🍃🏴 درمحکومیت حادثه تروریستی حرم شاهچراغ
#نذر_ظهور_حضرت_صاحب_الزمان_عج 🏴🍃
کنج حرم زمین خورد، زائر پس از عبادات
حاجت روا شد آخر، در آخرین مناجات
شاهِ چراغ داغش، شد تازه و از این غم
جاریست خون دل از، جانِ تمام ِابیات
صحن و سرا شد آشوب، از فتنه ای دوباره
هر لحظه میچکد اشک، از دفتر امانات
یک عده زخم خوردند، در وادیِ زیارت
از مکرِ شوم ِ تکفیر، با فتنه هایِ بد ذات
نامردها تمام ِ تفریحشان ترور شد
هستند بسکه عمریست، بیگانه با مجازات
یکبار دیگر از راه، آمد همان حرامی
این است از زیانِ افراطِ در مماشات
مشتی نفوذیِ پست، خائن شدند اگر که
تکرار شد مکرّر، این دست از جنایات
الماس ِ امنیت را، باید محافظت کرد
در سایهٔ نظام و تدبیرِ اطلاعات
ما ملت شهادت، هر لحظه با شجاعت
مظلوم-محوریم و یاریِ ظلم؟! هیهات...
یکروز میرسد آن، موعودِ جمکرانی
با بیرقِ حسینی، با ذکر "یا لثارات"!
#ما_ملت_امام_حسینیم_ع
درمحکومیت حمله تروریستی به #شاهچراغ
#ایران_تسلیت🏴
حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره
دلم درموج خون همرنگ مجنون شد دگرباره
به دست داعشی نامرد نااهل ستمکاره
حرم در خون نشست این گونه گلگون شد دگرباره
به یاد کربلای تشنه کامان بلا دیده
نگاه زائران آن لحظه محزون شد دگرباره
خشاب ازکینه وجهل ونفاق وناکسی پر شد
به قصد قتل دلداران چه بیرون شد دگرباره
حرم می گرید از این داغیاد زائران اینک
ز دیده جاری غمگین کارون شد دگرباره
بگو هیهات من الذله از کرب و بلا باشد
که بااین انقلاب عشق مقرون شد دگرباره
الهی اشک می باریم و میگویم به غمناله
حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره
#مهدی_طهماسبی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_محرمی
شکر خدا که از ازل آقای ما شدی
شکر خدا که نوکری ات شد نصیبِ ما
صد مرده زنده میشود از خاکِ مقدمت
ای تربتِ مقدس و پاکَت ، طبیبِ ما
حُبَّت دلیلِ رفع موانع ز هر دعاست
ای پاسخ حقیقی اَمَّن یُجیبِ ما
هستی رفیق هرکه ندارد رفیق و یار
تنهاترین رفیق ، حبیبِ غریبِ ما
ای بی کفن فتاده به صحرای کربلا
خد التریب ، حضرتِ شیب الخضیبِ ما
از بین روضه های تو با روضه تنور
عمری است رفته است قرار و شکیب ما
لطفی کن ای طبیب و به فریاد ما برس
در وقت احتضار بزن یک سری به ما
#یونس_وصالی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_محرمی
ما دو پیالهایم که لبریز بادهایم
این دو پیاله را به ملک هم ندادهایم
تا وقت میکنیم حسینیه میرویم
ما سالهاست شیعۀ گریان جادهایم
با هر سلام صبح به آقای بیکفن
انگار روبروی حرم ایستادهایم
با رعیتی خانۀ ارباب با وفا
احساس میکنیم که ارباب زادهایم
شکر خدا که نان شب ما حسین شد
ممنون لطف مادر این خانوادهایم
بال ملائک است که ما را میآورد
یعنی سوارهایم، اگر چه پیادهایم
داریم با «حسین، حسین» پیر میشویم
خوشحال از این جوانی از دست دادهایم
#علی_اکبرلطیفیان
استاد حاج منصور ارضی:
🍂یک نوکر با اخلاص امام حسین علیه السلام باید مردم را به خدا و اهل بیت علیهم السلام دعوت کند و این فراز از زیارت جامعه را سرمشق خود قرار دهد که امام هادی علیه السلام در فضائل ائمه علیهم السلام می فرماید:
💠إلی الله تدعون و علیه تدلون و به مؤمنون💠
"یعنی شما کسانی هستید که مردم را به سوی خدا دعوت می کنید و ..."
