⃝⃘⚫️ ⃝⃘🖤 ⃝⃘⚫️ ⃝⃘🖤 ⃝⃘⚫️
🏴#شهادت_حضرت_رقیه
▪️تمام می شود امشب در آخر قصه
بخواب بانوی احساس! دختر قصه!
▪️بخواب! نیمهی شب شد،خرابه هم خوابید
بخواب کودک تنها! قلندر قصه!
▪️بگیر گوش خودت را سه ساله ی خوبم!
که پیر می شوی امشب از آخر قصه:
▪️بگیر روی دو پایت سر پدر را، آه...
بگیر اگرچه که سخت است باور قصه
🤲 خدایا به حقّ ناله های جانسوز سهساله ارباب حضرت رقیه سلام الله علیها
پدرِ مهربانِ ما را به ما بازگردان...
#اللهمعجللولیکالفرج
🏴 ۵ صفر،شهادت #حضرت_رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.
♡◍⃟🌺࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشارت بزرگ از رهبر معظم انقلاب:
🔶بدانید دشمنان همه تدبیرهایی که
علیه ملت ایران انجام میدهند به توفیق
الهی به ضرر خودشان تمام خواهد شد...
همه شما شکست آمریکا را
خواهید دید.
همه شما به زانو در آمدن صهیونیست را
خواهید دید.
همه شما عظمت و عزت نهایی ملت ایران را
مشاهده خواهید کرد
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
🌾🌾 نوحه حضرت رقیه (س) 🌾🌾
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شمع جمع عالمین ، برحسین نور دو عین
بر لب عالم بود ، ذکر یا بنت الحسین
تو گلی از گلشن پیغمبری
فاطمی سیرت ز نسل حیدری
یا رقیه الحسین (۲)
نور چشم اولیا ، هستی خون خدا
از تو بر جان می رسد ، عطر و بوی کربلا
ای تمام عالم هستی فدات
جنت شیعه بود صحن و سرات
یا رقیه الحسین (۲)
نیستم بیگانه ات ، گشته ام دیوانه ات
تا نفس آید برون ، سایلم بر خانه ات
یا رقیه گشته ام مهمان تو
ریزه خوار سفره ی احسان تو
یا رقیه الحسین (۲)
شکر للّه تا ابد ، با تولای توام
در تمام طول عمر ، در تمنای توام
آرزویم دیدن کوی شماست
دست های خالی ام سوی شماست
یا رقیه الحسین (۲)
یا رقیه داغ تو ، زد شرر بر حاصلم
غنچه ی پرپر شده ، بهر تو سوزد دلم
امشب از سوز غمت جان بر لبم
یاد آن ویران سرا و زینبم
یا رقیه الحسین(۲)
سر خونین پدر ، وارد ویرانه شد
محفل اهل حرم ، باز هم غمخانه شد
حل شده دیگر تمام مشکلم
ای پدر خوش آمدی در محفلم
یا رقیه الحسین (۲)
زجر بی دین از ستم ، زخم هایم زد نمک
من فتادم از شتر ، او مرا می زد کتک
من چه گویم از غم و رنج سفر
وحشیانه او مرا می زد پدر
یا رقیه الحسین (۲)
دخت معصوم حسین ، ناگهان مدهوش شد
بلبل باغ حسین ، از نوا خاموش شد
غنچه ی باغ ولا پژمرده بود
در کنار راس بابا مرده بود
یا رقیه الحسین (۲)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
من حالم خرابه خراب بشه خرابه
روزاشم شبیه شباش پر از عذابه
دختر غیر باباش رو پای کی بخوابه
غلاف نخورده بازو این اثر طنابه
تار چشمام زخمه پاهام
حرفی بزن قهری باهام
دیدی عمه اومد بابام
صدام گرفته
پدرم برگشته دعام گرفته
دل عمه خیلی برام گرفته
نفسم بین ناله هام گرفته
پرت شکسته
پهلوتم مثل مادرت شکسته
زدنت معلومه سرت شکسته
دندونات مثل دخترت شکسته
بابا حسین بابا حسین ...
بابا غرق دردم دور سرت بگردم
واسم آب آوردن خوردم و گریه کردم
حق دارم عزیزم ابری بشم ببارم
خاکی موت بمیرم من که گلاب ندارم
با من تنها تو هم دردی
عاشقی رو ثابت کردی
میدونستم بر میگردی
خدا گواهه وقتی فهمیدن خیمه بی پناهه
زدنم اونقدر که چشمام سیاهه
عمه های میگفت بچه بی گناهه
کیا آوردن سرتو از تشت طلا آوردن
اولش فکر کردم غذا آوردن
چه بلایی به روز ما آوردن
میشه بگی که من هنوز نازم
شونه بزن موی منو بازم
دست توی موهای تو میندازم
حسین وای .
﷽
🔰 عنایت حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) به شیخ عباس
میرزاعلی آقا یکی از فرزندان شیخ عباس قمی، میگوید:
✍🏻 در ناحیه حنجرهام دچار یک گرفتگی شدم به طوری که صدایم گرفته بود. به دکتر مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه گفت: بعضی از تارهای صوتی شما فلج شده و دیگر خوب نمیشود. فعلاً چند وقتی
منبر نروید، سخنرانی نکنید و حتی با خانوادهتان هم صحبت نکنید
.اگر چیزی هم خواستید، بنویسید. اگر اینها را انجام بدهی، ممکن است خوب بشوی. ✍🏻 بعد از مدتی، شروع کردم به عمل کردن نسخه دکتر. با هیچکس نمیتوانستم صحبت کنم، ماه رمضان نزدیک بود. مردم زنگ میزدند و مرا به مجالس دعوت میکردند. خیلی دلم گرفت. ▫️نماز ظهر و عصر را خواندم و بعد از نماز خیلی گریه کردم. متوسل به امام حسین (علیهالسلام) شدم و گفتم: "یا امام حسین، ماه رمضان نزدیک است و مردم ما را دعوت کردند. من هر سال منبر میرفتم و روضه میخواندم برای شما، امسال این توفیق از من گرفته میشود. از طرفی با زن و بچه هم نمیتوانم صحبت کنم. شما به فریاد ما برس." ▫️بعد از نماز ظهر و عصر، طبق معمول هر روز خوابیدم. در عالم رویا دیدم که یک اتاق بزرگی است؛ نصف اتاق روشن و نصف اتاق تاریک است. به آن نیمه روشن اتاق نگاه کردم و دیدم حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) نشستهاند، تا چشمم به حضرت افتاد، دوباره همان خواستههایم را عرض کردم. ▫️حضرت فرمودند: "به این سیدی که دم در نشسته است، بگو چند جمله روضه دخترم رقیه را برایت بخواند و چند قطره اشک بریز، انشاءالله خوب میشوی." نگاه کردم و دیدم که آن سید، آقای مصطفی طباطبایی قمی شوهر خواهر ماست. به ایشان گفتم: روضه بخوان. دیدم انگار خیلی در همان عالم رویا دوست نداشت روضه بخواند. امام حسین (علیهالسلام) اینبار با او فرمودند: "پاشو، روضه دخترم را بخوان." ✍🏻 او شروع کرد به روضه خواندن و من هم در همان عالم رویا شروع کردم به گریه کردن. حال خوشی داشتم که بچههایم من را از خواب بیدار کردند، خیلی ناراحت شدم که چرا مرا از این حال خوش درآوردید. ▫️از خواب که بیدار شدم، رفتم مطب دکتر و از او خواستم که دوباره معاینه کند. دکتر حنجرهام را معاینه کرد و گفت: عجیب است حاج آقا، هیچ اثری از بیماری برای شما نمانده است. ماجرا چیست؟ ماجرای خوابم را برایشان تعریف کردم. دکتر خیلی گریه کرد و گفت: روضه دختر سه ساله حسین (علیهالسلام) تو را شفا داد.
