eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
زیرمجموعه شهیدانه😍 https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1110 گذر از طوفان✨ صدای نورا گفتن طاها بلند شد از اتاق بیرون رفت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بعد از رفتن طیب و پدر و مادرش روسریم رو روی دسته مبل انداختم و نشستم طاها برگشت داخل خونه در رو بست _خسته نباشی، امروز حسابی خسته شدی ممنون لبخندی زدم _خواهش میکنم سمت آشپز خونه رفت _میخوام قهوه درست کنم میخوری؟ _نه ، نسکافه میخورم صبرکن الان میام درست میکنم _کجا بیایی، بشین خودم درست میکنم _آقا طیب چکارت داشت؟ _یه حرفای که لازم بود بودنم رو بهم گفت بعدشم گفت بریم بیرون یه سری به انبار بزنیم نوچی کردم و کلافه گفتم _عه طاها بزار برسی خونه بعد بهت بگن بیا بریم بیرون، زنگ بزنه آقاطاهر بره نمیشه در هر لحظه و شرایط بگن طاها بیا با نگاه متعجبش از آشپزخونه بیرون اومد _چرا اینطوری نگاهم میکنی راست میگم دیگه خنده صدا داری کرد _چشم نمیرم، چرا حرص و جوش میخوری برات ضرر داره انگار دارم خواب میبینم همش نگران این روزها توی بیداری نباشم _چی رو خواب میبینی ؟ _اینکه خونه خودمون هستیم، قبلا غر میزدی کنارت نباشم الان غر میزنی تنهات نزارم این نوع غر زدنت چقد شیرینه یهویی قندم بالا نره خنده صدا داری کردم _من که نمیخوام غر بزنم ولی نمیزارن لبخندی زد و برگشت داخل آشپزخونه به قهوه درست کردنش خیره شدم و نفس راحتی کشیدم، ما تازه اومدیم سر خونه زندگیمون بجای اینکه از طاها بخوان بیشتر حواسش به زندگیمون باشه هر روز کار جدید برامون درست میکنن من تازه دارم طعم زندگی رو میچشم با این کارهاشون نمیزارن، اگر زندگی خودشون بود کلا کار رو تعطیل میکردن سینی به دست بیرون اومد سینی رو روی میز گذاشت و کنارم نشست نگاه مهربونش رو به چشم هام دوخت _نسکافه ت رو بخور بریم بیرون _کجا بریم؟ _هرجایی که دوست داشته باشی _بریم پیاده رویی ؟ _چشم عزیزدلم آینده😯😯😯 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
دوستان یه گروه فرهنگی که تصمیم دارن برای ولادت حضرت زینب به یکی بیمارستان ها به بخش کودکان برن برای تهیه هدیه باکمبود بودجه مواجه هستن هر عزیزی دوست داره کمک کنه در این کار خیر سهیم باشه یا علی بگه واریز بزنه بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
دوستان یه گروه فرهنگی که تصمیم دارن برای ولادت حضرت زینب به یکی بیمارستان ها به بخش کودکان برن برای تهیه هدیه باکمبود بودجه مواجه هستن هر عزیزی دوست داره کمک کنه در این کار خیر سهیم باشه یا علی بگه واریز بزنه بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
شـــهــیــدانـــه🌱
دوستان یه گروه فرهنگی که تصمیم دارن برای ولادت حضرت زینب به یکی بیمارستان ها به بخش کودکان برن برای
عزیزانی دوست دارن کمک کنن۹روز تا ولادت حضرت زینب (س)وقت هست چند روز قبلش باید هدایا تهیه بشن
هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- هنوز اگر تو بیایی . . دوباره میشوم آغاز 💚🌱.
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1111 گذر از طوفان✨ بعد از رفتن طیب و پدر و مادرش روسریم رو روی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ کفش هام رو پوشیدم بیرون رفتم، کنار در منتظر طاها وایساد _یه لحظه صبر کن ببینم مامان خرید نداره براش انجام بدم لبخندی زد و سرم رو تکون دادم چند ضربه ای به در زد با صدای بلند زهرا خانم رو صدا زد در باز شد _جانم ؟ _داریم میریم بیرون برای خونه چیزی لازم ندارید بخرم؟ زهرا خانم سرش رو سمت در ورود چرخوند با دیدنم لبخند عمیقی روی لبش نشست _بابات با طیب رفتن بیرون گفتم خرید کنه دستت دردنکنه برید خدا به همراهتون، برگشتید دیگه نرید بالا شام رو پایین بخورید . _چشم، اگر کاری داشتید زنگ بزنید. _باشه عزیزم خداحافظی کردیم و از خونه بیرون رفتیم کمی از خونه دور شدیم کنجکاو گفتم _طاها چرا آقا طیب تنها نمیره دنبال کارها؟ _منظورت انبار؟ _آره فکر کنم موفق نشده آقاطاهر ببره به حاج آقا گفته همراهش بره آروم خندید _انبار رو نمیشه تنها رفت همیشه همه با هم میریم یا دوتایی، چند قسمته باید لیست ها با وسایل چک بشه تنهایی بریم سخت و دیر میشه _آها، نمیدونستم اینطوریه _یه روز میبرمت محل انبار رو ببینی کامل متوجه حرفم بشی سرم رو تکون دادم _باشه بعد از به دنیا اومدن بچه بریم انگشتش رو روی پیشمونیش کشید بی صدا خندید _اگر میدونستیم بچه مون دختره یا پسر دیگه بچه نمیگفتی از حرفش خنده م گرفت _آره ،حالا دوست داری چی باشه؟ _دختر، تو دوست داری چی باشه؟ _بهش فکر نکردم ولی بنظرم پسره اخم نمایشی کری _از کجا میدونی ؟ _انقد که صبح تاشب دل روده منو با چرخیدنش بهم میریزه یهوی صدای خنده ش بلند شد آروم گفتم _عه یواش بخند، یکی ببینمون میگه خل شدی دوباره خنده ش گرفت _وای نورا خب شاید دختر باشه ولی شیطون باشه _خداکنه هرچی که هست آروم باشه وگرنه شیطون باشه بیچاره میشم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
_خیلی خوش زبونی. خندیدم _شمام خیلی جذابی.‌ دستش رو نوازش وار‌ روی صورتم کشید و شیرین خندید. بالاخره تلخی از خنده‌هاش رفت و گفت _یه چایی با هم‌بخوریم؟ به ساعت نگاه کردم _دیر وقته‌ها. با ناز ادامه دادم _صبح باید برم سرکار رئیسم هم یه مرد سختگیره که طاقت نگاه چپش رو ندارم خنده‌ش صدا دار شد و ادامه دادم _حالا اگر رئیس اجازه بده فردا بیشتر بخوابم میشه یه چایی هم ساعت دو نصفه شب باهاش خورد. گونم رو بین دو انگشت گرفت و کمی کشید _پاشو کم دلبری کن.‌ https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac