eitaa logo
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
583 فایل
✅ در این کانال مباحث مختلف و مهم پیرامون شناخت تمدن وعالَم #غرب، تفکر و فرهنگ، علوم‌انسانی، تمدن اسلامی، معارف مهدویت و تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس فلسفۀ تاریخ و اندیشه ناب اسلامی ارائه می‌شود. @GhalbeSalimeSalman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔍 | معرفی کتابی که رهبرانقلاب از آن تجلیل کردند 👈 «حاکمیت در اسلام» 🔻کتاب «حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه»، اثر ارزشمند مرحوم آیت‌الله سیدمهدی خلخالی است که در سال ۱۳۵۹ شمسی نگارش یافته است. در این کتاب ۷۰۰ صفحه‌ای به طور مفصل و استدلالی درباره «حکومت اسلامی» و «ابعاد ولایت معصومین علیهم السّلام و نحوه‌ی انتقال آن به فقهاى جامع الشرایط» بحث شده است. 🔸 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت ارتحال این فقیه عالی‌قدر پیام تسلیتی مرقوم فرمودند که در بخشی از آن آمده است: «نوشته‌ئی متین در باب حکومت اسلامی مانند دیگر نوشتجات فقهی و اصولی از یادگارهای برجسته ایشان است.» ۱۳۹۸/۱۰/۰۲ @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
🔰 اولین سخنرانی آیت‌الله مجتبی تهرانی پس از رحلت امام 👈 شکر ولایت فقیه به اطاعت کردن اوست 🔻 این روایت از علی (علیه‌السلام) است: «شُکرُ مَن فَوقَک بِصِدقِ الوَلاء» شکر کسی که مافوق تو است به این است که راست بگویی از نظر پذیرش سرپرستی و ولایت او. 🔹️ می‌گویی خدا فوق همه [است]، بسیار خوب، شکر می‌خواهی به او بکنی، شکر او چیست؟ صدق ولاء است، پیغمبر، علی (علیه‌السلام)، ائمه‌ی طاهرین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) هر ولایتی، به اطاعت است. تا برسد به ولایت فقیه، آن هم همین است. 🔸️ دوستان من در ماه رمضان اگر یادتان باشد مکرر به شما گفتم، گفتم نعمت وجود امام را قدر بدانید! آیا ما صدق ولاء نسبت به امام داشتیم؟ در همین بحث شکر، گفتم این نعمت بزرگ است، یک مجتهد جامع‌الشرایط، از هر جهت علماً، عملاً، ابعاد گوناگون، گفتم قدرش را بدانید، خدا را شاهد می‌گیرم این دو هفته، مکرر در این فکر بودم، خدا نکند ما کفران وجود او را کردیم که از ما گرفتی. ۶۸/۳/۲۴ 🏴 انتشار بمناسبت ایام سالگرد رحلت آیت‌الله مجتبی تهرانی 📝 بخوانید👇 http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=41322
🎙 | نظریه‌ای که «راهنمای عمل» است 👈 یادداشتی از آقای مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی 🏷 بمناسبت بیانیه 🔸️ انقلاب، نیازمند «مراقبت» است و این «غفلت» است که انقلاب را به غیرخودش تبدیل می‌کند و به بیراهه می‌کشاند. استاد مطهری می‌گفت همیشه «نگاه ‌داشتن انقلاب»، از «ایجاد کردن انقلاب» دشوارتر است. 🔹️ از این رو، انقلاب‌هایی که به‌سختی محقق شدند، به‌آسانی از دست رفتند. این واقعیت تاریخی، تکلیفی سنگین بر عهده‌ی نیروهای انقلابی می‌گذارد و آن‌ها را برمی‌انگیزاند که همواره با حساسیت و جدیت، به انقلاب بنگرند و از «اصالت»‌ و «خلوص» آن دفاع کنند. و البته بیش از همه، این رسالتِ تاریخی و تعیین‌کننده، بر شانه‌ی رهبر انقلاب سنگینی می‌کند؛ اوست که باید چونان دیده‌بانی تیزبین و عاقبت‌اندیش، از سطوح و ظواهر فراتر رود و به اعماق و آینده‌ها نظر افکند و از کیان و اساس انقلاب، حراست کند. ولایت فقیه، از آن رو «ولایت‌ِ ایدئولوژیک» است که ولیّ‌فقیه باید به انقلاب و تمام اجزا و عناصر آن بنگرد و همه‌ی امور را رصد کند تا هرگونه ناهماهنگی و ناهمخوانیِ مضمونی و هویتی را علاج کند. در غیر این صورت، طولی نخواهد کشید که انقلاب، از دست خواهد رفت؛ هرچند پوسته و ظاهری بی‌خاصیّت از آن برجا بماند. 🔸️ رهبر انقلاب می‌خواهند نوعی «خودآگاهی تاریخی و انقلابی» در ما ایجاد کنند تا دریابیم که در کدام نقطه‌ی تاریخی ایستاده‌ایم و به کجا می‌رویم و چه مسئولیت‌هایی بر عهده داریم. ایشان این‌بار به‌مناسبت چهل‌سالگی انقلاب، «ارزیابی‌های راهبردی» خود را درباره‌ی گذشته‌انقلاب و «تجویزهای راهبردی» را درباره‌ی آینده‌ی آن، در اختیار ما قرار داده‌اند. 📝متن کامل یادداشت جدید را بخوانید👇 http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=41719
🔸امام خمينی(ره)، جامع شريعت و طريقت و حقيقت 🔹عده ای فكر می كنند كه اهل طريقتند و لذا كاری با شريعت و احكام دين و ظواهر شرعی ندارند. 🔹امام امت (ره) كه هم اهل شريعت بود و هم اهل طريقت، در اين زمينه سخن دلپذيری دارد و می فرمايد: آنان كه فكر می كردند يا فكر می كنند كه بدون شريعت می توانند به مقصود برسند، هيچ شاهد و دليلی ندارند; زيرا ذاتاقدس اله كه راهنماست، تنها راه كمال و سعادت را عمل به شريعت می داند. 🔹اما آنان كه می پندارند از طريق عمل به شريعت نمی توان به طريقت رسيد، آنان نيز شريعت را درست نشناخته اند و درست و صحيح به آن عمل نكرده اند و كسانی كه با سير و سلوك و شريعت و طريقت هماهنگ شدند، ولی به قيقت بارنيافتند، برای آن است كه به درستی منازل پيشين سائران و سالكان را طی نكرده اند. 🔷امام خمينی(ره) اين سخن را در تعليقه بر كتاب فصوص الحكم، در ذيل آيه شريفه 《ولو انهم اقاموا التورية والانجيل وما انزل اليهم من ربهم لاكلوا من》آورده اند. ايشان در ذيل اين كريمه می فرمايد: از اين آيه به خوبی برمی آيد كه نيل به معرفت و باطن، جز از راه ظاهر و حفظ آن ميسر نيست و كسی نمی تواند بدون رعايت ظواهر شرعی، ادعای رسيدن به باطن داشته باشد. 🔹سيدنا الاستاد امام خمينی(ره) در شرح اين آيه، هم صوفيان عوامی را كه بدون شريعت، دم از طريقت می زنند محكوم می كند و هم به متحجران و مقدس مآب هايی كه می گويند شريعت، انسان را به طريقت و حقيقت نمی رساند فرمود كه شما درست به شريعت عمل نكرده ايد وگرنه می يافتيد آنچه را كه ديگران يافته اند. 🔹امام راحل(ره) شاخصه ای دارد كه نه شريعتيان صرف دارند، نه طريقتيان محض، و نه حقيقتيان خالی از شريعت و طريقت; زيرا اهل شريعت، شريعت منهای سياست را عرضه می كنند و اهل طريقت، طريقت منهای سياست را می خواهند و اهل حقيقت، حقيقت منهای سياست را باور دارند. 🔹ايشان، علاوه بر آنكه هماهنگی ميان شريعت و طريقت و حقيقت را لازم می شمرد، هر يك از آن سه را نيز عين سياست می دانست; البته ميان سياست در شريعت و سياست در طريقت و سياست در حقيقت، تفاوت خاص خود وجود دارد. 🔹سياست، در هر يك از اين سه مرحله، مناسب با همان مرحله می باشد; زيرا خود سياست نيز از ره آوردهای وحی تشريعی الهی است و آنچه با وحی تشريعی تنزل كرده است، در قوس صعود، دارای مراحل سه گانه مزبور می باشد. 🔹در سخنرانی هايی كه به مناسبت دو عيد سعيد فطر و قربان كه از برجسته ترين و مهم ترين ايام سال می باشند اولين سخن ايشان، همان راهنمايی طريقت بود و پس از آن مساله سياست; نخست به تبيين معنای «ضيافت الله » يا شرح «مناجات شعبانيه » می پرداختند و سپس بحث از سياست را مطرح می كردند و البته تهذيب، مقدم بر ياست بود و وقتی خواص از مسؤولان يا اخص از آنان به حضور ايشان بارمی يافتند كه فكر می شد آنان اهل حقيقتند، حقيقت را با سياست هماهنگ می كردند. 🔹به دليل همين ويژگی ايشان، به اندازه سعه وجودی خويش، جهانی شد كه در همه جا حضور و ظهور پيدا كرد و همه چيز را زيرپوشش و اشراب و اشراف خود قرار داد و گاهی غرب متجاوز را به استيضاح می كشاند و زمانی شرق ملحد را به توحيد ناب فرامی خواند. 🔹آنكه نامش كاخ كرملين را به رعب می اندازد، امام خمينی(ره) است؛ آنكه قهر ولايی اش كاخ سفيد را روسياه می سازد، امام خمينی(ره) است; آنكه به طور مكرر از «مناجات شعبانيه » و «كمال انقطاع » دم می زند، امام راحل(ره) است; و آنكه در اوج عروج مناجات، از محرومين غافل نيست، امام است. 🔹او همچون ديگر حكيمان و فقيهان و عارفان، «جهانی بنشسته در گوشه ای » نشد; او جهانی شد كه می گويد اگر از فرودگاهی به فرودگاه ديگر روانه ام كنيد و در روی زمين جايی برای استقرار نداشته باشم، دست از هدف خود نمی كشم ; زيرا هدف ايشان، همان مقصد سالار شهيدان حضرت حسين بن علی بن ابی طالب(ع) می باشد و لذا همان منطق سيدالشهداء(ع) را كه فرمود: «لو لم يكن ملجا ولا ماوی، لما بايعت يزيدبن معاويه » بازگو می كند. 🔹تذكر اين نكته لازم است كه آنچه گفته شد، به معنای كم ارج بودن مقام سلف صالح نيست; زيرا حضرت امام(ره) نيز از بركات علمی و عملی عالمان وارسته گذشته بهره مند گرديد و به اين مقام منيع رسيد، ولی حضرتش، كاری كرد كه ديگران فقط از آن سخن گفته بودند و اين توفيق تنها نصيب ايشان گشت; البته شرائط محيط، رشد فرهنگی جامعه، تحول اوضاع بين الملل و مهم تر از همه، قضای الهی بر پايا دادن به دوران ستم در ايران، با گذشته تفاوت يافته بود. ♦️نقل با ذکر منبع بلامانع است. 🆔 @vasael_ir
🔸 | «مصلحت»، نوآوری امام (ره) در فقه شیعی حجت الاسلام دکتر عبد الحسین :🔻 🔹مصلحت، ملاک احکام حکومتی است و شریعت فقط مشتمل بر احکام اولیه نیست، بلکه احکام ثانویه و احکام حکومتی نیز در قلمرو شریعت جای دارند؛ بنابراین جریان احکام حکومتی و ثانویه نشانگر دین حداکثری و فقه حداکثری است و این نشانه غنای حکمتی است که در فقه شیعه تجلی نموده است. 🔹دین تنها با امور ثابت سر و کار ندارد، احکام شرعی به دو قسم ثابت و متغیر منشعب میشود و متغیر دانستن پار‌ه ای از احکام ثانویه و حکومتی، منافاتی با قدسی بودن و نقدناپذیری و حجیت ندارد. 🔹بنابراین وجود عنصر مصلحت در نظام اسلامی به معنای عرفی شدن فقه شیعه یا سکولار کردن دین، یا معنای انتقال از ساحت قدسی به ساحت عرفی و به حاشیه راندن دین از متن زندگی نیست بلکه به گستره حداکثری دین و شریعت دلالت میکند. 🔹در رویکرد عملی امام (ره) میبینیم در یک جایی مصلحت اسلام و مسلمین اقتضا کرد حکم دفاع نظامی یا مقابله با مخالفان انقلاب را صادر کرد و در جایی دیگر قطعنامه را پذیرفت؛ یعنی دیگر به مصلحت نیست که با این وضعیت جنگ ادامه پیدا کند. 🆔 @vasael_ir
رهرو رهبر.pdf
7.35M
🔸 | شخصیت، جایگاه و مکتب‌ امام خمینی از منظر امام خامنه ای🔻 🔹کتاب "ره رهرو رهبر"؛ مجموعه بیانات رهبر معظم انقلاب درباره مکتب و شخصیت حضرت امام خمینی(ره) 🆔 @vasael_ir
1_31279134.mp3
30.69M
🔹منظومه فکری امام خمینی (ره)/ بخش اول ⬅️استاد حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه گزیده بحث: ⬅️ برخی شکاک هستند مثل سوفسطائیان که روش‌شان سفسطه است. ⬅️برخی ایدئالیسم و نسبی گرا هستند و معیاری برای شناخت ندارند. 💥منطق فهم امام خمینی، رئالیست است. روش معرفتی درست، با حس(استقرا) و عقل (استدلال) است. 🌕از نظر امام معرفت دینی صحیح با روش ممکن است. تفسیر به رای، ، بدعت از موانع است. ❌گودرزی موسس گروه فرقان، تفسیر سوسیالیستی از قرآن ارائه می داد. بیست جلد! تفسیر سوسیالیستی قرآن در طول چند سال نوشت و مخالف آن را مهدور الدم می دانست. ✅منظومه فکری امام خمینی دارای هدف نظام است ۱_نظام جهان بینی/بینشی ۲_ نظام ارزشی/منشی ۳_ نظام اجتماعی/کنشی ۴_ اهداف اجتماعی. 🔹توضیحات افزون تر در ضمیمه شده، پیرامون منظومه‌فکری و مختصات اندیشه و مکتب امام خمینی ره 🆔 @vasael_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙🚨شما رهبر بشوید...‌ 🔻صدایی که تا لحظاتی دیگر می‌شنوید، برای اولین بار منتشر می‌شود؛ این فایل صوتی، حاوی سخنانی است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در یک محفل خصوصی، از دیدار محرمانه با حضرت امام خمینی در سال آخر عمر امام بیان میکنند؛ جایی که امام برای اولین بار در حضور سران قوا به ایشان میگویند «شما رهبر بشوید». متن این روایت در خلال متون، کتاب روایت رهبری منتشر شده است.‌ 🔻حضرت امام خمینی در مهرماه ۶۷، یعنی قریب به شش ماه مانده به رویدادهای فروردین ۶۸ که به عزل آیت‌الله منتظری از رهبری آینده نظام و انقلاب انجامید، در جلسه‌ای با سران قوا (آقایان خامنه‌ای، هاشمی، موسوی، موسوی اردبیلی) و حاج سید احمد خمینی، ضمن تاکید مجدد بر کنار گذاشتن آقای منتظری، رهبری آیت‌الله خامنه‌ای را پیشنهاد داده بودند.‌ 💻 @khamenei_ir
🛑مردم‌سالاری غربی یک پایه‌ی فکرىِ متقن که بشود به آن تکیه کرد، ندارد؛ اما مردم‌سالاری دینی این‌طور نیست. چون پایه‌اش پایه‌ی دینی است، لذا پاسخ روشنی دارد. در مردم‌سالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند. ای کسی که مسلمانی، چرا رأی مردم معتبر است؟ میگوید چون مسلمانم؛ چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام، رأی مردم بر اساس کرامت انسان پیش خدای متعال معتبر است. در اسلام هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست، مگر این‌که خدای متعال مشخّص کند. ما هرجا که در مسائل فراوان فقهی که به ولایت حاکم، ولایت قاضی یا به ولایت مؤمن - که انواع و اقسام ولایات وجود دارد - ارتباط پیدا میکند، شک کنیم که آیا دلیل شرعی بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل، عدم ولایت است. این منطق اسلام است. آن وقتی این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسی که ولایت را به او میدهیم - در هر مرتبه‌ای از ولایت - باید اهلیّت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند. این منطق مردم‌سالاری دینی است که بسیار مستحکم و عمیق است. یک مؤمن میتواند با اعتقاد کامل این منطق را بپذیرد و به آن عمل کند؛ جای شبهه و وسوسه ندارد. جمهوری اسلامی نظام پارلمانی را که یکی از اشکال مردم‌سالاری است و شکل خوبی هم هست، قبول کرده و پذیرفته است. این بخش از حاکمیت، یعنی قانونگذاری - غیر از قوّه‌ی مجریّه و رهبری که آنها هم به‌نحوی با انتخاب مردم صورت میگیرد - به انتخاب مستقیم مردم با همین قانونی که وجود دارد، که در قانون اساسی ما پیش‌بینی شده و قوانین عادی هم ترتیبات آن را مشخص کرده‌اند، صورت میگیرد، تا کسانی بروند و قانون بگذارند. قانون یعنی چه؟ قانون یعنی سرنوشت یک کشور؛ قانون یعنی سرنوشت انسانها در یک جامعه. چون همه متّبع هستند و مجبورند از قانون تبعیّت کنند. دولت هم باید از قانون تبعیّت کند؛ رهبر هم باید از قانون تبعیّت کند. بعضیها خیال میکنند که این «ولایت مطلقه‌ی فقیه» که در قانون اساسی آمده، معنایش این است که رهبری مطلق‌العنان است و هر کار که دلش بخواهد، میتواند بکند! معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی موبه‌مو قوانین را اجرا کند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسؤولان و دست‌اندرکاران امور بخواهند قانونی را که معتبر است موبه‌مو عمل کنند، دچار مشکل میشوند. قانون بشری همین‌طور است. قانون اساسی راه چاره‌ای را باز کرده و گفته آن‌جایی که مسؤولان امور در اجرای فلان قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه میشوند و هیچ‌کار نمیتوانند بکنند - مجلس هم این‌طور نیست که امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب کنند و به شما جواب دهند - رهبری مرجع است. زمان امام هم همین‌طور بود. بنده خودم آن‌وقت رئیس جمهور بودم و جایی که مضیقه‌هایی داشتیم، به امام نامه مینوشتیم و ایشان اجازه میدادند. بعد از امام، دولت قبلی و دولت فعلی گاهی راجع به مسائل گوناگون نامه مینویسند که در این‌جا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید که این بخش از قانون نقض شود. رهبری بررسی و دقّت میکند و اگر احساس کرد که بناگزیر باید این‌کار را بکند، آن را انجام میدهد. جاهایی هم که به‌صورت معضل مهمّ کشوری است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میشود. این معنای است، والّا رهبر، رئیس جمهور، وزرا و نمایندگان، همه در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند. متن کامل در : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=5703 بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین ۱۳۸۲/۰۹/۲۶ @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
🛑از روز اول تا امروز - بخصوص بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی - در معنای ولایت تحریف کردند؛ به‌دروغ، ولایت را چیزی غیر از آنچه که هست، معرفی کردند. گفتند ولایت معنایش این است که مردم محجورند و به سرپرست و قیم احتیاج دارند. آدمهای نام و نشان‌دار، این را صریحاً در کتابها و مطبوعاتشان نوشتند! دروغ محض، تهمت به اسلام، تهمت به ولایت! در غدیر، مسأله ولایت، به عنوان یک امر رسمی از سوی پیامبر مطرح شد و امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام به عنوان مصداق آن تعیین گردید؛ که البته تفاصیل زیادی دارد و شما آن را میدانید. و اگر کسانی هم از تفاصیل آن اطلاعی ندارند - بخصوص جوانان - بهتر این است که در نوشته‌ها و کتابهای استدلالی و علمی آن را دنبال کنند. کتابهایی هم در این زمینه نوشته شده و مفید است. مرحوم آیةاللَه شهید مطهری مقاله‌ای با عنوان «الغدیر و وحدت اسلامی» دارد. او کتاب الغدیر را - که درباره مسائل مربوط به غدیر است - یکی از محورهای وحدت اسلامی میداند که درست هم هست. ممکن است به نظر عجیب بیاید، اما واقعیت مطلب همین است. خودِ مسأله غدیر، غیر از جنبه‌ای که شیعه آن را به عنوان اعتقاد قبول کرده است - یعنی حکومت منصوب امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام از طرف پیامبر که در حدیث غدیر آشکار است - اصل مسأله ولایت هم مطرح شده است. این دیگر شیعه و سنی ندارد. اگر امروز مسلمانان جهان و ملتهای کشورهای اسلامی، شعار ولایت اسلامی سر دهند، بسیاری از راههای نرفته و گره‌های ناگشوده امت اسلامی باز خواهد شد و مشکلات کشورهای اسلامی به حل نزدیک خواهد گشت. مسأله حکومت و نظام سیاسی و حاکمیت سیاسی، یکی از دشوارترین مسائل برای کشورهاست. بعضی کشورها دچار استبداد و دیکتاتوریاند؛ بعضی دچار حکومتهای فاسدند؛ بعضی دچار حکومتهای ضعیفند؛ بعضی دچار حکومتهای دست نشانده‌اند. اگر حکومت اسلامىِ به معنای حقیقی - یعنی همان ولایت - به عنوان شعار برای مسلمانان مطرح شود، علاج ضعف را هم میکند؛ علاج اقتصاد را هم میکند؛ علاج دست‌نشاندگی را هم میکند؛ علاج دیکتاتوری را هم میکند. بنابراین، پرچم ولایت، یک پرچم اسلامی است. من از همه برادران شیعه و سنی در کشور خودمان دعوت میکنم - فعلاً آن محدوده جغرافیایی خودمان را مطرح میکنم - که به مسأله غدیر با این چشم نگاه کنند و این بخش از حدیث غدیر و مسأله غدیر را مورد توجه قرار دهند. برادران سنی ما هم مثل ما روز غدیر را عید بگیرند؛ عید ولایت. برای این که اصل تولد مسأله ولایت، اهمیتش بسیار زیاد است؛ مثل اهمیت ولایت امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام که این دیگر بین ما و برادران سنی مشترک است. بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع) ۱۳۷۹/۰۱/۰۶ متن کامل در : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3001 @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
🛑من چند سال قبل در مقایسه‌ی بین نظام جمهوری اسلامی و نظام شوروی سابق - که امریکاییها و غربیها توانستند نظام شوروی را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامی انجام بدهند - گفتم که تفاوت‌های این دو نظام، تفاوت‌هایی است که نمیتواند محکومِ یک قانون باشند. در نظام جمهوری اسلامی، اساس حرکت بر پایبندی به مبانی است. آن چیزی که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب میشود، یعنی ولایت الهی که منتقل میشود به ، مشروط است به پایبندی بر احکام الهی. آن کسی که در رتبه‌ی رهبری نشسته است، اگر نسبت به آرمان‌های اسلامی، نسبت به قوانین اسلامی از لحاظ نظری یا عملی، بیقید شود، از مشروعیت میافتد و دیگر اطاعت او بر کسی واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسی، یعنی در خود سند اصلی انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنی و کینه‌ورزىِ دشمنان انقلاب اسلامی نگاه کنید، میبینید که مهم‌ترین آماج دشمنی آنها با همین دو سه اصلی است که مربوط به این عامل تضمین‌کننده و نگهدارنده‌ی انقلاب است. لذا این انقلاب شکست‌خوردنی نیست؛ این انقلاب فرود آمدنی نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمی‌ایستد؛ چون جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی مؤمن و دینی است و دین و ایمان اسلامی در اعماق دل مردم، از همه‌ی قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معنای حقیقی کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزی که جزو ارزش‌های دینی باشد، برای مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده میکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیست‌وشش سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتی بر سر کار می‌آید که شعار اصلىِ آن، پیروی از آرمان‌های اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأی و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینه‌ورزان بین‌المللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی درباره‌ی این ملت جور دیگری فکر میکنند؛ اما ما مردم خودمان را میشناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیری خودشان را که همان جهتگیری عمیق اسلامی است، در انتخاب‌های خود و در حرکت و شعارهای خود به‌روشنی نشان میدهند. بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۳۸۵/۰۳/۱۴ متن کامل در : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3341 @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
🛑 این‌که علمای اسلام و ملت انقلابی ما و دلسوزان جامعه، این‌قدر روی مسأله‌ی ولایت فقیه عادل تکیه میکنند و امام بزرگوار ما(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه)، آن را آن‌قدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر این مسأله‌ی معنوی را از جامعه‌ی اسلامیمان سلب بکنیم - همچنان‌که آن کسانی که دلسپرده به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در باب حکومت در جامعه‌ی اسلامی، میخواستند در سالهای اول، به همان شیوه‌های غربی عمل بکنند - و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسأله‌ی حکومت و مدیریت جامعه، ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و به سمت همان فرمهای رایج دنیایی برویم، معنای جامعه‌ی اسلامی ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیین‌کننده است. شاید این حدیث را ماها بارها گفته‌ایم و شنیده‌ایم و نقل کرده‌ایم که «لاعذّبنّ کلّ رعیّة فیالاسلام اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه عزّ و جل و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها برّة تقیّة ولاعفونّ عن کلّ رعیّة فیالاسلام اطاعت اماما هادیا من اللَّه عزّ و جل و ان کانت الرّعیّة فی اعمالها ظالمة مسیئة (بحارالانوار، ج 25 ، ص 110)» حاصل، این‌که اگر دستگاه مدیریت جامعه، صالح و سالم باشد، خطاهای متن جامعه، قابل اغماض است و در مسیر جامعه، مشکلی به‌وجود نخواهد آورد. اما اگر مدیریت و رأس جامعه، از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنه‌ی مردم، نمیتواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند. یعنی تأثیر رأس قله و هرم و مجموعه‌ی مدیریت و دستگاه اداره کننده در یک جامعه، این‌قدر فوق‌العاده است. البته آقایان و بخصوص مسؤولان، این نکته را توجه داشته باشند که اگر ما بر نقش مدیریت و سرپرستی در جامعه‌ی اسلامی تکیه میکنیم و آن را تعیین‌کننده معرفی مینماییم، با یک گزینش، قضیه تمام نمیشود. این‌طور نیست که یک شخص، در رأس برگزیده بشود و شرایط لازم را داشته باشد، بعد دیگر همه چیز به خودی خود، حل خواهد شد. تأثیر مدیران بالا در سرنوشت جامعه هم تا حدود زیادی از این جهت است که مدیر برتر و بالاتر، این قدرت را دارد که دستها و ایادی چرخاننده‌ی چرخهای کشور را سالم انتخاب بکند. یعنی سلامت آنها، جزو سلامت دستگاه حکومت است. وقتی امیرالمؤمنین علىّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه الصّلاة والسّلام) در رأس حکومت قرار میگیرد، تمام شاخه‌های مدیریت در جامعه، به طرف صلاح حرکت میکند؛ به‌طوری که اگر یک گوشه از مجموعه‌ی این دستگاه مدیریت، ناسالم و ناپاک و غیرمنطبق با معیارها باشد، برای قطع و قلع و قمع آن، امیرالمؤمنین(ع) جنگِ چندین ماهه را بر خودش هموار میکند. یعنی مجموعه‌ی دستگاه مدیریت کشور، باید علوی باشد. آن دستگاهی که حکومتش به شکل ولایت است، ارتباط بین ولىّ و مردم، غیرقابل انفکاک میباشد. ولایت، یعنی سرپرستی، پیوند، ارتباط، اتصال، به‌هم‌پیچیده‌شدن دوچیز، به‌هم‌جوشیدگی و به‌هم‌پیوستگی کسانی که با یکدیگر ولایت دارند. معنا و شکل و مفهوم ولایت در جامعه و نظام اسلامی، این است. از این‌جهت، در جامعه‌ی اسلامی، کلمه‌ی ولایت به حکومت اطلاق میشود و رابطه‌ی بین ولىّ و مردم، یک رابطه‌ی ولایتی است و ارتباط و اتصال آنها، غیرقابل انفکاک میباشد و تمام اجزای این جامعه، با یکدیگر متصلند و از هم جدا نیستند. قضیه، مثل دستگاههای سلطنت، دستگاههای قدرت و کودتاچیهایی که بر یک جامعه مسلط میشوند، نیست. این، یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که توانسته ولایت اسلامی را پیاده کند. ما هنوز نتوانسته‌ایم خیلی از احکام اسلامی را به‌طور کامل تحقق ببخشیم. یک جامعه، تا به‌طور کامل اسلامی بشود، زمانِ زیادی لازم است؛ لیکن بحمداللَّه مسأله‌ی حکومت و ولایت، در جامعه‌ی اسلامی ما تحقق بخشیده شد. شکل اسلامی، علی‌رغم طرد و نفی و بغض و عناد قدرتهای جهانی، در جامعه‌ی ما پیاده شد. دشمنان اسلام، مخالفت هم کردند؛ اما بحمداللَّه روزبه‌روز در جامعه‌ی ما، ثابت‌تر و درخشانتر و ماندگارتر شده است. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۶۹/۰۴/۲۰ متن کامل در : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2335 @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
