eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
16.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
36 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید 🎥⭕️ هدیه معنادار به مردم کشورهای مختلف در جام جهانی قطر و واکنش آنها… 🔻 @seyyedoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻 🌤صبح ها را به سلامی به تو پیوند زنم... ✨ای سر آغازترین روز خدا صبح بخیر... ✨به امیدی که جوابی ز شما می آید... ✨گفتم از دور سلامی به شما، صبح بخیر... @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
السَّلامُ عَلَيْكَ یَا تالي کِتابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَه و چه خوش روزی که غرق در تلاوتت گردیم ...
⚠️ راز هایت را به دو نفر بگو ... و در تنگنا به دو چیز تکیه کن... و در دنیا مراقب دو چیز باش... و از دو چیز نترس که به دست خداست... و و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن.. یا رَفیقَ من لا رَفیقَ لَه تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش...
روزچهارشنبہ‌مجروح‌شدنش‌آخرین‌ ڪلاس‌حوزه‌روباهم‌بودیم... ڪلاس‌ڪہ‌تموم‌شد‌سریع‌وسایلشو جمع‌ڪرد‌که‌بره؛ گفتیم‌آرمان‌ڪجا‌میری؟ گفت‌امشب‌آماده‌باش‌هستیم‌:) گفتم‌آرمان‌نرو💔'! گفت‌نہ‌!باید‌برم.. بہ‌شوخۍ‌گفتیم:آرمان‌میرۍ‌شهید‌ میشی‌ها!باخندھ‌گفت این‌وصلہ‌ها‌بہ‌ما‌نمیچسبه:) گفتیم‌بیاعڪس‌بگیریم‌‌‌شھیدشدی‌ میگذاریم‌پروفایلمون نیومد‌؛هرکاری‌ڪردیم‌نیومد:)💔🖐🏼'!
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت53 گذر از طوفان✨ کفش هام رو پوشیدم و زیر انداز رو جمع کردم وگو
گذر از طوفان✨ بعد از سلام و احوال پرسی با بابای پریسا و برادرش مشغول نگاه کردن به بیرون شدم با ترانه گفتن پریسا مجبورم شدم سرم رو بچرخونم نگاهش کنم _جانم؟ _حواست کجاست بابا داره باهات حرف میزنه شرمنده لبم روبه دندون گرفتم _ببخشید متوجه نشد _خواهش میکنم دخترم حال حاجی چطوره؟ _خداروشکر خیلی بهتره _الحمدالله چندشب پیش که اومدیم خونه تون به حاجی هم گفتم هرکاری داشتید به خودم یامحمد بگید _ممنون ازلطفتون ماکه همیشه مزاحم خانواده شما میشیم _این چه حرفیه دخترم شماهم مثل پریسای برامون حاجی خیلی حق گردن ما داره پریسا وسط حرف زدنمون پرید _داداش کنار اون دکه بالای نگهدار بستنی برامون بخر نگاه چپ چپی بهش انداختم و از چشم محمد دور نموند کنارگوش پریسا گفتم _چه وقت بستنی خوردنه میخوای دیر برسیم بهانه دست ناز بدیم _نگران نباش دیر نمیشه میخوام از دکه روزنامه بخرم _فردا میخریم _انقد ضدحال نزن دیگه سریع میره میخره ماهم میریم دکه روزنامه بخریم _موقعیتم خوب نیست خودتم میدونی _همه چی بزودی زود درست میشه قول بهت میدم بهتر حرف نزنم وگرنه الان دوباره بحث رو سمت محمد و ازدواج میکشه ماشین رو روبروی دکه وبستنی فروشی که پریسا گفت نگهداشت پریسا در ماشین باز کرد پیاده شد _چرا پیاده نمیشی؟ آروم گفتم _من چرا بیام دیگه دوتایی برید دستم رو گرفت سمت خودش کشید به چشم ابرو به بیرون اشاره کرد پیاده شدم در ماشین روبستم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
دوستان دغدغه مند 📣📣📣📣📢📢📢 از امروز دیگر غصه کشف حجابهای داخل اتومبیل را نخورید که نمی توانید درقبال آن هیچ کاری انجام دهید...🤔😉 ✅شما می توانید گزارشات کشف حجاب در اتومبیل را همراه عکس پلاک خودرو و عکس فرد کاشف حجاب در اتومبیل را با ذکر👇 ⬅️نام استان؟ ⬅️نام شهر؟ ⬅️تاریخ ؟ ⬅️آدرس مکانی که از کشف حجاب عکس گرفته شده؟ ⬅️چه ساعتی عکس گرفتید؟ به آی دی زیر ارسال کنید👇 https://eitaa.com/saleh113m با تشکر از همکاری شما یا علی مدد💪👍 فرهنگسازی حیا👇🌷❤️ 🆔@farhangsaze_haya
شـــهــیــدانـــه🌱
دوستان دغدغه مند 📣📣📣📣📢📢📢 از امروز دیگر غصه کشف حجابهای داخل اتومبیل را نخورید که نمی توانید درقبال
دوستان کاملا مستند است 👌👌👌 لطفا پیام ندید چه کسی و چگونه فرصت پاسخ ندارم فقط بدانید مستنده
در پیشنهاد به اینکه استراحت کنند و نوبت‌شان برای نگهبانی را به پاکستانی‌ها بدهند، سری به نشانه نفی تکان داد و جواب داد: نه بابا اینا به عشق ما اومدن و ایرانیا رو الگوی خودشون و پیشتاز جریان مقاومت می‌دونن حالا ما بیایم بریم پایین و این چهره رو تو ذهن‌شون مخدوش کنیم که بگن بیا یه تعارف کردیم ایرانیا رفتن راحت گرفتن خوابیدن. "شهیدامیرسیاوشی"
دنیا_به_چه_دردی_میخوره.mp3
10.08M
دنیا به چه دردی میخوره وقتی گدات حال خوشی دیگه نداره... دنیا به چه دردی میخوره وقتی حریف بغض تو گلوم نمیشه...
هدیه به 🕊🌹 اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. بهش می‌گفتم: بابا! این از تو بزرگتره ؛ یه نگاه به هیکلش بنداز ، هوس کتک داری؟ این حرفها برایش معنایی نداشت و می‌گفت: کسی که امنیتِ نوامیسِ جامعه رو به خطر می‌اندازه، باید نهی از منکر بشه
شـــهــیــدانـــه🌱
#پارت54 گذر از طوفان✨ بعد از سلام و احوال پرسی با بابای پریسا و برادرش مشغول نگاه کردن به بیرون شد
گذر از طوفان✨ پریسا روزنامه رو برداشت نگاهی به برادرش انداخت _چیز دیگه ای نمیخواید ؟ _نه داداشش دستت درد نکنه هزینه ش رو حساب کرد و سمت ماشین رفتیم پریسا بستنی ها رو از دست محمد گرفت _داداشش چرا سه تاخریدی؟ _پشت فرمان که نمیشه بستنی بخورم _عه اول بستنی رومیخوردی بعد رانندگی میکردی چرا به فکر دیر رسیدن من نیست نگاه حرصی بهش انداخت متوجه حرص خوردنم شد وخنده ش گرفت _چرا میخوای بزنی جوابش رو ندادم دستگیره در رو کشیدم ناخواسته قبل پریسا سوار ماشین شدم لبخند رضایت بخش پیروز مندانه ای زد وکنارم نشست باصدای آرومی گفت _آفرین دختر حرف گوش کن فکر کردم منتظر میشی من پشت سر داداشش بشینم دستم رومشت کردم و آروم به پهلوش زدم آخ آرومی گفت و دستم رو گرفت کنار گوشم گفت _باید بگم محمد یه روز ببرمون کافی شاپ چشم هام از شنیدن حرفش گرد شد دندون هام رو روی هم فشار دادم وعصبی گفتم _من هیچ جا نمیام خودتون دوتایی برید صدای خنده ش بلند شد وودستش روی دهنش گذاشت دوباره ضربه ای به پاش زدم وسط خندیدنش یکی از بستنی هارو به باباش داد یکی دیگه روسمت من گرفت بستنی خودش رو روی صندلی گذاشت روزنامه رو باز کرد شروع به خوندن آگهی های نیازمندی کرد یهوی دستم رو تکون داد و اسمم رو صدا زد قاشق بستنی رو از دهنم بیرون آوردم _جانم با انگشتش به یکی از نیازمندی ها اشاره کرد _این روببین همون شرکته س درسته؟ متن رو خوندم _اسمش فکر کنم همونه _پس چرا اون خانمه گفت استخدام نداریم! _نمیدونم ولش کن بعدی هارو بخون _باید فردا بریم حال اون خانمه رو بگیرم _بیخیال مگه بیکاریم این همه راه رو بریم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻 🌤صبح ها را به سلامی به تو پیوند زنم... ✨ای سر آغازترین روز خدا صبح بخیر... ✨به امیدی که جوابی ز شما می آید... ✨گفتم از دور سلامی به شما، صبح بخیر... @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
