eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- هنوز اگر تو بیایی . . دوباره میشوم آغاز 💚🌱.
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1111 گذر از طوفان✨ بعد از رفتن طیب و پدر و مادرش روسریم رو روی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ کفش هام رو پوشیدم بیرون رفتم، کنار در منتظر طاها وایساد _یه لحظه صبر کن ببینم مامان خرید نداره براش انجام بدم لبخندی زد و سرم رو تکون دادم چند ضربه ای به در زد با صدای بلند زهرا خانم رو صدا زد در باز شد _جانم ؟ _داریم میریم بیرون برای خونه چیزی لازم ندارید بخرم؟ زهرا خانم سرش رو سمت در ورود چرخوند با دیدنم لبخند عمیقی روی لبش نشست _بابات با طیب رفتن بیرون گفتم خرید کنه دستت دردنکنه برید خدا به همراهتون، برگشتید دیگه نرید بالا شام رو پایین بخورید . _چشم، اگر کاری داشتید زنگ بزنید. _باشه عزیزم خداحافظی کردیم و از خونه بیرون رفتیم کمی از خونه دور شدیم کنجکاو گفتم _طاها چرا آقا طیب تنها نمیره دنبال کارها؟ _منظورت انبار؟ _آره فکر کنم موفق نشده آقاطاهر ببره به حاج آقا گفته همراهش بره آروم خندید _انبار رو نمیشه تنها رفت همیشه همه با هم میریم یا دوتایی، چند قسمته باید لیست ها با وسایل چک بشه تنهایی بریم سخت و دیر میشه _آها، نمیدونستم اینطوریه _یه روز میبرمت محل انبار رو ببینی کامل متوجه حرفم بشی سرم رو تکون دادم _باشه بعد از به دنیا اومدن بچه بریم انگشتش رو روی پیشمونیش کشید بی صدا خندید _اگر میدونستیم بچه مون دختره یا پسر دیگه بچه نمیگفتی از حرفش خنده م گرفت _آره ،حالا دوست داری چی باشه؟ _دختر، تو دوست داری چی باشه؟ _بهش فکر نکردم ولی بنظرم پسره اخم نمایشی کری _از کجا میدونی ؟ _انقد که صبح تاشب دل روده منو با چرخیدنش بهم میریزه یهوی صدای خنده ش بلند شد آروم گفتم _عه یواش بخند، یکی ببینمون میگه خل شدی دوباره خنده ش گرفت _وای نورا خب شاید دختر باشه ولی شیطون باشه _خداکنه هرچی که هست آروم باشه وگرنه شیطون باشه بیچاره میشم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
_خیلی خوش زبونی. خندیدم _شمام خیلی جذابی.‌ دستش رو نوازش وار‌ روی صورتم کشید و شیرین خندید. بالاخره تلخی از خنده‌هاش رفت و گفت _یه چایی با هم‌بخوریم؟ به ساعت نگاه کردم _دیر وقته‌ها. با ناز ادامه دادم _صبح باید برم سرکار رئیسم هم یه مرد سختگیره که طاقت نگاه چپش رو ندارم خنده‌ش صدا دار شد و ادامه دادم _حالا اگر رئیس اجازه بده فردا بیشتر بخوابم میشه یه چایی هم ساعت دو نصفه شب باهاش خورد. گونم رو بین دو انگشت گرفت و کمی کشید _پاشو کم دلبری کن.‌ https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
هدایت شده از دُرنـجف
و دوست خویشاوند محسوب می‌شود.🫂 •امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام
هدایت شده از  حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کجا میتونی پای اعتقاداتت بمونی ؟ مساله حجاب نیست ... مساله اینکه خیلی از ماها تا کمی با مشکلات روبرو میشیم حجاب که هیچ دین و خدا و پیغمبر رو فراموش و شاید منکر هم میشیم! تا زندگی کمی ما رو امتحان میکنه مردود میشیم ... با اینکه همون جای زندگیه که بنده واقعی مشخص میشه
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1112 گذر از طوفان✨ کفش هام رو پوشیدم بیرون رفتم، کنار در منتظر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ _شیرینی بچه ها به شلوغ کاری هاشونه از گوشه چشم نگاهی بهش انداختم به شوخی گفتم _پس از الان درخواست مرخصی بده از سه ماه دیگه خونه باشی از شیرینی های نی نی بی نصیب نمونی منم به درس و تست زدنم برسم دوباره خنده ش گرفت _عه پس پول از کجا بیاریم ؟ _خوب میتونی با فرزند دلبند بری سر کار، اونطوری عمو هاشم از شیرینی برادرزاده شون شیرین کام میشن _نشد دیگه، دخترمون باید پیش مامان جونش باشه هر وقت بابایی از سر کار برگشت دربست در اختیارشه ابروهام بالا پرید _باز گفتی دختر، من میگم پسره به نیمکت داخل بوستان روبرمون اشاره کرد _ بریم بشینیم؟ _بریم روی نیمکت نشستیم سمتم چرخید دستش رو روی لبه تکیه گاه نیمکت گذاشت _خب نورا خانم اگر بچه مون دختر باشه بهش میگم مامانت دوست داشته پسر باشی، بعد منو بیشتر دوست داشت اعتراض نکنی ها بی صدا خندیدم _بزار به دنیا بیاد بعد معلوم میشه مامانی یا بابایی لبخندش پر رنگ تر شد _فردا بریم دکتر؟ بگم مامان بگه آبجی محدثه برات نوبت بگیره؟ _پیش دکتر محدثه نه باتعجب گفت _چرا ؟باز حرفی زده؟ _نه بابا توام گیر دادی بهش ،بنده خدا خودشم گفت نوبت برام بگیره _خب پس چرا نمیخوای پیش دکترش بری؟ _محدثه ماشاءالله کم کنجکاو نیست اونطوری دیگه برای اینکه مراقب حالم باشه احتمال داره از خانم دکتر سوال بپرسه پیگیر وضعیتم بشه سرش رو تکون داد _آره اینم حرفیه،پس میگم مامان از یه دکتر خوب برات نوبت بگیره فقط بعدش نگی نمیام لبخندی زدم _نه نمیگم آینده😍😅😅 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام سلام ممنون ازحضورتون و انرژی که بهم میدید😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا