.
#نوحه
#زمزمه
#شب_جمعه_در_کربلا
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_از_حرم_تا_قتلگه....
هر شب جمعه بیاید فاطمه در کربلا
زائر کوی حسین گردد به اشک و گریه ها
واحسینا واحسین(۲)
هر شب جمعه بیاید با دوصد شور و نوا
یاد اکبر گریه دارد در حرم پایین پا
واحسینا واحسین
سوزد و ناله زند یاد رباب و اصغرش
یادآن لحظه که تیر کین خوردبرحنجرش
واحسینا واحسین
هر شب جمعه بیاید درکنارعلقمه
گریه دارد بهر عباس علی با زمزمه
واحسینا واحسین
هر شب جمعه بیاید فاطمه در قتلگه
سوزد و ناله زند اندر کنار خیمه گه
وا حسینا وا حسین
هرشب جمعه بیاد سوزاشک زینب است
یاداشک زینبش درقتلگه جان برلب است
واحسیناواحسین
هر شب جمعه بگرید یاد شاه سر جدا
یاد جسم غرق خون وسر بروی نیزه ها
واحسینا واحسین
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ای كه انسیه ای ومهرمُجسّم داری
برتراز آدمی و جلوه ی آدم داری
كعبه ی عصمتی و قبله ی ايمان و اميد
در زلال نگهت چشمه ی زمزم داری
عالمه،فاضله وانسیه الحورایی
فخربرهاجرو برساره ومريم داری
چشمه ی خيركثيری وسپهرحسنات
بارش رحمتی و فيض دمادم داری
يازده آينه ازنورتوتابنده شد ند
مركزنوری واشراف برعالم داری
تاكه دين دست خوش فتنه وكينه نشود
درره دين همه جاعزم مصمّم داری
هیچ كس چون تونكرده است حمايت زعلی
دردل ازغُربت اوحجله ی ماتم داری
غاصبان رابه سراشيبی وبن بست كشاند
ماجرایی كه ازآن كوچه ی پُرغم داری
گل ياس نبوی هستی وعمرت چون گل
غم بسيار ولی زندگی كم داری
سيرتاريخ گواه ست كه ای ياس كبود
فاطميه نه همين بوی محرم داری
ای «وفایی»غم مادرچه ملال انگيزاست
دربغل ازغم او زا نوی ماتم داری
#حاج_سید_هاشم_وفایی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
آیات قرآن یک به یک آیات زهراست
آیینه دنیا تماماً مات زهراست
از پای تا سر فاطمه تنها علی بود
اثبات مولا در غدیر اثبات زهراست
دستاس عالم را به دستش داده بودند
هستی سراسر مملو از ذرات زهراست
ما که به جای خود پیمبر هم وجودش
از برکت مولا و از برکات زهراست
تا پای جان پای علی باشید آری
این از سفارش ها و تاکیدات زهراست
می سوخت پای بسترش مولا که چون شمع
می دید دیگر آخرین ساعات زهراست
نان پخت روز آخری با حال زارش
اینها فقط یک گوشه از حالات زهراست
چیزی که کامل می کند دین را نماز است
آن هم که اکمالش به تسبیحات زهراست
#معین_اصغری
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
من دردهای بیشمار از ،میخ ِدر دارم
باید که از آغوش طفلم دست بردارم
پای ِبرهنه سیلی از نامردها خوردم
ای کاش میگفتم که مردی در سفردارم
دنیا و اهلش باشد از آن ِشما، مردم
حال ِتماشا نیست وقتی چشمِ تر دارم
من بی پدر دلبسته ی دنیا نخواهم شد
اُم ِاَبیـــهایم بــهشتی زیر سر دارم
حالِ پریشان مرا دیـــگر نمیبینید
"یکدست بر دیوار "و "دستی بر کمر" دارم
وقتی عــلی را در کنار چاه میبینم
از نامسلمانییتان خون بر جگر دارم
افسوس دیگر اهل بیتم را نخواهم دید
هر چند از داغ یتیمانم خبر دارم
قبر مرا از مردمان مخفی نگهدارید
من در درونم رنجهای بیشتر دارم.....!
