هدایت شده از مجمع فرهنگی محبان شهدا
🌐 #اطلاعیه
💢 امام صادق علیه السلام :
غذا دادن به یک نفر در روز عید غدیر مانند غذا دادن به همه پیامبران و صدیقان است .
🔰 *طرح بزرگ اطعام ۱۴/۰۰۰ نفری ضیافت علوی با پخت تعداد ۱۱۰ دیگ به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه*
🕘 *زمان : ظهر عید غدیر*
📍 *مکان : جنب حسینیه ثارالله*
🤝🏻 *شما هم می توانید با کمک های نقدی خود در ثواب عظیم این طرح سهیم باشید*
💳 *از طریق شماره کارت به نام حسنعلی صبور* *۵۸۵۹۸۳۱۰۵۱۹۲۸۱۳۲*
🔻*جهت هر گونه هماهنگی ، مشارکت در پخت و یا اهدای کمک های غیر نقدی خود با شماره زیر تماس حاصل فرمایید*
📱*میثم صبور* *۰۹۱۲۹۱۷۵۷۴۲*
#ستاد_مردمی_بزرگداشت_عید_غدیر
🌐 eitaa.com/mohebbaneshohada_ir
🌐 sapp.ir/mohebbaneshohada_ir
✉️ سامانه پیامکی : جهت عضویت عدد *۱* را به شماره *۳۰۰۰۱۴۱۴۷۳* پیامک کنید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اختصاصی
🎥کشف پیکر مطهر ۳ شهید
📍کانال کمیل
🗓۲۵ تیر ۱۴۰۳
شکستن نفس
بعد از نماز ظهر بود؛ کل بچه های گردان دورهم جمع بودند. یکی از مسئولین لشگر آمد و گفت: "رفقا دستشویی اردوگاه خراب شده. باید چاه دستشویی تخلیه بشه😑
برا همین چندتا نیروی ازجان گذشته می خواهیم‼️"
هرکس چیزی میگفت؛ یکی میگفت: پیف پیف! چه کارهایی از ما میخوان.
دیگری میگفت: ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه...
خلاصه بساط شوخی و خنده راه افتاده بود😄
رفتیم برا ناهار؛ بعد هم مشغول استراحت شدیم. با خودم گفتم:
"کسی که برای این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده👌👏
تا بچه ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی ها ببینم چه خبره!"
وقتی آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم! عده ای از بچه های گردان ما مشغول کار شده بودند؛ از هیچ چیزی باکی نداشتند. نجاست بود و کثیفی..
اما کار برای خدا این حرفها را ندارد. آنها ده نفر بودند.
اول آنها محمد رضا تورجی زاده بود، بعد رحمان هاشمی و... 🌿✨
تا غروب مشغول کار بودند. دستشویی های اردوگاه همان روز راه افتاد.
آنها دنبال رضایت خدا بودند؛ آنچه برایشان مهم بود #انجام_وظیفه بود...
نمیدانم چرا ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم📝
سه ماه بعد به آن اسامی نگاه کردم؛ درست بعد از عملیات کربلای ده، نفر اول شهید، نفر دوم شهید و...🥺
تا نفر آخر که محمد رضا تورجی زاده بود به ترتیب یکی پس از دیگری!
گویی این کار و این شکستن نفس مهر تاییدی بود برای شهادتشان❤️🩹
📚کتاب یازهرا
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده
وصیتنامه جستجوگر نور شهید "مجید پازوکی"
گواهی میدهم که تو واحدی و بیهمتا و بینیاز از خلق و خالق رزق.
خداوندا گواهی میدهم محمد رسول تو و آقای خلق و آخرین پیامبر(ص) عالم است.
امروز روز اول ماه مبارک رمضان میباشد و انشاءالله که در این ضیافت معنوی ما را نیز راه بدهند و میهمان شهدا و ارواح پاک قدسی باشیم و به مولای خود اقتدا کنیم و در راه حفظ اسلام و دین خدا و خدمت به خلق خدا با بدن خونین به دیدار حق بشتابیم اگرچه آلودهایم، امید به رحمت خدا و عنایات اهل بیت(ع) داریم که جزء شهدای راه حسین بن علی(ع) باشیم.
