eitaa logo
کانون مداحان تیران وکرون
356 دنبال‌کننده
320 عکس
55 ویدیو
6 فایل
🇮🇷کانون مداحان شهرستان تیران وکرون🇮🇷 وابسته به اداره تبلیغات اسلامی پل ارتباطی با مدیرکانون شهرستان @amozeshmadahi7631 📞۰۹۱۳۲۳۲۸۳۵۵
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمان مى شود فرصت دیدار مهیّا حتماً  بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً  اى که دنبال دواى غم هجران هستى  مى شود درد نهان تو مداوا حتماً  اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم  وعده ى ما همه افتاده به فردا حتماً  ثمر گریه ى ما خنده ى روز فرج است  آن زمان مى شکفد خنده به لب ها حتماً  دورى غیبت طولانى و تأخیر ظهور  امتحانى است براى همه ى ما حتماً  کار ما منتظران چیست؟ امید و تقوا  غم نخور مى شود آخر گره ها وا حتماً  هرکه در زمره ى ما منتظران مى باشد  مى کند تا به ابد پشت به دنیا حتماً  انبیاء منتظر آمدنش مى باشند  مى رسد پشت سرش حضرت عیسى حتماً  کاش باشیم و ببینیم که روز رجعت  مى سپارد عَلَم خویش به سقّا حتماً  زره شیر خدا بر تن و شمشیر به دست  مى رسد منتقم حضرت زهرا حتماً  انتقام دَرِ آتش زده را مى گیرد  و به آتش بکشد آن دو نفر را حتماً 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)   بین حجره ست و کسی نیست به دادش برسد کاش تا جان نسپرده است جوادش برسد   خیره مانده ست به در چشم ترش میسوزد کرده سم کار خودس را ، جگرش میسوزد   کیست بر حال دل مضطر او گریه کند خواهرش نیست که بالا سر او گریه کند   رفته از حال بسی خورده زمین در کوچه زیر لب خوانده فقط روضه ی مادر… کوچه   پسرش آمده زیبا پسر مه رویش میگذارد سر خود را به سر زانویش   سخت باشد پدری پیش پسر جان بدهد سخت تر این که پسر پیش پدر جان بدهد   سخت تر این که جوان باشد و پر پر بزند پدرش هم نگران باشد و پرپر بزند   سخت تر از همه با هلهله ها خنده کنند دور تا دور علی حرمله ها خنده کنند   سخت تر از همه این که تن او پاشیده تن او در وسط جوشن او پاشیده   بر سر نعش جوانش پدری پیر شده مثل او از نفس افتاده زمین گیر شده   موج خون در دل ارباب تلاطم کرده پسرش را وسط این همه خون گم کرده   بردنش کار حسین نیست عبا لازم بود فقط این کار جوانان بنی هاشم بود
ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم / تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت غلام و نوکرت / مران از در مرا به جان مادرت علی موسی الرضا4 غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم / گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم تو خوبی من بدم به این در آمدم / به جان فاطمه مکن مولا ردم علی موسی الرضا4 به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی / به یقین با یک نگاهت می شوم دور از تباهی نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو / دلم خورده گره به تار موی تو علی موسی الرضا4 تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی / از تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی الا ای یار من تویی دلدار من / نظر کن بر دل سیاه و زار من علی موسی الرضا4 دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم / می رسد جامت به دستم از می عشق تو مستم امیر کاروان امان ای الامان / مرو پیشم بمان امام مهربان علی موسی الرضا4 جان به قربان نگاهت دل فدای روح ماهت / سینه بگشا تا بیایم ای رضا جان در پناهت منم دیوانه ات مقیم خانه ات / تویی باغ و گل و منم پروانه ات علی موسی الرضا. ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم / از ازل مهرت سرشته در تمام تار و پودم نظر کن بر دلم اگرچه غافلم / دعا کن کربلا کند حق شاملم علی موسی الرضا4 ای امام هشتمینم نور رب العالمینم / نظری کن تا که روزی روی ماهت را ببینم دلم سرمست توست فقط پابست توست / کلید مشکلم فقط در دست توست علی موسی الرضا4
امام رضا خراسان می ‎دهد بوی مدینه خراسان کوه غم دارد به سینه خراسان را سراسر غم گرفته در و دیوار آن ماتم گرفته خراسان! کو امام مهربانت؟ چه کردی با گرامی میهمانت؟ خراسان راز دل‎ ها با رضا داشت چه شب ‎هایی که ذکر یا رضا داشت خراسان کربلای دیگر ماست مزار زاده‎ ی پیغمبر ماست خراسان! می دهد خاکت گواهی ز مظلومی، شهیدی، بی گناهی به دل داغ امامت را نهادند امامت را به غربت زهر دادند دریغا! میهمان در خانه کشتند چه تنها و چه مظلومانه کشتند امامِ اِنس و جان را زهر دادند به تهدید و به ظلم و قهر دادند ز نارِ زهرِ دشمن، نور می ‎سوخت سرا پا همچو نخل طور می ‎سوخت ز جا برخاست با رنگ پریده غریبانه، عبا بر سر کشیده گهی بی‎ تاب و گه در تاب می‎ شد همه چون شمع روشن آب می ‎شد میان حجره در بسته می سوخت نمی زد دم ولی پیوسته می سوخت ز هفده خواهر والا تبارش دریغا کس نبودی در کنارش به خود پیچید و تنها دست و پا زد جوادش را، جوادش را صدا زد دلش دریای خون، چشمش به در بود امیدش دیدن روی پسر بود پدر می‎گشت قلبش پاره پاره پسر می‎کرد بر حالش نظاره پدر چون شمع سوزان آب می شد پسر هم مثل او بی ‎تاب می شد پدر آهسته چشم خویش می ‎بست پسر می‎ دید و جان می داد از دست پسر از پرده ‎ی دل ناله سر داد پدر هم جان در آغوش پسر داد حاج غلامرضا سازگار
تار می دید زانویِ خسته اش تکان می خورد پیکرش را کشان کشان می بُرد چند باری میانِ راه، افتاد گفت یا فاطمه به راه افتاد هردو دستش به پهلویش دارد عرقِ سرد بر رویش دارد تا که لرزه به پیکرش افتاد وای، عمامه از سرش افتاد تار می دید دیدگان ترش گوئیا ریخته بهم جگرش با لبِ آستین چنان زهرا پاک می کرد خونِ لب ها را بر زمین می کشید پایش را جمع می کرد هِی عبایش را یک نگاهی به دور وبر انداخت اشکی از دیدگانِ تر انداخت تا که بر آستانِ حجره رسید جگرش پاره بود ناله کشید کاسه صبرِ عالمین شکست همه درهایِ حجره را تا بست زیر لب گفت: آه «أین جواد» سرِ پا بود یک دفه افتاد فرش ها را یکی یکی تا زد تا گلویش لباس بالا زد سینه اش را به خاکِ سرد گذاشت یک مزاحم به رویِ سینه نداشت گرد و خاکی بپاست در حجره صحنه کربلاست در حجره دست و پا می زد و کنار تنش نیزه جا وانکرد در دهنش کربلا جَدِ او چه بد جان داد وسط نیزه دارها افتاد یک نفر زد لگد به پهلویش یک نفر پا گذاشت بر رویش یک نفر آستین خود تا زد گوشه هایِ رداش بالا زد رویِ کُرسیِ عرش زانو زد پنجه اول میانِ گیسو زد خنجرش را گذاشت زیرِ گلو وحده لااله الاهو این گلو جایِ بوسه نبی است حرز آن اشک هایِ زینبی است هر چه خنجرکشید و باز کشید جایِ لب هایِ خواهرش نبُرید روضه را تا کنار عرش کشاند وای، جسمِ حسین برگرداند گیسویِ مادری بهم می ریخت حالتِ حنجری بهم می ریخت کار بالا گرفت ای مردم وای از ضربه دوازدهم شکل رگ ها که نامرتب شد این سخن دلخوریِ زینب شد کاش در بین تان مسلمان بود ذبح از پشتِ سر حلال نبود قاسم نعمتی
زمزمه ای با امام رضا(ع) به سبک یا مولا دلم تنگ اومده پایان صفر دلم شود تنگ حرم مرغی شوم وبسوی مشهد بپرم در سوگ رضا(ع) به سینه وسر بزنم مانند رضا(ع) زغم بسوزد جگرم یامولا غریب الغربا مارا بطلب در حرم معین الضعفا۲ ___________________________ در سوگ رضا دل همه خون بشود هرعاشق او زغصه مجنون بشود کفتر رضا سر به گریبان ببرد آهوی صحرا غمین ومحزون بشود یا مولا غریب الغربا ما را بطلب درحرم معین الضعفا۲ ____________________________ پایان صفر مولاشده مسموم کین در خانه خود تنها فتاده برزمین از درد جگر مولا بود در پیچ وتاب اوج غربت وشرار زهری آتشین یا مولا غریب الغربا، مارا..... __________________________ در غربت خود جوادش آمد یاد او روسوی مدینه می رود فریاد او می زندز طوس جواد خود را اوصدا تا که آید و رسد پسر بر داد او یا مولا غریب الغربا..... شعر:اسماعیل تقوایی
امام زمان تمام راه ظهور تو با گنه بستم دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم كسی به فكر شما نیست راست می گویم دعا برای تو بازیست راست می گویم اگرچه شهر برای شما چراغان است برای كشتن تو نیزه هم فراوان است من از سرودن شعر ظهور می ترسم دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم من از سیاهی شب های تار می گویم من از خزان شدن این بهار می گویم درون سینه ما عشق یخ زده آقا تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا كسی كه با تو بماند به جانت آقا نیست برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست سیدامیرحسین میرحسینی
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت تا سر کشید جام بلا حضرت رضا دلشوره های خواهر خود را زیاد کرد وقتی به زهر داد رضا حضرت رضا راهی نبود تا دم خانه که بارها افتاد بین کوچه ز پا حضرت رضا افتاد ، گفت: یاعلی و وقت پا شدن آورده اسم فاطمه را حضرت رضا گونه گذاشته ست در این لحظه های سخت بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا ؟ دارد شبیه می کند اینگونه خویش را با روضه های کرب و بلا حضرت رضا تشنه کسی ست که دود ببیند در آسمان تشنه حسین بوده و یا ... حضرت رضا؟ شاعر:
 وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّه رَؤُفٌ بِالْعِبادِ. (بقره/٢٠٧) قصيده اى علوى درباره ليلة المبيت (شب اول ربيع الاول) تا در اوصاف امیرالمؤمنین آید به کار نه قلم را اقتدار و نه زبان را اختیار مظهر حق شیر حق مرآت حق میزان حق کشور حق را مدیر و لشكر حق را مدار گو که بنویسند جّن و انس وصفش را مدام نیست ممکن وصف مولا را یکی از صد هزار قصّهء جانبازی آن جان شیرین رسول جان شیرین می دهد بر تن برادر گوش دار کافران دادند با هم دست از هر طایفه بهر قتل خواجۀ لولاک در یک شام تار گفت پیغمبر به شیر حق امیرالمؤمنین کای نبی را جان شیرین ای ولیّ کردگار کافران بر قتل من با یکدگر بستند عهد باید امشب جای من در بسترم گیری قرار گفت حیدر: ای دو صد جان علی قربان تو این تو، این جان علی، این تیغ خصم نابکار جان پاک تو سلامت جان من بادا فدات گو ببارد تیغ و تیرم از یمین و از یسار خفت آن شب مرتضی در بستر ختم رسل گشت پیغمبر دل شب در بیابان رهسپار ناگهان بوبکر آمد بر سر راه نبی در درون آن شب تاریک، دور از انتظار چشم پیغمبر چو بر وی در سر راه اوفتاد برد همره تا نگردد راز پنهان آشکار نفس خود را جای خود در بستر خود جای داد خصم خود را ناگزیر آورد سوی کوهسار آنکه جای مصطفی خوابید، باشد جانشین وآنکه یار غار او شد، به که بنشیند به غار با نبی در غار بودن کی کرامت می شود جان به راه یار دادن عزّت است و افتخار این تعصّب نیست انصاف است لختی گوش کن فرق بسیار است بین یار غار و یار یار او به "لا تحزن" ز فعل خویشتن گردید منع این به "مرضات اللّه"ش گوید ثنا پروردگار او ز بیم جان فراری بود از میدان جنگ این به دور مصطفی گردید روز کارزار او "اقیلونی" سرود این بر "سلونی" لب گشود او سراپا عجز بود این پای تا سر اقتدار او ز خیبر شد فراری این در از خیبر گرفت فرق دارد فرق، مرد جنگ با مرد فرار هر نفس در بستر ختم رسل بهر علی بود بیش از طاعت کونین اجرش در شمار ذات حق آن شب به جبراییل و میکاییل گفت کی کند جان از شما در راه یکدیگر نثار؟ هر دو ماندند از جواب و سر به زیر انداختند هر دو ساکت هر دو گردیدند از حقّ شرمسار پس خطاب آمد که بگشایید چشمی بر زمین بذل جان شیر حق بینید در این شام تار خفته بهر بذل جان در بستر ختم رسل گشته محو این همه ایثار چشم روزگار ای وجودت شمع جمع آفرینش یا علی وی خزان زندگی را نام دلجویت بهار با سر انگشت تو مهر و مه کند در چرخ سیر بر تماشای تو می گردند این لیل و نهار گو برد حقّ تو را صد تن به جای آن سه تن آنچه زآن تو است، آن تو است ای جان را قرار چه شوی مسند نشین و چه شوی خانه نشین تو امامیّ و امامت از تو دارد اعتبار بانگ جبریل از اُحد آید به گوش جان که گفت لافتی الاّ علی لا سیف الاّ ذوالفقار لب نمی بندد ز اوصاف تو «میثم» یا علی گر فتد در زیر تیغ و گر رود بر اوج دار
ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد به گمانم که به دوری تو عادت کردیم جمکران هم که رسیدیم ،به جای ندبه فقط از حاجت خود پیش تو صحبت کردیم سال ها می گذرد...منتظری برگردیم !! پس مشخص شده ماییم که غیبت کردیم نمک سفره ی تان را همه خوردیم ولی با گناهان، به همین سفره خیانت کردیم □□□ دلمان از همه ی مردم عالم که گرفت گریه کردیم و سپس سجده به تربت کردیم هر کجا ذکر حسین است همانجا حرم است... قبل هیئت همگی قصد زیارت کردیم اربعین با همه دنیا به دل جاده زدیم... لذت عشق تو را با همه قسمت کردیم .
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ رسم ايرانيھا اينه ڪه : وقتے مے خوان ڪسے رو از عزا در بيارن، براش لباس مے برن... خدايا بعد از 2ماه ... بر قامت امام عصر، لباس فرج و بر ما ، لباس صبرو تقوا بپوشان "حلول مبارک" 🍃أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🍃
آفرینش ز دولت زهراست کعبه مات عبادت زهراست نخل های فدک که چیزی نیست دوجهان ملک حضرت زهراست همه خدمت گذار فضه شدند فضه اما به خدمت زهراست پدرش هم که رفت تا معراج شک ندارم به دعوت زهراست گرچه با آب روزه اش وا شد نان عالم ز برکت زهراست زهد اورا ببین که کهنه حصیر بالش استراحت زهراست فاطمه در حمایت علی است و علی در حمایت زهراست "طاعت مفترض" که میخوانیم در حقیقت اطاعت زهراست ولی امر ماست مثل علی شیعه دینش ولایت زهراست شرح و تفسیر داده مادر را عمر زینب روایت زهراست راضیه عالمه اغیثینی مادرم فاطمه اغیثینی شاعر:
بهشت جلوه ای از کربلای توست حسین بهشتِ ما حرم باصفای توست حسین برات عفو به امضاى مادرت گیرد کسی که زائر صحن و سرای توست حسین به عالَمی درِ دل، بسته ام ز روز ازل مگر به روی تو! این خانه جای توست حسین به داغ مرگ عزیزان خود نمی گرییم که اشک ما همه وقف عزای توست حسین هنوز دوست به یاد تو اشک می ریزد هنوز بر لب دشمن ثنای توست حسین سلام بر تو که قاتل، کریم خواند تو را سلام بر تو که عالم گدای توست حسین سلام بر تو که حتّی سپاه دشمن هم رهین منّت و لطف و عطای توست حسین بهای خون تو را جز خدا نداند کس تو کیستی که خدا خون بهای توست حسین زیارت همه پیغمبران، زیارت حق زیارت سرِ از تن جدای توست حسین سر بریده به بالای نیزه می بیند نگاهِ دل که به گلدسته های توست حسین سر تو دفن شد امّا چهارده قرن است جهان پر از تو و بانگ رَسای توست حسین تو آن صحیفهء صد پارهء ورق ورقی که زخم های تنت آیه های توست حسین... شاعر:استاد
  آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم دل خون تر از شقايق دشتِ بلا شديم ما يادمان كه نيست ولي راستي حسين با درد غربت تو كجا آشنا شديم؟! ممنون از اينكه آمدي آقاي ما شدي ممنون از اينكه نوكر اين خانه ما شديم شكرِ خدا كه فاطمه ما را خريده است شكر خدا كه خرج بساط شما شديم غربت سراي ماست عزاخانه ي شما با گريه بر تو بود عزيز خدا شديم ما را خدا به عشق تو مي بخشد عاقبت ما عاقبت به خيرِ تو در روضه ها شديم گم می شویم تا که تو پیدایمان کنی نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی شاید دلت به حال دل ما بسوزد و فکری برای روز مبادایمان کنی ما یک برات کرب و بلا لای پوشه ایم ساکت نشسته ایم تو امضایمان کنی چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود در بین نوکرانت اگر جایمان کنی ما را هدف ز نوکری ترفیع رتبه نیست مجنون نمیشویم که لیلایمان کنی چندیست مرده ام ز انفاس قدسیت اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی حتی غزل تغزلتان را بیان نکرد باید عنایتی به غزلهایمان کنی بی جذبه ی عصا که به جایی نمیرسم یک جذبه کن که حضرت موسایمان کن 🔸شاعر: *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بیا مهدی که ما چشم انتظاریم ز بهر دیدن تو بی قراریم خدا داند امید اهل عالم کسی را در جهان جز تو نداریم گرفته محفلم بوی تو مهدی بود لطف و کرم خوی تو مهدی در این جمعه که مهمان تو هستم دو دست من بود سوی تو مهدی فروغ دیده ی طاها تویی تو گل غمدیده ی زهرا تویی تو بیا مهدی همه در انتظارند امید شیعه ی مولا تویی تو *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
اول ماه ربیع است ولی غم دارد غم و اندوه فراوان غم اعظم دارد بوی دود از در یک خانه بلند است ای وای مادری پشت در خانه قد خم دارد لشکر کفر به نیّات بدی آمده اند در این خانه که در خود دم ماتم دارد مجتبیایی نشدی تا که بدانی چه شده جگری پاره از آن سیلی محکم دارد دو سه روزیست پیمبر شده مهمان خدا فاطمه با در و مسمار مُحرم دارد گل یاسی که به ضرب لگدی پرپر شد محسن گشته شهیدش به لبش دم دارد در بشکسته ی خانه سپر فاطمه شد نذر قربانی حیدر پسر فاطمه شد محمد حبیب زاده *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نامحرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
چشم کویر لایق دریا نمی شود دنیایمان بدون تو زیبا نمی شود آقا ببین که غصه و درد نبودنت درجام صبرِ منتظرت جا نمی‌شود دنیا پر از تهاجم و بیداد و فتنه است دردی چنین که بی تو مداوا نمی‌شود حتی اگر شده یکروز قبل از آن "یومُ الوعید" بی تو که برپا نمیشود دلخوش به یک نگاه پر از مهر و رأفتم چشمم بدون روی تو بینا نمی شود رویای صبح صادق و فجر سپید وصل جز در شب وصالِ تو معنا نمی شود تکلیف قلب خسته مجنون بگو که چیست؟ شوریده بهر او دل لیلا نمی شود؟ گمگشته ی دیار غریبی و بی کسی جز با نگاه مهر تو پیدا نمی شود عشق تو از تمام جهان بس بُود مرا همراه و هم نوای تو، تنها نمی شود دیگر چگونه وصل تو را آرزو کنم گل زخمه های عشق که حاشا نمی شود "بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود" شاعر: *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
نگاهم کن! نمی خواهم به حالِ زار برگردم به آن ایام ِ نفْس-آلودۂ تبدار برگردم رسیدم سربه زیر آقا مریض احوالم و لطفا مداوایم کن و راضی نشو بیمار برگردم به غیر از تو؛ من از هر که بگویی پشتِ پا خوردم تو کاری کن به یک آرامش ِ سرشار برگردم تمام عمر سربارت شدم! امروز می خواهم؛ شبیه مهزیارت در لباس ِ یار برگردم تو برمیگردی از غیبت اگر من از گناهانم به سمتِ خیمه ات با حالِ استغفار برگردم «بنفسي أنتْ» یعنی نفْس ِ بیداری که از لطفش؛ اگر وقت سحر غافل شدم، افطار برگردم نبینم ردّ اشکت گوشۂ پرونده ام باشد... اگر که حال و روزم میدهد آزار... برگردم... به چشمانت تعهّد داده ام پایِ دعای عهد که بیش از پیش با اخلاص، پایِ کار برگردم خودت یادم بده چشم انتظاری را و بعد از این حواست بیشتر باشد به من... نگذار برگردم! *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
۹ از نسل آل طاها،دوم حسن تویی تو مولای من اسیر،رنج و محن تویی تو سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ داری ز حق امامت،شیرین بود کلامت باشد گل ولایت،بر جان ما پیامت سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ در بین خلق عالم،تو بی قرینه هستی در سامرا اماما،شهید کینه هستی سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ از حق خود اماما،بودی همیشه محروم گشتی به دست دشمن،با زهر کینه مسموم سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ رنج و غم زیادی،به دوش خود کشیدی به دست دشمن دین،در سامرا شهیدی سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ از ظلم و کین دشمن،خون شد دلت حسن جان زهر ستم شرر زد،بر حاصلت حسن جان سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ عدوی بی حیایت،شرر زده به جانت سوزانده زهر کینه،تا مغز استخوانت سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ میوه ی قلبت آقا،گردیده بی قرارت مهدی به چشم گریان،آمده در کنارت سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ از سوز داغت آقا،سامره در عزا شد همراه مهدی تو،بزم عزا به پا شد سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳ در سوگ و ماتم تو،مهدی عزا گرفته در ماتم تو ذکر،واویلتا گرفته سامره شد قیامت مهدی سرت سلامت۳
خیلی  دلم  گرفته یا رب بده   پناهم خیلی دلم گرفته من عبد رو سیاهم خیلی دلم گرفته جانم  رسیده  بر لب تنها منم خدایا من ماندم و گناهم خیلی دلم گرفته دادی مرا تو نعمت  کُفران آن نمودم درگیر  اشک و آهم خیلی دلم گرفته شرمنده ام پشیمان حالم ببین پریشان اشکم   بود   گواهم  خیلی  دلم گرفته گفتی بیا به سویم من آمدم به کویت یارب   بده   پناهم  خیلی  دلم گرفته بار  گنه به  دوشم افسرده و خموشم بگذر  ز   اشتباهم   خیلی  دلم گرفته بنگر که  (بیقرارم) جز تو کسی ندارم جز تو کسی نخواهم خیلی دلم گرفته بیقرار اصفهانی
دلتنگ حرم اربابم: ❣﷽❣ ⬛️ ◼️ ◾️ ▪️ ( 7 ) 🍁به آیه آیه قرآن احمدی صلوات 🍁به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات 🍁به اهل بیت رسول گرامی اسلام  🍁به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات (دعای فرج) ⏺السلام علیک یا بنت رسول الله السلام علیک یا بنت فاطمه و خدیجه السلام علیک یا بنت امیرالمومنین السلام علیک یا بنت الحسین شهید یاسکینه س 🔅از لطف زهرا(س) ما گرفتار حسینیم 🔅شکر خدا گرمی بازار حسینیم (الحمدالله) 🔅هر کس که پرسید از مقام ما بگوئید 🔅با افتخارما جزو نوکرهای دربار حسینیم 🔅کاری به کار مردم دنیا نداریم (هرکس هر چی میخواد بگه بگه ما حسین داریم) 🔅کاری به کار مردم دنیا نداریم 🔅تنها در این عالم پی کار حسینیم 🔅این رفت و آمدهای ما معنیش این است 🔅دیوانۀ یک لحظه دیدار حسینیم ⬅️امروز یاد کنیم ازجگر گوشه حسین … دختر حسین سکینه سلام الله علیها … (عزیز دل ارباب… خواهر علی اصغر ع… کسی که امام حسین خیلی دوسش داشت) کسی که روز عاشورا کاری کرد امام حسین از اسبش پیاده شد… ◼️آی دلای کربلایی … روز عاشورا عزیز فاطمه دید ذوالجناح حرکت نمی کنه …نگاه کنه ببینه دخترش سکینه پاهای اسبو گرفته… ( آی آنهایی که دختر دارید مجسم کنید منظره رو وقتی می خوای سفر بری دخترت جلوتو بگیره) ⏺گفت بابا … بابا …بابا 🍁اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد 🍁بزرگی کن ببوس این دخترکوچکتر خود را بابا … 🍁ز دورادور می دیدم گلویت عمه می بوسید 🍁مگر آماده کردی بهر خنجر ،حنجر خود را (صدا زد بگو دخترم) گفت بابا باید از اسب پیاده بشی بابا بابا باهات حرف دارم (حضرت پیاده شد فرمودبگو دخترم، بگو بابا) گفت بابا باید رو زمین بشینی بابا 🔷یتیم نوازا کجا نشستن… حاجتمندا کجا نشستن… آخ مشکل دارا کجا نشستند… ◾️دخترو به دامن گرفت(بگو بابا) گفت بابا یادت میاد وقتی خبر شهادت مسلمو بهت دادن اومدی دختر مسلمو رو زانوت نشوندی بابا…آخ نوازشش کردی… دست یتیم نوازی به سرو‌ روش کشیدی… بابا … میدونم دیگه بر نمی گردی… بابا… میدونم میری یتیم میشم بابا… خواستم این لحظه آخر رو‌دامنت بشینم بابا… دست یتیم نوازیتو به سر منم بکشی بابا… 🔘 یه وقت یه جمله گفت… صدای ناله مخدرات بلند شد… صدا زد بابا ( رُدَّنٰا اِليٰ حَرَمِ جَدَّنٰا ) بابا اول مارو به مدینه برگردون بابا… (ابی عبدالله صدا زد دخترم برگرد بابا ، با این اشکات  قلب منو آتیش نزن بابا… سکینه برگشت خیمه …منتظر بود امام حسین رفت میدان ؟ نمیدونم چقدر گذشت) ⏺همین روضه ام باشه و ببینمت کربلا ⬅️یک وقت صدای ذوالجناح اومد… حضرت سکینه دوید از خیمه بیرون ، دید ذوالجناح تنها برگشته… زین اسب واژگونه …یال غرقه خونه… صدا گریه این دختر بلند شد : وا محمّداه ،واغریباه ، واحسیناه ، وا جّداه … ذوالجناح بابام چی شد ذوالجناح؟ صدا زد : «یَا جَوادَ أبِی، هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً» ای ذوالجناح وقتی بابام میدون می رفت لب تشنه بود بگو ببینم آیا به بابام آب دادند… یا با لب تشنه شهیدش کردند… ◾️امان امان …2 امان از اون لحظه ای که مظلومانه اومد گودال قتلگاه… ( ديد عمه با يک بدن بي سر و قطعه قطعه شده صحبت مي کنه … کنار یه بدنی داره گریه میکنه) صدا زد «عمتي! هذا نعش من؟» (نشناخت بدن باباش حسینو) (سوال کرد عمه جان این بدن کیه؟) 🍁این نعش کیست گوشه ی گودال عَمَّتی 🍁از چه شده ست این همه پامال عَمَّتی (عزیز دلم سکینه جان حق داری نشناسی… ) «نعش أبيک الحسين» اين بدن بابای مظلومت حسينه … یا حسین … یا حسین … قربون اسمت برم آقا جان… ⏹تا اینو شنید …خودشو انداخت رو بدن بابا… بابا… بابا… بابا تو که یتیم نواز بودی بابا… من دخترت سکینه ام… یتیمم بابا… ⏺اینقدر این نازدانه رو‌سینه بابا گریه کرد…اعتَنَقَت جَسَدَ ابیها الحسین»به قدری ناله زد که بیهوش شد، نمی دونم چه کردند که وقتی به هوش اومد صدا زد: « یا ابتا أنظر الی رووسنا المکشوفه و الی اکبادنا الملهوفه(سوخته) و الی عمتی المضروبه و الی امی المسحوبه(به هر سو می کشن)...» بدن پدر رو رها نمی کنه: « فاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْاَعْرابِ حَتِي جَرّوها عَنْ نعشِ ابیها... یه عده اوباش ریختن تو گودال یهو لحن دختر عوض شد هی صدا میزد بابا پاشو ببین دارن عمه رو میزنن بابا … ◾️ناله داری به ناله های دل سکینه خاتون سه مرتبه صدا بزن با حسین … . 🍁با عشق حسین هر که سر و کار ندارد 🍁خشکیده نهالیست ، پر و بال ندارد 🍁ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم 🍁آتش به محبان حسین کار ندارد ⏪خود امام زمان فرمود هر کس بعد از روضه جدم بر منه مهدی دعا کنه من براش دعا میکنم… خداااا … به بدن کبود شده حضرت سکینه خدایا به بدن پاره پاره امام حسین قسمت میدیم فرج امام زمان برسان…
4_5809787512381507689.mp3
3.81M
🌾🌾 🎤مداح: 🏴 خوشی باهات کرده چرا غم روضه‌م اینه تا ابدالدهر یکی ندید توو این همه شهر سوختنت و توو آتیش زهر گوشه‌ی حجره‌ای تک و تنها هی نفست شماره می‌افتاد از گوشه‌ی چشای مَهدیتون گریه مث ستاره می‌افتاد ناله‌ی بی‌اَمون، بی‌هوا می‌زدی بمیرم میون حجره دست و پا می‌زدی سرفه پیش چِشه، بچه‌ها می‌زدی شنیدم با گریه مادر و صدا می‌زدی «حسن بن علی، حسن بن علی حسن بن علی، ای غریب سامرا» دل تو از سوزِ جگر سوخت پدر نفس زد و پسر سوخت یاد لبِ خشکه‌ی ارباب عطش لبات و هی بهم دوخت روضه بخون برام از اون شاهی که نیزه‌ای توی گلو جا کرد روضه‌ای که سکینه توو گودال سفره‌ی دل برا بابا وا کرد همونی که ازم، پدرم رو گرفت با یه عده حرومی دورِ حرم رو گرفت تو نبودی به زور، معجرم رو گرفت اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت «حسن بن علی، حسن بن علی حسن بن علی، ای غریب سامرا»
مادرکودکي اورابدست موجهاى نيل ميسپارد، تابرسدبه خا نه ي فرعونِ تشنه به خونَش؛ ديگري رابرادرانش به چاه مى اندازند سرازخانه ي عزيز مصردرمي آورد! مکر زليخازندانيش مي کند اماعاقبت برتخت مينشيند! آتشي نمی سوزاندابراهيم را دريايى غرق نميکندموسى را اگرهمه عا لم قصدضرررساندن تورا داشته باشند. وخدانخواهدنميتوانند، اويگانه تکيه گاه من وتوست به "تدبيرش" اعتماد کن ، به "حکمتش" دل بسپار ، وبه سمت اوقدمي بردار، به او "توکل" کن ؛ 💕💕💕 💔
هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ درخانه بیشتر دم در میشود شلوغ مادر جلوست دور پدر میشود شلوغ این کوچه ها چقدر مگر میشود شلوغ؟ چندین نفر به زور دراین کوچه جا شدند نمرودها مزاحم پروانه ها شدند دریا خروش کرد تلاطم شروع شد دوران جاهلیت مردم شروع شد وقتش رسیده بود تهاجم شروع شد انگار کار آتش و هیزم شروع شد در پشت در زبانه ی آتش که پا گرفت دودش بلند شد همه جارا فرا گرفت دربسته بود درشکنی ایستاده بود در جنگ نور اهرمنی ایستاده بود در بین خانه ممتحنی ایستاده بود نامرد رو بروی زنی ایستاده بود فریاد میکشید ولایت گرفتنی ست با زور هم اگر شده بیعت گرفتنی ست مشغول حرف بود که با پا به در زدو صدیقه را مقابل مولا به در زد و فهمید مانده پشت در اما به در زد و همراه مادری پسرش را به در زد و گل را گلاب کرد و بدستان خار داد مسمار را به پهلوی زهرا فشار داد فضه اگر نبود به دادش که میرسید؟ چادر به روی پیکر زهرا که میکشید؟ در بین شعله بانوی این خانه را که دید محکم بصورتش زد و به سمت در دوید این پاسخ سفارش عمر رسول بود مولا به فکر حفظ حجاب بتول بود سیدپوریا هاشمی *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد نوری میان عرش معلی درست کرد با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد مارا گدای "اُم اَبیها" درست کرد ما را شبیه خلقت بی انتهای خود از خاک پای حضرت زهرا درست کرد از اشک های مادر ما آب آفرید با گریه های فاطمه دریا درست کرد از تار و پود چادر مادر نخی گرفت حَبلُ المَتین برای گداها درست کرد اصلاً دلیل خلقت دنیاست ، فاطمه نور خدا و زهره ی زهراست ، فاطمه بانوی آب و آینه ، بانوی آفتاب ای قطره های اشکِ نمازِ شبت گلاب لبخند میزنی و نبی فکر میکند این خنده ی خداست نشسته میان قاب هم کوثر خدایی و هم بَضعَةُ الرَّسول هم ذوالفقار و ذکر قیام ابوتراب رزق تمام عالم از این خانه می رسد حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب من هر نفس که بی تو کشیدم گناه بود هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب ای چادر تو ، سایه ی روی سر همه یا فاطمه ، فقط تو شدی مادر همه حق را کنار سفره ی مولا شناختیم از وصله های چادر زهرا شناختیم با قطره های اشک به کوثر رسیده ایم مادر تورا شبیه به دریا شناختیم در روضه ی تو ، "مَنْ عَرَفَ نَفْسَه" دیده ایم خود را شناختیم ، تورا تا شناختیم ما بنده ی "فَقَدْ عَرَفَ رَبَه" نیستیم با مهرِ مادریِ تو اما شناختیم زهرا چقدر زحمت مارا کشیده است تا اینکه بین روضه خدا را شناختیم مارا نوشته اند مسلمان فاطمه ایمان ماست ، بسته به ایمان فاطمه حق را علم علیست ، علمدار فاطمه ست بانوی استقامت و ایثار فاطمه ست در خانه ای که واژه ی برخواستن علیست ذکر قیام حیدر کرار فاطمه ست تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی ست تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمه ست اصلاً علی ست فاطمه و فاطمه علی ست در پشت در علی ست ، نه! انگار فاطمه است آن بانوی رشیده که از حال می رود در سجده هاش ، با تن تب دار فاطمه ست مقتل نوشته بود تورا بی هوا زدند مقتل بگو که مادر ما را چرا زدند؟ آتش به روی قامت در بود و یک نفر آری هجوم چند نفر بود و یك نفر قرآن به روی نیزه که نه ، زیر دست و پاست کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر سینه سپر نموده فدای ولی شود این هجمه ها به سمت سپر بود و یک نفر فرصت نکرده است علی را صدا کند موج بلا و اوج خطر بود و یک نفر زهرا نشسته بود به دامان خویشتن فضه گواه داغ پسر بود و یک نفر پروانه سوخت و وسط شعله ها نشست آیینه ی تمام نمای خدا شکست احمد ایرانی نسب *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*