هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
هنوز اگر تو بیایی . .
دوباره میشوم آغاز 💚🌱.
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1111 گذر از طوفان✨ بعد از رفتن طیب و پدر و مادرش روسریم رو روی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1112
گذر از طوفان✨
کفش هام رو پوشیدم بیرون رفتم، کنار در منتظر طاها وایساد
_یه لحظه صبر کن ببینم مامان خرید نداره براش انجام بدم
لبخندی زد و سرم رو تکون دادم
چند ضربه ای به در زد با صدای بلند زهرا خانم رو صدا زد
در باز شد
_جانم ؟
_داریم میریم بیرون برای خونه چیزی لازم ندارید بخرم؟
زهرا خانم سرش رو سمت در ورود چرخوند با دیدنم لبخند عمیقی روی لبش نشست
_بابات با طیب رفتن بیرون گفتم خرید کنه دستت دردنکنه برید خدا به همراهتون، برگشتید دیگه نرید بالا شام رو پایین بخورید .
_چشم، اگر کاری داشتید زنگ بزنید.
_باشه عزیزم
خداحافظی کردیم و از خونه بیرون رفتیم
کمی از خونه دور شدیم کنجکاو گفتم
_طاها چرا آقا طیب تنها نمیره دنبال کارها؟
_منظورت انبار؟
_آره فکر کنم موفق نشده آقاطاهر ببره به حاج آقا گفته همراهش بره
آروم خندید
_انبار رو نمیشه تنها رفت همیشه همه با هم میریم یا دوتایی، چند قسمته باید لیست ها با وسایل چک بشه تنهایی بریم سخت و دیر میشه
_آها، نمیدونستم اینطوریه
_یه روز میبرمت محل انبار رو ببینی کامل متوجه حرفم بشی
سرم رو تکون دادم
_باشه بعد از به دنیا اومدن بچه بریم
انگشتش رو روی پیشمونیش کشید بی صدا خندید
_اگر میدونستیم بچه مون دختره یا پسر دیگه بچه نمیگفتی
از حرفش خنده م گرفت
_آره ،حالا دوست داری چی باشه؟
_دختر، تو دوست داری چی باشه؟
_بهش فکر نکردم ولی بنظرم پسره
اخم نمایشی کری
_از کجا میدونی ؟
_انقد که صبح تاشب دل روده منو با چرخیدنش بهم میریزه
یهوی صدای خنده ش بلند شد
آروم گفتم
_عه یواش بخند، یکی ببینمون میگه خل شدی
دوباره خنده ش گرفت
_وای نورا خب شاید دختر باشه ولی شیطون باشه
_خداکنه هرچی که هست آروم باشه وگرنه شیطون باشه بیچاره میشم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
دوستان یه گروه فرهنگی که تصمیم دارن برای ولادت حضرت زینب به یکی بیمارستان ها به بخش کودکان برن برای
حواستون به کار فرهنگی ولادت حضرت زینب هست🥲
_خیلی خوش زبونی.
خندیدم
_شمام خیلی جذابی.
دستش رو نوازش وار روی صورتم کشید و شیرین خندید. بالاخره تلخی از خندههاش رفت و گفت
_یه چایی با همبخوریم؟
به ساعت نگاه کردم
_دیر وقتهها.
با ناز ادامه دادم
_صبح باید برم سرکار رئیسم هم یه مرد سختگیره که طاقت نگاه چپش رو ندارم
خندهش صدا دار شد و ادامه دادم
_حالا اگر رئیس اجازه بده فردا بیشتر بخوابم میشه یه چایی هم ساعت دو نصفه شب باهاش خورد.
گونم رو بین دو انگشت گرفت و کمی کشید
_پاشو کم دلبری کن.
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا کجا میتونی پای اعتقاداتت بمونی ؟
مساله حجاب نیست ...
مساله اینکه خیلی از ماها تا کمی با مشکلات روبرو میشیم حجاب که هیچ دین و خدا و پیغمبر رو فراموش و شاید منکر هم میشیم!
تا زندگی کمی ما رو امتحان میکنه مردود میشیم ...
با اینکه همون جای زندگیه که بنده واقعی مشخص میشه
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1112 گذر از طوفان✨ کفش هام رو پوشیدم بیرون رفتم، کنار در منتظر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1113
گذر از طوفان✨
_شیرینی بچه ها به شلوغ کاری هاشونه
از گوشه چشم نگاهی بهش انداختم به شوخی گفتم
_پس از الان درخواست مرخصی بده از سه ماه دیگه خونه باشی از شیرینی های نی نی بی نصیب نمونی منم به درس و تست زدنم برسم
دوباره خنده ش گرفت
_عه پس پول از کجا بیاریم ؟
_خوب میتونی با فرزند دلبند بری سر کار، اونطوری عمو هاشم از شیرینی برادرزاده شون شیرین کام میشن
_نشد دیگه، دخترمون باید پیش مامان جونش باشه هر وقت بابایی از سر کار برگشت دربست در اختیارشه
ابروهام بالا پرید
_باز گفتی دختر، من میگم پسره
به نیمکت داخل بوستان روبرمون اشاره کرد
_ بریم بشینیم؟
_بریم
روی نیمکت نشستیم سمتم چرخید دستش رو روی لبه تکیه گاه نیمکت گذاشت
_خب نورا خانم اگر بچه مون دختر باشه بهش میگم مامانت دوست داشته پسر باشی، بعد منو بیشتر دوست داشت اعتراض نکنی ها
بی صدا خندیدم
_بزار به دنیا بیاد بعد معلوم میشه مامانی یا بابایی
لبخندش پر رنگ تر شد
_فردا بریم دکتر؟ بگم مامان بگه آبجی محدثه برات نوبت بگیره؟
_پیش دکتر محدثه نه
باتعجب گفت
_چرا ؟باز حرفی زده؟
_نه بابا توام گیر دادی بهش ،بنده خدا خودشم گفت نوبت برام بگیره
_خب پس چرا نمیخوای پیش دکترش بری؟
_محدثه ماشاءالله کم کنجکاو نیست اونطوری دیگه برای اینکه مراقب حالم باشه احتمال داره از خانم دکتر سوال بپرسه پیگیر وضعیتم بشه
سرش رو تکون داد
_آره اینم حرفیه،پس میگم مامان از یه دکتر خوب برات نوبت بگیره فقط بعدش نگی نمیام
لبخندی زدم
_نه نمیگم
آینده😍😅😅
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
دوستان یه گروه فرهنگی که تصمیم دارن برای ولادت حضرت زینب به یکی بیمارستان ها به بخش کودکان برن برای
حواستون به کار فرهنگی ولادت حضرت زینب هست🥲