#صفیه_قومنجانی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
تو زمین گیری و من بی کس و یارم زهرا
خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا
چقدر پیر شدی خانم هجده ساله
حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا
خانه ام مقتل تو بوده و من شاهد قتل
با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا ؟
همدم چاهمو هم صحبت نخلستانم
بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا
مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین
بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا
من صف اول هر غزوه به میدان رفتم
ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا
یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد
یک دل سیر برای تو ببارم زهرا
تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟
خجل از قد تو با دیده ی تارم زهرا
کفنت را جلوی چشم علی باز نکن
که در آورده عزای تو دمارم زهرا
شب به شب مجلس ختمیست،خصوصی اما
نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا
#علیرضا_وفایی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
هر شب برای گریه هایت ، گریه کردم
ناله به ناله پا به پایت گریه کردم
هر دفعه این نه سال را که یادم آمد
از ابتدا تا انتهایت گریه کردم
تسکین طفلانت اگر چه کار من بود
با بچه هایت هم برایت گریه کردم
ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست
با آرزویت با دعایت گریه گردم
در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم
هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم
ای که به پشت درصدایت در نیامد
هر بار پشت در به جایت گریه کردم
تو پیرهن میدوختی و در کنارت
با روضه های کربلایت گریه کردم
#حامد_آقایی
*#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
فقیرم و ز شما دّر ناب می گیرم
به پاس بوسه براین در شتاب می گیرم
نشد که دست تهی رد شوم از این درگاه
همیشه از در لطفت جواب می گیرم
برای از تو سرودن به عشق محتاجم
مدد همیشه من از بوتراب می گیرم
هرآن زنی که تو الگوی او شوی گوید
فقط ز فاطمه درس حجاب می گیرم
به یاد زندگی کوتهت گل یاسین
زاشک پرپر چشمم گلاب می گیرم
من از شنیدن فریاد استغاثه ی تو
هنوز مضطربم، اضطراب می گیرم
ز داغ محسن تو گریه می کنم،گاهی
سراغ از غم و درد رباب می گیرم
به یاد تربت تو عکسی از بقیع تو را
میان سینه ی غمدیده ، قاب می گیرم
تو مهر عصمتی و آفتاب زائر توست
نشان ز قبر تو از آفتاب می گیرم
میان خلوت وتنهائیش «وفایی» گفت
عزا ز داغ تو با آب وتاب می گیرم
#سید_هاشم_وفایی
#صلوات
#لعنت_بر_سقیفه
آغاز روزهای سیاه از سقیفه شد
دنیا که گشت پر ز گناه از سقیفه شد
روز غدیر چشم جهان روشنا گرفت
روز جهان چه زود سیاه از سقیفه شد
می خواست روی پای عدالت بایستد
افتادنِ جهان تهِ چاه از سقیفه شد
می رفت با علی که زمین آسمان شود
افسوس این امید، تباه از سقیفه شد
از آن به بعد جنگل دنیا درست شد
اینگونه باز، باب نگاه از سقیفه شد
هیزم جواب زحمت یک عمر احمد است
دنیا اگر سیاه شد آه از سقیفه شد
بستند باب شهر علوم رسول را
استاد جهل، رهبر راه از سقیفه شد
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#محسنیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
وقتی هوای روضهی ما باز مادریست
حال و هوای گریهی ما جور دیگریست
وقتی که مادر همهی ماست فاطمه
حِسی که بین ماست، همانا برادریست
مداح و روضهخوان و سخنران و چایریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکریست
شاهان روزگار به ما غبطه میخورند
این نوکری خودش به خدا عین سروریست
این اشکها نشان دل بیقرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادریست
زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنیست
زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبریست
زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همهی ما، چه مادری است!
زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمهست، اگر شیعه حیدریست
زهراست آنکه در رهِ حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت... شهیده شد
🔸️شاعر:
#وحید_محمدی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
غزل فاطمی هدیه به روحِ نوکرانی که این فاطمیه نیستند
اشکی به رویِ گونهات غلتید آری
آهِ لبت از سینهات جوشید آری
یادم میآید کنجِ خیمه پایِ روضه
چشمِ تو را همواره میبارید آری
این فاطمیه جایِ تو عکس تو باید....
پایِ علم باشد... دلم پوسید آری
دارم یقین وقتی به دنیا دیده بستی
ارباب احوالِ تو را پرسید آری
این فاطمیه میهمانِ مادری و ....
طفلی که بینِ کوچه میلرزید آری
بدجور سیلی زد تنم باید بلرزد
مادر میانِ کوچهها بد دید آری
افتاد مادر پیش چشمانِ کریمی
که با دعایِ ندبه میبارید آری
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#حسین_ایمانی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#شهادت
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا
یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا
بیش از پدرمادر محبت میکند زهرا
از نان شب خرج رعیت میکند زهرا
تفسیر ناب آیههای هل اتی یعنی...
لطف بدون منت و بی انتها یعنی...
پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ...
شام زفافش هم عنایت میکند زهرا
غم میزداید از دل سائل به یک لبخند
با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند
یک روز نان سفره و یک روز گردن بند
همواره لطف بی نهایت میکند زهرا
هرکس مقیم خانهاش شد، اهل ایمان شد
مقداد شد، میثم شد و عمار و سلمان شد
از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد
چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا
زهراتر از زهرا ندارد عالم ایجاد
آیات قرآن از مقاماتش خبر میداد
جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد
حجب و حجابش را رعایت میکند زهرا
توحید دارد میچکد از سقف ایوانش
اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش
زهرا که جای خود، بگویم از کنیزانش ...
فضهش پیمبرگونه صحبت میکند زهرا
چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود
فیضی دهد همسایه را با ربنای خود
پهلویش آزردهست اما با خدای خود
هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا
یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد
تصمیم بر یاری و امداد علی دارد
لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد
با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا
با اینکه خلقت را برای او بنا کردند
از عالم هستی حسابش را جدا کردند
هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند
پس بر امامان هم امامت میکند زهرا
دنیا اسیر عشق پاکش بیشتر ایران
محبوب زهرا میشود از هر نظر ایران
دیروز در شهر نبی، امروز در ایران
سیدعلیها را حمایت میکند زهرا
یا قهر و آتش یا دگر تسلیم یعنی چه ؟
در پای طاغوت زمان تعظیم یعنی چه؟
در ریسمان ذلت و تحریم یعنی چه ؟
تفسیر صبر و استقامت میکند زهرا
از هرم آتش صورت پروانه میسوزد
در پیش چشم کودکان، کاشانه میسوزد
چون شمع، ذره ذره مرد خانه میسوزد
اما صبوری در مصیبت میکند زهرا
وقتی که دل را میدهد در دست دلبر هم...
در پای عهدش میگذارد تا ابد سر هم...
با صاحب و مولای خود یکبار دیگر هم...