الان جامعه، جامعه‌ی آزادی است و مردم میتوانند حرف بزنند؛ حرف هم میزنند؛ راجع به ولایت فقیه -یعنی اصل و مبنا- هم حرف میزنند. شما ببینید چقدر مطلب نوشتند! اینهایی که نوشتند، همه که دفاع نکردند. آقایی برداشت کتاب نوشت، اجازه هم گرفت، چاپ هم شد و دست همه هم بود! او اصل ولایت را اصلاً منکر شد؛ اما چون جوابها دندان‌شکن بود، عقب‌نشینی کرد. نوشتند که اصلاً ولایت در حتّی معصوم هم وجود ندارد! چرا؟ چون ولایت یعنی قیمومت! قیمومت بر چه کسی است؟ بر صغیر است، بر مهجور است؛ پس مردم مهجورند! یعنی یک تحریف کاملاً حاکی از بی‌اطّلاعی و عدم اشراف به مسأله و ندانستن مسأله انجام شد؛ اما به شکل علمی آن را مطرح کردند. کسی هم معارضشان نشد؛ آن آقا هم در همین تهران زندگی میکند؛ کسی هم نپرسید چرا نوشتی!؟ آیا این جامعه آزاد نیست!؟ آیا این کشور آزاد نیست!؟ آیا این‌جا آزادی بیان و آزادی فکر نیست!؟ مگر آزادی فکر چیست؟ باید حتماً چهار نفر آدم بیایند، بدون استناد به هیچ حجّتی، به هیچ منطقی، به سه، چهار نفر فحش بدهند تا معنایش آزادی باشد!؟ این خیلی خوب است!؟ ببینید؛ این‌که من میگویم جوانان قدرت تحلیل داشته باشند، یعنی همین. مواظب باشید به دام حرفهای برف انبار نیفتید. همین‌طور یک چیزی را آدم پشت سر هم در ذهن خودش بچرخاند، این خیلی حُسنی ندارد. دنبال آن نقطه‌ی درست؛ آنی که واقعاً دل شما را راضی و ذهن شما را قانع میکند، بگردید. بله؛ ما جامعه را جامعه‌ی آزادی میدانیم. انتقاد به معنای همان «عیار سنجی» را کار بسیار خوبی میدانیم. من با آن موافقم؛ اما با تظاهر و تصارح به بدگویىِ اشخاص، هیچ موقع موافق نیستم. ۱۳۷۷/۱۲/۰۴
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی ۱۳۷۷/۱۲/۰۴ ❓✅ پرسش و پاسخ: با عرض سلام و ادب و تشکّر از این‌که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. یکی از بحثهای روز، جایگاه ولایت فقیه در جامعه‌ی مدنی و جمهوریّت است و ما شاهدیم که کتابهای زیادی در این خصوص نوشته شده است. به نظر حضرت‌عالی، آیا ولایت‌فقیه با جامعه‌ی مدنی و جمهوریّت در تعارض است؟ سؤال دیگر این است که جناب‌عالی نسبت به افراد و گروهکهایی که متناسب با اهداف سیاسی خود از جایگاه ولایت‌فقیه و صحبتهای شما سوءاستفاده میکنند، چه نظری دارید؟ تعریف جامعه‌ی مدنی چیست؟ اگر جامعه‌ی مدنی به معنای جامعه‌ی مدینةالنّبی است، قاعدتاً ولایت‌فقیه در جامعه‌ی مدینةالنّبی، در رأس همه‌ی امور است؛ چون در مدینةالنّبی، حکومت، حکومت دین است و ولایت فقیه هم به معنای ولایت و حکومتِ یک شخص نیست؛ حکومتِ یک معیار و در واقع یک شخصیت است. معیارهایی وجود دارد که این معیارها در هر جایی تحقّق یابد، این خصوصیت را میتواند پیدا کند که در جامعه به وظایفی که برای ولی فقیه معیّن شده، رسیدگی کند. به‌نظر من به این نکته باید توجّه و افتخار کرد که بر خلاف همه‌ی مقرّرات عالم در باب حکومت -که در قوانین آنها حاکمیتها یک حالت غیرقابل خدشه دارند- در نظام اسلامی، آن کسی که به‌عنوان ولی فقیه مشخص میشود، چون اساساً مسؤولیت او مبتنی بر معیارهاست، چنانچه این معیارها را از دست داد، به خودی خود ساقط میشود. وظیفه‌ی مجلس خبرگان، تشخیص این قضیه است. اگر تشخیص دادند، میفهمند که بله؛ ولی فقیه ندارند. تا فهمیدند که این معیارها در این آقا نیست، میفهمند که ولی فقیه ندارند؛ باید بروند دنبال یک ولی فقیه دیگر. محتاج نیست عزلش کنند؛ خودش منعزل میشود. به نظر ما این نکته‌ی خیلی مهمّی است. جامعه‌ی مدنی تعبیری است که خیلی هم تعریف روشنی نشده و البته یک تعبیر غربی است. جامعه‌ی مدنی، درست عبارت اخری و ترجمه‌ی تحت‌الّلفظی عبارت فرنگی آن است و سابقه‌ی زیادی در فرهنگ ما ندارد. البته آنها مراد دیگری دارند که ما آن را اصلاً قبول نداریم. آن جامعه‌ی مدنی که غربیها میگویند، با معیارهای ما مطلقاً سازگار نیست و با فرهنگ ما هم سازگاری ندارد؛ لیکن جامعه‌ی مدنی به معنای جامعه‌ی مردم‌سالار، جامعه‌ای است که در آن مقرّرات و قانون حاکم است. ولایت فقیه در چنین جامعه‌ای همین جایگاه قانونی را که دارد، کاملاً میتواند داشته باشد؛ یعنی با رأی غیرمستقیم مردم انتخاب میشود، تا بودن معیارها باقی میماند و با زوال معیارها از موقعیت خود ساقط میشود. ولی فقیه در سیاستگذاری نقش اصلی را دارد؛ در اجرا مطلقاً دخالتی نمیکند؛ و سایر چیزهایی که در قانون اساسی ذکر شده است. استحاله‌ی دستاوردهای انقلاب اسلامی و اهداف حضرت امام، جزو هدفهای اصلی استکبار جهانی در بیست سال گذشته بوده است. البته به نظر ما در بعضی از جاها هم موفّق بوده؛ از جمله این‌که بعضیها که خودشان را از سردمداران و انقلابیون پروپاقرص میدانستند، امروز میبینیم که در مواضعشان یک چرخش صد و هشتاد درجه‌ای پیدا شده است. مثلاً در زمینه‌ی مبارزه با امریکا، در زمینه‌ی مسائل اقتصادی، در زمینه‌ی بحث ولایت فقیه تغییر موضع داده‌اند. اینها زمانی بحث «ولایت مطلقه» را مطرح میکردند؛ اما الان در این اصول تشکیک میکنند! به نظر حضرت‌عالی -که به مسائل فکری و فرهنگی کشور و دانشگاه در قبل و بعد از انقلاب احاطه‌ی لازم را دارید- این قضیه به چه نحوی خودش را نشان داده و در این زمینه ما چه نقشی میتوانیم داشته باشیم؟ این‌که کسانی از ممشا و روش قبلی خودشان برگردند، چیزی نیست که خیلی غریب و بیسابقه باشد؛ بالاخره انسان در معرض تغییرهای گوناگونی است و عواملی هم گاهی این تغییر را زمینه‌سازی میکنند و یا سرعت میبخشند: منافع دنیوی هست، منافع شخصی هست، حبّ و بغضها هست. این کسانی که از راه درست منحرف میشوند، اگر فرض کنیم که این افراد واقعاً از آن طریق مستقیم انقلاب و معارف انقلاب و بیّنات انقلاب انحراف پیدا کرده باشند، عواملش غالباً همین چیزهاست. البته کج‌فهمیها هست، مواجه شدن با برخی از نابسامانیها هست؛ همه‌ی اینها عواملی است که تأثیر میگذارد. ما نظیر این را در خیلی از جاها هم مشاهده کرده‌ایم؛ تعجّب هم نباید بکنیم؛ از خدای متعال هم باید برای خودمان و برای دیگران بخواهیم که ما را در صراط مستقیم باقی بدارد.
این‌که شما در هر روزی بارها -حداقل ده بار- تکرار میکنید «اهدنا الصّراط المستقیم» برای چیست؟ یک بار از خدا خواستید، بس است دیگر! اما در هر دو رکعت اوّل هر نمازی شما این را تکرار میکنید: «اهدناالصّراط المستقیم». این برای آن است که صراط مستقیم راه دشوار و پُرپیچ‌وخمی است و کسانی که در این راه اشتباه بکنند، زیادند. برای خیلیها چنین چیزی پیش می‌آید؛ این است که بایستی انسان به خدا پناه ببرد. به نظر من، شما جوانان خیلی راحت‌تر میتوانید در صراط مستقیم الهی باقی بمانید؛ چون آن مطامع و آن اهوایی که در امثال ما و در سنین بالا پدید می‌آید، برای جوان کمتر است . متن کامل در : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=7571 @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر ۱۳۷۹/۱۲/۲۲ ❓✅ پرسش و پاسخ: اگر شما مثل من یک فرد عادی جامعه بودید، چه کسی و با چه خصوصیاتی را برای رهبری و مقام واجب‌الاطاعه‌ی خود انتخاب میکردید؟ من طبق قانون اساسی میگشتم و کسی را که به نظرم فقیه بود - یعنی به دین و معارف دینی آشنایی داشت - و عادل و پرهیزگار و شجاع بود و از ورود در میدانهای گوناگون واهمه نمیکرد و با مسائل کشور هم آشنا بود، به عنوان رهبر در نظر میگرفتم. البته او هم باید طبق قانون انتخاب میشد؛ چون رهبری هم طبق قانون انتخاب میشود. این‌طور نیست که ما بتوانیم هرکسی را به عنوان رهبر بیاوریم و بگوییم رهبر ما این است؛ یک نفر دیگر هم بگوید نه، رهبر ما آن است. بالاخره قانونی وجود دارد و طبق اصول قانون اساسی و مقرّراتی که هست، رهبر انتخاب میشود. نظارت بر عملکرد ولی فقیه چگونه است؟ در شرایط امروز، مجلس خبرگان سالی دو بار جلسه میگذارد و بیشتر به دادن بیانیه اکتفا میکند. آیا با این رویه، مجلس خبرگان میتواند نظارتی روی ولی فقیه داشته باشد؟ مجلس خبرگان یک هیأت تحقیقی دارد؛ مسؤول رسیدگی به کارهای رهبری، آن هیأت تحقیق است. کار آن هیأت سالی یک بار نیست؛ آنها کار خودشان را میکنند، کار رهبری هم جلوِ چشم همه است. خوشبختانه دستگاه رهبری و کارهای رهبری چیزهای پنهانی نیست؛ چون وظایف رهبری و کارکردهای او مشخّص است. آن هیأت می‌آید، تحقیق و پرس‌وجو میکند. پشت سر هیأت تحقیق، مجلس خبرگان است که این هیأت میرود به آنها گزارش میدهد. اعضای مجلس خبرگان در یکی دو روزی که جلسه دارند، بحثهای زیادی میکنند. این‌طور نیست که فقط یک بیانیه بدهند. بله؛ بیانیه‌اش در رسانه‌ها منعکس میشود؛ اما در آن‌جا بحثهای زیادی میشود و نظرات گوناگونی ابراز میگردد. بنابراین آنها کار خودشان را انجام میدهند. سالی دو بار جلسه هم برای آن مجموعه‌ی سنگین، چیز کمی نیست. جلسات مجلس خبرگان قبلاً سالی یک بار برگزار میشد، اما اخیراً چند سالی است که سالی دو مرتبه تشکیل جلسه میدهد. پشت سر مجلس خبرگان هم مردم هستند. نظارت هم باید جدّی و بدون رودربایستی باشد. این نظر خود من است و بارها هم به اعضای خبرگان و غیرخبرگان و دیگران این را گفته‌ام. من نظارت را دوست میدارم و از گریز از نظارت - اگر در کسی و در جایی باشد - به‌شدّت گله‌مندم. بر خود من هم هرچه بیشتر نظارت کنند، خوشحالترم؛ یعنی هیچ احساس نمیکنم که نظارت، برای من سنگینیای داشته باشد. بنابراین خرسندم که این نظارت انجام گیرد. البته اگر کسی نظارتی کرده باشد و چیزی بداند؛ راهش این است که به مجلس خبرگان اطّلاع دهد؛ آنها یقیناً استفاده خواهند کرد. میخواستم به طور خلاصه نظر شما را در مورد «» در دنیای معاصر و خاستگاه این تمایل و گرایش نفسانی بدانم. «نیهیلیسم» یعنی پوچ‌گرایی. پوچ‌گرایی، مقوله‌ی محکومی است. البته این مکتب جزو فرآورده‌ها و میوه‌های زندگی مادّی در غرب است؛ یعنی فقد و فقر معنویت، عمدتاً جوانها را به پوچی میکشاند و این مربوط به امروز هم نیست؛ از زمان جوانی، من این جریان را به یاد دارم. آن موقع گروهی به نام «بیتلها» بودند که زلفهایشان را به گونه‌ی مخصوصی میآراستند و میرفتند موسیقی اجرا میکردند. چندی قبل هم در یکی از مجلّات خارجی عکسهای اینها را دیدم که پیرمرد شده بودند. عدّه‌ای هم در کشورهای مجذوب و منفعل در برابر غرب - که به زبانم نمی‌آید بگویم کشورهای جهان سوم یا عقب‌افتاده؛ این تعبیرات درست نیست - دنباله‌روِ اینها میشدند. عدّه‌ای ذائقه و فکر ترجمه‌ای دارند. مردمی که چنین حالتی دارند، هر کاری که آنها بکنند، تقلید میکنند. همان زمانِ جوانی ما، تا «بیتلها» در یک کشور اروپایی ظاهر شدند، این‌جا فوراً دیدیم که عدّه‌ای از جوانها زلفهایشان را مثل آنها آرایش میکنند! این چیز بدی است؛ خاستگاه آن هم زندگی مادّی غرب و فقد معنویت است. اگر بخواهیم پوچ‌گرایی در جامعه‌ی ما نباشد، راهش این است که معنویت و انگیزه‌ها را تقویت کنیم. خوشبختانه امروز در جامعه‌ی ما همین هم وجود دارد و من به‌شدّت توصیه میکنم که نگذارید این روحیه‌ی پُرانگیزگی و این شور و هیجان و میل به آرمانها در شما اندکی کاهش پیدا کند. متن کامل در: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=7585 @KanooneQarbshenasiAndisheIslami 🔰 کانون غرب شناسی و اندیشۀ اسلامی
🛑 مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ی ولایت فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده اند مسأله ی ولایت فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. این که گاهی می شنوید تبلیغاتچی های مجذوب دشمنان این حرفها را می پراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست آموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح می کردند. عده یی سعی می کنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقه ی فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیت های ارکان مسؤول کشور نیست. مسؤولیت دستگاه های مختلف و ارکان کشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت کننده است - آن طوری که بعضی از اول انقلاب این را می خواستند و ترویج می کردند - نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه ی پیچیده و در هم تنیده ی تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین طور هم هست. این مسؤولیتِ بسیار حساس و مهم، به نوبه ی خود، هم از معیارها و ضابطه های دینی و هم از رأی و خواست مردم بهره می برد؛ یعنی ضابطه های رهبری و ولایت فقیه، طبق مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطه های دینی است؛ مثل ضابطه ی کشورهای سرمایه داری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب می کنند، اما ضوابط آنها این است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، که اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مکتب سیاسی اسلام، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطه ی معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی می آورد؛ تقوا، شجاعت می آورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تأمین می کند؛ اینها ضابطه های اصلی است برطبق مکتب سیاسی اسلام. کسی که در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یکی از این ضابطه ها از او سلب شود و فاقد یکی از این ضابطه ها شود، چنانچه همه ی مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد. رأی مردم تأثیر دارد، اما در چارچوب این ضابطه. کسی که نقش رهبری و نقش ولی فقیه را بر عهده گرفته، اگر ضابطه ی علم یا ضابطه ی تقوا یا ضابطه ی درایت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحیت می افتد و نمی تواند این مسؤولیت را ادامه دهد. از طرف دیگر کسی که دارای این ضوابط است و با رأی مردم که به وسیله ی مجلس خبرگان تحقق پیدا می کند - یعنی متصل به آراء و خواست مردم - انتخاب می شود، نمی تواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابراین مردم باید از من بپذیرند. «باید» نداریم. مردم هستند که انتخاب می کنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببینید چقدر شیوا و زیبا ضوابط دینی و اراده ی مردم ترکیب یافته است؛ آن هم در حساس ترین مرکزی که در مدیریت نظام وجود دارد. امام این را آورد. بدیهی است که دشمنان امام خمینی و دشمنان مکتب سیاسی او از این نقش خوششان نمی آید؛ لذا او را آماج حملات قرار می دهند. در رأس اینها کسانی هستند که به برکت امام بزرگوار ما و مکتب سیاسی او، دستشان از غارت منابع مادی و معنوی این کشور کوتاه شده است. آنها جلودارند، یک عده هم دنبالشان حرکت می کنند. بعضی می فهمند چه کار می کنند، بعضی هم نمی فهمند چه کار می کنند. بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۳۸۳/۰۳/۱۴ متن کامل در : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3233 @KanooneQarbshenasiAndisheIslami