eitaa logo
کانون شعر و ادب
99 دنبال‌کننده
133 عکس
17 ویدیو
1 فایل
🌱کانون شعر و ادب دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی🌱 🔶آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند 📌 برای ارتباط با ما به شناسۀ زیر مراجعه کنید: @K_sheer_adab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خشکسالی شده‌ست؟ باران شو مرهم زخم‌های گلدان شو رود را اشتیاق ماندن نیست باز جریان بساز و جریان شو ای غمی که همیشه بوده و هست لااقل پشت خنده پنهان شو آنچه که سال‌ها گمش کردیم آنچه که آرزو شده، آن شو روستا روستا به خود برگرد با گل رازقی چراغان شو صادقانه بجوش با مردم راهی کوچه و خیابان شو زاهدان و اراک و مشهد و رشت قم و تبریز و شوش و کرمان شو یار دیرینهٔ دبستانی یار و هم‌سنگر شهیدان شو دست من! تیر در کمان بگذار رأی من! ساز و برگ ایران شو ✍🏻 فاطمه عارف‌نژاد 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
دوباره ماه محرّم... دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین دوباره بر سر هر كوچه گفت‌وگوی حسین... حسین، وارث كشف و شهودِ غار حراست چه های ‌و هوی محمّد، چه های‌ و هوی حسین نبسته‌اند به روی حسین، هرگز آب فرات، آب ننوشید از گلوی حسین فرات، تشنۀ لب‌های تفته‌جوشَش بود فرات، آب شد از شرم، روبه‌روی حسین قتیل قبله همیشه به یاد می‌مانَد بیا كه مُهر نماز است، خاک كوی حسین چنین كه در دل من، داغ كربلا جاری‌ست شهید می‌شوم از هُرم آرزوی حسین طلوع می‌كند آخر طلیعۀ موعود مسیر قبله عوض می‌شود، به سوی حسین ✍🏻 مرتضی امیری‌اسفندقه 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت آغاز محرّم و روز شعر و ادبیات آیینی و بزرگ‌داشت محتشم کاشانی 🖤🖤🖤 زندگی محتشم کاشانی کمال‌الدین محتشم کاشانی، شاعر قرن دهم هجری، در کاشان متولد شد. او بازرگان‌زاده‌ای بود که در آغاز جوانی، کار پدر، یعنی بزّازی و داشتن کارگاه پارچه‌بافی را دنبال می‌کرد و سپس، از آن کار دست کشید و شاعری را پیشه ساخت و با شاعران بزرگ زمان خود، مشاعره و مکاتبه داشت. محتشم در اصل شاعری خود، قصیده‌سرایی مدّاح بود؛ اما بعدها شهرت عمده‌اش، در ساختن شعر مذهبی اوست؛ خاصه در رثای اهل بیت (ع). وی در سال ۹۹۶ هجری درگذشت و مقبره‌اش در کاشان است. ترکیب‌بند دوازده‌بندی او در مرثیه‌ی امام حسین - علیه السلام - و واقعه‌ی کربلا، از منظومه‌های معروفی است که تا زمان ما، زبان‌زدِ مرثیه‌خوانان است. ابیاتی از آن نقل می‌شود: باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخِ صور، خاسته تا عرش اعظم است گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرّات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست این رستخیز عام که نامش، محرّم است در بارگاه قُدس که جای ملال نیست سرهای قُدسیان همه بر زانوی غم است جنّ و مَلَک بر آدمیان نوحه‌ می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین پرورده‌ی کنار رسول خدا، حسین... ✍با تلخیص از تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر صفا 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌙 مکن ای صبح طلوع شعر آیینی معروف "مکن ای صبح طلوع" را قدیمی‌ها به یاد دارند که در دستجات عزاداری نیمه شب عاشورا ماه محرم خوانده می‌شد. اما شاید کمتر کسی بداند که سراینده این شعر معروف، خبازی از فومن قدیم به نام مرحوم کربلایی میرزا محمود بهجت پدر مرحوم آیت‌الله محمد تقی بهجت (ره) است، که تا سالیان اخیر ناشناخته بود. پس از مجلس روضه‌ای آیت‌الله بهجت (ره) به مداح می‌گوید: شعر "مکن ای صبح طلوع" از سروده‌های مرحوم ابوی است. کربلایی میرزا محمود بهجت فومنی متخلص به "قُمری" از شاعران گمنام در سال ۱۳۲۵ خورشیدی چشم از جهان پوشید و در کربلای معلی مدفون شد. شب وصل است و تبِ دلبری جانان است ساغر وصل لبالب به لب مستان است در نظر بازیشان اهل نظر حیران است گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع 🥀https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( مصباح الهُدی ) به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می‌سوخت که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد... کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد ✍علی محمد مؤدب 🥀https://eitaa.com/Kanon_sher_adb 🥀
( لا یوم کیومک اباعبدالله ) حمله‌های موج دیدم، لشکرت آمد به یادم کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم باد تنها بود، اما خار و خس‌ها را عقب زد تاختن‌های علیِ اکبرت آمد به یادم بحث عقل و عشق شد، هر کس بیانی، داستانی من ترک‌های لب آب‌آورت آمد به یادم «لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون» لحظه‌های سرخ بعد از اصغرت آمد به یادم جویباری بر شکوه کوه مستحکم می‌افزود اشک‌های از رجز محکم‌ترت آمد به یادم گفت سعدی دیده با چشم خودش می‌رفت جانش من وداع آخرت با خواهرت آمد به یادم باغبان با طفل گفت: این سیب! دیگر شاخه نشکن! قصهٔ انگشتت و انگشترت آمد به یادم روضه‌خوان می‌گفت: یا مهدی! محبان تو هستیم از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به یادم... ✍علی کریمان 🥀https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🥀
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد پیکر سوختهٔ کرب‌وبلا سهم تو شد بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می‌مردم من مصلحت نیست بگویم که چه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد ✍رضا اسماعیلی 🥀https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 کربلای غزه 🥀 ...کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست خاک او تلفیق عشق و رنج بود کربلا در کربلای پنج بود از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا صبح را تا مرز شب آورده‌ایم کربلا را تا حلب آورده‌ایم می‌کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است کربلا در قلب‌های مردم است غزه آه! این کربلای چندم است سیلی طوفان بر این کابوس باش در میان شعله‌ها ققنوس باش سنگ این آوار را سجیل کن نقطه‌ی پایان اسراییل کن... ✍🏻محمد رسولی 🥀https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🥀
در غزه مردی می‌شناسم کوه ایمان است مردی که از هر منظری مثل شهیدان است مردی که مثل حاج قاسم، مثل مغنیه عمری‌ست در جنگ است، عمری مرد میدان است مردی که اسرائیل را از پا در آورده مردی که نام دیگرش در قدس طوفان است قربان حق کرده‌ست اسماعیل‌هایش را او که تمام روزهایش عید قربان است داغ جوان دیده‌ست اما قامتش خم نیست داغ جوان دیده‌ست او یعقوب دوران است او در شجاعت کفر صهیون را در آورده در استقامت چون بلندی‌های جولان است نامش هنیه است و نشانش صبح آزادی‌ست مردی که از هر منظری مثل شهیدان است ✍🏻 سیده‌فرشته حسینی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
🥀شهید اسماعیل هنیه🥀 که گفته قصۀ ما رو به پایان است اسماعیل؟ همین‌ جا نقطۀ آغاز دوران است اسماعیل سر از دریای خون بردار، علم را بر زمین مگذار که گاه شروه‌خوانی، گاه طوفان است اسماعیل هنوز آیینه‌ها در قتلگاه غزه زیر تیغ... و زینب بر بلندی‌های جولان است اسماعیل بخوان با حلق پر خونت، بگو با روی گلگونت که عالم حجله‌گاه سربه‌داران است اسماعیل شهادت نقطۀ وصل «ابوالعبد» است با معبود مبادا جا بمانی، عید قربان است اسماعیل ✍🏻 فائزه زرافشان 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
هوا پر شد از عطر نام حسین به قربان عطر پراکنده‌اش چه سرمست و شورآفرین می‌رود سپاهی به دیدار فرماندهش هوایی شدم، مقصدم کربلاست کجا از همین سرزمین بهتر است؟ برای رسیدن به آغوش تو هوای خوش اربعین بهتر است چه باکی‌ست از پای تاول زده به عشق تو طی می‌شود این مسیر نمانده‌ست چیزی به کرب‌وبلا امیری حسینٌ و نعم الامیر غریبم به آغوش تو دلخوشم اسیرم به عشقت شدم مبتلا در این روزها آرزویم شده فقط کربلا کربلا کربلا مرا مادرم از همان کودکی به شیرینی نام تو شیر داد پدر با خودش برد هیأت مرا به من مهر و سربند و زنجیر داد دلم خوش به داروی دیدار توست حبیبم حسین و طبیبم حسین غریبانه در کربلا خفته‌ای نگاهی به من کن، غریبم حسین قدم می‌گذاری به صحن بهشت به یاد شهیدان والامقام بگو با دلی عاشق و بی‌قرار به لب‌های عطشان مولا سلام ✍ناصر حامدی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاروان... کاروان رفت و اهلِ آبادی اشک بودند و راه افتادند چند فرسخ نگاه بدرقه را در پی کاروان فرستادند شوق رفتن به سرزمین بهشت خسته می‌کرد کوه و صحرا را غافل از این که راهزن‌ها نیز در کمین‌اند کاروان‌ها را دور شو، کور شو! صدا برخاست قلب‌ها را پر از مخاطره کرد کاروان را به طرفة العینی دستۀ دزدها محاصره کرد ما نه سوداگریم نه تاجر نیست جز نان و آب ره‌توشه زاد راه است التماس دعا بار ما هست شوق شش‌گوشه چشم سردسته ناگهان تر شد لرزش شانه‌اش نمایان شد بار دیگر نقاب خود را بست اشک او در غرور پنهان شد روی زانوی خود نشست آرام راه را با اشاره‌ای وا کرد بعد سی سال سردی و تلخی چایی روضه کار خود را کرد کاروان نقطۀ سپیدی شد محو شد رفته رفته در تصویر همچنان ایستاده در صحرا راهزن، بی‌تپانچه، بی‌شمشیر نه کلاهی، نه خرقه‌ای، تنها یک لباس سپید بر تن داشت از پشیمانی‌اش خبر می‌داد چکمه‌ای که به دور گردن داشت سال شصت و یک غم و اندوه کاروان حسین برمی‌گشت دست غارت حریص شد، حتی از سر کهنه پیرهن نگذشت آب آزاد شد ولی آتش در دل خیمه‌ها پراکندند قافیه کاش‌که ربودن بود زیور از گوش دختران... ✍سیدحمیدرضا برقعی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یتیم آمده‌ام... مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد خدا که در حرم امن خویش راهت داد هجوم جهل و خرافه، هجوم تاریکی خدا پناه در آن دورۀ سیاهت داد خدا؟ کدام خدا؟ آن خدای بی‌مانند همان که عصمت پرهیز از گناهت داد همان که جان نجیب تو را مراقب بود همان که سینۀ خالی از اشتباهت داد توان و توشه به پایان رسیده بود، ولی خدا رسید به فریاد و زاد راهت داد بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد چقدر واقعۀ آسمانی و شفاف خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد خدا که آینه را نور با نگاهت داد قسم به روز، که خورشید شمع خانۀ توست قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد خدا که اشک تو را جلوۀ گهر بخشید خدا که شعلۀ روشن به جای آهت داد خدا که جان تو را از الهه‌ها پیراست خدا که غلغلۀ قوم لا الهت داد... یتیم آمده‌‌ام، مانده‌‌ام، پناهم ده مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد؟ ✍مرتضی امیری اسفندقه 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار بی‌سپاه وقتی سکوت سبز تو تفسیر می‌شود چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر می‌شود در انعکاس سادهٔ آن فصل التهاب تنهایی‌ات هر آینه تفسیر می‌شود طاقت‌گدازتر ز تَبِ جنگ روبروست صلحی، که زیر سایهٔ شمشیر می‌شود تو مرد جنگ بودی و می‌دانم ای عزیز سردار بی‌سپاه، زمین‌گیر می‌شود! صبر تو، انتظارِ عطش‌سوزِ کربلاست صبری که صبح حادثه تعبیر می‌شود مسموم دست کینه شدی ـ وه ـ چه جانگداز زینب ز داغ آن دلِ خون، پیر می‌شود تو نور چشم فاطمه بودی برادرم! یک شهر، در فراقِ تو دلگیر می‌شود ✍پروانه نجاتی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
چقدر صورت در آینه‌ست پیرتر از من برای دیدن رویت بهانه‌گیرتر از من مگر تو گوش کنی، آینه شبیه به سنگی‌ست که از شنیدن این شِکوِه‌هاست سیرتر از من به ارتفاع تو و گنبدت قسم، که نیامد به خاکساری تو هیچ‌کس حقیرتر از من مقام نیست در این کهکشان رفیع‌تر از تو پرنده نیست در این آسمان اسیرتر از من مرا مگیر به آلودگی و سربه‌هوایی که نیست در حرمت شرم سربه‌زیرتر از من دوباره معجزۀ شوق را ببین که چگونه رسیده باد به پابوسی تو دیرتر از من در آستان محبت خلافِ قاعده عُرف است که من رهاترم از باد و او اسیرتر از من رسیده‌ام من و سر تا قدم شکست و نیازم نباش منتظر زائری فقیرتر از من ببار بر منِ جان‌تشنه، ای لطافتِ مطلق که نیست زیر هزار آسمان کویرتر از من.. مؤدّبانه‌ترین شکل عرضِ حال، سکوت است که اشک حال مرا گفته دلپذیرتر از من ✍هادی جانفدا 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