eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
7.4هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
94 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،عطاران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤صبحم،بنامِ اربابم حسین(عليه‌السلام) 🖤عالم،به عشقِ روی تو بیدار میشود 🖤هر روز، عا‌شقـانِ تو بسیارمی شود 🖤وقتی،سلام می دَهَمت، درنگاهِ من 🖤تصویرِ کربلای تو، تکرار می شود 🖤اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن ِ🖤وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن 🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
🍂ای آخرین سلاله‌ی زهرا تبارها ای وارث شکسته دلِ ذوالفقارها... 🍂بی تو چهار فصلِ دلِ من، خزانی است چشم انتظارِ آمدنِ تو بهارها... 🍂آقا فدای شال عزای محرمت چشم تو خون شده ز غمِ روزگارها... صبحتون امام زمانی https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
امام صادق علیه السلام: نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همّه لنا عبادة. آنکه برای ظلمی که به ما وارد شده اندوهگین باشد، نفسش تسبیح و حزنش عبادت است. بحارالانوار، ج 44، ص 278. https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
عاقبت می رسد آن روز که مولا برسد منجی کلّ جهان ،یوسف طاها برسد وارث کلّ مناقب، صاحب خُلق نکو مظهر هر صفت خالق یکتا برسد سیزده نور ِخلاصه شده در یک خورشید سحر ِ خاتمه بر هر شب یلدا برسد ناخدای دل ما می رسد از راه و سپس کشتی گمشده بر ساحل دریا برسد با معزّالمؤمنین،یک سو شود شیعه عزیز سوی دیگر موسم خواری اعدا برسد او چو آید بکشد تیغ علی را ز نیام وقت آتش زدن قاتل زهرا برسد مادرش بین شرار در و دیوار هنوز منتظر مانده که از جانب صحرا برسد منتظر مانده حسین بن علی در یم خون منتقم ، با عَلَم حضرت سقا برسد تازه مانده ست هزار و نهصد وپنجاه زخم بر تنش تا سحری اصل مداوا برسد زمزمه شد به لب رأس بریده، سر ِ نی عاقبت منتقم ِ زینب کبری' برسد علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
مانند سایه از سرم ای تاج سر، مرو ما با هم آمدیم و تو بی همسفر، مرو تنها نه این که خواهر تو، مادر توام از رفتنت به خاطر من درگُذر، مرو از کودکی برای تو بودم سپر، حسین میدان جنگ میروی و بی سپر، مرو حالا که میروی کمی آهسته تر برو آتش به جان مزن تو از این بیشتر، مرو طفلت به خواب رفته و بیدار اگر شود بیچاره میکند همه را بی خبر، مرو لبها دوچوب خشک شده میخورد به هم اینگونه از مقابل چشمان تر، مرو از آب هم مضایقه کردند کوفیان ای از تمام اهل حرم تشنه تر، مرو باشد نگاه تو به من اما دلت کجاست؟ هستی به یاد مادر و دیوار و در، مرو : 💔 روضه خوانت میشوم با روضه ای تک مصرعی بر زمین بودی و بر جسـم تـو پیـراهـن نبود
4_5791840630757921078.mp3
10.68M
. ای وای پر از زخمی ای وای پر از خونی عطشان اگه بودی عریان نمیمونی نترس اگه غارت شده پیروهنت چادرمو میندازم رو بدنت منم شبیه خیمه هات میسوختم کاشکی خودم برات کفن میدوختم خدای من خدای من عریانه بچه ی باحیای من خدای من خدای من ببین چقدر تنهان بچه های من بُنَیَ بُنَیَ بُنَیَ بُنَیَ **** دیدم توی مقتل سینت پر از تیره شمر از سنان داره خنجر رو میگیره تیرا رو از سینت بیرون میکشه میشینه روی سینه تا آماده شه با خنجرش ضربه ی محکم میزنه رگای نامرتبت سهم منه خدای من خدای من کشتن بچمو جلو چشای من خدای من خدای من به هیچکسی نمیرسه صدای من بُنَیَ بُنَیَ بُنَیَ بُنَیَ **** گودال پر از خونِ خیمه تو آتیشه رفتید تو و عباس زینب غریب میشه با اینکه ریختن سرِ تو قبیله ای ولی تو فکر خواهرت عقیله ای زجر که دخترا رو هر بار میزنه سرِ تو روی نیزه ها زار میزنه خدای من خدای من سر بریدن بچمو روی پای من خدای من خدای من قهقه میزنن به ناله های من بُنَیَ بُنَیَ بُنَیَ بُنَیَ
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲) ▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین ▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین ▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین ▪️یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم ▪️در طول آن مسیر رکابی که داشتم ▪️در زیر سایه تو حجابی که داشتم ▪️دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم ▪️دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین ▪️یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد ▪️یک نیمه روز امید دلم ناامید شد ▪️هجده گلم مقابل چشمم شهید شد ▪️از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد ▪️داغت هنوز هم نبوَد باورم حسین ▪️گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد ▪️گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد ▪️یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد ▪️پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد ▪️تو دست و پا زدی و من زدم بر سرم حسین ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت یا صاحب الزمان ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت ▪️بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت ▪️شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت ▪️با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت ▪️ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین دیگه روضه ها سنگین تره، ساکت باشی جفا کردی ▪️دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی ▪️ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی ▪️ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی ▪️گویا غریب بودی و مادر نداشتی ▪️قربان غربتت پسر مادرم حسین ▪️نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم ▪️نگذاشتند سایه ای بر آن بدن کنم ▪️نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم ▪️نگذاشتند کاری برای یوسف بی پیرهن کنم ▪️میخورد خاک پیکر تو در برم حسین حالا از گودال بیا کوفه، ببرم روضه رو همونجا که باید ببرم ▪️ما را پس از تو خار شمردند کوفیان ▪️بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان ▪️نان علی مگر که نخوردند کوفیان ▪️از من چه آبرو که نبردند کوفیان ▪️دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین ▪️دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت ▪️وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت ▪️صبر و قرار از دل زین العباد رفت ▪️کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت ▪️چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین تا رسیدن تو مجلس ابن زیاد، نانجیب شروع کرد طعنه زدن الحمدْللهِ فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ فَرَقَّتْ زَیْنَبُ وَ بَکَتْ اشک چشم زینب رو درآورد شراب می‌خورد با اون حالت مستی، خوشحال بود غرور دختر علی رو شکسته، یه وقت دیدن رباب بلندشد، دوان دوان به سمت طشت طلا رفت، همه حواسها رو از زینب به سمت خودش برگردوند، سر بریده رو از میان طشت برداشت چسباند به سینه، فَوَللّه لا نَسیتُ حُسَیْناً، اَقصَدَتْهُ اَسنَّةُ الْاَدْعِیاءِ به خدا یادم نمیره نیزه‌دارها چجوری با نیزه میزدنت.... حسین... ====================
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲) ▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین ▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین ▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین ▪️یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم ▪️در طول آن مسیر رکابی که داشتم ▪️در زیر سایه تو حجابی که داشتم ▪️دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم ▪️دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین ▪️یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد ▪️یک نیمه روز امید دلم ناامید شد ▪️هجده گلم مقابل چشمم شهید شد ▪️از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد ▪️داغت هنوز هم نبوَد باورم حسین ▪️گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد ▪️گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد ▪️یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد ▪️پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد ▪️تو دست و پا زدی و من زدم بر سرم حسین ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت یا صاحب الزمان ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت ▪️بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت ▪️شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت ▪️با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت ▪️ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین دیگه روضه ها سنگین تره، ساکت باشی جفا کردی ▪️دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی ▪️ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی ▪️ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی ▪️گویا غریب بودی و مادر نداشتی ▪️قربان غربتت پسر مادرم حسین ▪️نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم ▪️نگذاشتند سایه ای بر آن بدن کنم ▪️نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم ▪️نگذاشتند کاری برای یوسف بی پیرهن کنم ▪️میخورد خاک پیکر تو در برم حسین حالا از گودال بیا کوفه، ببرم روضه رو همونجا که باید ببرم ▪️ما را پس از تو خار شمردند کوفیان ▪️بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان ▪️نان علی مگر که نخوردند کوفیان ▪️از من چه آبرو که نبردند کوفیان ▪️دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین ▪️دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت ▪️وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت ▪️صبر و قرار از دل زین العباد رفت ▪️کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت ▪️چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین تا رسیدن تو مجلس ابن زیاد، نانجیب شروع کرد طعنه زدن الحمدْللهِ فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ فَرَقَّتْ زَیْنَبُ وَ بَکَتْ اشک چشم زینب رو درآورد شراب می‌خورد با اون حالت مستی، خوشحال بود غرور دختر علی رو شکسته، یه وقت دیدن رباب بلندشد، دوان دوان به سمت طشت طلا رفت، همه حواسها رو از زینب به سمت خودش برگردوند، سر بریده رو از میان طشت برداشت چسباند به سینه، فَوَللّه لا نَسیتُ حُسَیْناً، اَقصَدَتْهُ اَسنَّةُ الْاَدْعِیاءِ به خدا یادم نمیره نیزه‌دارها چجوری با نیزه میزدنت.... حسین... ====================
1_1148600678.mp3
17.61M