🍂یک نوکر اهل بیت علیهم السلام باید هر کاری در این طریق انجام می دهد، مردم را به خود دعوت نکند. بلکه به سوی خدا راهنمایی نماید و این وقتی میسر است که همه ی فیوضات را از او بداند و خود را چیزی به حساب نیاورد. به طور مثال وقتی که در آزادسازی شهر فاطمیه ((فاو)) خدمت امام خمینی رسیدند و عرض کردند:"ما پیروز شدیم" ایشان بلافاصله فرمود:
"فاو را خدا آزاد کرد" او آن جمعیت را متوجه خدا ساخت. یک نوکر امام حسین علیه السلام هم باید اینگونه مردم را از خود به سوی خدا ببرد. دنبال این باشد که عظمت ارباب را به مردم برساند، نه این که خود را بزرگ جلوه دهد و در همه ی کارهایش رضایت خدا را بجوید. راهش را هم خدا از لسان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله معلوم و مشخص فرموده. رضای خدا در رضای فاطمه سلام الله علیها است. از آن جا که خدا با مظاهر خود شناخته می شود، پس بسیار واضح است که دعوت به اهل بیت علیهم السلام دعوت به خداست. به زبان ساده تر این که مداح باید خود را خرج اهل بیت علیهم السلام کند نه اهل بیت علیهم السلام را خرج خود.
حرمت کعبه ی دل هاست رقیه مددی
نام تو دافع غم هاست رقیه مددی
مهرت از روز ازل در دل شیعه شد نقش
مهرت از عالم بالاست رقیه مددی
تو همه نور ولایی به دل خسته ی ما
حب تو نور دل ماست رقیه مددی
جده ات فاطمه و جد علی و باب حسین
عمه ات زینب کبراست رقیه مددی
در همه صبح و مسا، هم به حیات و به ممات
نام تو ذکر لب ماست رقیه مددی
با نگاه تو رقیه همه ی کوی بهشت
شامل شیعه ی طاهاست رقیه مددی
نه فقط لطف تو شد شامل شیعه به جهان
لطف تو شامل دنیا است رقیه مددی
دست از دامن لطف تو نگیرم هرگز
حب تو شافع فرداست رقیه مددی
یک نظر دیدن کوی تو به جنت ندهم
کوی تو جنة العلاست رقیه مددی
هر محبت که کند گریه برایت امروز
دستگیرش خود زهراست رقیه مددی
هرکه در محفل تو سوزد و گرید از غم
شافعش مهدی زهراست رقیه مددی
هر دم افتد دل من یاد خرابه گریم
ماتمت سوز غم ماست رقیه مددی
یاد آن لحظه که رأس پدرت وارد شد
عمه گفت این سر باباست رقیه مددی
تا نگاهت به سر خونی بابا افتاد
ناله از نای تو برخاست رقیه مددی
من(رضایم) که گدای سر کویت هستم
هدیه ام از تو تولاست رقیه مددی
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
#امام_زمان
#وداع_با_محرم
#مصایب_کوفه_و_شام
#کاروان_اسرا
گذشت، ماه محرم نیامده خورشید
برای ختم ِ شب ِغم نیامده خورشید
هنوز هم که غریب و طرید و پردرد است
چقدر دور و برش ،مدعی نامرد است
نشد که حضرت تنها به خانه برگردد
نشد به خانه، حسین زمانه برگردد
برای این همه قرنی که بوده در صحرا
چه پاسخی بدهم من به مادرش زهرا
نشد که لحظه ای از غربتش بکاهم من
شکسته ام دل او را پر از گناهم من
گذشت ماه محرم رسیده ماه صفر
رسیده عمّه ی او بین کینه های گذر
دوباره زخم دل عمّه اش شده تازه
همین که رد شده از ازدحام دروازه
برای اهل عزا ، شهر شد چراغانی
تبرّکی شده از چه شراب مجانی
گذار آل علی بین خیبر افتاده
به سینه های همه ،بغض حیدر افتاده
رسید روضه به خاکستر و سر سجّاد
بلند مرتبه رأسی ز صدر نی افتاد
#علی_مهدوی_نسب
یکم صفر، روز ورود کاروان اسرا به شام.
دلم گرفته و جانم ز زندگی سیر است
هوای شام چرا اینقدر نفس گیراست
لباس عید به تن کرده اند مردم شام
فضای شهر چراغان و غرق تزویر است
نوای هلهلۀ مردمان همانندِ
صدای نیزه و تیر و صدای شمشیر است
ز بام ها ز چه باران سنگ می بارد
به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است
ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد
حدیث غُربت او ناله های زنجیر است
چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند
که در کمان دل خستگان همین تیر است
قسم به آیۀ ناب"لیِذهِبَ عَنکُم"
به روی نیزه سری از تبار تطهیر است
پی هدایت مردم ز روی نی آید
نوای قاری قرآن که غرق تفسیر است
به عرش دوست زده تکیه قدر ما، امّا
هنوز دشمن بیدادگر زمین گیر است
مس وجود «وفایی» اگر که آوردی
غبار درگه این آستانه اکسیر است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غلامر ضا سازگار:
فتنه و بیداد و بلا بود شام
سخت تر از کرب و بلا بود شام
شام بلا تیره تر از شام بود
عصمت حق در ملأ عام بود
ساز و نی و نغمه و آهنگ بود
دسته گل سنگدلان سنگ بود
خلق به دور اسرا صف زدند
کوچه به کوچه همگی کف زدند
فاطمه های حرم فاطمه
زخم زبان مرهم زخم همه
هرکه به آن خسته دلان رو نهاد
زخم زبانی زد و دشنام داد
خنده به رأس شهدا می زدند
سنگ به ناموس خدا می زدند
قافله تا وارد دروازه شد
داغ جگر سوختگان تازه شد
پای سر رهبر آزادگان
عید گرفتند زنازادگان
آل ابوسفیان در هلهله
آل رسول الله در سلسله
وای ندانم که چه تقدیر بود
دست خدا در غل و زنجیر بود
ماه سر نیزه پدیدار بود
یا سر عباس علمدار بود
چهره چو خورشید بر افروخته
از عطشِ تشنه لبان سوخته
دوخته چشم از سر نی بر حسین
محو شده، غرق شده در حسین
دیده ی اطفال به سیمای او
چشم سکینه شده سقای او
مانده سر نیزه به حال سجود
مهر جبینش شده محو از عمود
دیده ی اکبر سر نی نیم باز
مانده به لب هاش اذان نماز
هرکه به خورشید رخش چشم بست
گفت که این سر، سر پیغمبر است
رأس امام شهدا نوک نی
کرده چهل مرحله معراج، طی
زلفِ غباریش پر از بوی مُشک
لعل لبش خشک تر از چوب خشک
ماه خجل از رخ نورانیش
سنگ زده بوسه به پیشانیش
هیچ شنیدید که از گَرد راه
پرده کشد باد به رخسار ماه
هیچ شنیدید که در موج خون
صورت خورشید شود لاله گون
رخ زگل زخم، بهاران شده
وجه خدا ستاره باران شده
اشک همه سیل شد از سرگذشت
خون، دل میثم شد از این سرگذشت
#مناجات
#امام_زمان
#ورود_شام
#مناجات_انتظار
کی می رسد زمان غمت انتها شود
شیعه ز درد غیبت رویت رها شود
بنگر میان قلب مُحِبّین ِ آل تو
هر جمعه از فراق تو برپا عزا شود
بر درد دوری تو طبیبی نخواستیم
این درد ِلاعلاج به دیدن دوا شود
کی می شودکه کوری آل سعود ِپست
بر تو نماز جمعه ی ما اقتدا شود
آباد کی کنی تو بقیع و به امر تو
صحنی برای مادرت اول بنا شود
از خاک در بیاوری آن دو پلید را
پرونده ی جنایت آن کوچه وا شود
آتش زنی جنازه ی آن دونفر که این
تسکین آه و ناله ی (مهدی بیا) شود
آقا بیا بگو به چه جرمی کنار آب
رأس امام تشنه ای از تن جدا شود
کهنه لباس او برود غارت و تنش
در زیر نعل تازه ی دشمن رها شود
ناموس او رود به اسیری و رأس او
تا شام همدم سر سرنیزه ها شود
آقا ببین که جدّ تو مهمان شام شد
دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود
وای از دمی که عمه ی قامت کمان تو
با اشک و ناله وارد شام بلا شود
با رقص و تار و هلهله آیند در رهش
بر مرگ خود ز شدت غُصّه رضا شود
وای از گذر ز کوی یهودیّ شهر شام
رأس همه شکسته ی سنگ جفا شود
(بزم شراب وچوب یزید و لب حسین)
قدّش به زیر بار غم و درد تا شود
اذنی بده که نوکر تو روز اربعین
پای پیاده راهی کرب وبلا شود
#علی_مهدوی_نسب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای
حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای
پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست
کافی است بزم سوختگان را شراره ای
سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام
در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای
دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر
در دست زینب است گریبان پاره ای
یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من...