آخرین باری که مهدی به ایران اومد با هم به مشهد رفتیم بعد از اینکه زیارت کردیم تو صحن سقاخونه دیدم وایساده و می خنده به مهدی گفتم: چیه مادر، چرا می خندی؟! گفت: مادر امضای شهادتم رو از آقا علیه السلام گرفتم! 🕊🌹
دلم، به مشبک های ضریحت چه محتاج است ... 🌸
*💌 * *🌹شهـــید ابراهیم هادی:* *برای گرفتاریها با دقت تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بگویید.* ❣🍃❣🍃❣ صبحتون شهدایی
شـــهــیــدانـــه🌱
#پارت55 گذر از طوفان✨ پریسا روزنامه رو برداشت نگاهی به برادرش انداخت _چیز دیگه ای نمیخواید ؟ _نه
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ به محض اینکه محمد ماشین رو به داخل کوچه هدایت کرد از ترس و استرس اینکه ناز بانو جلوی در حیاط نباشه ضربان قلبم بالا تر رفت زیر لب شروع به صلوات فرستادن کردم پریسا متوجه استرسم شد دستم رو گرفت و آروم گفت _چرا انقد هول کردی _میترسم ناز بانو داخل کوچه باشه دوباره حرف زدن هاش شروع میشه متاسف سرش رو تکون داد _چند وقته دیگه همه این اضطراب و اذیت شدن ها تموم میشه برای اینکه حرفش رو ادامه نده سرم رو چرخوندم ناخواسته از داخل آینه با صورت محمد روبرو شدم سریع نگاه رو به بیرون دادم با توقف ماشین پای پریسا رو تکون دادم در ماشین رو باز کرد قبل از پیاده شدن تشکر وخداحافظی کردم پیاده شدم کنار گوش پریسا گفتم _خداروشکر بخیر گذشت دستت دردنکنه یهوی گونه م رو بوسید _ترسو خانم برو یه ساعت دیگه میام پیشت باهمدیگه استخدامی هارو بخونیم چند جارو پیدا کنیم لبخند پر از استرسی زدم دستم رو از توی دستش بیرون کشیدم _باشه منتظرتم بعد از حرکت کردن ماشین کلید رو از داخل کیفم بیرون آوردم در رو باز کردم و داخل رفتم چشمم به منقل وذغال های روی سکو گوشه حیاط افتاد از بساط کبابی که گذاشته شده معلومه امشب مهمون داریم اونم خانواده نازبانو، مریضی بابا خوب بهانه ای شده براش هر هفته مهمونی راه بندازه خانواده ش رو دعوت کنه آخر سرهم بگه عیادت اومدن دستگیره در هال پایین کشیدم و داخل رفتم با بابا که توی سر صدای تلوزیون روی کاناپه دراز کشیده دستش رو روی چشم هاش گذاشته بود روبرو شدم جلوتر رفتم کنترل رو برداشتم تلوزیون روخاموش کردم که صدای بابا بلند شد _ناز بانو تلوزیون رو چرا خاموش کردی _باباجون من خاموش کردم فکر کردم خوابی دستش رو از روی چشم هاش برداشت با نگاه مهربونش سلام کرد وجوابش رودادم _خسته نباشی بابا چقد دیر برگشتی _ببخشید کارمون طول کشید دیشب گفتم دیر برمیگردم _میدونم بابا ولی فکر نمیکردم دیگه انقد طول بکشه با صدای بسته شدن در هال سمت در چرخیدم ناز بانو نفس نفس زنان با پلاستیک های که پر از میوه وتنقلات بود همراه نیلو داخل اومد خرید هارو روی زمین گذاشت _وای مردم ترانه بیا اینا رو ببر داخل آشپزخونه بابا نگاه دلخوری بهش انداخت _مگه نگفتم نرو خرید سلمان بیاد میگم بره هرچی لازم دارید بخره بیاره _حاجی خودم فعلا میتونم برم خرید چرا داداشت رو زحمت بندازی خنده م گرفت وگفتم _برای عمو زحمت نیست خودش گفت هر وقت خرید داریم میخره میاره ولی هرچیزی که لازمه نه هرچیزی که توی مغازه باشه طوری که بهش برخورده بود وطلبکار بادست به خریدها اشاره کرد _همه اینا لازمه بوده که خریدم بجای اینکه بیایی کمک غر هم میزنی بشکنه این دست من که نمک نداره "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🍃خیلی وقتها در زندگی کم میاریم 🍃خسته میشیم. 👌👌👌 🌷اینم از رزق امروزتون 😍🌷
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 .
یخ دربهشت😍😍😍
. ـ ـ از سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود… ـ . . .