eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت453 گذر از طوفان✨ به کمک پریسا روی مبل داخل سالن نشستم از شدت د
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ برادر فروغی رو به روی درمانگاه ماشین رو پارک کرد به کمک پریسا پیاده شدم داخل رفتیم روی صندلی های گوشه سالن نشستیم سرم رو روی شونه پریسا گذاشتم طیب سمت پذیرش رفت چند دقیقه ای با دونفری که پشت سیستم بودن حرف زد و برگشت کنار صندلی های که نشسته بودم _این مریض بیاد بیرون نوبت ماست پریسا نگاهی به جمعیتی که توی سالن نشسته بودن انداخت _مگه اینا هم توی نوبت نیستن؟ _چرا گفتم مریضمون حالش بده قبول کردن بی نوبت بریم _دستشون درد نکنه همزمان با باز شدن در اتاق دکتر صدای خانم نورا نیکجو گفتن آقای که قسمت پذیرش بود بلند شد سرم رو از روی شونه پریسا برداشتم به کمکش بلند شدم همراه برادر فروغی سمت اتاق دکتر رفتیم چند ضربه ای به در زد با صدای بفرمایید گفتن دکتر داخل رفتیم دکتر نگاهی به هرسه تامون انداخت سلام کردیم وجواب گرفتیم پریسا صندلی روبروی دکتر رو کمی عقب کشید وکمک کرد روش بشنیم دکتر صندلی چرخ دارشو رو تکون داد وجلوتر اومد _دختر ما چرا حالشون بده؟مریض شدید؟ پریسا فوری گفت _نه آقای دکتر مریض نشده چند سال پیش معده درد داشت بعد از چند وقت امروز حالش بد شد دکتر لبخندی زد و روبه پریسا گفت _اجازه بدید از خودشون بپرسیم بهمون جواب بده پریسا سرش رو تکون داد باشه آرومی گفت دکتر دستگاه فشار سنج رو دور بازوم چسبوند شروع به کار کرد بعد از چند لحظه گفت _فشارتون خیلی پایینه چند وقت معده درد دارید؟ قبلا دکتر رفتید؟ _فکر کنم سه سالی میشه بله دکتر رفتم ولی یکسالی میشه نرفتم سرش رو متاسف تکون داد _دکتر رفتن انقد سخته که پیگیر سلامتیتون نمیشید _از دیروز تا الان نهار و شام و صبحانه چی خوردید؟ یاد تندی شام دیشب بخاطر فلفلی که خواهر ناز بانو ریخته بود افتادم _دیشب غذای که خوردم خیلی تند بود پر از فلفل بود فکرکنم برای همین حالم بد شد دکتر خودکارش رو برداشت _دفترچه داری؟ _همراهم نیست طیب سریع گفت _نسخه رو آزاد بنویسید "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
✨✨ روانشناسم بهم گفت دختر تو انقدر تحتِ فشار بودی که چیزی نزدیکه ۳ سال زمان میبره تا به حالِ عادیت برگردی البته با قرص و روان درمانی همزمان !😞 شبش باگریه اومدم تو یکی از کانالهای روانشناسی عضو شدم،۶ماه گذشته و روانشناسم انگشت بدهن مونده از سرعت خوب شدنم اونم بدونِ قرص!! کمک اینجاست👇 https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a اگه افسرده ای یا کم حرفو خجالتی هستی راه حلشو تو بیشتر از ۳۰۰تا ویس برات گذاشتیم👆👆
🔴 🔴 عزادار شد‼️ ⬛️⬛️ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ⬛️⬛️ ⬛️ معروف کشورمان ساعاتی قبل درگذشت😔 ✅شرح کامل خبر در لینک زیر👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1308491810C56d8998447 http://eitaa.com/joinchat/1308491810C56d8998447
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ سلام بر آن کسى که‌ اجابتِ دعا، در زیرِ بارگاه اوست... ♥️ @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت454 گذر از طوفان✨ برادر فروغی رو به روی درمانگاه ماشین رو پار
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ دکتر برگه ای که روش دارو هارو نوشته بود سمت طیب گرفت و گفت _فعلا این سرم و آمپول ها رو از داروخانه بگیرید براش تزریق کنیم فعلا درد معده ش آروم بشه فردا باید آندوسکوپی و آزمایش انجام بده وضعیت معده ش رو چک کنم بعد دارو براش تجویز بشه طیب نسخه رو گرفت _ممنون آقای دکتر دستتون درد نکنه پریسا جلو اومد دستم رو گرفت بلند شدم با قدم های بی حال سمت در رفتیم قبل از اینکه بیرون بریم دکتر گفت _تا شما دارو هارو تهیه میکنید دخترتون برن قسمت تزریقات روی تخت دراز بکشن هرسه تا از شنیدن حرف دکتر جا خوردیم و خنده مون گرفت سرم رو پایین انداختم طیب متوجه خندیدنم نشه پریسا که بدتر از من خنده ش گرفته بود سعی داشت بزور جلوی خندیدنش رو بگیره ولی موفق نشد بیرون رفتیم طیب به طرف تابلوی که نوشته بود تزریقات اشاره کرد وگفت _خانم خجسته برید اونجا برم دارو هارو بگیرم میام _باشه چشم بعد از رفتن طیب پریسا تا جلوی در تزیقات با صدای بلند خندید _وای ترانه دکتر چه حرفی زد فروغی هنگ کرد بعدش خنده ش گرفت لبخند بی حالی زدم _بیچاره سنش انقد بالا نیست دختر همسن ما داشته باشه _آره ولی صورت توهم خیلی بچه تر نشون میده برای همین دکتر اینطور حرفی زد پریسا کفش هام رو از پام بیرون آورد کمکم کرد روی تخت دراز بکشم پرده کنار تخت رو کشید و به شوخی گفت _بابا طیب دیر نکرده؟ با درد خنده صدا داری کردم _پریسا خدا بگم چکارت کنه اینطوری نگو یهویی پیشش بگی ناراحت میشه _دلشم بخواد یه دختر ماه مثل تو رو داشته باشه با صدای زنگ گوشیش حرفش رو قطع کرد گوشی رو از جیبش بیرون آورد _داداش محمده برم بیرون حرف بزنم متوجه نشه درمانگاهیم نگران نشه _باشه برو باقدم های بلند بیرون رفتم دستم رو روی چشم هام گذاشتم و چشم هام رو بستم صدای خانم ببخشید مریض ما کجاست گفتن طاها باعث شد چشم هام رو باز کنم باتعجب سرم رو چرخوندم با صورت نگرانش روبرو شدم عه چرا اومده "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
نذار خواهر شوهر و مادر شوهرت بفهمن تو این کانال عضوی😬 یواشکی کارتوبکن😜 به زندگیت ی رنگ دیگه بده😋 اینجا میگه چه جوری آشپزی کنی که همه فامیل به بهبه و چهچه و تعریف و تمجید بیوفتن😉👇🏻 شوهرت انگشتاشم میخوره😋☝️ https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
چند روز پیش رفتم خونه‌ی دوستم از زیبایی دکوراسیونش نمیتونستم نگاه از خونه‌ش بردارم با گل های طبیعی یه جوری خونش رو تزیین کرده بود که فکر میکردم‌تو بهشتم💐 طاقت نیاوردم و ازش پرسیدم‌ آدرس این کانال رو بهم داد😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3772711076C9933cb4d43
هر جای دنیا که فریاد مظلومی را بشنوم برای کمک خواهم رفت 🕊🌹
نذار خواهر شوهر و مادر شوهرت بفهمن تو این کانال عضوی😬 یواشکی کارتوبکن😜 به زندگیت ی رنگ دیگه بده😋 اینجا میگه چه جوری آشپزی کنی که همه فامیل به بهبه و چهچه و تعریف و تمجید بیوفتن😉👇🏻 شوهرت انگشتاشم میخوره😋☝️ https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
چند روز پیش رفتم خونه‌ی دوستم از زیبایی دکوراسیونش نمیتونستم نگاه از خونه‌ش بردارم با گل های طبیعی یه جوری خونش رو تزیین کرده بود که فکر میکردم‌تو بهشتم💐 طاقت نیاوردم و ازش پرسیدم‌ آدرس این کانال رو بهم داد😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3772711076C9933cb4d43
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت455 گذر از طوفان✨ دکتر برگه ای که روش دارو هارو نوشته بود سمت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ فروغی با اشاره پرستاری که قسمت تزریقات بود سمت تختی که دراز کشیده بودم اومد پرده رو کنار زد نگران جلو اومد دستش کنار تخت گذاشت به چشم هام خیره شد _سلام نگاهی به جلوی در ورودی انداختم متوجه اضطرابم شد _خانم خجسته بیرونه،بهتری؟ _سلام بدنیستم _دکتر چی گفت؟ _فعلا مسکن نوشته گفت آزمایش و اندوسکوپی باید انجام بدم _فردا میبرمت پیش یه متخصص _ممنون ،داروهای قبلیم رو میخورم خوب میشم _نه فردا اول آزمایش و آندوسکوپیت رو انجام میدی بعد میریم پیش دکتر _آخه لازم نیست _تشخیص لازم بودن یا نبودن دکتر میده که گفته لازمه نفس کلافه ای کشیدم باز گیر دادنش شروع شد _فردا خودم میرم ابروهاشو بالا انداخت _با این حالت تنها کجا بری؟ _تنها نمیرم با خانم خجسته میرم _نه خودم میبرمت پریسا با ترانه ترانه گفتنش داخل اومد از دیدن فروغی جاخورد و با تعجب گفت _ شماهم اومدید _سلام بله _ببخشید سلام پریسا نگاهش رو به من داد _پرستار داره سرم و آمپولاتو آماده میکنه _مگه چند تا آمپول نوشته؟ _نشمردم ولی زیاد بودن صبرکن برم دوباره نگاه کنم بعد رفتن پریسا آروم فروغی رو صدا زدم _آقای فروغی؟ _جانم؟ از جوابش چشم هام گرد شد _چی میخواستی بگی؟ اخم کردم و ناراحت گفتم _اصلا حواستون به رفتارتون نیست _مگه چکار کردم؟ _چرا میگید جانم؟ از حرفم خنده ش گرفت _مگه کسی اینجاست؟ _شاید پریسا شنیده باشه نوچی کرد _حق با شماست _پرستار اومد برید بیرون _باشه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
_گل‌باقالی، اونجا وایسنتا به من ذل بزن. یه چاقو بردار جلدی بشین پیاز ها رو پوست بگیر برای من‌که به زور از آقاجان جدا شدم پیاز پوست کندن توی این لحظه بهترین کاره. به بهانه‌ی بوی پیاز میتونم تا دلم میخواد گریه کنم با بغض اولین پیاز رو برداشتم که در باز شد و زنی میانسال جدی اما با صورتی مهربون وارد شد. همه به احترامش ایستادن و نگاهی بهش انداختم و فوری ایستادم. با اخم رو به خاور گفت: _کی گفت این رو به کار بکشید؟ خاور هول شد و دستش رو با گوشه‌ی چادرش که دور کمرش گره زده بود پاک کرد _ببخشید. مونس آوردش اینجا فکر کردم برای کمک اومده! خونسرد نگاهم کرد _مونس غلط کرد. https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
_گل‌باقالی، اونجا وایسنتا به من ذل بزن. یه چاقو بردار جلدی بشین پیاز ها رو پوست بگیر برای من‌که به ز
خان یه دختری رو به اجبار میاره عمارتش که باهاش ازدواج کنه. اهل خونه از همه جا بی خبر مبرنش مطبخ کار کنه😱 متفاوت با هر رمانی که تا الان خوندید😍
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت456 گذر از طوفان✨ فروغی با اشاره پرستاری که قسمت تزریقات بود سم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ پرستار سوزن سرم رو از دستم بیرون کشید و لبخندی زد _بهترشدی؟ _بله دستتون دردنکنه _خواهش میکنم _فردا صبح اگر خواستی بری آندوسکوپی صبحانه نخور اگرم ظهر خواستی بری نهار نخور لبخند بی جونی زدم و سرم رو تکون دادم از تخت پایین رفتم کفش هام رو پوشیدم پریسا با یه پلاستیک که چند تا آب میوه داخلش بود سمتم اومد یکی از آب میوه هارو بیرون آورد بازش کرد جلوی صورتم گرفت _اینو بخور بریم دستم رو دراز کردم و ازش گرفتم _ممنون چرا زحمت افتادی خنده صدا داری کرد _من نخریدم جناب فروغی رفته خریده ترانه فکر کنم ترسیده حالت بد شده خانواده ت بیان شاکی بشن کمی از آب میوه رو خوردم هرچی بهش میگم عادی رفتار کن ولی انگار نه انگار خوبه باز پریسا فکر کرده فروغی ترسیده ازشون شکایت بشه به طرف سطل زباله رفتم پریسا نگاهی به دستم انداخت _آب میوه ت رو خوردی ؟ _آره میخوام شیشه ش رو بندازم دور چرا؟ _ننداز دور بزار دستت باشه فروغی اینا ببینن آب میوه بهت دادم خنده صدا داری کردم _باشه بریم از اتاق تزریقات بیرون رفتیم فروغی و برادرش بادیدنمون بلند شدن و سمتمون اومد _بهتر شدید؟ بدون اینکه نگاهش کنم جواب دادم _بله طیب روبه برادرش گفت _بریم زودتر برسیم شرکت طاهر از خانم دست خوشنام و خانم شفقت صداش در اومده نمیدونم کدوم پرونده رو اشتباه ثبت کردن فروغی سرش رو متاسفم تکون داد _بحث کردن با خانم خوشنام بی فایده س هرکاری که خودش بخواد انجام میده منم حوصله بحث کردن باهاش رو ندارم ترجیح میدم خودم کار انجام بدم ولی به خانم خوشنام کار نسپارم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
