💎یک قاچ کتاب💎
🧩🧩🧩
کَندی با نگاهی بیامید به او نگاه میکرد، زیرا حرف اسلیم برایش حکم قانون داشت.
گفت:«آخه میترسم دردش بیاد. من خودم تر و خشکش میکنم.» کارلسن گفت: «من همچین نرم برات میکشمش که خودش حالیش نشه! لولهی هفتتیر رو میذارم درست اینجاش.» و با نوک پا جایی را که میخواست لوله را بگذارد نشان داد «درست پس گردنش! فرصت یه چندشم بش نمیدم!»
#جان_اشتاین_بک
#یک_قاچ_کتاب
🔊دبیرخانه کانون نویسندگان استان لرستان
🔊@kargahghalam:ایتا
📣@nevisandeganjdidh:تلگرام
🔔@center_authors:اینستا گرام