eitaa logo
کانون شهدا
132 دنبال‌کننده
535 عکس
512 ویدیو
2 فایل
«در این کانال پــیام و مــــرام و مــــقام کسانی بیان می شود که جانشان را فدای هدفشان کردند... » 🔶کانون شهدا بسیج دانشجویی علوم پزشکی کاشان🇮🇷 🎥 aparat.com/Arman_kaums 🔺https://t.me/Arman_Kaums 🔹 https://ble.ir/Arman_kaums 🔸 eitaa.com/Arman_kaums
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون شهدا
13.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 🔶 ماجرای‌کمترشنیده‌شده‌ترورآیت‌الله‌خامنه‌ای 🔹مصاحبه آیت الله خامنه ای : احساس کردم دارم می میرم و درحال رفتنم یهو به ذهنم اومد که من حالا دارم میرم عالم آخرت چی دارم با خودم مثل یه پر کاهی بین زمین و آسمان، دیدم اصلا به هیچ جا وصل نیستم.... دلـــــم شکست💔 به پروردگار گفتم، پروردگارا من دارم میام پیش تو.... ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
🌷 📷 عکسی کمتر دیده شده از شهید جوانمرد قصاب 🔹️متروی تهران ایستگاهی دارد به نام 🔹️این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود. 🔹️می‌ گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!! 🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. 🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» 🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ 🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.» 🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید. ⚘ ''شهید عبدالحسین کیانی'' همان '''' است!⚘ ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
11.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۲ روز دیگر تا هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللهِ فَأَتَاهُمُ اللهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ ـــــــــــــــ «کفّار از اهل کتاب» خدا آن كسى است كه كفّار از اهل كتاب را در اوّلين برخورد از خانه‏هايشان بيرون كرد. شما گمان نمى‏كرديد كه آنها خارج گردند و آنها هم گمان نمى‏كردند كه برج و باروهاى محكمشان آنها را از (قدرت) پروردگار حفظ نكند. پس (قدرت) خدا از جائى كه گمان نمى‏كردند، به سوى آنها رفت و در دلهايشان رعب و ترس انداخت. با دستهاى خودشان و دستهاى مؤمنين خانه‏هايشان را خراب كردند. پس عبرت بگيريد، اى صاحبان بصيرت. (سورة الحشر، آیه ۲) 👈🏻داستان از این قراره یهودی ها بنی نضیر فکر میکردند خیلی خبر بهشونه مولا که در خیبر رو کند اون غول رو هم کشتند از ترس خودشون خودشون رو نابود کردند
جمعی از خانواده‌های شهدا با رهبر انقلاب دیدار کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطاب به اهل هنـــــــر و اهل رســــــانه اهل هنـــــــــر به پا خـــیزید کتاب، کلیپ، فیلم و... بسم الله ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم مادر امام باقر (ع) هم پدر ایشان امام سجاد(ع) و هم خود ایشان در کربلا حضور داشتند.... 🔸اســتاد عــالی (ع) ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
کانون شهدا
#همسفرانه❤ داستان آشنایی شهید محسن حججی و همسرش #قسمت_هفتم یک روز پس از عقد مان من را برد گلزارشهدا
داستان آشنایی شهید محسن حججی و همسرش شیفت کارخانه بود نتوانست بیاید دعای عرفه بامادرم رفتیم گلزار شهدای نجف آباد، شانسی نشستم سر یکی از قبر ها، جا خوردم! اول که خوندم شهید «محسن حججی» بعدش که دقت کردم دیدم نوشته شهید «محسن حجتی» زدم زیر گریه نکنه یه روزی... شب کشاندمش گلزار شهدا تا اونجا گریه میکردم محسنم می خندید می گفت حالا خوبه این قبر داره از کجا معلوم شاید من قبرم نداشته باشم! با این حرفش خیلی به هم ریختم بهم گفت «بیا بریم پیش حاج احمد» شبانه با موتور راه افتادیم سمت گلستان شهدای اصفهان پشت یقه اش خیس از اشک شد از بس که گریه کردم می گفتم «اگه تو نباشی من چی کار کنم» می خندید! شهادت کجا بود حالا!؟ الان کارخونه نمی ذاره نمازم رو اول وقت بخونم! اون موقع می ترسی شهید شم؟! سر این موضوع خیلی با مدیر کارخونه درگیر بود یه بارم از سر کار برگشت گفت دیگه نمی خوام برم کارخونه «قید آن کار را زد» کار دیگری هم زیر سر نداشت! یکی از رفقاش توی یه شیرینی پزی کار میکرد با صاحب کارش صحبت کرد و رفت اونجا. وقت خالی اش را هم می رفت «کتاب شهر» بهش پیشنهاد دادم: «محسن! نمی خوای بری سپاه!؟» (محمد علی جعفری) ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
💚 سحرها وقتی برای نماز آماده می شدیم و به کنار تانکرها می آمدیم، صدای جانسوزی از اطراف محوطه گردان به گوش می رسید؛ ناله های نیمه شب دلنوازی که از حنجره عاشقی بی قرار بر می خاست. یک نوجوان شانزده ساله با چهره استوار و مصمّم که حکایت از روحی بلند داشت. بعد از شهادتش در جزیره امّ الرصاص، نوشته ای از برنامه های روزانه اش به دستم رسید: ۱. تمام مواظبت بر ادای واجبات و ترک محرّمات با کمال دقّت؛ ۲. کمال مراقبت در همه روز؛ ۳. محاسبه هنگام خواب؛ ۴. تدارک وتنبیه و مجازات؛ ۵. ساعتی خلوت با خدا یا گریه و زاری و خضوع و خشوع؛ ۶. چون از ذکر خسته شدی، سر به گریبان فکر فرو بری؛ ۷. هفتاد مرتبه استغفار صباحا و مساءً؛ ۸. هر شب و عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر؛ ۹. مواظبت بر تهجّد و برخواستن لیل و قرائت قرآن تا طلوع آفتاب؛ ۱٠. تمام مواظبت بر دوام توجّه به حضرت حجّت علیه السلام و بعد از هر نماز دعای غیبت، سه مرتبه توحید و دعای فرج؛ ۱۱.تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بعد از هر نماز واجب و قرائت آیة الکرسی قبل از خواب؛ ۱۲. سجده شکر بعد از بیداری از خواب و خواندن آیات آخر سوره آل عمران با توجه در معنا؛ ۱۳. دعای صحیفه بعد از نماز واجب ترک نشود. صلواتی هدیه به او بفرستید. ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada