بقیع و امامان غریب
سلام ما بــه مــدینـــه به قبلــۀ جــانش
ســـلام مــا بــه رســول لله و گلستــانش
سلام ما به حریمی که مهبط وحی است
کـه جبـرئیل امین خـادم است و دربانش
سـلام مــا به گلستـان سبـــز اهل البیت
سـلام مـا بـه بقیـع و قبـور ویــرانش
سلام ما به جگــر گوشــۀ رسـول الله
به فاطمـه به شکوه و به قبـر پنهانش
سلام ما به علی و بــه غُـربت و قَـدرش
به جان و قلب صبور و به اشک چشمانش
سلام ما به امـامی که تیـر باران شد
سلام مـا به مــزار بــه خاک یکسانش
سلام ما بــه دل داغـدیـدۀ سجّــاد
به سجده های طویل و به چشم گریانش
سلام ما به امــامی که بـاقرالعلم است
درود مـا بـه گهـُـرهــای نـاب و غلطـانش
سلام ما به گل صـادقی که گلشن دیـن
هماره سبز شد از چشمه های عرفانش
سلام ما به مــزار غـَـریب اُمّ بنیـن
به مادری که شرر داشت جان سوزانش
اگر ضــریح نــدارد قبـور این پاکـان
قلـوب شیعـه بــود بقعـۀ فـروزانش
برای خانۀ خورشیـد شمـع لازم نیست
که روشـن است همیشـه ز نور یزدانش
مدینـه همره عشـاق خـویش جا دارد
تمـام عمــر بگـرینـد بر غـریبـانش
چه میـزبـانی گرمی کنـد رسـول الله
از آن کسی که شـود در مدینه مهمانش
به یاد فـاطمه و غــربت علی همه عمر
گلاب اشک «وفایی» چکـد به دامانش
#حاج_سید_هاشم_وفایی
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
سجایای کریم
بر در خانه ی آقا به تمنای کریم
صف کشیدند شب وروز گداهای کریم
من به جز خیر ندیدم زکرمخانه ی او
بنده ام بنده ی شرمنده ی مولای کریم
ماهمه سائل دستان کریم حسنیم
چشم داریم به احسان و به اهدای کریم
آفتاب کرم دوست به او می تابد
غرق انوار الهی شده دنیای کریم
جز حسن نیست کریمی که زبانزد باشد
ما ندیدیم دراین دایره همتای کریم
این قبیله به خدا عادت احسان دارند
نیست غیر از کرم وجود سجایای کریم
نفر چارم اصحاب کسا اوست ولی
لقب اوشده بین همه آقای کریم
نکشد منت حاتم که کند فخر براو
هرکه دارد به کف اش گوهر دریای کریم
اف بر آن زن که پس از دیدن آثار کرم
زهر غم ریخت به جان ودل دانای کریم
گفت برهمسر خود زود برو، قاتل او
مات و مبهوت شد از صبر وشکیبای کریم
شکرلله که «وفایی» به کرمخانه ی دوست
متبرک شده شعر تو به امضای کریم
#حاج_سید_هاشم_وفایی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ای كه انسیه ای ومهرمُجسّم داری
برتراز آدمی و جلوه ی آدم داری
كعبه ی عصمتی و قبله ی ايمان و اميد
در زلال نگهت چشمه ی زمزم داری
عالمه،فاضله وانسیه الحورایی
فخربرهاجرو برساره ومريم داری
چشمه ی خيركثيری وسپهرحسنات
بارش رحمتی و فيض دمادم داری
يازده آينه ازنورتوتابنده شد ند
مركزنوری واشراف برعالم داری
تاكه دين دست خوش فتنه وكينه نشود
درره دين همه جاعزم مصمّم داری
هیچ كس چون تونكرده است حمايت زعلی
دردل ازغُربت اوحجله ی ماتم داری
غاصبان رابه سراشيبی وبن بست كشاند
ماجرایی كه ازآن كوچه ی پُرغم داری
گل ياس نبوی هستی وعمرت چون گل
غم بسيار ولی زندگی كم داری
سيرتاريخ گواه ست كه ای ياس كبود
فاطميه نه همين بوی محرم داری
ای «وفایی»غم مادرچه ملال انگيزاست
دربغل ازغم او زا نوی ماتم داری
#حاج_سید_هاشم_وفایی
ذکر یا جواد«علیه اسلام»
بی نـوایم من نـوایم می دهی؟
تشنـه ام آب بقـایم می دهی؟
من مریضم تو شفایم می دهی؟
می کنی دلهای غمگین راتو شاد
یا جواد و یا جواد و یا جواد(2)
تا دلم تنگ حریمت می شود
عاشق خُلق رحیمت می شود
سائل دست کریمت می شود
من مریضم تو مرا هستی مراد
یا جواد و یا جواد و یا جواد(2)
ای مراتو چشمـۀ خیــرکثیر
من فقیرم توکریمی بی نظیر
دست این افتاده ازپا رابگیر
کز ازل بر درگه تو سر نهاد
یا جواد و یا جواد و یا جواد(2)
مرهمی برجـان بیمـارم بده
شمعی از بهر شب تارم بده
بـرگــۀ آزادی از نـارم بده
توشفیـع ماسوائی درمعـاد
یا جواد و یا جواد و یا جواد(2)
#حاج_سید_هاشم_وفایی
شیرخوارگان
طفل رباب
ای مادران عالم من حضرت ربابم
از تشنگی طفلم خسته دل و کبابم
ای مادران عالم طفلم توان ندارد
ازتشنگی چه گوید وقتی زبان ندارد
ای مادران عالم ،مادر دعا نماید
شاید که ساقی ما سوی حرم بیاید
ای مادران عالم چه کس خبر ندارد
طفلی که تشنه باشد خوابی دگر ندارد
ای مادران عالم جز چشم تر ندارم
شیری برای طفلم آخر دگر ندارم
ای مادران عالم من مادری غمینم
باید به سوک طفل ششماهه ام نشینم
ای مادران عالم حالم شده دگرگون
دهان کودک من با تیر شد پر از خون
ای مادران عالم جز چشم من که دیده
قنداقه ای پر از خون یک طفل سربریده
الهی هیچ مادر داغی چنین نبیند
یک ماتم چنینی روی زمین نبیند
زین ماتم نفس گیر گر ماتمی بگیرد
دیگر تعجبی نیست مادر اگر بمیرد
ای مادران بگویید بنویس ای «وفایی»
رباب شد شهیده ،رباب شد فدایی
#حاج_سید_هاشم_وفایی