eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
و این شهید است که دست بر گذاشته تو را انتخاب کرده افتخار کن که به چشمش آمدی وخریدنی شدی که ادامه بدهی این بار خداوند خریدارت خواهد شد! شهید سعید بیاضی زاده🌷
حوری‌ناز دختری که پاش تو پرونده‌ی دزدی و قتل باز میشه و مجبور میشه با افسر پرونده‌ای که باز پرسش هم هست ازدواج کنه. با اینکه بی گناهه اما تو دفاع از دوستش با سرگرد کیانی دچار مشکل میشه و.... https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac خوندن این رمان پر از هیجان رو بهتون پیشنهاد میکنم🔴
_ الان که محرم شدیم، عقدمون دائمی شد و زن و شوهریم، فکرکنم دیگه می‌تونی به این سوالم جواب بدی. خُب من خیلی‌در رابطه‌با تو‌حرف‌زدم که زیبایی، نازی، اینکه بعضی‌از‌رفتارهات‌ بامزه‌ست. از نظر تو من چی هستم؟ چه زیرکانه میخواد ازم بپرس که دوستش دارم یا نه! گفتن این کلمه واقعا برام سخته نگاهی بهش انداختم _ خوب شما هم بامزه‌اید. خنده صداداری کرد _ من که نباید بامزه باشم! یکی از ابروهاش رو بالا داد_من باید برات جذاب باشم. هستم؟ نگاهم رو پایین انداختم. چی باید الان جوابش رو بدم؟ با کمترین صدای ممکن لب زدم _بله _وقتی نگام نمی‌کنی می‌خوای ازم تعریف کنی یه چیز بهم می رسونه. که تازه هم برام نیست. از اول تو وجودت دیدم_ چی؟! https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac کانال‌ ثبت‌ شده‌ در‌
_ الان که محرم شدیم، عقدمون دائمی شد و زن و شوهریم، فکرکنم دیگه می‌تونی به این سوالم جواب بدی. خُب من خیلی‌در رابطه‌با تو‌حرف‌زدم که زیبایی، نازی، اینکه بعضی‌از‌رفتارهات‌ بامزه‌ست. از نظر تو من چی هستم؟ چه زیرکانه میخواد ازم بپرس که دوستش دارم یا نه! گفتن این کلمه واقعا برام سخته نگاهی بهش انداختم _ خوب شما هم بامزه‌اید. خنده صداداری کرد _ من که نباید بامزه باشم! یکی از ابروهاش رو بالا داد_من باید برات جذاب باشم. هستم؟ نگاهم رو پایین انداختم. چی باید الان جوابش رو بدم؟ با کمترین صدای ممکن لب زدم _بله _وقتی نگام نمی‌کنی می‌خوای ازم تعریف کنی یه چیز بهم می رسونه. که تازه هم برام نیست. از اول تو وجودت دیدم_ چی؟! https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac کانال‌ ثبت‌ شده‌ در‌
_ الان که محرم شدیم، عقدمون دائمی شد و زن و شوهریم، فکرکنم دیگه می‌تونی به این سوالم جواب بدی. خُب من خیلی‌در رابطه‌با تو‌حرف‌زدم که زیبایی، نازی، اینکه بعضی‌از‌رفتارهات‌ بامزه‌ست. از نظر تو من چی هستم؟ چه زیرکانه میخواد ازم بپرس که دوستش دارم یا نه! گفتن این کلمه واقعا برام سخته نگاهی بهش انداختم _ خوب شما هم بامزه‌اید. خنده صداداری کرد _ من که نباید بامزه باشم! یکی از ابروهاش رو بالا داد_من باید برات جذاب باشم. هستم؟ نگاهم رو پایین انداختم. چی باید الان جوابش رو بدم؟ با کمترین صدای ممکن لب زدم _بله _وقتی نگام نمی‌کنی می‌خوای ازم تعریف کنی یه چیز بهم می رسونه. که تازه هم برام نیست. از اول تو وجودت دیدم_ چی؟! https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac کانال‌ ثبت‌ شده‌ در‌
چرا اومدی بالا؟ سرم را پایین انداختم . امیر ادامه داد پوریا اومده اینجا تورو ببینه. رویم را ازگرداندم. امیر ادامه داد اخه چرا تو اینقدر نفهمی، پسر به این خوبی اینهمه دوستت داره، عاشقته، وضع مالی خوب،پاک سالم سربه زیر دیگه چی میخوای؟ سرم را به سمت امیر گرداندم وگفتم من زشتم؟ در پی سکوت امیر چرخی مقابلش زدم وگفتم بد هیکلم؟ کج و کوله ام؟ چه ایرادی دارم؟ امیر همچنان به من خیره بود. من ادامه دادم چرا منو نمیگیری امیر؟ حرف من تکانی به امیر داد. انگار که کمی خجالت کشید گونه هایش سرخ شد. ادامه دادم با من ازدواج کن دیگه. چرا چرند میگی؟ برای من پوریا با تو فرقی نداره. از روزی که چشم باز کردم تو این خونه بود. همبازی بچگی هامون بود. شریک قهرو اشتیامون بود. حالا چون بزرگ شدیم چهار پنج ساله از ما جدا شده واسه خودش خونه گرفته میخواد بیاد منو بگیره؟ هر دو ساکت شدیم و من ادامه دادم اگر اینطوریه خوب تو منو بگیر، من با اخلاق تو راحت تر کنار میام. 😍_ ❤️♨️ تو گوگل و بازارو تگلرام نگرد نیست فقط تو همین 😍 http://eitaa.com/joinchat/1651900434C5c2629a7fe رمان عشق بیرنگ 🌸❤️🌸❤️🌸❤️
چرا اومدی بالا؟ سرم را پایین انداختم . امیر ادامه داد پوریا اومده اینجا تورو ببینه. رویم را ازگرداندم. امیر ادامه داد اخه چرا تو اینقدر نفهمی، پسر به این خوبی اینهمه دوستت داره، عاشقته، وضع مالی خوب،پاک سالم سربه زیر دیگه چی میخوای؟ سرم را به سمت امیر گرداندم وگفتم من زشتم؟ در پی سکوت امیر چرخی مقابلش زدم وگفتم بد هیکلم؟ کج و کوله ام؟ چه ایرادی دارم؟ امیر همچنان به من خیره بود. من ادامه دادم چرا منو نمیگیری امیر؟ حرف من تکانی به امیر داد. انگار که کمی خجالت کشید گونه هایش سرخ شد. ادامه دادم با من ازدواج کن دیگه. چرا چرند میگی؟ برای من پوریا با تو فرقی نداره. از روزی که چشم باز کردم تو این خونه بود. همبازی بچگی هامون بود. شریک قهرو اشتیامون بود. حالا چون بزرگ شدیم چهار پنج ساله از ما جدا شده واسه خودش خونه گرفته میخواد بیاد منو بگیره؟ هر دو ساکت شدیم و من ادامه دادم اگر اینطوریه خوب تو منو بگیر، من با اخلاق تو راحت تر کنار میام. 😍_ ❤️♨️ تو گوگل و بازارو تگلرام نگرد نیست فقط تو همین 😍 http://eitaa.com/joinchat/1651900434C5c2629a7fe رمان عشق بیرنگ 🌸❤️🌸❤️🌸❤️
هدایت شده از  حضرت مادر
🍂🍂حتی اگر خسته‌ای یا حوصله ‌نداری؛ ‏نمازهایت‌ را ‌بخوان تکرار هیچ‌ چیز‌ جز 🌱 در‌ این ‌دنیا قشنگ ‌نیست....