eitaa logo
کربلا سلام
441 دنبال‌کننده
633 عکس
271 ویدیو
96 فایل
انجمن دانشگاهی فرهنگی کربلا سلام ارتباط با ادمین: @amoode118
مشاهده در ایتا
دانلود
«عبور از روی دریاچه سد دیاله تا خانه‌ای در مجاورت بهشت» (اربعین‌نوشت۲؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۳) |۴شنبه|۳۱ مرداد ۱۴۰۳|۱۶ صفر ۱۴۴۶| قسمت ۳از۳ • بعد از زیارت، را می‌بینم همراه مهدی و هادی‌اش... گپ‌وگفت و حال‌واحوال و التماس‌دعایی... • از موکب حضرت قائم، متن را خوانده و پیام داده است که چرا سر نزدید؟ در برگشت منتظریم... • از حرم می‌زنیم بیرون، دست هر کس یک نوشمک می‌بینی! انگار همه زائران، بچه‌های مدرسه ابتدایی بزرگی هستند که زنگ مدرسه خورده و همه نوشمک‌به‌دست زده‌اند بیرون! • به سمت مشایه حرکت می‌کنیم، اولین تجربه پیاده‌روی از کاظمیه است... پرسان‌پرسان دنبال ابتدای مسیر می‌گردیم... اطراف حرم، دو کامیونت انواع اطعمه و اشربه توزیع می‌کنند، از دوغ و نوشابه قوطی تا ویفر کاکائویی و آب‌میوه... این‌سو در یک لگن بزرگ شربت لیمو عمانی سیاه درست کرده‌اند که جای صدتا کوکا می‌چسبد! این طرف پشت وانت، قیمه عربی می‌دهند... غوغایی به‌پاست... • بالاخره می‌فهمیم که باید خودمان را به میدان الدوره برسانیم... بخشی را پیاده رفتیم، مسیر کوتاهی نیست و اگر بخواهید به موکب‌ها برسید باید این مسیر را با ماشین طی کنید... خانواده رسماً متلاشی شده! • همین یک‌روز کافی بود که ادامه راه را پنگوئن‌وار طی کنیم! هنوز خیلی در طریق نرفته بودیم که دو مرد عراقی آمدند و دعوت کردند به منزل‌شان... اولش کمی اکراه داشتیم، اما حال و اوضاع‌مان را که ورانداز کردم، پذیرفتیم... • وارد خانه‌شان که شدیم مضیف مفصلی برای زائران تدارک دیده بودند، جوانی داشت راه‌نمایی‌مان می‌کرد که مردانه این‌ور است و زنانه آن‌ور که همان مرد اولی آمد و گفت با من بیایید... انگشت اشاره دودستش را با هم چسباند و گفت «سویا»... ما را برد به اندرونی منزل خودش! خانه‌ای کامل و در نهایت زیبایی... تعارف ما را که دید گفت «عائلتک، عائلتي»... نامش بود... تلفن دادیم و گرفتیم و... رفت... دقایقی بعد با سه پرس کباب و صمون برگشت... آیین شرمنده‌سازی را به نهایت وجه به جا آوردند... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj