرگردانی است که از نادانیش بیدار نمی شود بلکه حجت و برهان علیه عالم بی عمل نسبت به جاهل بزرگتر و حسرت و اندوه او پیوسته تر است و او است که نزد خدا از همه بیشتر سرزنش میشود». یا درباره کسانی که ادعای علم می کنند درحالی که واقعا عالم نیستند در خطبه ۸۷ آنها را حیوان های عالم نما معرفی می فرماید و میفرمایند: « بنده ی دیگری است که عالم نامیده میشود، اما عالم نیست، پس چهره چنین کسی چهره انسان ولی قلب او قلب حیوان است. نه راه رسیدن به هدایت را می شناسد تا به دنبال آن برود و نه راه رسیدن به گمراهی را میداند تا از آن روی برگرداند پس انسانی با این صفات مرده ای است در میان زندگان ».
🔻با این توصیفات حضرت به جابر بن عبدالله انصاری در حکمت ۳۷۲ اینگونه بیان می کنند که : «عالمی که به علمش عمل میکند یکی از چهار ستون برقراری دین و دنیا است. می فرمایند: « ای جابر دین و دنیا به چهار کس پایدار است عالمی که به علم خویش عمل میکند، نادانی که از آموختن ننگ ندارد، بخشنده ای که از بخشش به جا دریغ نکند و فقیری که آخرت خویش را به دنیا نفروشد. پس اگر عالم به علم خویش عمل نکند نادان هم از آموختن سرباز میزند ». چرا ؟ چون جاهل میگوید اگر این علم فایدهای داشت چرا خود اهل علم ، عمل نمیکند .
🔻نکته دیگری که درباره عمل به علم به عنوان نافع شدن علم بیان فرمودند در نامه ۳۱ خطاب به امام مجتبی سلام الله علیها فرمودند: «بدان که در دانشی که نافع نیست، خیری هم نیست و آموختن دانشی که سزاوار نیست سودی هم ندارد ». پس معیار اول در نوع بودن علم این است که به آن علم عمل شود. علمی که به آن عمل شود نافع است و علمی که به آن عمل نکنید نافع نیست.
🔸1.2.2 دانش و ایمان:
آیا این علم از ذهن به قلب هم نشأت و سرایت کرده است؟ به تعبیر دینی آیا این علم از مرحله دانش به ایمان تبدیل شده است یا نه؟ اگر به ایمان تبدیل شد آن موقع حتماً نافع است. حضرت در خطبه ۱۵۶ میفرمایند: « به وسیله ایمان علم آباد می شود».
🎙 حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹 شرح #حکمت5 🔴 قسمت دوم 🔹1.2 تقسیم بندی علم: 🔻حضرت گاهی علم را به علم فطری و علم اکتسابی تقسیم
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت سوم
🔸1.2.3 فواید و آثار علم نافع:
🔻 امیرالمومنین در بحث قبلی علم را به دو دسته نافع و غیر نافع تقسیم کردند و در این بحث سوم آثار و فواید علم نافع را بیان میکنند:
1. پاداش اخروی
2. طاعت و بندگی
3. ذکر خیر مردم بعد از مرگ از انسانی که به علمش عمل کرده و علم نافع داشته است
4. علم نافع راه هرگونه عذر تراشی را میبندد.
5. علم حقیقی و نافع باعث می شود عالم از مرگ ترس داشته باشد و همین ترس باعث میشود مراقبت بیشتری نسبت به دیگران از نفس خودش داشته باشد.
6. فقط انسان های صاحب علم حقیقی هستند که در فتنه های پیچیده میتوانند مسیر و جبهه حق را کشف و عَلَم دفاع از حق را درست بردارند.
🔻با علم نافع انسان می تواند به پاداش اخروی برسد و در دنیا می تواند با این علم و معرفت خدا را درست بندگی کند و بعد از مرگ هم ذکر خیرش باقی است. در حکمت ۱۴۷ این سه فایده این گونه بیان شده است : «ای کمیل آشنایی با علم ، روشی است که انسان به آن جزا داده میشود. به وسیله دانش انسان در دوران حیاتش طاعت و بندگی خدا را به دست میآورد و پس از مرگش ذکر خیری به جا می گذارد».
🔻 درباره اینکه دانش راه عذر را بر دیگران می بندد و بر کسی که علم را می تواند بیاموزد و نمی رود آموزش ببیند در حکمت ۲۵۴ میخوانیم: « علم عذر بهانه آوران و آنهایی که از مسئولیت شانه خالی می کنند را قطع می کند» درباره اینکه علم عاملی می شود برای ترس از مرگ در دانشمندان ، در خطبه ۱۵۶ میخوانیم: « با دانش است که از مرگ ترسیده می شود». و این که علم در بحث فتنه ها می تواند انسان را حفظ کند و بلکه بالاتر، انسان بتواند پرچم دفاع از حق را در فتنه بلند کند در خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه است که فرمود: «پرچم دفاع از حق را بر دوش نکشد مگر کسی که از بینش و شکیبایی و علم و آگاهی به جایگاههای حق برخوردار باشد». این ها ارزش ها یا آثار و فواید علم نافع است.
🎙حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹 شرح #حکمت5 🔴 قسمت سوم 🔸1.2.3 فواید و آثار علم نافع: 🔻 امیرالمومنین در بحث قبلی علم را به دو د
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت چهارم
🔸1.2.4 ارزش و جایگاه دانشمندان:
🔻مولا علی علیه السلام در بحث چهارم از مباحث علم و دانش ارزش و جایگاه دانشمندان را بیان میکنند. ما قبلا ارزش و جایگاه خود علم و دانش را بررسی کردیم اما یک نکته بسیار مهم است که متاسفانه در زمان ما بسیار مورد غفلت است، ارزش و جایگاه اهل علم و دانش است .
🔻 مولا علی علیه السلام در نامه ۵۳ به مالک اشتر مینویسد: «برای تقویت عواملی که اوضاع سرزمین مصر را به سامان می آورد و پیش از تو هم کار مردم به وسیله همان عوامل درستی و سامان میگرفت با دانشمندان و حکیمان بسیار به گفتوگو و تبادل نظر بپردازند». در حکمت ۱۴۷ وقتی مردم را به سه دسته تقسیم می کنند به کمیل می فرمایند: «مردم سه گروه هستند: گروه اول دانشمندان و عالمان ربانی، گروه دوم آموزندگان راه رستگاری و بقیه مردم، مثل پشه ها دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان هستند و به دنبال هر سر و صدایی میروند و با وزش هر بادی حرکت میکنند». بنابراین عالمان در نظر مولا علی علیه السلام در صدر جامعه قرار دارند نه در پایین ترین مرتبه; مثل امروز که فوتبالیست ها و هنرپیشه ها و... در صدر و آخر خط هم مراجع، علما و دانشمندان هستند.
🔻 مولا علی علیه السلام در همان حکمت ۱۴۷ درباره جایگاه عالمان و دانشمندان و مقایسه آن با جایگاه ثروت اندوزان اینگونه می فرمایند: « مال اندوزان با آن که به ظاهر زنده هستند مرده اند. ولی اهل علم، تا دنیا، دنیا است زنده هستند حتی اگر جسم آنها از میان برود اما یادشان همواره در دلها است».
اما هر عالمی هم عالم حقیقی نیست و ارزش ندارد. نشانه عالم حقیقی چیست ؟ حضرت در خطبه ۱۰۳ می فرمایند : «عالم حقیقی کسی است که قدر وجایگاه و منزلت خودش را تشخیص بدهد».
🎙 حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹 شرح #حکمت5 🔴 قسمت چهارم 🔸1.2.4 ارزش و جایگاه دانشمندان: 🔻مولا علی علیه السلام در بحث چهارم از م
🌹شرح #حکمت5
🔴 قسمت پنجم
🔸1.2.5 آداب تعلیم و تعلم:
🔻بحث پنجم درباره علم و دانش در نهج البلاغه پیرامون آداب تعلیم و تعلم است. مولا علی علیه السلام در نامه ۳۱ نهج البلاغه خطاب به فرزند عزیزشان مینویسند: « آنچه را که نمی دانی مگو. اگرچه آنچه را هم که میدانی اندک است» یا در همین نامه می نویسند:«درباره آنچه که نمیدانی و آنچه که در مورد آن مسئول به گفتن آن نیستی، سخنی نگو». مولا علی علیه السلام در حکمت ۱۸۲ میفرمایند: «در سکوت از حکمت و دانش خیری نیست همچنان که در گفتار از روی نادانی هم خیری نیست». یعنی آنجا که باید بگویی و میدانی، نگفتن خطا است و آنجا که نباید حرف بزنی چون اصلاً جهل داری گفتن خطا است. به قول سعدی دو چیز طیره عقل است: «دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی».
🔻مولا علی علیه السلام معتقدند که همانطور که جاهل وظیفه دارد بیاموزد عالم جلوتر از او وظیفه دارد علمش را به دیگران آموزش دهد. در حکمت ۴۷۸ میخوانیم: «خداوند از نادانان تعهد به آموختن دانش نگرفت مگر آن که قبل از آن از دانشمندان تعهد گرفت که علم خود را آموزش بدهند». نکته دیگری که در بحث آداب تعلیم و تربیت است این است که هر چقدر انسان دقیق تر باشد بهتر میفهمد و هرچه بهتر بفهمد، علم ارزشمندتر است. در حکمت ۲۰۸ می فرمایند: «هر که خوب نظر کند حق را میفهمد و هرکه فهمید دانش را فرا میگیرد».
🔻ادب دیگری که در نهج البلاغه پیرامون علم و تعلیم و تعلم آمده است آن است که جایی که انسان چیزی را نمی داند و از او می پرسند خجالت نکشد از گفتن جمله نمی دانم! در حکمت ۸۲ از سفارشات امام علی علیه السلام این است: « هیچ یک از شما نباید در برابر پرسش از چیزی که نمیداند شرم کند که بگوید نمی دانم و نباید کسی که چیزی را نمی داند خجالت بکشد از اینکه برود آن را بیاموزد». بنابراین تا وقتی نمیدانی از گفتن نمی دانم خجالت نکش. از طرف دیگر از یاد گرفتن هم شرم نداشته باش.
🔻 ادب دیگری که درباره علم در نهج البلاغه است این است که علم مادامی که با تفکر و درایت همراه نباشد سطحی و کم اثر است. در حکمت ۹۸ میفرماید: « هرگاه خبری را شنیدید پیرامون آن تفکر کنید، تفکر برای عمل است، نه برای نقل کردن. زیرا روایت کنندگان دانش بسیار هستند اما رعایت کنندگان آن اندک». با این نگاه ، حضرت معتقدند که آن جاهلی که خجالت نمیکشد برود یاد بگیرد و پیش عالم می رود تا یاد بگیرد عین عالم است و از طرف دیگر عالمی هم که با وجود اینکه علم دارد بیراهه میرود مثل جاهل است. در حکمت ۳۲۰ نهجالبلاغه میخوانیم : «همانا نادان آموزنده همانند دانشمند دانا است و دانشمندی که بیراهه میرود مانند جاهل ذلیل است».
حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹شرح #حکمت5 🔴 قسمت پنجم 🔸1.2.5 آداب تعلیم و تعلم: 🔻بحث پنجم درباره علم و دانش در نهج البلاغه پیرا
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت ششم
🔸1.2.6 علم اهل بیت علیهم السلام:
🔻امیرالمومنین علی علیه السلام در بخش ششم از مباحث مربوط به دانش اشاره میکنند به علم اهل بیت علیهم السلام و خودشان و مخصوصاً جایگاه انحصاری و اختصاصی ائمه علیهم السلام به عنوان معدن علم و تنها منشا علم مفید. در حکمت ۱۴۷ بعد از اینکه مقدمات بسیار مهمی را به کمیل گوشزد میکنند اشاره به سینه مبارکشان کردهاند و فرموده اند: « بدان که در اینجا دانش فراوانی انباشته است. ای کاش کسانی را می یافتم که میتوانستند آن را بیاموزند. آری تیزهوشانی می یابم ولی مورد اعتماد نمی باشند زیرا دین را وسیله دنیا قرار داده با نعمت های خدا بر بندگانش و با برهان های الهی بر دوستان خدا فخر می فروشند. یا گروهی که تسلیم حاملان حق می باشند ولی ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند با اولین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه میزند، پس نه آنها که تیزهوشانند و نه اینها، سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند. یا فرد دیگری که سخت در پی لذت بوده و اختیار خود را به شهوت داده است. یا کسی که در ثروت اندوزی حریص است. هیچ کدام از آنها نمی توانند از دین پاسداری کنند و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند و چنین است که دانش با مرگ دانشمندان می میرد». یعنی ما منشاء علم هستیم و کسی نیست که لیاقت داشته باشد از این منشاء استفاده کنند. یا در خطبه ۲۳۹ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مایه حیات علم و مرگ جهل معرفی میکنند میفرمایند: « آنها -یعنی اهل بیت- مایه زندگانی علم و باعث مرگ جهل و نادانی هستند».
🔻در خطبه ۹۱ هم درباره خودشان اینگونه میفرمایند: « بدان که انسانهای راسخ در علم کسانی هستند که اقرار به همه غیبهای پوشیده ، آنها را از گذشتن از سد ها و حجاب ها و حدودی که خدا میان آنها و حقایقی غیبی برقرار کرده است، بی نیاز ساخته است پس خداوند تعالی آنها را به جهت اعتراف به نادانی خود، از وصول به آنچه احاطه علمی ندارند مدح فرموده و چشم پوشیدن و رها ساختن تعمق در آنچه را که خداوند آنان را به بحث و تحقیق از حقیقت آن مکلف نکرده ، رسوخ نامیده است». در واقع اشاره است به آیه 7 سوره آل عمران که اهل بیت علیه سلام راسخون در علم هستند.
🔻 نکته آخر هم درباره علم اهل بیت در نهج البلاغه این نکته بسیار بسیار عجیب است که تنها فردی که در تاریخ با شجاعت تمام بر منبر می نشست بارها و مکرر و فریاد می زد:« ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی». از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید و من به راههای آسمان از راههای زمین آشنا تر هستم، امیرالمومنین علی علیه السلام بود در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه البته موارد بسیار بسیار زیادی از علم مولا علی علیه السلام و اهل بیت در نهج البلاغه است که ما به همین مقدار بسنده می کنیم.
حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht
نردبان بهشت
🌹 شرح #حکمت5 🔴 قسمت ششم 🔸1.2.6 علم اهل بیت علیهم السلام: 🔻امیرالمومنین علی علیه السلام در بخش ش
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت6
🔰 امیر المومنین علی علیه السلام در حکمت ۶ نهج البلاغه می فرمایند: «سینه خردمند صندوق راز اوست وخوشرویی وسیله دوست یابی و شکیبایی گورستان پوشاننده عیب ها است». بعضی هم گفته اند که حضرت فرموده است : «پرسش کردن وسیله پوشاننده عیبها است و انسان از خود راضی دشمنان او فراوان هستند». بنابراین ۵ مطلب را در این حکمت باید بررسی کنیم:
1. رازداری 2. خوشرویی 3. صبر و شکیبایی 4. آداب پرسش کردن 5. ازخودراضی و خودپسند نبودن.
🔸1. رازداری: درباره رازداری قبلاً در حکمت ۲ به بهانه مطلبی که پیرامون حاکمیت زبان بر انسان و نتیجه اش که خفت و خواری است کامل بیان کردهایم .
🔸2. خوشرویی:
🔹2.1 تعریف خوشرویی:
در حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه امیرالمومنین علی علیه السلام در توصیف مؤمن می فرمایند : «شادی مومن در چهره او و اندوهش در دل پنهان است». یعنی با مردم خوشرو و بشاش برخورد می کند اگرچه مومن به خاطر دوری از جایگاه اصلی او که در قیامت به او خواهد رسید قلبش پر از حزن است.
🔹 2.2 آثار خوشرویی:
در نهج البلاغه چند مورد برای آثار خوشرویی بیان شده است:
2.2.1 اقبال مردم: در حکمت ۵۰ میخوانیم: «دلهای مردم گریزان است به کسی روی می آورند که خوشرویی کند»
2.2.2 دوست یابی: در حکمت ۶ میخوانیم : «خوشرویی وسیله دوست یابی است»
🔸3. پرسش کردن:
در نهج البلاغه بعضی آداب برای پرسش کردن و سوال کردن بیان شده است.
🔹3.1 سوال برای فهمیدن و دانستن است نه برای امتحان کردن و دست انداختن. حضرت در حکمت ۳۲۰ در جواب کسی که سوال پیچیده ای را پرسید فرمودند: «برای فهمیدن بپرس نه برای آزار دادن زیرا نادان آموزش گیرنده همانند دانا است و دانای بیانصاف مانند نادان بهانهجویی است». یعنی شما که چیزی را میدانید برای چه چیزی برای دست انداختن سوال میکنید.
🔹3.2 پرسش نکردن از چیزی که نیامده و اثری هم در دانش او ندارد. در حکمت ۳۶۴ می فرمایند: «از آنچه پدید نیامده است نپرسید زیرا آنچه پدید آمده برای سرگرمی تو کافی است».
🔻آداب پاسخ دادن:
پاسخ دادن هم آدابی دارد نمونه آن در نهج البلاغه بیان شده است.
1. اقناع و قانع کردن پرسش کننده است. حضرت در حکمت ۲۸۹ درباره یکی از دوستان قدیم خودشان می فرمایند: «گاهی که لب به سخن می گشود بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسشگران را فرو می نشاند».
2. وقتی از انسان سوال کردند و جواب را بلد نبود از گفتن نمی دانم خجالت نکشد. امیرالمومنین درحکمت ۸۲ میفرمایند: «اگر از کسی سوال کردند و نمیدانست شرم نکند و بگوید نمی دانم و کسی که شرم نکند در آنچه نمی داند، بیاموزد». یعنی اگر هم چیزی را بلد نیست خجالت نکشد برود بیاموزد اما اگر کسی چیزی را نمی داند ولی از گفتن نمیدانم هم پرهیز کرد حضرت در حکمت ۸۵ می فرمایند : «کسی که از گفتن نمی دانم رویگردان است به هلاکت و نابودی می رسد»
🎙حجت الاسلام #مهدویارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
『💕』@kanale_behesht