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲) ▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین ▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین ▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین ====================
سنتی حاج ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ می میرم از جدایی حسین من کجایی(3) حسین تشنه لب حسین محبوب رب حسین جانم حسین (4) من باغبان باغ آتش گرفته هستم(3) رفته تمام هستم در این سفر زدستم (3) حسین دور از وطن حسین بی کفن حسین جانم حسین (4) جای نفس برایت ازسینه ام شراره (3) در آسمان زینب نمانده یک ستاره (3) حسین تشنه لب حسین محبوب رب حسین جانم حسین (4) قرآن ز نی تلاوت آیه به آیه کردی (3) به محملم حسین جان با سرتوسایه کردی (3) الا ای همسفر کمی آهسته تر(3) حسین جانم حسین (4)
مداحی_آنلاین_روضه_حضرت_زینب_حاج.mp3
1.26M
روضه حضرت زینب(س) نشسته بود ناله میزد 🔊 🎙
🏴آجرک الله یا صاحب الزمان (عج) .... آقا جان... میدانیم این چند روز میزبان عزاداران جد غریبت هستی از این مجلس به آن مجلس نگاه خیس و بارانیت را از ما دریغ نکن مولای غریب ما هم در غم شما شریکیم آقا اگر لایق بدانید 🤲🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای ماهی دریا برایت گریه کرده پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده 🎙
تن‌ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده با احتساب آتش خیمه یقیناً چیزی برای دفن از اکبر نمانده با احتساب نعل‌های تازه حتماً چیزی هم از قنداقه‌ی اصغر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده مادر کنار پیکرش روضه گرفته نایی برای گریه‌اش دیگر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه‌دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده :: با احتساب ضربه‌های آخر شمر حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده ✍
🩸آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... در نقل‌ها آمده است: 🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع می‌شد، شناختند. دور پیکر امام علیه‌السلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند. 📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا. ▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند. 🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدن‌ها را دفن کنیم؟! ما از کجا می‌دانیم که هر جسد از آن کیست؟! 📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ ▪️خودتان هم می‌بینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است. 🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد می‌شد؛ 📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه، ▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیه‌السلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود: 📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا» ▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد. 🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستاده‌اید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم. 🥀 ما آمده‌ایم تا جسد امام حسین علیه‌السلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم. 🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم ص۴۶۶ ✍ از روی دلسوزی دهاتی‌های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردند همراه حیواناتِ صحرا دور گودال با گریه‌های مادر تو گریه کردند از تکه‌های چادری بر خاک پیداست با زور خواهر را جدا کردند از تو تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده بر جای دست خواهر تو گریه کردند پیرِ قبیله گفت کی؟ سر را بریده در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد چون گیسوی آشفته گشته وضع رگ‌ها بر حال و روز حنجر تو گریه کردند دربین پیکرها دوتایش فرق دارد یک پیکری پامال قدری قد کشیده آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود بر ارباً اربا اکبر تو گریه کردند نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است پای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب‌آور تو گریه کردند بر پشت خیمه مشتی از زن‌ها نشستند بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد ناخواسته جای ربابِ دست بسته بهر علیِ اصغر تو گریه کردند از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستم بوسه به بوسه پیکرت را شرح می‌داد آن‌ها همه دور و بر تو گریه کردند فرمود مردم تکه بوریا بیارید باید کنار هم بچینم این بدن را دیدند پیدا کرد یک انگشتِ خونین بر دست بی انگشترِ تو گریه کردند
🩸امام سجاد علیه‌السلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند... در نقلی آمده است: 🥀... بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیه‌السلام همراه بنی اسد به خاک سپردند، آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد ؛ همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند. 🥀 مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: من به تنهایی کفایت میکنم. به او گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم! 🥀 در این هنگام امام علیه‌السلام گریه کردند و فرمودند: 📋 إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی ▪️همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند. 