بین در و دیوار بیعت میکند زهرا
پا را که داخل میگذارد از در مسجد
از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد
محو کلام آتشیناش منبر مسجد
با خطبهای غرا قیامت میکند زهرا
بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش
"لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش
جان علی را میخرد با جان فرزندش
از هستیاش خرج ولایت میکند زهرا
با صورت نیلی و با چشمان کم سویش
با سینهی آزرده و با زخم بازویش
با لالههای بسترش، با درد پهلویش
از غربت مولا روایت میکند زهرا
هرشب سراغ از مهبط مسمار میگیرد
از پا می افتد، پهلویش هر بار میگیرد
وقتی کمک از شانهی دیوار میگیرد
یعنی که به سختی حرکت میکند زهرا
از تندی شلاق بی احساس بی دین نه
از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه
از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه
از درد تنهایی شکایت میکند زهرا
اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید
تابوت را در گوشهی سرداب بگذارید
نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید
این روزها دارد وصیت میکند زهرا
همچون پرستویی که بالش گشته آزرده
مانند سرو سیلی از باد خزان خورده
مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده
در عرش بابا را زیارت میکند زهرا
فردای محشر باز محشر میشود قطعاً
مادر میآید دیدنیتر میشود قطعاً
با لطف او یک طور دیگر میشود قطعاً
از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا
خسران زده در کولهبارش در ندارد که
در روز رستاخیز دست پُر ندارد که
هرچه بگوید فاطمه رد خور ندارد که
نزد خدا از ما ضمانت میکند زهرا
هم سینه زن، هم گریه کن، هم روضهخوانش را
هم چایریز بی ریا و بی نشانش را
تا دوستانِ دوستانِ دوستانش را
با دست خود راهی جنت میکند زهرا
🔸️شاعر:
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
صدای گریه از عرش معلّی میرود بالا
همین که نیمهشبها دست زهرا میرود بالا
گمانم مرکز ثقل زمین را شعلهها سوزاند
که آتش از در و دیوار دنیا میرود بالا
هنوز از ماجرای کوچهها شرمندهاش هستند
اگر دیوارها کج تا ثریا میرود بالا
تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار
که روی شانهها تابوت مولا میرود بالا
سوال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جواب آن
فقط هر آینه دیوار حاشا میرود بالا
شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند
که دود آتشِ امروز، فردا میرود بالا
به لب در هر قنوت آوای "أَینَالمُنتَقِم؟" داریم
که دست لطف مادر نیز با ما میرود بالا
🔸️شاعر:
#مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/kanonemadahantiranokarvan
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست
تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار، مزار تو نه مزار علیست
دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط
کمی هم از عرق روی شرمسار علیست
تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند
عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست
پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است
پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست
غذای دیشبمان دستپخت زینب بود
چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست
دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد
چرا که مستمع روضه های یار علیست
منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر
وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست
به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود
نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست
🔸️شاعر:
#محمد_علی_بيابانی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست
ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهرا ست
آنجا که آیات از بحبل الله می گویند
منظور رب العالمین از ریسمان زهراست
فرمود مرد از دامن زن میرود معراج
آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست
هر چند نامش را موذنها نمیگویند
اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست
عباس امان نامه ز نامحرم نمیگیرد
چون خوب می داند که در واقع امان زهراست
فرمود پیغمبر به او یا بضعه منی
یعنی به جان احمد محمود جان زهراست
ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند
این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست
شاعر: #محمود_یوسفی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#رباعی #ولادت
در محفلِ عاشقان بخوان مهدی را
تبریک بگو از دل و جان مهدی را
در سجده پس از ولادتش دخت نبی
می گفت که یارب برسان مهدی را
.....
امشب که نبی خنده به لب ها دارد
دامان خدیجه عطر زهرا دارد
می بوید و می بوسدش و از همه بیش
بوسیدن دست او تماشا دارد
.....
جبریل به عرش، نقش کوثر زده است
طوبی گل تسبیح به پیکر زده است
از خانه ی کوچک محمد امشب
خورشید زمین و آسمان سر زده است
.....
امشب که خدیجه روی خندان دارد
از عالم قدس، چهار مهمان دارد
زهراست به دامنش وَ یا در دل شب
خورشید درون خانه پنهان دارد
.....
امشب همه آیات جلی سجده کنند
بر درگه لطف ازلی سجده کنند
از بعد ولادتش به شکرانه ی دوست
زهرا و محمد و علی سجده کنند
.....
هر دل پیِ دل سِتان خود می گردد
هر كس پیِ هم زبان خود مي گردد
روزی كه كند پدر فرار از پسرش
زهرا پیِ دوستان خود می گردد
.....
ای آنکه خدایت ز هواداران است
نازل به جهانْ فیض تو چون باران است
یا فاطمه مِهر تو بوَد روح نماز
مهر تو شفاعت گنهکاران است
.....
ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا
وی سینه ی تو بهشت احمد زهرا
عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را
زان دست که بوسیده محمد، زهرا
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