eitaa logo
اقیانوس
132 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
526 ویدیو
14 فایل
دنیا‌دریاست🌊 و‌در‌دل‌این‌دریا‌ی‌عمیق ما‌ماهی‌های‌تشنه‌لب‌مشتاق‌آنیم‌که به‌ساحل‌امن‌تو‌برسیم✨ ما‌به‌گرمای‌ساحلت‌راضی‌تریم‌تا خنکای‌آب‌دنیا... ای‌حضرت‌ #اقیانوس
مشاهده در ایتا
دانلود
نمک سفره ی ما از مادر است... این همه شور و سرور ما از مادر است... کهکشان نخی از بند نعلین علیست... شافع روز وانفسای روز جزا مادر است @kran_be_kran
.... استاد پناهیان: 🔻چرا مردم مدینه فاطمه(س) را یاری نکردند؟ ➖ یکی از زشت‌ترین انواع ترس‌ها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطه‌گران به‌کار می‌گیرند. ➖ مردم کوفه از سرِ چه ترسی امام‌حسین(ع) را یاری نکردند؟ ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکه‌تکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟ آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکه‌تکه می‌کند؟ ➖ وقتی امام‌حسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک می‌کرد، کشته می‌شد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک می‌کرد، کشته نمی‌شد. کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند. ➖ در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانت‌کارانه بود. ➖ یک جوّ روانی سنگین علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچ‌کسی به ایشان کمک نمی‌کرد. حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند! @kran_be_kran
••• لگدی خـورد به در، در که نه،دیـوار شـکسـت خانه لرزیدوتــمام تـنِ تــــــب دار شــکـســت ســــمــت دیــوار و در آنقدر هـجـوم آوردنــد عاقــبــت پــهـلــوی آن مـادر‌ بیـمار‌ شـکـست... @kran_be_kran
...... مجموعه زیبا و دلنشین....💔 و روایت جذاب از زبان ....... بیایید به پای قصه ی چوب بنشینیم..... این مجموعه در کانال های دیگر نیز نشر داده می شود.... @kran_be_kran 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🚩🏴🚩🏴🚩🏴 قسمتی از روایت فضه خاتون از آخرین لحظات عمر فاطمه زهرا(س): 🔻پس اميرالمؤمنين(ع) شتابان آمد و به خدمت فاطمه زهرا(س) رسيد، ولى ناگهان ديد كه حضرتش بر رختخوابى كه از پارچه قُباطى مصر بود دراز كشيده، به طرف راست و چپ پيچ می‌خورد. على(ع) عباى خود را از دوش و عمامه‌اش را ازسر برداشت و دگمه‌هاى [پيراهن‏] را گشود، و جلو آمد و سر آن حضرت را گرفت و در دامن خود گذاشت و صدا كرد: اى زهرا! ولى حضرت پاسخ نداد؛ صدا كرد: اى دختر محمد مصطفى‏(ص)! ولى باز حضرت پاسخ نداد؛ صدا كرد: اى دختر كسى كه زكات را در گوشه عباى خود حمل كرد و به نيازمندان بذل نمود! ولى باز حضرت پاسخ نداد؛ صدا كرد: اى دختر كسى كه در آسمان دو ركعت دو ركعت امام جماعتِ ملائكه شد و نمازگزارد، ولى باز پاسخ نداد؛ صدا كرد: اى فاطمه! با من سخن بگو! من پسر عمويت‏ على بن ابیطالب هستم! ▪️فضّه می‌گويد: حضرت زهرا(ع) چشم باز كرد و به اميرالمؤمنين(ع) نگاه كرد، و [فاطمه زهرا(س)] گریست و [علی(ع)] گریست. ▪️سپس حضرتش اين اشعار را سرود و فرمود: إِبْكِنى إِنْ بَكَيْتَ يا خَيْرَ هادی وَاسْبُلِ الدَّمْعَ، فَهْوَ يَوْمُ الْفِراقِ‏ يا قَرينَ الْبَتُولِ، أُوصيِكَ بِالنَّسْلِ‏ فَقَدْ أَصْبحا حليفَ اشْتِياقٍ‏ إِبْكِنى وَابْكِ لِلْيَتامى‏ وَلا تَنْ سَ قَتيلَ الْعِدى‏ بِطَفِّ الْعِراقِ‏ فارَقُوا فَأَصْبَحُوا