التماس های پسر بچه برای نرفتن به مدرسه واقعا دیدنیه😂 میخواد باباش رو گول بزنه. بیا ببین چه زبونی داره🙄 https://eitaa.com/joinchat/2673672343Cc8cec83c1d
چند روز پیش رفتم خونه‌ی دوستم از زیبایی دکوراسیونش نمیتونستم نگاه از خونه‌ش بردارم با گل های طبیعی یه جوری خونش رو تزیین کرده بود که فکر میکردم‌تو بهشتم💐 طاقت نیاوردم و ازش پرسیدم‌ آدرس این کانال رو بهم داد😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3772711076C9933cb4d43
خان ایستادو سمت در رفت چفتش رو انداخت رو بهم گفت _آفتابه و لگن رو بیار دستم رو بشورم، بخوابیم از جام تکون نخوردم. نیم نگاهی بهم انداخت که ناخواسته جلو رفتم‌ با آفتابه و لگن روبروش ایستادم. لگن رو روی میز چسبیده به تخت گذاشتم. با لبخند نگاهم کرد و دستش رو توی لگن گرفت. آب رو روی دستش ریختم. نگاهم سمت موهاش رفت. چند تار سفید مو،کنار پیشونیش هست. انقدر اذیت شده که توی این‌سن موهاش سفید شده! _عه! چیکار میکنی! فوری به پاهاش نگاه کردم. حواسم رفت به موهاش‌آب رو ریختم روی پاش. _ای وای ببخشید... خیس شدید؟ نگاهی به شلوار خیسش انداخت و با اخم گفت _حواست کجاست! لبم رو به دندون گرفتم و آفتابه رو کنار لگن گذاشتم. نمیدونم چرا خنده‌م گرفته.‌لب هام رو بهم فشار دادم‌ تا جلوی خنده‌م رو‌بگیرم. ایستاد.‌نفس سنگینی گرفت و سمت پرده رفت. دستم رو روی دهنم فشار دادم . این خنده از کجا پیداش شد. https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
خان ایستادو سمت در رفت چفتش رو انداخت رو بهم گفت _آفتابه و لگن رو بیار دستم رو بشورم، بخوابیم از
تازه عروس خان شب اول زندگی چه گندی میزنه😒 بعدم هرهر میخنده😂😂 رمان متفاوت با هر رمانی که تا الان خوندید😍
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت457 گذر از طوفان✨ پرستار سوزن سرم رو از دستم بیرون کشید و لبخند
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ جلوی در شرکت از ماشین پیاده شدیم طیب زودتر از همه داخل رفت پشت سر پریسا داخل رفتم با گرفته شدن دستم چند ثانیه توانای نفس کشیدنم رو از دست دادم آروم برگشتم عقب با فروغی چشم توچشم شدم از اینکه ترسیده بودم شرمنده شد بی صدا لب زد _ببخشید نمیخواستم بترسونمت رفتی بالا گوشیت رو نگاه کن پله های اومده رو برگشت عقب از شرکت بیرون رفت نفس عمیقی کشیدم با صدای پریسا روی پاشنه پا چرخیدم پریسا نگران گفت _خوبی کجارو نگاه میکنی؟ _آره یه لحظه احساس کردم کسی پشت سرمه پریسا چند پله رو پایین اومد دستم رو گرفت _بسم الله خدا بخیر کنه بیا بریم بالا داری نگران ترم میکنی خانم خادمی با دیدنمون جلو اومد لبخندی زد _دخترگل بهتری؟ لبخندی زدم _بله خداروشکر _الحمدالله مادر برید سر کارتون یه دم نوش برات درست کردم بیارم بخوری _چرا زحمت افتادید ممنونم _این چه حرفیه عزیزم پریسا در اتاق رو باز کرد داخل رفتیم سریع سمت میز رفتم روی صندلی نشستم نگاه زیر چشمی به پریسا انداختم به محض نشستنش روی صندلیش گوشی رو برداشتم قفل صفحه رو باز کردم پیام فروغی رو باز کردم _فردا بعد از ظهر برات نوبت گرفتم امشب شام غذای تند نخور مواظب خودت باش تا فردا دکتر دارو تجویز کنه انگشتم رو روی گزینه پاسخ گذاشتم ونوشتم _ چطوری به خانم خجسته بگم تنها میرم نمیشه بگم با شماهم میام پیام روفرستادم بعد از چند ثانیه جوابش روی صفحه ظاهر شد _رسیدی خونه زنگ میزنم حرف میزنیم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .