کانون ادبیات عرب
📝بیان #عینِ عباراتی که این عدّه از اساتید، در پاسخ از دو سوال مذکور مطرح کردند:👇
✅کد اوّل برای #سوال_اوّل:
👈هر گاه در ترجمه ى فارسی، واژه ای عربی بر وزن {فاعل}، پسونده《نده》آمد، آن وزنِ فاعل، اسم فاعل است مانند: {ضارب: زننده} و {قاتل: کشنده}؛
👆👈اما اگر پسونده یاد شده یعنی《نده》در ترجمه وزن فاعل نیامد، چنین وزنی قطعاً صفت مشبهه است (هر چند بر وزن فاعل باشد) مانند {طاهر: پاک}، {ظاهر: روشن} و {صالح: شایسته}.
🔍#[طرح] اشکال:
مگر {طاهر} به معنی {پاک کننده} نیست؟
پاسخ [از اشکال]:
خير. پاک کننده معادل مطهر-اسم فاعل باب تفعیل-است چنان که واژه {ظاهر} نیز صفت مشبهه است به معنی روشن و آشکار که اسم فاعلش می شود {مظهر}-بر وزن مکرم- از باب افعال به معنی ظاهر کننده یا آشکار کننده.
📝پس این طور نیست که هر کلمه ای بر وزن فاعل باشد لزوماً اسم فاعل باشد، بل باید دید آیا دارای آن کدِ 《نده》هست يا نيست؛👇
👈اگر دارا بود، اسم فاعل است وگرنه صفت مشبهه است بر وزن فاعل.
🤗از این جاست که نتیجه می گیریم [که]:
🔸صفت مشبهه می تواند بر وزن فاعل هم بیاید و البته بر اوزان و قالب های دیگر مثل فعیل (کریم) و فعال (جبان) نيز مى آيد.
#جمع_بندی_پاسخ_سوال_اوّل:
🔵۱) [وزن] فاعل مشترک است بین اسم فاعل و صفت مشبهه؛ پس این گونه نیست که هر کلمه ای که بر وزن فاعل باشد، اسم فاعل باشد چنان که خیلی ها چنین می پندارند!
🔵۲)پسونده 《نده》نشانه فاعلیّت و کنندگی است که به"بن" فعل امر می پیوندد و اسم فاعل می سازد مانند: {زن} (بن فعل امر از مصدر زدن) که وقتی《نده》را به او داديم مى شود: زننده-معادل ضارب.
#نكته:
کد یاد شده به ثلاثی مجرّد اختصاص ندارد، بل در ثلاثی مزید نیز هست، مانند: مکرم (اکرام کننده)؛ #پس این واژه ی مکرم اسم فاعل است برخلاف مثلاً مفلح (رستگار) که در اين جا《نده》 دیده نمی شود؛ #پس صفت مشبهه است نه اسم فاعل؛ بله فقط وزنش فاعل است در ثلاثی مزید.
🔺[بیان] دو مثال دیگر از ثلاثی مزید:
#مستخرج (استخراج کننده)؛
👆👈پس اسم فاعل است از باب استفعال.
