هدایت شده از کانال رسمی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی
🎊طرح مشارکت در قربانیِ عید قربان 🎊
پیامبر اسلام(ص) فرمودند: هر كس نیّتش صادق باشد، اوّلین قطره از خون قربانیش، كفّاره گناهان او است.
(من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 214)
✅به مناسبت فرا رسیدن عید سعید قربان دانشجویان دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی؛ در نظر دارند با تهیه قربانی و بستههای معیشتی، آن را در میان نیازمندان شیعه و اهل سنت حاشیه تهران پخش نمایند.
✨در این امر خیر نیازمند همیاری شما عزیزان هستیم🙏🏻
🔹زمان توزیع: دوشنبه ۲۸ خرداد ماه
مکان: حاشیه تهران
🎁جمع آوری مهر شما:
شماره کارت قابل کپی
۵۸۹۴۶۳۱۱۸۶۴۴۵۷۲۲✅ معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ایشان(استاد حمید سبزواری) این هنر رادر خدمت مردم و انقلاب و در خدمت بصیرتافزایی قرار داده است و این خیلی مهم است.
♦️ آخرين شعری که مرحوم حميد سبزواری درحضور رهبرمعظم انقلاب خواندند.
🗓سالروز درگذشت استادحمیدسبزواری شاعر معاصر
《لطف جاری》
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
بزرگ آینهی قدرت خدایِ بزرگ
که شاهد است جهان بر بزرگواری او
امام پنجم و معصوم هفتم آن مولا
که چرخ یافته رفعت، ز خاکساری او
بر او سلام که باشد سلام پیغمبر
گواه روشن فضل و طلایهداری او
جهان علم بُوَد یادگار او، صد حیف،
به درد و داغ نوشتند یادگاری او
ز کربلا سند زندهای به کف دارد
گواه من دل خونین و اشک جاری او
هزار خاطره دارد ز راه کوفه و شام
ز مهربانی زینب، ز غمگساری او
پیاده رفتن او پای نیزه ی سرها
مصیبتیست که پیداست ز آه و زاری او
به دل ز داغِ بسی کشته، زخم کاری داشت
عدو ز زهر، نمک زد به زخم کاری او
هشام دست به آزار حضرتش بگشود
چو دید در ره اسلام، پایداری او
ره شکنجه و تبعید او گرفت چو دید
قرار دولت خود را به بیقراری او
مهی که بوسه زند بر رکاب او خورشید
فتاده در کف دشمن، رکابداری او..
شرار زهر ستم همچو شمع آبش کرد
که یافت رنگ خزان، چهرهی بهاری او
دلا بسوز ز داغش که خویش فرمودهست
به حاجیان که بگیرند سوگواری او..
خدا کند که بیفتد قبول درگاهش
غم «مؤید» و اخلاص و جاننثاری او
✍سیدرضا مؤید
🥀https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🥀
انتظار و سختی چه کسی طولانی تر است؟ ما یا اویی که ۱۱۹۰ سال است که منتظر است؟ استجابت دعای کیست که گره از کار همه ی بشر وا کند؟..غم انگیز است که باز هم نه برای او که برای خویش دعا میکنیم.. به خاطر خدا اینبار برای او، برای او ، برای او برای فرج او دعا کنیم ، امام حی و حاضر تنهاست و کسی دور او نمیچرخد ، به خاطر خدا به خاطر محبتش ،برای او دعا کنیم : اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج
«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم
از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله»
نقشی بهجز این، روی انگشتر ندارم
یک کهکشان جان را به تو تقدیم کردم
ماه و ستاره داشتم، دیگر ندارم
«یا رادَّ یوسف عَلی یعقوب» بنگر
دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم
«یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت
حالا بهغیر از غنچهای پرپر ندارم
دارم سر و سرّی در این هنگامه با تو
میآید آن ساعت که دیگر سر ندارم
با عضو عضو پیکرم میگویم اینک
ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم
هر زخم با تو حرفهایی تازه دارد
یا رب! مناجاتی از این بهتر ندارم
اینگونه میخواهی مرا، اینگونه زیباست
فکری بهجز خشنودیات در سر ندارم
«فَاللّهُ خیرٌ حافظاً» وقت وداع است
دلشورهای در این دم آخر ندارم
هم زندهام با اشک، هم مقتول اشکم
آری بهجز این اشکها یاور ندارم
✍عباس همتی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردۀ بزم وصالم
مرا دست خلیل اللَه برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
نباشد هیچ اندر خطۀ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست...
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت
در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه
«أنا الحق» میزنند اینجا در و بام
ستایش میکنند اجسام و اَجْرام
در اینجا عرشیان تسبیحخواناند
سخنگویان معنی، بیزباناند...
در اینجا رخصت تیغآختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
نه دام است اندر این جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت...
مرا زین حال بس نامآوریهاست
به گردون بلندم برتریهاست
بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل
که گویی فارغی از کعبۀ دل
تو را چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
تو را گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حیِّ داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
تو را در عیدها بوسند درگاه
مرا باز است در، هرگاه و بیگاه
تو را گر بندهای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد...
تو جسم تیرهای، ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
در اینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست
✍پروین اعتصامی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
شعر بخوان ای نفس آسمان!
«إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة»، بخوان
شعر بخوان معجزه نازل شود
آتش جان متوکل شود
لرزه بیفتد به دلش، پیکرش
مستی دنیا بپرد از سرش
شعر کم و محکم تو خواندنیست
شعر تو در ذهن زمان ماندنیست
ماه تمامی و کلام تو نور
ذکر تو خیر است و سلام تو نور
باز از آداب زیارت بگو
باز هم از شأن امامت بگو
سورۀ لبخند خدا جامعهست
جامع اوصاف شما جامعهست
باز دلم نور خدایی گرفت
شور «وَ کُنتُم شُفَعائی» گرفت
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
وقت زیارت شد و یوم الغدیر
وصف غدیریه و ذکر امیر
سیر کن آیات و روایات را
وصف کن آن پاکترین ذات را
از جلواتی ازلی گفتهای
از صد و ده وصف علی گفتهای
در شب ظلمتزدگان ماه اوست
«أَوَّلُ مَن آمَنَ بِالله» اوست
هر چه بر اوضاع جهان بگذرد
در دو جهان هر چه زمان بگذرد
آنچه تغیر نپذیرد علیست
وآنکه نمردهست و نمیرد علیست
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
کاش به آیین تو شاعر شوم
با نظر لطف تو زائر شوم
باز دلم تشنۀ ایوان اوست
باز هوای حرمش آرزوست
✍ سیدمحمدجواد شرافت
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراز هایی از خطبه غدیر
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراز هایی از خطبه غدیر
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراز هایی از خطبه غدیر
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
ذیالحجه، روزهای سپیدی که دیدنیست
لبخندهای روشن عیدی که دیدنیست
فصلیست عاشقانه از این فصل غافلیم
غرق فروع مانده و از اصل غافلیم
ذیالحجه این سپیدترین عید را ببین
یومالغدیر عیدترین عید را بیین
ذیالحجه عاشقیست که شوقش زبانزد است
دلدادۀ محمد و آل محمد است
دارد هزار جلوۀ روشن به خاطرش
از آخرین پیامبر و حج آخرش
از حجةالوداع سرودیم پیش از این
از حجةالتمام بگوییم بیش از این
ذیالحجه شاهد است که در حجةالتمام
میگفت آخرین نبی از اولین امام
او خطبه خواند، خطبۀ او را نخواندهایم
دردا نخواندهایم و دریغا نخواندهایم
او خطبه خواند، خطبۀ او خط به خط علیست
حرف رسول، اول و آخر فقط علیست
از حجةالوداع سرودیم پیش از این
از حجةالبلاغ بگوییم بیش از این
یا ایها الرسول زمان بیان رسید
بلّغ! که وقت سختترین امتحان رسید
باید نگفتهها دم آخر بیان شوند
تا مرد و زن به حب علی امتحان شوند
میزان سنجش است و عیار است مرتضی
آری قسیم جنت و نار است مرتضی
ذیالحجه شاهد است که در حجةالتمام
میگفت آخرین نبی از آخرین امام
ذیالحجه ایستاده در این راه ناتمام
چشم انتظار آمدن آخرین امام
او که خلیفةالنبی و والی الولیست
سر تا به پا محمد و پا تا به سر علیست
✍سیدمحمدجواد شرافت
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
آن فیض لایزال که مشتق ز نور او
خورشید آسمان رضا، نور هشتم است
آن پرتو جمال خدایی که طور او
آیینهزار حضرت معصومه در قم است
موسای طور قرب که در پیشگاه او
صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است
بگرفت دست عیسی مریم ولای او
کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است
هر صبحدم فریضۀ حق بر امین وحی
بر حضرتش ادای سلام ٌعلیکم است
دلتنگیاش مباد که در غنچۀ لبش
لطف شکوفهباری باغ تبسم است...
نور خدا در آینۀ آفتاب تو
حیرتفزای دیدۀ افلاک و انجم است
عدل مجسمی تو و هر دادخواه را
در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُّم است
یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی
با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است
آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است
وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است
طاعات منکران تو در روز رستخیز
آتشبیار معرکه مانند هیزم است
در روز حشر جز تو شفیعی مبادمان
جایی که آب هست چه جای تیمم است؟
با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم
عمریست در بهشت که غرق تنعم است
✍محمدعلی مجاهدی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
بهشتی
ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
آه داغ بهار سنگین است
سوگ یاران و باز هم باران
با «بهشتی» که بود یک ملّت
ملّتی طعم داغ را حس کرد
باغبان جامۀ عزا پوشید
وسعت مرگ باغ را حس کرد..
مثل کوهی سترگ و افتاده
درّهها زیر پای او بودند
او خودِ آسمان خودِ باران...
ابرها مبتلای او بودند
پیش او هر که ظلم را میخواست
گردبادی به خود فریفته بود
دیگران گرچه تشنۀ قدرت
او به خدمت، به عشق شیفته بود
سیّد لالههای عبّاسی
محو خود کرد یاس و شببو را
مثل سیمرغ با خودش تا قاف
برد هفتاد و دو پرستو را..
کوه بود و لطیف بود؛ مگر
سختی و لطف میشود با هم؟!
آری آری! چه حال خوبی داشت
عشق را داشت، سادگی را هم
شمع پروانههای بیپروا
که شب از باورش هراسان بود
گرچه پر پیچ و خم نشان میداد
فتح لبخند او چه آسان بود
پا به پای سپیده در پاکی
مست «هَل مِن مَزید» میشد او
حقّ او... حقّ او شهادت بود
آه باید شهید میشد او
✍🏻زینالعابدین آذرارجمند
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
(( روز انتخاب ))
امروز همان روز حساب من و توست
دنیا روشن از آفتاب من و توست
یک سو وطن است و سوی دیگر دشمن
امروز زمان انتخاب من و توست
::
در معرکهها کیست کنار من و تو؟
ای دوست! که بوده دوستدار من و تو؟
آن سو، همهٔ کفر تو را میخوانند
این سو، شهدا در انتظار من و تو!
✍🏻 سیده فرشته حسینی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
تحیر.mp3
11.51M
📝 تحیر
نان یک عده به گمراهی مردم بسته است...
🎤 شعرخوانی سید حمید رضا برقعی
🌹به مناسبت روز مباهله🌹
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
خشکسالی شدهست؟ باران شو
مرهم زخمهای گلدان شو
رود را اشتیاق ماندن نیست
باز جریان بساز و جریان شو
ای غمی که همیشه بوده و هست
لااقل پشت خنده پنهان شو
آنچه که سالها گمش کردیم
آنچه که آرزو شده، آن شو
روستا روستا به خود برگرد
با گل رازقی چراغان شو
صادقانه بجوش با مردم
راهی کوچه و خیابان شو
زاهدان و اراک و مشهد و رشت
قم و تبریز و شوش و کرمان شو
یار دیرینهٔ دبستانی
یار و همسنگر شهیدان شو
دست من! تیر در کمان بگذار
رأی من! ساز و برگ ایران شو
✍🏻 فاطمه عارفنژاد
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
دوباره ماه محرّم...
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین
دوباره بر سر هر كوچه گفتوگوی حسین...
حسین، وارث كشف و شهودِ غار حراست
چه های و هوی محمّد، چه های و هوی حسین
نبستهاند به روی حسین، هرگز آب
فرات، آب ننوشید از گلوی حسین
فرات، تشنۀ لبهای تفتهجوشَش بود
فرات، آب شد از شرم، روبهروی حسین
قتیل قبله همیشه به یاد میمانَد
بیا كه مُهر نماز است، خاک كوی حسین
چنین كه در دل من، داغ كربلا جاریست
شهید میشوم از هُرم آرزوی حسین
طلوع میكند آخر طلیعۀ موعود
مسیر قبله عوض میشود، به سوی حسین
✍🏻 مرتضی امیریاسفندقه
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
به مناسبت آغاز محرّم و روز شعر و ادبیات آیینی و بزرگداشت محتشم کاشانی
🖤🖤🖤
زندگی محتشم کاشانی
کمالالدین محتشم کاشانی، شاعر قرن دهم هجری، در کاشان متولد شد. او بازرگانزادهای بود که در آغاز جوانی، کار پدر، یعنی بزّازی و داشتن کارگاه پارچهبافی را دنبال میکرد و سپس، از آن کار دست کشید و شاعری را پیشه ساخت و با شاعران بزرگ زمان خود، مشاعره و مکاتبه داشت.
محتشم در اصل شاعری خود، قصیدهسرایی مدّاح بود؛ اما بعدها شهرت عمدهاش، در ساختن شعر مذهبی اوست؛ خاصه در رثای اهل بیت (ع). وی در سال ۹۹۶ هجری درگذشت و مقبرهاش در کاشان است.
ترکیببند دوازدهبندی او در مرثیهی امام حسین - علیه السلام - و واقعهی کربلا، از منظومههای معروفی است که تا زمان ما، زبانزدِ مرثیهخوانان است.
ابیاتی از آن نقل میشود:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخِ صور، خاسته تا عرش اعظم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرّات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست
این رستخیز عام که نامش، محرّم است
در بارگاه قُدس که جای ملال نیست
سرهای قُدسیان همه بر زانوی غم است
جنّ و مَلَک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پروردهی کنار رسول خدا، حسین...
✍با تلخیص از تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر صفا
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