#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد
مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد
قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی
من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد
مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید
دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد
از قافله دوریم ولی کاش از آن دور
یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد
یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_
_یک بار بیاید به تماشا...بپسندد
ما دغدغه داریم که ارباب ببیند
ما دغدغه داریم که سقا بپسندد
نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم
ما آمده ایم اُمّ ابیها بپسندد
بگذار بخندند به این زار زدن ها...
می ارزد اگر زینب کبری بپسندد
#مجید_تال
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها
نوکری ات شده تنها هنر نوکرها
” با بی انت و امی یا اباعبدالله”
به فدایت همه مادر پدر نوکرها
در قیامت تو به فکر من و امثال منی
میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها
عده ای را طلبیدی به زیارت اما
نشده قسمتشان بیشتر نوکرها
کشتهی اشک چه داریم برایت بدهیم
ای به قربان تنت چشم تر نوکرها
کاش مانند شهیدان خودت آخر عمر
بگذاری سر زانوت سر نوکرها
ببری تا که به همراه خودت میمانی
جلوی درب جنان منتظر نوکرها
ای که درعلقمه خم شدکمرت میبینی
از مصیبات تو خم شد کمر نوکرها
اربعین پای پیاده به حرم می آییم
میشود پخش در عالم خبر نوکرها
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_علیه_السلام
#اسارت_شام
خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_شام
ای سایه ی روی سرم آقای نیزه
بر دامنم ای کاش بودی جای نیزه
افتاده ام از پا برادر پای نیزه
قرآن بخوان برحال من بالای نیزه
ما خارجی هستیم این بُهتان شام است
قرآن بخوان که راه رفع اتهام است
بی تو هزاران داد از دست زمانه
دادند مارا ناسزا خانه به خانه
خوردیم شلاق و کتک با هر بهانه
میسوزد از بس جای ضرب تازیانه
انگار آتش بر روی بال و پر ماست
زنجیر گردن بند دختر های زهراست
وقتی مسیر ما سر بازار افتاد
ار روی "ناقه" "صالحی"بیمار افتاد
با جسم زخمی و تنی تبدار افتاد
پایم ز فرط خستگی ازکار افتاد
ازبس دویدم پشت این سرها برادر
یک شهر دشمن بود و من تنها برادر
بر خارها رفتیم چون ناچار بودیم
در چشم این مردم برادر خار بودیم
شب در خرابه روز در بازار بودیم
هر لحظه زیر هجمه ی آزار بودیم
ما را ببین دنیا به چه روزی کشانده
سیلی نخورده فاطمه زاده نمانده
دیدیم در این شام یک دنیا مُکافات
از کربلا هم بیشتر دارد مُصیبات
تو روی نی ناموس تو همراه اَلوات
دیدم برادر زاده را گرم مناجات
دیدار ما را راهی بازار برده
"یا لیتَ اُمی لَم تَلُدنی"شرح کرده
سخت است داغ و درد و غم یکجا ببینی
خود را به چندین وجه چون زهرا ببینی
هر شب میان خواب بابا را ببینی
فردا ولی اورا روی نی ها ببینی
دور از تعجب نیست از خود سیر باشی
حتی سه ساله هم که هستی پیر باشی
#محمد_داوری
#امام_حسین_علیه_السلام
#ورودبه_شام
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان ِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر و تشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مجلس_یزید_لعنت_الله_علیه
دوچشمم غرق خون بودو نظربرطشت زرکردم
توقرآن خواندی و من برلبان تو نظر کردم
گهی با دیدن لب های تو یاد حسن بودم
گهی دیدم سرت راغرق خون یاد پدر کردم
به امیدی که چشم بسته ات راوا کنی یکدم
دمادم دیده را لبریز از خون جگرکردم
درآن لحظه که دشمن چوب برلعل لبت می زد
گریبان چاک دادم ازغم تودیده ترکردم
اگربی طاقتی ازخود نشان دادم مکن منعم
که من ازبهر طفلان تواحساس خطر کردم
درآن جا شاهدم بودی چگونه خطبه ای خواندم
دل بیدادگر رابا کلامم شعله ور کردم
اگرجویای حال زینبت هستی خداداند
پس از تو لحظه هایم رابه آه و گریه سر کردم
قسم برآن «وفایی» کز تو دیدم در ره توحید
جهان را از وفا و ازقیامت با خبرکردم
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مجلس_یزید_لعنت_الله_علیه
آتش کشید بر جگرم خنده یزید
سیراب بود و روی لبت چوب می کشید
بازی نمود بالب تو پیش چشم من
تیزیِّ چوب ها لب خشک تورا بُرید
تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت
از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید
تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد
رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید
جانم رباب، تاکه سر افتاد بر زمین
از بهر ِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
هَمیشه دَغدَغه ام بوده یارِ تو باشم
حَبیب وار فقط پای کارِ تو باشم
قرارِ این دِلِ پُر درد کیست غیر از تو؟
خدا کند که فقط بیقرارِ تو باشم
همیشه غِبطه به حالِ زُهیر خواهم خورد
چه می شود وَرَقی رازدارِ تو باشم!
از این عَلاقه به دُنیا خَلاص کُن دل را
دِلی بِده که به آن دِل دُچارِ تو باشم
اگر که اَشک نَریزَم برایت، از سَنگم
چه سَنگ؟! کاش که سَنگِ مَزارِ تو باشم
شِکسته بَسته دِلم را بَرایت آوَردَم
رِسیده ام که هَمیشه کنارِ تو باشم
تو گِریه کَرده ای و گِریه کَرده ایم تو را
به لُطفِ توست که اَبرِ بَهارِ تو باشم
به رَحلِ نِیزه سَرَت کَهف را قِرائَت کَرد
به یادِ این غَمِ تو، سوگوارِ تو باشم
به یادِ خواهَرِ مَحمِل نِشینِ بی کَسِ تو...
...کِنارِ مادَرِ تو، داغدارِ تو باشم
#رضارسول_زاده
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من
بیپناهان را بدین دارالامان آوردهام
اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدینجا با فغان آوردهام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آوردهام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آوردهام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آوردهام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشهای از درد دل را بر زبان آوردهام
#محمدعلی_مجاهدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#مثنوی
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال
حس می کنم افتاده ام از شیب گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد
یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد
یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد
طفلی رقیه پابه پایم آب می شد
زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشم هایی تار از گودال رفتم
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سر بازار رفتم
زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم
در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم
از ازدحام کوچه ها رنجید زینب
از هم محلی، کم محلی دید زینب
همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد
چادر نمازم را سرش اندازه میکرد
خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه
خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه
رفتم، برای ماندن اسلام رفتم
با آستینی پاره شهر شام رفتم
از خنده های ساربان رنجید زینب
آخر سرِ دروازه را هم دید زینب
از راه های سخت و بی برگشت رفتم
با دست هایی بسته پای طشت رفتم
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
با خونِ دل عمامه ات را پس گرفتم
در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر
دارم به قتل صبر می میرم برادر
#وحید_قاسمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
ناباورانه از سفرم خیل خارها
تبریک گفتهاند به پای پیادهام
یا نیست باورم که در این خاک خفتهای
یا بر مزار باور خود ایستادهام
بارانم و ز بام خرابه چکیدهام
شرمندهٔ سهسالهٔ از دست دادهام
زیر چراغ ماه سرت خواب رفتهام
بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهادهام
دل میزدم به آب و به آتش برای تو
از خیمهها بپرس که پروانه زادهام
چون ابر آب میشدم از آفتاب شام
تا ذرهای خلل نرسد بر ارادهام
#سیدرضا_جعفری
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#چارپاره
نمیخواهم بگویم آنچه دیدم
نمیخواهم بگویم ماجرا را
کجا رفتم چه ها دیدم بماند
نکرده هیچ کس با من مدارا
به روی شانه بار غم کشیدم
میان سینه ام غیر از تبت نیست
همین اندازه می گویم برادر
دگر این زینبت آن زینبت نیست
اگر چه زنده ام-اما به سختی
خودم را تا مزار تو رساندم
مرا با زور از پیش تو بردند
خودم ناراحتم این جا نماندم
تنت روی زمین ماند و سرت هم
فراز نیزه بالای سرم بود
چهل روزه است روز وشب ندارم
غم تو بغض و آه حنجرم بود
رسیدم از سفر آن هم چگونه
پر از دردم، غمینم ،نیمه جانم
شکسته حرمتم در کوچه بازار
شهیدِ طعنه و زخم ِ زبانم
دم دروازه ها یادم نرفته
سرت را نیزه دار تو تکان داد
میان حلقه ی نامحرمان هم
یکی با دست طفلت را نشان داد
همان بهتر که سر بسته بماند
مصیبت های سنگینی که دیدم
اگر چه دور بودم از تو اما
ولی شکر خدا پیشت رسیدم
#محمد_حسن_بیات_لو
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#ترکیب_بند
بالم شكسته، از پرم چيزی نگويم
از كوچ پُر دردسرم چيزی نگويم
طوفان سختی باغمان را زير و رو كرد
از لاله های پرپرم چیزی نگويم
حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر
از آنچه آمد بر سرم، چيزی نگويم
وقت وداعِ آخرت، عالم به هم ريخت
از شيون اهل حرم چيزی نگويم
آتش گرفتن گرچه رسم و سنت ماست
از دامن شعله ورم چيزی نگويم
بگذار سر بسته بماند روضه هايم
از ماجرای معجرم چيزی نگويم
كم سوتر از چشمان من، چشمان زهراست
از گريه هایِ مادرم چيزی نگويم
آن صحنه هایِ سهمگين يادم نرفته
افتادنت از رویِ زين يادم نرفته
از نعل اسب و بوريا چيزی نگويم
از آن غروب پُر بلا چيزی نگويم
در عصر عاشورا النگوهام گم شد
از غارت خلخال ها چيزی نگويم
گفتم به تو انگشترت را در بياور!
از ساربانِ بی حيا چيزی نگويم
در كوچه های كوفه ناموست زمين خورد
اصلاً شبيه مجتبی؛ چيزی نگويم
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
از جامه هایِ نخ نما چيزی نگويم
شاگردهايم سنگ بارانم نمودند
از چهره هایِ آشنا چيزی نگويم
بی آبروها! چادرم را پس ندادند
از اين به بعد روضه را... چيزی نگويم
ای خيزران خورده، لبم بی حس تر از توست
از خاك برخيز و بگو كه اين سر از توست؟
از خاطراتم همسفر چيزی نگويم
حتی كمی هم مختصر! چيزی نگويم
منزل به منزل، محملم در تيررس بود
از سنگهایِ خيره سر چيزی نگويم
حتماً خبر داری مرا بازار بردند!
آن هم منی كه…!؟ بيشتر چيزی نگويم
از درد پهلو لحظه ای خوابم نمی برد
از گريه هايم تا سحر چيزی نگويم
من در مدينه طشت ديدم، سر نديدم!
از كاخ شام و طشت زر چيزی نگويم
طفلی سكينه داشت جان می داد از ترس
دق می كنم اين بار اگر چيزی نگويم
ديدم كه ملعون تر از آن شامی، يزيد است
از جمله ی -باشد ببر- چيزی نگويم
شرمنده ام كه درد و دل كردم برادر
بی تو چگونه خانه برگردم برادر!؟...
#وحید_قاسمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
در تمنای تو عرضی مختصر آورده ام
حسرت دیدار را وقت سحر آورده ام
ذره ذره بار هجران را به دوشم میکِشم
مورم اینطور از سلیمانم خبر آورده ام
سنگ روی یخ شدم پیش غریب و آشنا
آبروی رفته را بین گذر آورده ام
با سرِ زانو کشاندم عجز خود را پیش تو
دستهای خالی ام را پُشت در آورده ام
من بجای کار کردن سرصدا کردم فقط
های و هوی بیشمار و بی ثمر آورده ام
اربعین آمد... حرم، آغوش خود را باز کرد
باز، دردم را برای یک نفر آورده ام
سالها صبح و غروبی گریه کردم با حسین
سالها نان از تنور روضه در آورده ام
کربلا و شام و کوفه زیر پای زینب است
آنکه می گوید حسین؛ درد کمر آورده ام
گریه کرد و گفت؛ راهم را سریعاً واکنید
سر برای جسم مفقود الاثر آورده ام
آنقدر اهل و عیالت تازیانه خورده اند
از کبوترهای تو یک مُشت، پَر آورده ام
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها
امسال اربعین همه رفتند و مانده بود
هیات در انحصار زیارت نرفته ها
انگار بین هیات ماهم نشسته بود
زهرا به انتظار زیارت نرفته ها
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار «زیارت نرفته ها»
اما هزارمرتبه شکر خدا که هست
مشهد در اختیار زیارت نرفته ها
باب الحسین قسمت آنانکه رفته اند
باب الرضا قرار زیارت نرفته ها
غم میخورم برای دل رهبرم که هست
تنها طلایه دار زیارت نرفته ها
گفتند شاعران همه ازحال زائران
این هم به افتخار زیارت نرفته ها
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
بعد صد سال اگر زنده شوم بار دگر
به جز از نوکری تو نکنم کار دگر
زندگی باد حرامم که در این عمر دو روز
طی شود روز و شبم در پی یک یار دگر
گر بسوزد تن من باز ز خاکستر من
بر نیاید که رود بر در دربار دگر
جز تو دلدار دگر نیست اگر هست حسین
دل نمانده است دهم تا که به دلدار دگر
نیست غیر از تو مرا چشم مپوشی از من
هست هر چند تو را نوکر بسیار دگر
تو بخر هیچ بخر ناز کن اما مسپار
سر بازار مرا دست خریدار دگر
گر قرار است بهای حرمت جان باشد
این تو و جان من و رخصت دیدار دگر
#موسی_علیمرادی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#فراق_کربلا
قسم بر حس و حالی که دو چشم کور می دارد
دلم دور از حریمش حالتی رنجور می دارد
ميان بزم شب هایش دلم ميل شکستن داشت
ز بس معشوق عاشق را ز عشقش دور می دارد
به شيرينی عطر سيب کوی دلکشش سوگند
زمين و آسمان هم از برایش شور می دارد
شب جمعه، حرم، روضه، دو گنبد، ساقی و مولا
خدایا کی نگاهش جنس ما را جور می دارد
به ساقی از وفا گویيد ما را مست گرداند
نباشد طاقتی آنقدر که مخمور می دارد
به گمنامی اگر مشهور باشی شهره شهری
که ارباب کرم گمنام را مشهور می دارد
نمی ترسم من از هول و ولای روز رستاخيز
چو مولا نوکرش را با خودش محشور می دارد
بيا ای «ملتمس» بر درگه شاهانه نوکر باش
بيا که شاه نوکر را عجب منصور می دارد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین_حسینی
گرچه برگشتم ولی پیر و کهنسالم حسین
پرشکسته نیستم، من بی پر و بالم حسین
پای زخم و روی زخم و چشم زخم آورده ام
اربعین خود را رساندم با تو می نالم حسین
ای تن صد پاره که رفتی به غارت السلام
خواهرت را کن بغل، خسته ز جنجالم حسین
کار غسلت بر زمین ماند و تنت را اسب بُرد
تند می رفتی ز پیش اشک غسّالم حسین
چند تا تکه حصیر آورده بودند از دهات؟
کربلای قطعه قطعه بین گودالم حسین!
روبروی من سرت را بین خورجین برده اند
آن زمان که لشکری افتاد دنبالم حسین
آتش خیمه پس از تو دامن ما را گرفت
در تنور ای کاش می پرسیدی از حالم حسین
بالش زیر سرم سنگ و کلوخ تیز بود
خرد شد زیر لگدها خشت و سفّالم حسین
خواهرت از جنگ خولی و سنان برگشته است
معجرم را پس گرفتم بعد خلخالم حسین
دخترت جامانده در ویرانه های شهر شام
جان تو شرمنده ی چشمان اطفالم حسین
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط
ببَریدم ببَریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط
همه رفتند و شده قبر من این شهر… مرا
در مزارم تک و تنها مگذارید فقط
میزنیدم بزنید این همه تنبیه ولی
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم
با دلم وعده فردا مگذارید فقط
بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم
روی این خواهش ما پا مگذارید فقط
اربعین، پای پیاده نجف و کرب و بلا
حسرتش را به دل ما مگذارید فقط
تشنه روضهام و آه فرات است بلند
آب را تشنه دریا مگذارید فقط
لای هر برگه قرآن چقدر برگ گل است
پا بر این مصحف زیبا مگذارید فقط
داد زد این سر و این حلق من و سینه من
چیزی از پیکر من جا مگذارید فقط
مرد باشید ولی تا که نکشتید مرا
پا سوی خیمه زنها مگذارید فقط
#موسی_علیمرادی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
آقا سلام! این گرهء کور وا نشد
آخر دوباره قسمت ما کربلا نشد
جاماندم از مسیر نجف تا به کربلا
حالم بد است، درد فراقم دوا نشد
گفتم به مادرم که برو حاجتم بگیر
با گریه گفت، جان امام رضا نشد
هی روبروی عکس حرم، زار می زنم
سهم کبوتر دلم، ایوان طلا نشد
دَرهم بخر دوباره و ما را جدا نکن
از زائران یار، دل ما جدا نشد
شرمنده! پای مجلسِ تو کم گذاشتم
شرمنده! حقِّ روضهء زهرا ادا نشد
دارا حسین، صاحبِ دارالشفا حسین
بیچاره آنکه بر غم او مبتلا نشد
ای زائر حسین! حسن سفره پهن کرد
که زائری مُعطّل آب و غذا نشد
تقسیم برکت حسنی، دست قاسم است
آنکه گره گشاش، بجز مجتبا نشد
زیر کفن، نوشتهء جوشن کبیر داشت
اندازهء تنش زرهی دست و پا نشد
قدّش بلند و صورت او پُر هلال شد
وقتی حریف سرعت آن نعل ها نشد
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است
دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است
بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست
سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است
ما چرا ؟ بیچاره ، آن ها که حسینی نیستند
هر که شد وقف محرم روزگارش بهتر است
فاطمه با گریه اش ما را اسیر خود نمود
آری آری گریه اصلا گریه دارش بهتر است
نوکری آسوده می میرد که بیند بعد او
در غلامی از خودش ایل و تبارش بهتر است
سن پیری بیشتر از هر چه باید گریه کرد
میوه ی فصل زمستان آبدارش بهتر است
روز روشن بود آقا کشته شد پس بعد از این
گریه ی ماه محرّم آشکارش بهتر است
دارد از خیمه می آید خواهرش ؛ شمر لعین
صبر کن گر خواهرش باشد کنارش بهتر است
✍️: #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی
ملک دلم همین که به نام حسین شد
عبدی گناهکار غلام حسین شد
آرامشی نداشت وجودم به هیچ وجه
تا که به اذن فاطمه رام حسین شد
قند مکرر اسم "حسین" است، والسلام
شیرین ترین کلام، کلام حسین شد
«با یک سلام صبح به ارباب بی کفن »
روزم پر از جواب سلام حسین شد
یادم نمی رود که خدا هر زمان ز من
قهرش گرفت، واسطه نام حسین شد
یک شب دوباره نوکری آمد به خواب من
حرفش دوباره حرف مرام حسین شد
نوکر از آب خوردن خود آب می شود
بین دو نهر؛ آب، حرام حسین شد
#امیر_عظیمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
حسین گفتم و دل باز در کمندِ شماست
که بند بندِ وجودم به بند بندِ شماست
پدر به تربت تو باز کرده کامِ مرا
دلم زِ بدوِ تولد، علاقهمندِ شماست
دو چشمِ هر چه گرفتار بعدِ هر روضه
پیِ شفا و تبرک به چای و قندِ شماست
کسی که مادرتان فاطمه پسندش کرد
به صبحگاه جزا موردِ پسندِ شماست
به اهل روضه بگویید روز رستاخیز
به زیر سایهای از پرچمِ بلندِ شماست
دلم به ساکنِ کرببلا حسودی کرد
خوشا به حال محبی که شهروندِ شماست
همیشه معتقدم وقت مرگ میآیی
مبر زِ یاد، کسی را که مستمندِ شماست
#مهدی_مقیمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
من از کودکی عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام
مبادا برانی مرا از درت
به بازوی بشکسته مادرت
به عشق تو هرکس که منسوب شد
اگر بد بود عاقبت خوب شد
غمت حاصل زندگانی من
به راه تو طی شد جوانی من
من از ریزه خواران خوان تو ام
اگر چه بدم میهمان توام
به عشقت از آن دم که خو دادی ام
به چشم همه آبرو دادی ام
ز در راندگانت حسابم مکن
گدایم، کرم کن – جوابم مکن
ازین رو سپیدم بر داورم
که من هم سیاهی این لشگرم
#حاج_علی_انسانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم
غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چون گل
ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم
هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی
زخیمه های به آتش کشیده تو بگویم....