گشتم به هر دیار حسین دوباره ای
چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد
از بحر بر کنار نگردد کناره ای
با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای
پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره ای
جایش به روی صورت من درد می گرفت
میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای
بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره ای
#موسی_علیمرادی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_کوفه_شام
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان
بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان
امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود
دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟!
کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم...
پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان
در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس
می روم حالا میان خولی و شمر و سنان
وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟!
مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان
به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من
خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان
بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند
من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان...
...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین
کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان
وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین
بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران
قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا
شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
#علی_میر_حیدری
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_شام
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است
گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است
اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها
ناقهای را بیجهاز اینبار منبر کرده است
چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید
گرچه چشمش با سری نیزهنشین سر کرده است
بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی
محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است
آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست
عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است
مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد
مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است
بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید
چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است
#مرضیه_نعیم_امینی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_کوفه_شام
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت
وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت
دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند
پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت
کاش شب بود و نمی دید کسی زینب را
بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت
وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا
سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت
آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد
ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت
هر کسی بغض علی داشت به اکبر میزد
پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت
دختر آیه تطهیر کجا بزم شراب
بیشتر از همه ، آنجا چقدر سخت گذشت
سر ببریده درآورد سر از طشت طلا
خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت
چوب میخورد حسین و لب زینب می سوخت
وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت
#عبدالحسین_میرزایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد
مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد
قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی
من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد
مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید
دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد
از قافله دوریم ولی کاش از آن دور
یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد
یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_
_یک بار بیاید به تماشا...بپسندد
ما دغدغه داریم که ارباب ببیند
ما دغدغه داریم که سقا بپسندد
نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم
ما آمده ایم اُمّ ابیها بپسندد
بگذار بخندند به این زار زدن ها...
می ارزد اگر زینب کبری بپسندد
#مجید_تال
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها
نوکری ات شده تنها هنر نوکرها
” با بی انت و امی یا اباعبدالله”
به فدایت همه مادر پدر نوکرها
در قیامت تو به فکر من و امثال منی
میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها
عده ای را طلبیدی به زیارت اما
نشده قسمتشان بیشتر نوکرها
کشتهی اشک چه داریم برایت بدهیم
ای به قربان تنت چشم تر نوکرها
کاش مانند شهیدان خودت آخر عمر
بگذاری سر زانوت سر نوکرها
ببری تا که به همراه خودت میمانی
جلوی درب جنان منتظر نوکرها
ای که درعلقمه خم شدکمرت میبینی
از مصیبات تو خم شد کمر نوکرها
اربعین پای پیاده به حرم می آییم
میشود پخش در عالم خبر نوکرها
#محمدحسن_بیات_لو
#السلام_علیکم_یااهل_بیت_النبوه
#مصائب_شام
دم دروازة ساعات خدا رحم كند
به دلِ عمة سادات خدا رحم كند
محملم پرده ندارد مددي يا ستّار
حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند
چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته اي
گريه دار است ملاقات خدا رحم كند
كو علمدار حرم ؟ آبرويم در خطر است
وسط اين همه الوات خدا رحم كند
سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند
رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند
به همان خنجر كُنْدي كه تو را زَجْرَت داد
مي كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند
سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين
زير پا رفتي ؟ به لبهات ْ خدا رحم كند
نيزه نيزه شده از بس گلويِ پارة تو
گُم شدي بين جراحات خدا رحم كند
به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجي زده اند
تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند
چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين
تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند
چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب
بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند
#قاسم_نعمتی
یک لحظه بی حسین، جهان دلپذیر نیست
بیچاره آن کسی که به عشقت اسیر نیست
شکر خدا که چشم من از کودکی حسین
چون چشمه در عزای تو بود و فقیر نیست
از برکت دو چشم پر از زمزم است که
فردای حشر، نوکر تو سربهزیر نیست
ای دستگیر آدم و نوح و خلیلها!
چیزی شبیه روضهی تو، دستگیر نیست
در روزهای سخت نگاهت گره گشاست
ای آنکه غیر نام تو نعم الامیر نیست
خیری ندیده است، نه دنیا، نه آخرت
هر کس مسیر زندگیاش این مسیر نیست
گفتی به روی باز و گلِ خندهات به حُر
هرگز برای توبه درْ این خانه، دیر نیست
در آسمان شهر دلم گر چه ماه هست
جز چشم ماهِ علقمه، ماهِ منیر نیست
من در تمام عمر تو را گریه میکنم
ای عشق بی کفن! دلم از گریه سیر نیست
**
آه ای ذبیحِ فاطمه! در هیچ مذهبی
تیر سه شعبه تشنهی طفلِ صغیر نیست
لا یَوم مِثلُ یَومِکَ، ای پاره پاره تن
در کربلا مگر کفنی جز حصیر نیست؟
قاریِ لحظههای غم انگیز زینبی
شاهی به جز تو، نیزه برایش سریر نیست
"ای کشتهی فتاده به هامون" غم تو را
در هفت آسمانِ خدا یک نظیر نیست
"یَومُ الوُرود" میشود و چشم نوکرت
چشم انتظار هیچ کسی جز امیر نیست
بخوان حسينِ غريبم، كه سخت دلگيرم
نگـاه كن كه زداغت چه خسته و پيرم
به رحلِ نيـزه تو قـرآن بخوان عزيز دلم
كه بـاز از نفس اطهـرِ تو جـان گيـرم
چه غافلنـد چنيـن مـردمي كه پنـدارند
به سنگ كينـهی خود میكننـد تحقيرم
بخوان مفسـر قـرآن: «لِيُـذهِبَ عَنكم»
بخوان و شـرح بـده آيهای ز تطهيرم
بخوان «وَليُّكُـمُ الله» را كه تا از جهـل
كسي دگــر نگشايد زبان به تكفيرم
كمان ابرويت از سنگِ شاميان بشكست
دگر مخوان كه غمت میزند به دل تيرم
مخوان كه خون زگلويت به نيزه ميريزد
قسم به قطرهی خونت، زعمرِ خود سيرم
فرشتگان همه پشتِ سرِ تو صف بستنـد
نمازِ عشـق بخـوان با صـداي تكبيرم
چگـونه باتو بگـويم كـه غيـرت اللهي
كشيـده ديـدهی نامحرمان به تصويرم
نوشتـه است «وفایی» به اشك خونينش
كه من رضـا به رضـایِ خـدا و تقديرم
.
#مصائب
#اسارت_شام
شامیان خون به دل عترت طاها نکنید
خنده بر گریه ی ذریه ی زهرا نکنید
ما عزادار عزیزان خداییم ولی
پیش چشم اسرا هلهله برپا نکنید
پای سرهای بریده همگی رقصیدید
لااقل سنگ،نثارِ سر بابا نکنید
گاهی از نیزه زمین خورد سرِ دلبر ما
نقش مرکب دگر آن راس دل آرا نکنید
سر بازار اگر قافله را هو کردید
عمّه ام را سر بازار تماشا نکنید
گرچه ناموس مرا بزم شراب آوردید
صحبت از طفل و کنیزی دگر اینجا نکنید
#محمود_اسدی_شائق
#امام_حسین_علیه_السلام
#اسارت_شام
خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_شام
ای سایه ی روی سرم آقای نیزه
بر دامنم ای کاش بودی جای نیزه
افتاده ام از پا برادر پای نیزه
قرآن بخوان برحال من بالای نیزه
ما خارجی هستیم این بُهتان شام است
قرآن بخوان که راه رفع اتهام است
بی تو هزاران داد از دست زمانه
دادند مارا ناسزا خانه به خانه
خوردیم شلاق و کتک با هر بهانه
میسوزد از بس جای ضرب تازیانه
انگار آتش بر روی بال و پر ماست
زنجیر گردن بند دختر های زهراست
وقتی مسیر ما سر بازار افتاد
ار روی "ناقه" "صالحی"بیمار افتاد
با جسم زخمی و تنی تبدار افتاد
پایم ز فرط خستگی ازکار افتاد
ازبس دویدم پشت این سرها برادر
یک شهر دشمن بود و من تنها برادر
بر خارها رفتیم چون ناچار بودیم
در چشم این مردم برادر خار بودیم
شب در خرابه روز در بازار بودیم
هر لحظه زیر هجمه ی آزار بودیم
ما را ببین دنیا به چه روزی کشانده
سیلی نخورده فاطمه زاده نمانده
دیدیم در این شام یک دنیا مُکافات
از کربلا هم بیشتر دارد مُصیبات
تو روی نی ناموس تو همراه اَلوات
دیدم برادر زاده را گرم مناجات
دیدار ما را راهی بازار برده
"یا لیتَ اُمی لَم تَلُدنی"شرح کرده
سخت است داغ و درد و غم یکجا ببینی
خود را به چندین وجه چون زهرا ببینی
هر شب میان خواب بابا را ببینی
فردا ولی اورا روی نی ها ببینی
دور از تعجب نیست از خود سیر باشی
حتی سه ساله هم که هستی پیر باشی
#محمد_داوری
#امام_حسین_علیه_السلام
#ورودبه_شام
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان ِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر و تشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مجلس_یزید_لعنت_الله_علیه
دوچشمم غرق خون بودو نظربرطشت زرکردم
توقرآن خواندی و من برلبان تو نظر کردم
گهی با دیدن لب های تو یاد حسن بودم
گهی دیدم سرت راغرق خون یاد پدر کردم
به امیدی که چشم بسته ات راوا کنی یکدم
دمادم دیده را لبریز از خون جگرکردم
درآن لحظه که دشمن چوب برلعل لبت می زد
گریبان چاک دادم ازغم تودیده ترکردم
اگربی طاقتی ازخود نشان دادم مکن منعم
که من ازبهر طفلان تواحساس خطر کردم
درآن جا شاهدم بودی چگونه خطبه ای خواندم
دل بیدادگر رابا کلامم شعله ور کردم
اگرجویای حال زینبت هستی خداداند
پس از تو لحظه هایم رابه آه و گریه سر کردم
قسم برآن «وفایی» کز تو دیدم در ره توحید
جهان را از وفا و ازقیامت با خبرکردم
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مجلس_یزید_لعنت_الله_علیه
آتش کشید بر جگرم خنده یزید
سیراب بود و روی لبت چوب می کشید
بازی نمود بالب تو پیش چشم من
تیزیِّ چوب ها لب خشک تورا بُرید
تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت
از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید
تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد
رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید
جانم رباب، تاکه سر افتاد بر زمین
از بهر ِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید
#قاسم_نعمتی
#ورود_کاروان_به_شام
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل
یاران پاک و یکدله را سنگ میزنند
یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» میکشند
یا «آیۀ مباهله» را سنگ میزنند
وقتی که دستهای علمدار قطع شد
پاهای غرق آبله را سنگ میزنند
با آنکه هست آینۀ عصمت و عفاف
پرچم به دوش قافله را سنگ میزنند
محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست
روح نماز نافله را سنگ میزنند
تفسیر عشق بود و پریشانی حسین
وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
هَمیشه دَغدَغه ام بوده یارِ تو باشم
حَبیب وار فقط پای کارِ تو باشم
قرارِ این دِلِ پُر درد کیست غیر از تو؟
خدا کند که فقط بیقرارِ تو باشم
همیشه غِبطه به حالِ زُهیر خواهم خورد
چه می شود وَرَقی رازدارِ تو باشم!
از این عَلاقه به دُنیا خَلاص کُن دل را
دِلی بِده که به آن دِل دُچارِ تو باشم
اگر که اَشک نَریزَم برایت، از سَنگم
چه سَنگ؟! کاش که سَنگِ مَزارِ تو باشم
شِکسته بَسته دِلم را بَرایت آوَردَم
رِسیده ام که هَمیشه کنارِ تو باشم
تو گِریه کَرده ای و گِریه کَرده ایم تو را
به لُطفِ توست که اَبرِ بَهارِ تو باشم
به رَحلِ نِیزه سَرَت کَهف را قِرائَت کَرد
به یادِ این غَمِ تو، سوگوارِ تو باشم
به یادِ خواهَرِ مَحمِل نِشینِ بی کَسِ تو...
...کِنارِ مادَرِ تو، داغدارِ تو باشم
#رضارسول_زاده
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ماه_صفر
هر کس که حسینیست بدهکارِ رقیه است
این سینه حسینیه ی سَیّارِ رقیه است
صد شکر که در حلقه ی عشاقِ حسینیم
این دایره در حیطه ی پرگارِ رقیه است
خاموش نخواهد شَود این شعله ی گرما
این شور و حرارت همه اش کارِ رقیه است
هرگز نمی اُفتد به زمین نوکرِ ارباب
هرجا که رود دست به دیوارِ رقیه است
خوار است عدو در نظرش ،کاخِ ستم هم
ویران شده ی دستِ علمدارِ رقیه است
در پیش حسین خواهر غمدیده پس از شام
خجلت زده از هجمه ی آزارِ رقیه است
شلاق و سه ساله، لگد و ضربه ی سیلی
شرمنده ی پاهای پر از خارِ رقیه است
آمد طبقِ شامی و هنگامِ غروب است
در طشتِ طلا نوبتِ افطارِ رقیه است...
#مهدی_شریف_زاده
زمزمه وزمینه شهادت حضرت رقیه
سبک(تامشکتوتوآب زدی...
منتطرم تا که بیای، سر روی زانوت بذارم
رو صورت قشنگ تو، من گل بوسه بکارم
دل من رو توی ویرونه غم گرفته
میریزم اشک، عمه ی من ماتم گرفته
به حال این دختر تنها وغریبت
میدونم قلب تموم عالم گرفته
بابا جون،.. بابا جون.. باباجون.. بابا جون2
_
اومدی بابا با سرت، به دخترت سر بزنی
اومدی تا خرابه رو، نقشی ز حیدر بزنی
بیا بگم من براتو درد دلامو
بزارم روی لبای، خونیت لبامو
بگم بعد تو به ما بابا چی گذشته
بگم که عمه همیشه داشته هوامو
باباجون....
__
گوشواره هامو بردنو، ببین گوشم پاره شده
دختر نازت باباجون، اسیر و آواره شده
رقیه ت از دشمن بی دین خورده سیلی
مث زهرا صورتم بابا، گشته نیلی
سرم خورده سنگ شامی ها وشکسته
مارو چرخوندن توی شام با دست بسته
بابا جون...
__
حالا که اومدی پدر،دخترتم همرات ببر
از بسکه سختی کشیدم، اومده طاقتم بسر
نمیخوام بعد تو دیگه این زندگانی
زبعد تو شد بهار عمرم خزانی
دلم میسوزه برای عمه باباجون
. تو این سختی ها شده عمه قد کمانی
بابا جون...
شعر:اسماعیل تقوایی
حضرت رقیه(س)
تموم عالم مى دونن كه دخترا بابایین
بابا نیاد نمى خوابند منتظر لالایى اند
تو دختر نازمنى همدم و همراز منى
بخواب بابا بخواب بابا سه سال جانباز منى
صورت تو كبودتر از صورت مادر منه
دست عدو بزرگتر از صورت دختر منه
سه ساله دختر كى دیده دلش بخواد شهید بشه
سه ساله دختر كى دیده موهاش همه سفید بشه
دیگه نمى گم باباجون برام یه گوشواره بخر
فقط یه آرزو دارم منم ببر منم ببر
گوش بده بابا دخترت شكوه ز نامرد مى كنه
از اون شبى كه مى دونى بابا گوشم درد مى كنه
خیمه هامون كه سوخته شد من توى گودال اومدم
به پیكر بى سر تو هر جورى بود یه سر زدم
تو هم بیا تو هم بیا یه سر به دخترت بزن
دخترِت رو دوست ندارى یه سر به خواهرت بزن
این جورى كه من مى بینم تو رو به جون دخترت
لب واكن و به من بگو چه جور پریده شد سرت
میگن یه شب تو راه شام به زخم دل نمك زدن
یه دختر سه ساله رو جلو همه كتك زدن
حضرت رقیه(س)
سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
یه ماهه که بابا، نخوندی لالایی
شبا نخوابیدم، کجایی بابایی
سر تو رو نیزه، نمیرسه دستم
پایین پای این، نیزه ها بنشستم
###
نفس به عشق تو، می کشم ای بابا
بعد علی اصغر، دیگه شدم تنها
عمه سپر میشد، همیشه جای من
بعد تو شد غصه، بابا دوای من
###
پاهام پر آبله، بس که دویدم من
ببین که از داغت، دیگه بریدم من
از غصه دق کردم، ببر منو بابا
پیش عمو عباس، که اومده زهرا
###
سر تو رو بردن، بزم شراب و می
نپرسیدی راه رو ، چطوری کردم طی
منو ببر با خود، زجر کشیدم من
چقدر مصیبت از، زجر کشیدم من
روح اله گائینی