👈برخلاف کلمه مستقیم (راست) که صفت مشبهه است نه اسم فاعل (که خیلی ها اشتباه می کنند و این کلمه را اسم فاعل باب استفعال می گیرند)؛ بله فقط وزنش بر فاعل آمده اما اسم فاعل نیست چون 《نده》ندارد؛ زیرا گفتیم که مستقیم یعنی {راست} و نه راست كننده زیرا راست کننده معادل {مقوم} است که اسم فاعل باب تفعیل می باشد.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
✅لینک گروه #بـَـحث_جَنجالے_طَلبگے
🔺http://eitaa.com/joinchat/670302231C6c7e21cb4f
کانون ادبیات عرب
🔵بررسی قیدِ دوّم: 《عَبْداً》
کانون ادبیات عرب
🔵بررسی قیدِ دوّم: 《عَبْداً》
🔍 #نکته دوّم:
🤔 #چرا در {رَحِمَ اللهُ عبداً أحيا أمرنا} تعبیر به {عبد} شده است و تعبیرِ به {رجل} نشده است؟
به نظر می رسد آن چه که سببِ تغییر این تعبیر شده است، آن است که رحمتِ خاصّ الهی (رَحِمَ) به شخصی اعطاء می گردد که مصداق عبد باشد لذا اگر شخصی، امرِ اهل بیت را احیاء نمود ولی مصداق عبد نباشد، آن گاه رحمت خدا بر آن صدق نمی کند همانند {کافر}.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
کانون ادبیات عرب
🔵بررسی قیدِ دوّم: 《عَبْداً》
🔍 #نکته سوّم:
🤔 #چرا در {رَحِمَ اللهُ عبداً أحيا أمرنا} تعبیر به {عبد} به صورت نكره آمده است؟
در مقامِ پاسخ گفته می شود: نکره بودنِ عبد در اين روايت از آن جهت است که افاده ى عموم نماید يعنى: {كلّ عبد} و بعد توسُّط {أحيا أمرنا} تخصيص مى خورد یعنی: {کلّ عبد لَهُ هذه الخصوصیّه: 《احیا امرنا》: هر عبدی که برای آن، این خصوصیّت باشد: 《زنده کند و ادامه دهد امر ما را》 }؛
🔸البته شاید در این مقام نیز بتوان چنین گفت که خصوصیّت نکره در این روایت، درصدد است که بگوید: {فرض نشود که رحمتِ خاصّ خدا، به عبدی که برخوردار از ویژگی های زاهد، مخلَص و ... باشد، می رسد بلکه برای این که آن شخص، شامل رحمت خاصّ خدا گردد همین مقدار که مصداق عبد باشد و شُؤوناتِ عبد بودن را رعایت نماید و همچنین امر اهل بیت را زنده کند، کفایت می کند}.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
کانون ادبیات عرب
🔵بررسی قیدِ دوّم: 《عَبْداً》
🔍 #نکته چهارم:
🔺در اين روايت منظورِ امام {عليه السّلام} از {رَحِمَ اللهُ عَبْداً}، {رَحِمَ اللهُ شَخْصاً الَّذی یَعبُدُ الله} مى باشد يعنى {رَحِمَ اللهُ شَخْصاً سواءٌ أ كانَ مذکَّراً [ای عَبدَاً] أَمْ مونَّثاً [ای أَمَةً].
👀دلیل این که تعبیر عبد در روایتِ مذکور، به فردِ مذکّر معنا نگردید، از باب مفهوم موافق از نوع إلغاء خصوصية می باشد يعنى از طريق مفهوم موافق از نوع إلغاء خصوصية {رَحِمَ اللهُ} براى {أمة: کنیز} هم اثبات مى شود.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
هدایت شده از هیئت مدیریّه بحث جنجالی
🔸 #نکته اوّل:
🔵 جمله {أَحْيَا أَمْرَنَا}، محلاً منصوب می باشد زیرا #صفتِ برای {عبد} است در نتیجه رحمت خداوند متعال به هر عبدی صادق نیست بلکه عبدی که مقیّد به قیدِ {أَحْيَا أَمْرَنَا} باشد یعنی عبدی که امر اهل بیت (علیهم السّلام) را زنده نماید، مورد رحمت خداوند واقع می گردد.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
هدایت شده از هیئت مدیریّه بحث جنجالی
🔸 #نکته دوّم:
🔵ترجمه فارسیِ کلمه 《أَحْيَا》، {زنده کردن} می باشد و همان طور که واضح است، زنده کردن فرع بر این است که چیزی مُرده باشد یعنی ابتداء چیزی مُرده فرض می شود و سپس شخص برای زنده کردن آن چیز قدم بر می دارد؛ در ما نحن فیه مراد از زنده کردن، ادامه دادنِ امرِ اهل بیت که همان 《يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاس》 می باشد، است زیرا لازمه زنده بودنِ شخصی، حداقلّ نفس کشیدن آن شخص، ادامه پیدا نماید لذا اگر درصدد زنده کردن امر اهل بیت می باشیم، می بایست امر اهل بیت را ادامه بدهیم به همین جهت تعبیر 《أَحْيَا》در روایتِ مذکور ظاهراً به معنای التزامی آن مراد است یعنی همان ادامه دادن کارِ اهل بیت (تعلیم و تعلُّم) زیرا سببِ اصلیِ زنده ماندن چیزی، ادامه دادن آن چیز است؛ #گرچه می توان گفت که کلمه《أَحْيَا》، به معنایِ مطابقی آن یعنی زنده کردن اراده شده است به این صورت که اگر به امر اهل بیت که همان تعلیم و تعلُّم است، نپردازیم، این امر نیز به مرور زمان از بین می رود و مصداق مُردن خواهد شد که با چنین پیش فرضی می فرماید: {برای این که امر ما اهل بیت (تعلیم و تعلُّم) رو به مردن نرود، آن را زنده کنید} و در ادامه برای تشویق به این که دانش پژوهان به سویِ زنده کردن این امر، سوق داده شوند، هدیه ای الهی در نظر گرفته است و آن رحمت خاصّ خدا است یعنی امام رحمت خاصّ خدا را به عنوان مشوّقی برای زنده کردنِ 《أَمْرَنَا》دانسته است تا امر اهل بیت به مرور زمان رو به مُردن نرود لذا در این صورت ظاهراً همان {زنده کردن} مراد خواهد بود.
🔺البته توجُّه گردد که با در نظر گرفتن معنایِ التزامی، معنای مطابقی هم لحاظ می شود امّا اگر معنای مطابقی در نظر گرفته شود آن گاه معنای التزامیِ آن لحاظ نخواهد شد و به تعبیری اگر احیا را به معنای ادامه دادن معنا نماییم آن گاه معنای زنده کردن در آن موجود خواهد بود یعنی خدا رحمت کند عبدی که امر ما را زنده کند و ادامه دهد زیرا همان طور که بیان گردید، لازمه زنده بودن امری، ادامه دادن حیات آن است ولی اگر آن را به زنده کردن (معنایِ مطابقی) معنا نماییم آن گاه معنایِ التزامیِ آن (ادامه دادن) برداشت نخواهد شد فتامّل.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
هدایت شده از هیئت مدیریّه بحث جنجالی
🔸 #نکته سوّم:
🔵کلمه {امر}، مشترک لفظی می باشد؛
☑️اگر این کلمه، #جمعِ {اُمورِ به معنای کار} دانسته شود آن گاه معنای آن چنین می شود: 《خداوند رحمت کند هر عبدی که امر و کارِ ما که شاملِ تمامِ امورِ اخلاقی، اجتماعی، شرعی و ... می شود را زنده کند و ادامه دهد》.
☑️اگر این کلمه، #جمعِ {اَوامر به معنای دستورات یعنی نهی و امر هایی که از شارع مقدّس وارد شده است} دانسته شود آن گاه معنای آن چنین می شود: 《خداوند رحمت کند هر عبدی که دستوراتِ ما اهل بیت را زنده کند و ادامه دهد؛ دستوراتی که نواهی و اوامر را دربر می گیرد و مقصود اُمور شرعی (حلال، حرام، مکروه، مستحبّ و مباح بودن} است نه تمام امور که شامل امور اجتماعی هم می شود》.