به بام برشده ام با عقیق، آینه، سبزه
مگر ز دیدن ماه ندیده ی تو بگویم
به بام بر شده ام تشنه ، با صدای بریده
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
#علیرضا_قزوه
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت
که زير سايه اين خيمه کرده ايم اقامت
شفيع گريه کنانش ائمه اند يکايک
به اين دليل که جمع است در حسين امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بارعلم را به شانه اش نکشيده ست
بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت
کسى که در پى کار حسين نيست, محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
""کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت""
به روزحشر که جمله فقير وکاسه بدستند
خدا به زائر تو ميدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قيامت خود را سند زده ست به نامت
#جواد_حیدری
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#ترکیب_بند
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند
خبر از آمدن لیلی دل ها دادند
چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی
رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند
حسن دوم این خانه به دنیا آمد
شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند
باز زهرا و علی معجزه کردند امروز
بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند
او همان است که پای عَلَمش روز ازل
آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند
این چه عشقی است که آرامش عالم را برد
این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند
عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد
ساقیا باده بده عشق جهانی آمد
ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان
حضرت سید و سالار سلام آقاجان
بوی سیب حرم کرببلا می آید
تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان
دل و دین همه را روی تو نه ، نام تو برد
یوسف حیدر کرار سلام آقا جان
ای وفادارترین عشق اباعبدالله
بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان
نا امید آمدم اما تو امیدم دادی
آی مهتاب شب تار سلام آقاجان
ای رفیق غم و شادی و من بیچاره
بهترین محرم اسرار سلام آقاجان
کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست
لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست
آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود
دست هر کس که کسی بود برین دامن بود
نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی
نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود
چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال
اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود
روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد
آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود
وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد
دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود
جاودانه است کسی که شده مست جامت
مرده آن است که یکبار نبرده نامت
تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم
در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم
از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر
سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم
خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی
هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم
می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین
تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم
روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز
تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم
کوله بار گنه از شانه ما بردارند
در همان ثانیه که زیر علامت هستیم
رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور
ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور
هر نفس اهل مناجات صدایت کردند
عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند
هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت
هوس علقمه و کرببلایت کردند
به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند
آن جماعت که جوانی به فدایت کردند
سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین
انبیا تک تکشان گریه برایت کردند
عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس
گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند
نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع
تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند
یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت
《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》
🔸️شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
1.59M
👏🏼 #سرودولادت #امام_حسین_علیه_السلام 👏🏼
شب شب شفاعت
شب شب پروازه
پر قنداقه ی ثارالله
بال فطرس و می سازه
جانم،،جانم
چه خبر در عالمیه؟!