خدایا تو شاهدی که از اول انقلاب با عشق به فرزندان حضرت زهرا(س) بهخصوص امام خمینی(ره) زندگی کردم و بارها جانم را در راه خدا گذاشتم ولی متاع آلوده بود و قابل خرید نبود ولی به شهادت در راه ولایت و اسلام جوانی خود را خرج کردم. انشاءالله در راه اسلام و ولی خدا و نایب امام زمان(عج) جان بدهم و به جمع با صفای دوستان بروم.
وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامهی حق و ظهور ولی خدا امام زمان(عج). نکند ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی(ع) غریب شود؛ بههوش باشید. روزی میرسد که امام زمان میآید و شرمندهی او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی(عج).
قرآن کتاب زندگی است، کتاب آخرت است، کتاب اخلاق است. هر چه بخواهید در این دریا هست و با توسل به قرآن و اهل بیت(ع) به سعادت برسید.ان شاءالله.
وصیت من به همسرم که چندی یار و همراه این حقیر بود و سختیها و کمبودها را تحمل کرد، بنده از شما راضی هستم، خدا نیز از شما راضی باشد؛ به زندگی حضرت زهرا(س) توسل کن و خود را با یاد خدا و قرآن حفظ کن انشاءالله با تربیت علی و مجتبی آخرت خود را آباد کنی و همیشه برای بخشش گناه این حقیر از خدا طلب کن انشاءالله که شما نیز پس از زیارت خدا و اهل بیت(ع) با شهادت از دنیا بروی.
وصیت من به پدر و مادر عزیزم که اگر قدم خیری برداشتم از برکت وجود آنها بود که خدا آخرت شما را آباد کند و دنیای شما را و عزت و سربلندی به شما عنایت کند که من از شما راضیم و دعا میکنم که هرچه بیشتر در راه خدا قدم بردارید و به زیارت خدا بروید. اگر در جنگ شهید نشدم، نبودن رضایت شما بود. از خدا و اهل بیت(ع) میخواهم که دل شما را از ما راضی کند و ما را به خیل کربلاییان برساند.
خدایا از غفلتها و گناهان و جسارتها و بیادبیها و نشناختن مقام تو طلب بخشش دارم.
پسران خوبم میدانم که عاشق اسلام و ولایت فقیه هستید، نکند به خاطر رضایت چند دنیاپرست دینارخواه رضای خدا را زیر پای بگذارید.
خداوندا تو شاهدی که با تمام وجودم از رهبر عزیزم سیدعلی مظلوم حمایت کردم و به تمام همراهان و سربازان دلیر خمینی که میخواهند با خون خود جمهوری اسلامی را به صاحب اصلی خود بدهند سفارش میکنم که یک لحظه از حمایت علی زمانه کوتاهی نکنید و به مادر سادات اقتدا کنید و خود را سپر بلای امام و خط او قرار دهید و روسفید روز قیامت شوید که اصحاب یمین روسفید هستند.
هدایت شده از بیسیم کانال کمیل
800.5K
بسم الله الرحمن الرحیم
روز سشنبه ۱۴۰۳/۸/۱۵
شب اول
بیسیم کانال کمیل «1»
«نسیم صحرا»
وسط محوطه یادمان کانال کمیل
جایی زیر تیرک بلند پرژکتورها
رو به قبله
و رو به کانال کمیل نشسته ام.
برای وضو که به محوطه آمدم
نسیم خنک و آرام فکه صورتم را نوازش داد
و دلم را بدون درنگ
به یاد جمله عارفانه خمینی کبیر انداخت
که نوشته بود:
«سلام ما بر این پاره های تن ملت
که مونسی جز نسیم صحرا
و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند»
نماز مغرب امشبم بارانی بود
چون حس کردم که امشب
همان نسیمی که
مونس شهدای کانال کمیل بوده
به صورت من هم میوزد
و من امشب در فکه جنوبی
همدم و هم نشین شهدا شده ام.
راستی مگر نه اینکه مونستان نسیم صحرا
و همدمتان حضرت زهراست؟
باد به صورتم میخورد
و نسیم فکه خنکم میکند
هوای ۱۵ آبان ۱۴۰۳ چندان سرد نیست
خنک و مطبوع است
حس میکنم همان نسیمی است
که صدمتر آن طرفتر
بر تن ابراهیم هادی وزیده
و او را نوازش داده است.
نسیم فکه به صورتم میخورد
ورق دفترم را جابجا میکند
نسیم فکه روی صورتم میخواهد بیشتر ابراز وجود کند
انگار متوجه شده است که دارم در موردش مینویسم
نسیم به صورتم میخورد...
اگر پاره های تن ملت
مونسی جز نسیم صحرا
و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند
من امشب در طور سینای این همدمی و قرابت قرار گرفته ام.
بیسیم کانال کمیل
هدایت شده از بیسیم کانال کمیل
1.15M
بسم الله الرحمن الرحیم
شب اول ۱۴۰۳/۸/۱۵
بیسیم کانال کمیل «۲»
«مزاحم»
راستی ای شهدای فکه
نکند که من امشب مزاحمتان هستم!
برای کسی که بیش از چهل سال
به این نسیم آرام و خنک صحرا انس گرفته
و همدمی جز حضرت زهرا ندارد
هر رهگذری حکم مزاحم را دارد
ببخشید که امشب آرامشتان را برهم زده ام
چهل سال زمان کمی نیست
انسان با هر چیزی یا کسی
چهل سال انس بگیرد
نمیتواند دیگران را به راحتی بپذیرد
و به جمع دو نفره خودش و انیسش راه بدهد
و همه برایش حکم مزاحم را خواهند داشت
پس ای شهدا باور کنید میدانم
که مزاحمتان هستم
ولی راستش را بخواهید
نسیم فکه در همین شب اولی
مرا هم نمک گیر کرده و آرامش عمیقی را به دلم اشراب نموده است
میدانم که غریبه ام
ولی به هر حال و درکمال پررویی
امشب را مزاحمتان هستم
نترسید
محوطه یادمان فنس و سیم خاردار دارد
و درهای بزرگ آهنی را قفل میزنند
زیاد جلو نمی آیم
مهمانیتان را بر هم نمیزنم
ولی اجازه بدهید از همین دور
شاهد مهمانیتان باشم
شاهد وزش نسیم صحرا بر بدن هایتان
و شاهد همدمی با حضرت زهرا
خوش بگذرد
ما که بخیل نیستیم
پس شما هم بخیل نباشید
امشب این مزاحم را تحمل کنید
از من دلخور نشوید
امامتان و مقتدایتان خمینی کبیر
آدرس این مهمانی را بمن داده
تا بعد از چهل سال به کانال کمیل بیایم
او نه فقط به من
که به همه بشریت آدرس این ضیافت را داد
و حرفش را مکتوب کرد
تا در تاریخ بماند
و به گوش دیگران هم برسد
تا بقیه هم بشنوند و به اینجا بیایند
والا سکوت میکرد و لب فرو میبست
من نمیدانم که چرا گفت
اما گفت مونستان جز نسیم صحرا
و همدمتان جز مادرتان حضرت زهرا نیست.
بیسیم کانال کمیل
هدایت شده از بیسیم کانال کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکرشو بکن🧐
اومدم داخل کانال زیارت شهید ابراهیم هادی و شهدای گردان کمیل
درب ورودی یادمان
سه تا ماشین نگه داشتن
و مسافرانش پیاده شدند
یک دانه عروس😍
یک دانه دوماد🥰
ازکجا؟
از تبریز
اومدن فکه عقد کردن
«سکوت»
در حال و هوای خودم بودم
که نسیم نوازشگر فکه از وزش ایستاد
نسیمی که داشت میوزید
الان دیگر نیست
به یکباره چنان سکوتی صحرای فکه را پر کرد
که حتی صدای جریان برق داخل کابلهای انتقال را میشنوم
فکه به یکباره آرام گرفت
به شکلی که گویی نسیمی به خود ندیده
و هرگز نسیمی نداشته.
شاید برای اینکه من
جمله امام را فراموش کنم
و پی حرفم و خواسته ام را نگیرم
و نسیم صحرا را که بخش اول جمله امام بود دیگر حس نکنم
انسان وقتی که ابزار محاسبه اش
فقط محسوساتش باشد
موجودات غیرمحسوس را به حساب نمیآورد
و منکر غیرمحسوسات میشود
در یک تلنگر زیبا باد ایستاد
و نسیم صحرا متوقف شد
چقدر عجیب
و چقدر جذاب
ولی ای شهدا
من نسیم صحرای فکه را فراموش نمیکنم
مرا گول نزنید
من حسگرا نیستم
که فقط محدود به محسوساتم بشوم
و نادیده را انکار کنم
من تا همین چند دقیقه پیش
در معرض همان نسیمی بودم
که بر پیکرتان هم میوزید
لطفا مرا گول نزنید
شاید من از حس زیبای نسیم صحرا بگذرم
و حس لطیفش را
که همین سر شبی حس کرده ام
بعدها فراموش کنم
ولی نمیتوانم قسمت دوم پیام عارفانه امام را نادیده بگیرم
من فکه جنوبی و به کانال کمیل آمده ام
تا مشغول قسمت اصلی ضیافت باشم
وزش نسیم صحرا ایستاد
تا گوش من تیز شود
و صدای نامحسوس و ناشنیدنی را بشنود
شهدای کانال کمیل
باد را از وزش بر صورتم انداختند
تا به من بگویند:
آنچه ما را بیش از چهل سال
گرفتار این گمنامی و بیابان گردی کرده
نسیم صحرای فکه نیست
تو یک شب است به فکه آمده ای
ولی حق نداری بچگی کنی!