🔺تعبیر به {امر} در روایت مذکور به صورتِ مفرد آمده است و این نشان دهنده آن است که امام رضا درصدد اثبات این مطلب می باشد که ما اهل بیت، #یک_امر داریم و آن 《يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاس》می باشد #یعنی وظیفه اهل بیت یک چیز است و آن این که علم را از منبع لا یزال اخذ نمایند و به اهل آن بدهند و وظیفه دانش پژوهان آن است که آن علمی که اهل بیت از منبع لا یزال اخذ نمودند را به مردم به زبان عرفیِ زمانِ خویش انتقال دهند.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
هدایت شده از هیئت مدیریّه بحث جنجالی
👈 #نکته اول:
🔍طبق نکته ای که ذیلِ فعلِ {یَقُولُ} بیان گردید، گفته می شود:👇
🔍فعلِ مضارعِ 《يَتَعَلَّمُ و يُعَلِّمُ》 نیز طبقِ اقتضایِ اولیّه فعل مضارع، دلالت بر استمرارِ حدثِ یاد گیری و یاد دادن ندارند، لکن زمانی که قرینه موجود باشد، می توان اذعان نمود که این دو فعل در این روایت، دلالت بر استمرار دارند به این صورت که عادتاً و عرفاً برایِ این که شخصی ملکه یک علمی را فرا بگیرد، می بایست نسبت به قواعدِ آن علم ممارست داشته باشد و به صورتِ استمراری در به کار گیری قواعد آن علم تلاش نماید تا در حقیقت آن ملکه برای وی حاصل گردد و #همچنین اگر درصدد است که آن علم را به مردم آموزش دهد و یاد دهد، عادتاً و عرفاً این چنین است که تدريس كردنِ يك علم، هم يك امر استمرارى است مثلاً اينگونه نيست كه امروز درس داده شود و ديگر آن علم به مخاطب منتقل شود. #لذا قرينه ای که در ما نحن فیه ما را به این نکته سوق می دهد که فعلِ مضارعِ 《يَتَعَلَّمُ و يُعَلِّمُ》، دلالت بر استمرارِ حدث یادگیری و یاد دادن می کنند، همان علوم می باشد به معنایی که گذشت. #بنابراین فعلِ 《يَتَعَلَّمُ و يُعَلِّمُ》، دلالت بر مضارع استمراری دارند يعنى بايد به صورت مستمرّ آن فرد به يادگيرى علم صرف مثلاً اقدام نمايد و به صورت مستمرّ به یاد دادن علم صرف مثلاً اقدام کند و منظور استمرار ثبوتى نيست بلكه استمرار تجدُّدى است یعنی شخص هر روز مثلاً اقدام به يادگيرى و یاد دادن علم صرف كند و اين همان استمرار است.
👌خلاصه آن که اين دو فعل مضارع به كمك قرينه دلالت بر استمرارِ تجدُّدی می نمایند و آن قرينه اين است كه يادگرفتن و ياد دادن يك علم به صورت طبيعى با استمرار حاصل مى شود نه به صورت يك دفعه ای و حدوثى.
🤔شایان ذکر است ماضى استمرارى، استمرار امر در گذشته را مى فهماند به خلاف مضارع استمرارى.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
هدایت شده از هیئت مدیریّه بحث جنجالی
👈 #نکته دوّم:
🤔 چرا امام {علیه السّلام} ابتداء فعلِ {يَتَعَلَّمُ} را ذکر نمودند و سپس فرمود: {يُعَلِّمُ}؟
👏 به نظر می رسد علّتِ مقدّم نمودن فعلِ {يَتَعَلَّمُ}، آن است که مقامِ {تعليم} یعنی یاد دادن فرع بر مقامِ {تعلُّم} یعنی یاد گرفتن و آموختن است به عبارتی شاگرد مكتب اهلُ البيت (عليهم السّلام) اوّل بايد طالبِ يادگيرى علوم اهلُ البيت (عليهم السّلام) باشد و آن علوم را به خوبى فرابگيرد و بعد به ديگران بياموزد.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
هدایت شده از هیئت مدیریّه بحث جنجالی
👈 #نکته سوّم:
🤔 واو در {يَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَ يُعَلِّمُها الناسَ} مفيد چه مطلبى است؟
👈قبل از بیانِ پاسخ فوق، لازم است بیانی را از برخی نحویُّون در این باره ذکر نماییم؛
👤جنابِ ابن هشام در کتابِ {شرح قطر الندی وبل الصدی} ذیل بحثِ {عطفُ النسق} در شرحِ {و هِیَ [ای الواو] لِمُطلقِ الجَمعِ} می فرماید: 《و اَقولُ: اذا قیلَ: {جاء زید و عمرو} فمعناهُ اَنّهُما اشتَرکا فی المَجیء ثُمَّ یَحتَمِلُ الکلامُ ثلاثَهَ معان: اَحَدُهما اَن یکونا جاءا معاُ و الثَّانی اَن یکونَ مَجیئُهما علی التَّرتب و الثَّالث ان یکونَ علی عَکسِ التَّرتیب؛ فَاِن فُهِمَ اَحدُ الاُمورِ بِخُصوصِهِ فَمنِ دلیل آخرَ...》؛ #یعنی جنابِ ابن هشام نسبت به دلالت {واو} معتقدند که این کلمه برایِ {مطلق جمع} وضع شده است لذا معنایِ کلامِ {جاء زید و عمرو}، چنین می شود: {زید و عمرو در حدث مجیء مشترک بودند} سپس می فرماید: این کلام، سه احتمال در آن مطرح است: یکی این که زید و عمرو هر دو باهم آمدند؛ دیگری این که آمدن آن ها مبنی بر ترتیب باشد یعنی ابتداء معطوف علیه یعنی زید آمده باشد و سپس معطوف یعنی عمرو آمده باشد؛ سوّم این که آمدن آن ها مبنی بر ترتیب باشد لکن نه به نوع ترتیب سابق بلکه به این صورت که ابتداء معطوف یعنی عمرو آمده باشد و سپس معطوف علیه یعنی زید آمده باشد؛ #سپس می فرماید: از آن جایی که نسبت به دلالتِ کلمه {واو} قائل به {مطلق جمع} آن شده ایم لذا کلامی که در آن واو استفاده شده است، دلالت بر مطلق جمع می نماید و تعیین یکی از سه احتمال گذشته، بر عهده قرینه است یعنی اگر قرینه دلالت نمود که مثلاً زید و عمرو با هم آمده باشند، آن گاه واو در آن کلام دلالت بر معیّت می نماید و اگر قرینه دلالت نمود که مثلاً آمدنِ زید و عمرو مبنی بر ترتیب به این که ابتداء زید آمده باشد و سپس عمرو، آن گاه واو در آن کلام، دلالت بر ترتیب می نماید و ... .
🧐با توجُّه به بیان فوق، به نظر می رسد کلمه {واو} در فراز مذکور، عاطفه و مفيد مطلق جمع می باشد لکن از آن جایی که قرینه عقلی موجود است که یاد دادن (تعلیم) فرع بر یاد گرفتن (تعلُّم) است لذا واو در این روایت بر ترتیب دلالت می کند یعنی ابتداء معطوف علیه: {يَتَعَلَّمُ} محقّق می شود و سپس معطوف: {يُعَلِّمُ} محقّق می گردد زیرا به دیدِ عُقلایی اوّل بايد {يَتَعَلَّمُ} صورت بپذيرد تا بعد {يُعَلِّمُ} امکان تحقُّق داشته باشد.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯
هدایت شده از هیئت مدیریّه بحث جنجالی
👈 #نکته چهارم:
🔺عبارتِ {يَتَعَلَّمُ عُلُومنا و يُعَلِّمُها الناسَ}، به دلالت التزامى دلالت بر دانشجو، دانش آموز و دانش پژوه بودن و بعد دلالت بر استاد و معلّم بودن دارد.
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
📝 #مقرّر: هیئت تحریریّه بحث جنجالی
📝لینک گروه: بـَـحث جَنجالے طَلبگے:
╭─═ঊঈ⭕️👇⭕️ঊঈ═─╮
⚫️ eitaa.com/joinchat/670302231C6b64d14cba
╰─═ঊঈ❌👆❌ঊঈ═─╯