امشب،،امشب
شب میلاد حسینه
نور بارونه آسمون
خندونه لب زهرا
"خوش اومدی خوش اومدی
حسین جانم یا مولا"
💗🌸 حسین جانم یا مولا... 🌸💗
شب شب بهاره
شب شب بارونه
فرشته نغمه روی لبها
ترانه ی شادی می خونه
نعم المولا
سر و جان من به فدایت
یابن الزهرا
عشقمه کرب و بلایت
تو خورشید عالمی
تابیدی توی دنیا
"خوش اومدی خوش اومدی
حسین جانم یا مولا"
💗🌸 حسین جانم یا مولا...🌸💗
شعر و سبک: #هادی_همتی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
امشب خبر از عالم بالا رسیده است
روشنترین ستارهی دنیا رسیده است
این بارِ دوم است که شاعر نوشته است
خورشید خانوادهی زهرا رسیده است
دیروز نور شَبَّر و امروز هم به خاک
نور شُبیرِ حضرت مولا رسیده است
بیراهه رفتهاید اگر ای رودهای اشک!
راهی شوید، حضرت دریا رسیده است
دنبال کاروان ملائک پریده بود
جا مانده بین راهْ دلم یا رسیده است؟
شوق دلم نه شوق شِفا مثل فُطرس است
ميلش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است
در آن هوا که بوی خدا میرسد از آن
در خانهای که نور دعا میرسد از آن
اطراف گاهوارهی طفلی که نیمهشب
لالای جبرئیلِ خدا میرسد از آن
در آن هوا که فاطمه در آن نفس کشید
آنجا که عطر آل عبا میرسد از آن
ما را دخیل بَر پَرِ قنداقهاش کنید
قنداقهای که شوق شفا میرسد از آن
در پشت درب خانهی زهرا نشستهایم
نجوای چند مرد گدا میرسد از آن
این خانهی علیست پسردار گشته است
آخر صدای گریه چرا میرسد از آن
شاید صدای گریهی... نه کودکانه نیست
جز "یا حسین" زمزمهی اهل خانه نیست
دنیا به دام نام شريفش فتاده است
دل نیست آن دلی که به او دل نداده است
روشن شدهست طبق رواياتِ اهل بيت
کار خداست؛ عشق به او بی اراده است
هرکس سوار کشتی عشقش نمیشود
سوگند میخورم که قیامت پیاده است
ما رعیتیم؛ رعیت باغ ولایتیم
امشب شب تولد اربابزاده است
شیرین شدهست با قدمش کام اهل بیت
هرچند این پسر، نمکِ خانواده است
معراج جبرئیل شبی بوده است که
در پای گاهوارهی او سر نهاده است
یک شب مرا مجاور گهوارهاش کنید
چون جبرئیل، زائر گهوارهاش کنید
جز آبِ چشم، آب حیاتی نخواستم
جز شورِ اشک، شهد نباتی نخواستم
جز معرفت به ساحت خاک قدوم او
من از خدای خود عرفاتی نخواستم
تنها کرامت قفسِ عشق، اوست او كه
من از کسی مسیر نجاتی نخواستم
یک شب که سخت تشنه شدم از خدا به جز
گریه کنار نهر فراتی نخواستم
بی حسِّ عطرِ سیبِ شبِ جمعهی حرم
هرگز زیارت عتباتی نخواستم
امشب مدینه آمده پابوس کربلا
امشب حسین آمده "حَیَّ علی العزا"
التماس دعا
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
از چشم گریه مانَد و از گریه عزتش
از جام باده مانَد و از باده لذتش
فرمود امام صادق ما روضه جنت است
دنیا جهنم است برو سمت جنتش
ما را حسین، بهر خودش انتخاب کرد
اینجا کسی نیامده الا به دعوتش
عرفان ناب چیست؟همین گریه بر حسین
صدسال فیض ریخته در نیم ساعتش!
تا زنده ای به هرنفسی یا حسین گو
فردا میان قبر تو هستی و حسرتش
یک روز هم شبیه به حر میخرد مرا
بخشیده میشویم همه در نهایتش
انکس که کار کرد برای عزای او
حتی عبادت است دم استراحتش
صدبار قهر کردم و دنبالم آمده
ماندم دگر چکار کنم از خجالتش
خون حسین قاطی کرببلا شده
صد مرده زنده میشود از بوی تربتش
جان داشت و به خیمه او حمله ور شدند
فابک علی الحسین! شکستند حرمتش
#پوریا_هاشمی