6_144232837855192129.mp3
6.8M
من از کجا شروع کنم هرچی بگم اضافیه
بگید برا هر گرهی خانم رقیه کافیه
به خود خدا گرفتم به خدا مریض بودم شفا گرفتم
به امام رضا گرفتم من از این سه ساله کربلا گرفتم
#کربلایی_امیر_برومند
༺❀᪥᪥❀༻
السَّلَامُ عَليْكِ يَا شَهِيدَة الْحُزْنِ وَ الْبُكِاء
السَّلَامُ عَلَى الْبَاكِيَة الشاكية النادبة
السَّلَامُ عَلَى صَاحِبَة الْحُزْنِ الْعَظِيمِ
السَّلَامُ عَلى ذاتِ الْعَيْنِ السكوب
ای صاحبة الحزن
در أرضِ کروب؛
همان زمین غم و اندوه
ياسیدتی یامولاتی
یا رقیه بنت الحسین سلام الله علیهما
چهل منزل
چشمانتان دریا
جگرتان خون
و لبانتان نقش بسته بود به ذکر حسین علیه السلام
تا عاقبت به نقطه تحت باء ملحق شدید ...
ای شفیعه آل حسین علیهماالسلام
به نام نامی تان که معراج مومنین و مومنات است
متوسل میشویم
تا لیاقت الحاق به مولایمان را
با شفاعت دستان گره گشایتان بدست آوریم؛
همان مولایی که چندین قرن است
شبیه شماست
منتقمی که
صبح و شام
خون گریه میکند
🏴آجرک الله یا مولانا بقیة الله أرواحنافداه
༺❀᪥᪥❀༻
༺❀᪥᪥❀༻
▪️رقیه خاتون (علیها السلام) شفیع عمه سادات
وقتی بازماندگان شهدای کربلا وارد کوفه شدند با سرهای مطهر شهدا مواجه شدند. در این هنگام عمه سادات حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) سر مقدس حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را بر روی نیزه نظاره کردند، از شدت سوز و گداز شروع به صحبت با برادر کردند و ایشان را چنین خطاب کردند:
يَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمَالًا، غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا؛
ای ماه نو! چون به کمال رسیدی، خسوف تو را فرا گرفت و پنهان شدی.
اما وقتی دیدند که برادر پاسخ ایشان را نمی دهد، سوز قلبشان فزونی گرفت، پس نام مبارک «رقیه» خاتون را بر زبان مبارک جاری کردند و او را شفیع بین خود و برادر قرار دادند تا بلکه محبت حسین (علیه السلام) را به جوش آورده و پاسخی بشنوند:
يَا أَخِي فَاطِمَ الصَّغِيرَةَ كَلِّمْهَا، فَقَدْ كَادَ قَلَبُهَا أَنْ يَذُوبَا؛
ای برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است از شدت اندوه قلبش ذوب شود.
📓بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۴۵، ص ۱۱۵
༺❀᪥᪥❀༻
نماهنگ روضه دخترانه(1).mp3
2.55M
_حالا اومدی..؟ ..
_دیگه ندارم من به زندگی میلی
عمه نگاهم کن، عوض شدم خیلی..
#طلاجوران #استودیویی 🏴
#سلام_مولا_جانم ✋💞
#صبحت_بخیر_ای_عزیزتر_از_جانم 🌸🕊
🌷 شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد
🌾 خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد
🤲 بار الها ..همه یِ عمر سلامت دارش
💐 کوثری را که از آن آبِ بقا می جوشد.
🕊💞 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 💞🕊
🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀
◾▪◾▪
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🍃
صبحتون امام زمانی
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
.
#امام_زمان
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
بی تو احساس غریبیست پریشانی من
شدهای با خبر از گریهٔ پنهانی من؟
رفتی و دور و برم پر شده از ابر سیاه
مثل خورشید بیا در شب بارانی من
آمدم کوچه به کوچه پی تو شهر به شهر
تا که شد دربهدری خسته ز حیرانی من
همهجا با تو شده سربهسر از عطر بهار
تو بیا تا برود شام زمستانی من
باغ ما پر شده از یاس، بنفشه، لاله
میرسد با قدمت فصل گلافشانی من
آمدی نیمهٔ شب، سر زده، گلگونچهره
همهجا پر شده از قصهٔ مهمانی من
#یوسف_رحیمی ✍
.
.
#امام_زمان
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
بی تو احساس غریبیست پریشانی من
شدهای با خبر از گریهٔ پنهانی من؟
رفتی و دور و برم پر شده از ابر سیاه
مثل خورشید بیا در شب بارانی من
آمدم کوچه به کوچه پی تو شهر به شهر
تا که شد دربهدری خسته ز حیرانی من
همهجا با تو شده سربهسر از عطر بهار
تو بیا تا برود شام زمستانی من
باغ ما پر شده از یاس، بنفشه، لاله
میرسد با قدمت فصل گلافشانی من
آمدی نیمهٔ شب، سر زده، گلگونچهره
همهجا پر شده از قصهٔ مهمانی من
#یوسف_رحیمی ✍
.
.
#نوحه #زمینه
#زمزمه
شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)
مدینه گریه کن بامن که من تنهای تنهایم
زسوز سینه می سوزم ولی در فکر زهرایم
غریبم من...
بیاور طشتی ای خواهر که در سینه جگر سوزد
چنان سوزم که در آتش دل جن و بشر سوزد
غریبم من...
بیا خواهرحلالم کن مرا دیگر نمی بینی
گلی از گلشن رویم در این عالم نمی چینی
غریبم من...
دگر چشمم نمی افتد به روی قاتل مادر
دلم چون شمع می سوزد بر احوال دل مادر
غریبم من...
به یاد آرم زمانی را که غم ما را محک می زد
مغیره مادر ما را در آن کوچه کتک می زد
غریبم من...
فراموشم نمی گردد صدای ناله ی مادر
به پشت در صدا می زد چه آمد بر سر حیدر
غریبم من..
فراموشم نمی گردد که شد رخسار او نیلی
که پیش چشم من ثانی بزد بر روی او سیلی
غریبم من...
من آن شمعم که غربت دور من پروانه می باشد
زغمهایی که من دیدم فلک دیوانه می باشد
غریبم من...
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن علیه_السلام
#هفتم_صفر
#سبک_مدینه_شهر_پیغمبر
#استادمجیدطاهری 🎤
👇
.
#پنجم_صفر ۱۴۰۴
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
نشانت دادم ای لب سوخته، لبهای زخمی را
تو هم پنهان مکن از دخترت، سیمای زخمی را
ترک های لبم، بابا که می گویم به درد آید
فدایت می کنم اما همین نجوای زخمی را
سرم آنقدر،سنگ از این و آن خورده که یادم نیست
کجا گم کردم آخر بار، من بابای زخمی را
مرا هر کس که می بیند دلش می سوزد الا زجر
که طعنه می زند این دختر تنهای زخمی را
تو یادت هست چندین مرتبه از نیزه افتادی
و من بر خاک دیدم آن سر زیبای زخمی را؟
خودم را وعده ی آغوش گرمت داده بودم من
چه خواهی کرد امشب این من و رؤیای زخمی را؟
فدای گیسویت این گیسوان سوخته بابا
فدایت می کنم این جان سر تا پای زخمی را
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی ✍
.
.
#پنجم_صفر
خون چکیده ست ز چشم تر من ...چیزی نیست
شده مجروح و شکسته پر من ...چیزی نیست
هر زمانی که زمین خوردم و مجروح شدم
یاد دادی که بگو دختر من:" چیزی نیست"
آب شد قلب من از شدت وحشت بابا
داد زد بسکه عدو بر سر من ...چیزی نیست
هدیه ای بود به دستم ز تو اما قاتل
چشمش افتاد به انگشترمن... چیزی نیست
از روی ناقه چو عباس زمین افتادم
ترک افتاد به نیلوفر من... چیزی نیست
لذتت بود پدر موی بلندم اما
آتش افتاد به فرق سر من ...چیزی نیست
می کشیدند مرا از سرم اما عمه
گره محکم زده بر معجر من... چیزی نیست
آن عبایی که به نعش علی اکبر بردی
هست اما دگر از اکبر من چیزی نیست
من دوباره پری کودکیم خواهم شد
گر کبود است همه پیکر من چیزی نیست
سر تو زخم شده پس بدنت پاره شده
پیش زخمان تو زخم پر من چیزی نیست
#مجید_احدزاده ✍
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
.
.
#حضرت_رقیه
#زمینه ، #واحد ، #شور
#زنجیر_زنی
سلام ای بابا حسین خوش اومدی تو خرابه
دل دخترت بابا از دوریِ تو کبابه
سلام ای بابا حسین خوش اومدی گُل پرپر
تو خرابه اومدی به دیدنم اما با سر
تویی نور دو عینم تویی بابا حسینم
حسین بابای خوبم (۴)
بذار برات بگم من از خاطراتم ای پدر
سیلی و کعب نِی بود سوغات ما از این سفر
زجر ملعون ای بابا تا نامت را از من شنید
با ضرب تازیانه ناز مرا هم می خرید
ببین افسرده حالم شده شکسته بالم
حسین بابای خوبم
نبودی ببینی که دستای عمه رو بستند
بابا کجا بودی که پهلوی من رو شکستند
شبیه مادر تو شده همهُ وجودم
بدن و دست و بازوم ، صورت و چشم کبودم
غم تو کرده پیرم بی تو بابا می میرم
حسین بابای خوبم
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
#زنجیرزنی
. 👇
4_5889008583588189939.mp3
1.53M
#حضرت_رقیه_زمینه
خوش اومدی بابا
صفا آوردی به خرابه
یتیم نوازی کن
می دونی که چقدر ثوابه
یه نذری کردم که
نبینی دستام توو طنابه
قدم گذاشتی رو چشای تارم
چی جوری اومدی که پا نداری!
عمه که گفت میای، همه ش می گفتم
شاید داداش علی رو هم بیاری
بابا بابا بابا
پرت کو، سرت کو
بگو ببینم علی اکبرت کو
رباب چش به راهه اصغرت کو
سرت کو، پرت کو
شونه ندارم حیف
موهات پریشونه عزیزم
خسته شدم دیگه
منو ببر خونه عزیزم
حال دل ما رو
کسی نمی دونه عزیزم
خبر که داری دخترای شامی
بابا حسابی خندیدن به دردم
حیف که دیگه مو ندارم و الا
موهامو فرش راه تو می کردم
بابا بابا بابا
حرم سوخت، پرم سوخت
شبیه مادرت، موی سرم سوخت
توو آتیش خیمه ها معجرم سوخت
پرم سوخت، حرم سوخت
ببر منو بابا
یه جا که حرمله نباشه
یه جا که حرفی از
پای پر آبله نباشه
الهی که دیگه
بین ما فاصله نباشه
من که توو این عمر سه ساله هرگز
جایی بدون تو پدر نرفتم
یه عمری من توو بغل تو بودم
حالا سرت رو توو بغل گرفتم
بابا بابا بابا
بریدم، خمیدم
تو شام و کوفه بسکه غصه دیدم
نمی دونی چه حرفایی شنیدم
خمیدم، بریدم
#وحید_محمدی