و حسگرایانه فقط عاشق نسیم صحرا فکه بشوی
نسیمی که حتی بر تن ما هم وزیده باشد و بوزد!
وقتی در این ضیافت عرشی فرامادی،
کروبیان و ملکوتیان را هم راه نمیدهند
و محفل ما حول محور مادرمان
و هم دم ما حضرت زهراست
تو خودت را مشغول نسیم صحرا میکنی؟؟
زرنگ باش
گوش تیز کن
و صداهایی را بشنو
که هر کسی نمیشنود
چیزهایی را ببین
که هر کسی نمیبیند
حرفهایی را بزن
که هر کسی نمیزند
زرنگ باش «بیسیم چی»
.
هدایت شده از بیسیم کانال کمیل
1.14M
کتاب صوتی مجموعه
«بیسیم کانال کمیل» 3
با صدای استاد هاشم فتح پور
بیسیم کانال کمیل
#سلام_مولایمن
🍂ای آخرین سلالهی زهرا تبارها
ای وارث شکسته دلِ ذوالفقارها...
🍂بی تو چهار فصلِ دلِ من، خزانی است
چشم انتظارِ آمدنِ تو بهارها...
🍂آقا فدای شال عزای محرمت
چشم تو خون شده ز غمِ روزگارها...
#امام_زمان
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
«بیسیمچی»
نمیدانم کجا ایستاده ام
گیجم
فکه را هنوز نمیشناسم
با بدنم داخل یادمان کانال کمیل هستم
و قفل های روی درهای آهنی یادمان
هنوز باز نشده اند
البته زایری هنوز نیامده که درها باز باشد
همه ما داخل یادمان هستیم
دیروز ما را با حکم تردد از طرف مقامات مسیول
به این نقطه راه دادند
فکه همیشه به روی زایرها باز نیست
این را میدانستی؟
تا اجازه نامه به دستت ندهند
حتی بدن خاکی ات را به این سرزمین راه نمیدهند
با چشمانم به دنبال تپه دوقلو و کانال اول و دوم میگردم
در این اردوگاه عرشی
و در این زمین رملی ساکت و پر از اسرار
به دست فنس های آهنی
و سیمهای خاردار
محاصره شده ام
دلم میخواهد از فکه بدانم
رازهایش را بشنوم
و بدانم در محاصره چه اتفاقاتی افتاده است
بارها و بارها به راهیان نور آمده ام
و در یادمانها چرخیده ام
اما این سفر با همه آنها متفاوت است
این بار آمده ام تا هزارکلمه بشنوم
تا بلکه بتوانم یک هزارم آن شنیده ها را
روایتگری کنم برای تو
برای تاریخ
برای آینده
برای بیان رازهای ناپیدای ناشنیدنی
من اینبار بیسیمچی شده ام
بیسیمچی یادمان کمیل
حکم بیسیمچی با دیگران فرق دارد
بیسیمچی مسئول گفتن است
اما گفتن چه؟
مسیول رازهای گفته نشده
گفتن آن حرفهایی که تو از آن خبرنداری
تا تپه دوقلو را با چشمانم نبینم
و خاکش را با دستهایم لمس نکنم
و با پاهایم بر آن قدم نگذارم
گویی هنوز وارد فکه سال ۱۳۶۱ نشده ام
من با بدنم هنوز داخل اردوگاه مانده ام
و با آن فکه عاشورایی فاصله دارم
نمیخواهم روحیه کثیف حسگرایی
بر من غالب شود
ولی انسان بدون حس و مشاهده
انسان بدون علم است
حسگرا نیستم
ولی تا لمس نکنم غریبه ام
سید مرتضی آوینی هم اگر در تهران میماند
روایت فتح روایت فتح نمیشد
به فکه آمد تا لمس کند
تا از نسیم خنک فکه به صورتش بخورد
تا مقتل شهید «مجید حشمتی» را
از نزدیک ببیند
تا از شهید «مجید حشمتی»
در مقتلش حوالی تپه دوقلو بشنود
و روایت مجید را از فکه روایت کند
اما خودش پرید
سید مرتضی حسگرا نبود
ولی برای پریدن
خیلی زرنگ و مستعد بود
فرق داشت با من و تویی که حسگرایی
خفه مان کرده است
سید مرتضی حرف مگوی شهید «مجید حشمتی» را شنید
و رفت
بیسیم کانال کمیل
1.88M
کتاب صوتی مجموعه
«بیسیم کانال کمیل» 4
با صدای استاد هاشم فتح پور
بیسیم کانال کمیل
«گنجشک ها»
نسیم صحرای خیلی باشعور فکه ایستاده
و به حرفهای من گوش میدهد
آن قدر هوا سرد است
که از زیر تیرک پرژکتورها
به آسایشگاه برمیگردم
نسیم صحرا از حرکتم دلخور میشود
انگار میخواهد ادامه حرفهایم را بخواند
ولی من نگران تهرانم
امروز و دیروز ندارد
شاید همت برای کمیلی های داخل محاصره گریه کند
ولی در کل همیشه این کمیلی ها هستند که نگران تهران هستند
تهرانی ها اگر بایستند،
کمیلی ها استقامت را بلدند!
نسیم صحرا میوزد به داخل اورکتم
با تمسخر حرف میزند و میگوید:
تو اگر استقامت بلدی چرا با سوز صحرا
از زیر تیرک پرژکتور به داخل آسایشگاه برگشتی؟
تو مثلاً بیسیمچی کانال کمیلی
آنچه در آسایشگاه بنویسی
به درد کسی نمیخورد مرد حسابی!
نسیم این قدر پررو ندیده بودم
کمیلی ها و ابراهیم هادی
نسیم صحرا راهم در این چهل سال پررو کرده اند
البته انس دو طرفه است
نسیم هم برای ما آدم شده و میفهمد اینجا
به محوطه برمیگردم
هوای صبح فکه همچنان سوز دارد
و نسیم با خنده به من نگاه میکند
خوشحال است که برگشته ام
صدها گنجشک بازیگوش پرچانه
در محوطه پاسگاه رشیدیه
و حد فاصل بین سردر یادمان تا کانال
سر و صدا میکنند
تقریبا همان جایی که
فرمانده شهید شده
فرمانده قهرمان کمیل «محمود ثابت نیا»
گنجشکهای پرحرف
صبح جمعه ای با شادی و سرور
دعای ندبه وصال میخوانند
انگار که آقا
همین ی ساعت دیگر می آیند
مثل همین ی ساعتی که «سیدجعفر»
به «غلامرضا اوجی» گفت.
بیسیم کانال کمیل
«مرزبانی»
بعد از صبحانه با خادمها
باید برویم سمت کانال کمیل
تا پرچم های جدید و نو و امسالی را نصب کنیم
همان پرچمی که تا امروز
در دست کمیلی ها و «محمود ثابت نیا» در اهتزاز بوده
لوله های آهنی پرچم را از انبار یادمان
سوار مزدا میکنیم
و به سمت کانال میرویم
راننده مزدا هستم
تک تک پرچم های کهنه را از تن لوله های آهنی زنگ زده میکنیم
و لباس های نو را تنشان میکنیم
لباس نو مبارک
کانال نونوار میشود
خودرو مرزداری عراق از پشت فنس میگذرد
بوق میزنم و دستی به گرمی تکان میدهم
آنها هم ابراز احساسات میکنند
دقایقی بعد یک مرزبان عراقی به پشت فنس مرزی آمد و شروع به احوال پرسی کرد
حتی یک کلمه هم به عربی نگفت:
سلام خوبی؟
چطورین؟
حالتون خوبه؟
خوش آمدین!
چکار میکنین؟
من هم جواب میدهم
و حتی یک کلمه هم به فارسی نمیگویم
همه را به زبان مادری او
و با احساس برادری
از این طرف کانال فریاد میزنم
تا نه به گوشش
که به دلش بنشیند
حالا برادر شده ایم
بیسیم کانال کمیل
«سیدمرتضی»
مینویسم برای تاریخ
و برای شما
حرفم را با دقت بخوانید:
پیکر «آقاسیدمرتضی» را
سال ۱۴۰۰ کشف کرده اند
یعنی ۳۹ سال بعد از شهادت
و بعد از سه دوره کامل تفحص از کانال
که گروه تفحص
من جمله خود شهید محمودوند
تمام خاک کانال و اطرافش را
سه مرتبه زیر و رو کرده اند
گروه تفحص شهدا
پیکر پاک «سیدمرتضی» را
از داخل کانال کمیل پیدا نکرده اند
بلکه سیدمرتضی را از بالای کانال
و از روی خاک فکه پیدا کرده اند
آن هم از کانال بسمت عراق
یعنی بسمت فنس مرزی یادمان
نه به سمت ایران و عقب نشینی
دیواره ی عمیق و مرتفع کانال
در زمان برگزاری عملیات والفجرمقدماتی
و احداث مهندسی رزمی کانال توسط دشمن
به سمت ایران عمودی ،
و به سمت عراق مورب شکل بوده است؛
به همین علت است که نیروی مهاجم ایرانی
زمانی که برای تیراندازی به بالای کانال میدود
اگر در همان لحظه مجروح شود
پیکرش در لبه خارجی کانال
و جایی مابین کانال و دشمن بر زمین می افتاد.
پیکر «سیدمرتضی» را
بدون سرش پیدا کرده اند
فیلم کشف پیکر را ملاحظه کنید
تا حرفم را باور کنید که پیکر شهید
سر در بدن ندارد
و یا اگر بخواهم بهتر بگویم
گروه تفحص جمجمه سیدمرتضی را
هنوز پیدا نکرده اند
پیکر «بیسیمچی بی سر کانال کمیل» را
در همان نقطه ای پیدا کرده اند
که سالهای سال
راویها وسخنرانها در همان جا ایستاده اند
و برای جمعیت مشتاق
و برای زوار شهدا پیام رسانی کرده اند
پیکر سیدمرتضی را از روی زمین
و با جابجا کردن اندکی خاک کشف کردند
و نه از عمق چاله و جانپناه
جایی که سالها پرچم نصب بوده
و همه تعجب کرده اند که این همه سال چرا این پیکر را ندیده اند
و چگونه از دید ما مخفی بوده است
پیکر بیسیمچی شجاع گردان خط شکن را
با همان لباسی کشف کرده اند
که به گفته همسر محترمشان
توسط ایشان برای همسر عزیزش دوخته شده بود
و این لباس عشق
در هنگام شهادت در تن او بوده
و مرد باوفای خانه اش
چهل سال لباس دست دوز عروسش را
بر تن نگه داشته است.
بیسیمچی همیشه پر حرفی نمیکند
گاهی نحوه شهادتش
و محل کشف پیکرش
و عقب نشینی نکردنش
و بی سر بودنش
و لباس عشق پوشیدنش
همه و همه درس است برای آن طرف خط
گوش شنوا داری؟
بیسیمچی پشت خط است
همت همت کمیل
بیسیمچی گردان را باید پیدا کنی
تفحصش کنی
تا او با تو سخن عشق بگوید
والا ممکن است او زیر پایت
و در لبه کانال
زیر پای هزاران زایر مخفی باشد
و تو حرف دلش را نشنوی
و دیگران به جایش سخن بگویند
بیسیم کانال کمیل
1.44M
کتاب صوتی مجموعه
«بیسیم کانال کمیل» 8
«سید مرتضی»
با صدای استاد هاشم فتح پور
بیسیم کانال کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفحص پیکر شهید «سیدمرتضی رضاقدیری»
نکاتی که در متن گفتم را
تک به تک در ویدیو دقت کنید
محل کشف پیکر داخل کانال نیست
و فنس مرزی که امروزه در بین دو کشور نصب شده در سال ۱۴۰۰ وجود نداشته است
بیسیم کانال کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیو برای سوم فروردین ۱۴۰۰ است👆
زیر پایت را دقت کن
آهسته قدم بردار
در جانپناه کانال
در گوشه و کنار
در لبه کانالی که تو به راحتی از کنارش میگذری
و آنجا قدم میزنی
چند ماه بعد
پیکر سیدمرتضی را کشف میکنند
بله دقیقا لب کانالی که تو ایستاده بودی
بیسیم کانال کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردان کمیل هنوز زنده است