يَتامى‏ حَيارىی يُحْلَفُ اللَّهَ فَهْوَ يَوْمُ الْفِراق‏ 🔺اگر خواستى گريه كنى، بر من گريه كن اى بهترين هدايتگر، و اشك بريز، كه اين روز، روز جدايى است. اى همدم بتول [و شوهر فاطمه(س)]، تو را سفارش می‌كنم به فرزندانم، زيرا آن دو [امام حسن و حسين عليهما السلام‏] در اشتياق به من هم‌سوگند هستند. بر من و نيز بر يتيمانم گريه كن، و هرگز كسى را كه به دست دشمنان در صحراى سوزان عراق كشته می‌شود، فراموش مكن. اينان از من جدا شدند و يتيم و سرگشته گرديدند، به خدا سوگند كه اين روز، روز فراق و جدايى است... (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۴۳، ص ۱۷۸) و علی ع.... اول مظلوم است 💔🥀💔🥀💔🥀💔🥀💔🥀💔🥀 @kran_be_kran
[@HajMahmoud_Karimi1_773289584.mp3
زمان: حجم: 7.63M
بعد از تو ..... آرام جانم.....💔 همسر تو غریب تر از هر غریبه ای شد... مردم این شهر..... تفریحشان شده است.... خندیدن به گریه های من ..... 🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴 @kran_be_kran
...... مجموعه زیبا و دلنشین....💔 و روایت جذاب از زبان ....... بیایید به پای قصه ی چوب بنشینیم..... این مجموعه در کانال های دیگر نیز نشر داده می شود.... @kran_be_kran 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
◾️تو ماشین که نشستم گفتم ببخشید عزیز میشه ضبط و خاموش کنی؟ گفت حاجی بخدا مجازه چیز بدی هم نمیخونه... گفتم میدونم... ولی عزادارم! گفت شرمنده و ضبط و خاموش کرد... ▪️گفت : تسلیت میگم اقوام نزدیک؟ گفتم : بله ، مادرم از دنیا رفته.... گفت : واقعا متاسفم ، داغ مادر خیلی بده ، منم تو سن بیست و پنج سالگی مادرم و از دست دادم ، درک میکنم. البته مادرم مریض بود و زجر میکشید بنده ی خدا راحت شد. ◾️بعد پرسید مادر شما هم مریض بودن؟ گفتم : نه ، مجروح بود... پرسید یعنی چی؟ گفتم یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد کتکش زدن. گفت جدا؟ شما هیچکاری نکردین؟ گفتم ما نبودیم ، و گرنه میدونستیم چیکار کنیم... گفت خدا لعنتشون کنه یعنی اینقد ضربات شدید بود؟ گفتم آره ، مادرم سه ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت.... گفت حاجی ببخشیدا عجب آدمای بی ناموسی بودن! من خودم همه غلطی میکنم ؛ گاهی عرق هم میخورم ولی پای ناموس که وسط باشه رگ غیرتم نمیزاره دست از پا خطا کنم... ▪️بغضم گرفت...تو دلم گفتم کاش چند تا جوون عرق خور مثل تو بودن مدینه... نمیذاشتن به ناموس علی جسارت بشه... ◾️سکوتم و که دید گفت ظاهرا ناراحتتون کردم گفتم نه خواهش میکنم ، واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه جوون باشه... گفت آخی جوون بودن؟ گفتم آره ، فقط هجده ساله بود... پرسید گرفتی مارو حاجی؟ شما که خودت بیشتر از هیجده سالته چطور مادرتون.... ▪️حرفش و قطع کردم و گفتم مادر شما هم هست... این هجده ساله مادر همه ی ما شیعه ها ، حضرت زهراست... مکث کرد و با تعجب نگام کرد و بعد خیره شد به جاده.... گفت آها ببخشید تازه متوجه شدم...نمیدونستم اینجور احساس نزدیک بودن بین آدما به حضرت فاطمه هم وجود داره... ◾️راستی حاجی یه سی دی مداحی هم دارم البته برا محرمه ولی خب اگه دوس دارین بذارم.... جواب ندادم ، داشبورد و وا کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط...نوای آشنایی بود... ... من بودم و راننده و صدای بلند سید جواد و نگاه خیسم به اطراف... 🥀🏴🥀🏴🥀🏴 @kran_be_kran