🥀 سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند فرمودند: «بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ، و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم» 🥀 و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد. 📋 لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ: ▪️و وقتی که ان پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیه‌السلام، گونه مبارک‌شان را بر روی رگ‌های گلوی سیدالشهدا علیه‌السلام گذاشتند و در حالی که گریه می‌کردند، فرمودند: 📋 طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر، أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ، أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ. ▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است‌. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛ ... سپس حضرت قبر را پوشاندند و با انگشت مبارک شان روی آن نوشتند: 📋 هذا قَبرُ حسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً. ▪️این قبر حسین بن علی (عليهماالسلام) است که او را تشنه و غریب کشتند. 🥀 در این هنگام بنی اسد گفتند:جسد یک پهلوان در اطراف شریعه باقی مانده و در اطراف او دو جنازه بود. 📋 كُلَّما حَمَلنا منه جانِباً سَقَطَ الآخَر، لِكَثرَةِ ضَربِ السُّيوفِ، و طَعنِ الرِّماحِ، و رَشقِ السِّهامِ ▪️و هر بار یک طرف جسد آن پهلوان را بلند می کردیم. آن طرف دیگری به دلیل ضربات مکرر شمشیرها و نیزه ها و تیرها می افتاد. 🥀 امام علیه‌السلام فرمودند: برویم در کنار جسد آن پهلوان. امام همراه بنی اسد نزد آن جسد رفتند ،وقتیکه نگاه حضرت به بدن آن پهلوان افتاد، خودش را روی جسد او انداخت و او را بوسید و فرمود: 🥀 ای ماه بنی هاشم،بعد از تو دیگر خاک بر سر این دنیا. سلام من بر شهیدی که اجرش فقط با خداست... 🥀 سپس به آنها دستور داد که برای او قبری حفر کنند و خود حضرت پیش آمد و تنهایی، بدن قمر بنی هاشم را درون خاک گذاشت و هیچکس را با او همراهی نکرد... سپس حضرت به سراغ اسب خود رفت. 🥀 بنی اسد دور او حلقه زدند و از او درباره خود و این اجساد پرسیدند ، امام به آنها فرمود: قبر امام حسین علیه‌السلام، شما آن را که دانستید. اما آن حفره اول که هفده جسد را در آن به خاک سپردید، اهلبیت و اقرباء آن حضرت بودند که نزدیک‌ترین آن ها به جسد مطهر امام حسین علیه السلام، جسد مطهر فرزندش علی اکبر است. 🥀 و آن حفره دوم، بدن های اصحاب و یاران آن حضرت بودند و آن جسدی که بالای سر آن ها تنها به خاک سپردید، بدن حبیب بن مظاهر بود. و اما آن پهلوان که کنار فرات افتاده بود، بدن ابالفضل العباس علیه السلام بود و آن دو بدن دیگر، اولاد امیرالمومنین علیه‌السلام بودند. پس بعد از من هر که از شما سوال کرد او را آگاه کنید. 🥀 آنها به امام گفتند: ای برادر! تو را به حق همان جسمی که تنهایی به خاک سپردی، بگو به ما که کیستی؟ در این هنگام امام به شدت گریه کردند و فرمودند: من امامتان علی بن الحسین علیهما‌السّلام هستم. امام این جمله را فرمودند و دیگر از دید آنها غایب شدند. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۴۷۰ ✍ تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده؟!
. روز دوازدهم محرم 🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین هر کجای مجلس نشستی... با توجه امروز میخواهیم از همین جا... به آقامون سلام بدیم.... 🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین 🔸که در حضور تو مهدی کند سلام حسین امروز امام زمانم سلام میده... اما... به بدن های بی سر... روی خاک... سلام ما به اون بدن های که بی غسل و کفن... سه روز روی زمین کربلا بود... 🔸سلام بر تو و آن قطره هاى خون سرت 🔸كه ريخت روى زمين در مسير شام حسين 🔸سلام بر تو و بر مهدی ات که روز ظهور 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین ان شاء الله امام زمان میاد... انتقام خون به نا حق ریخته ی حسین رو میگیره... 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین یا بن الحسن... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت سه روز بدن عزیز زهرا... بی غسل و بی کفن... روی زمین گرم کربلا... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت 🔸يوسف ترين شهيد خدا پيرُهن نداشت 🔸از بسكه پيكرش شده پامال اسبها 🔸يك جاي بي جراحت و سالم، بدن نداشت چه کردند با بدن پاک عزیز زهرا... مثل یه همچین روزی... وقتی بنی اسد اومدند کربلا... نگاه کردن دیدند این نانجیبها بدن های خودشون رو دفن کردند... اما بدن عزیز زهرا حسین... روی زمین کربلا... میخواستند بدن ها رو دفن کنند... اما بدنها رو نمیشناختند... آخه سر در بدن ندارند... متحیر ایستادند... یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد... 🔸بنی اسد بیاید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد بنی اسد من این بدن ها رو خوب میشناسم... این بدن بی سر... بدن بابای غریبم حسینه... این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره... این بدن قاسمه... اون بدنی که کنار شط فرات... دستهاش رو جدا کردند... بدن عمو جانم عباسه... بنی اسد... برید یه قطعه بوریا بیارید... 🔸مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود امام سجاد دستهای مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند: بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند... سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که میخواد داخل قبر با پدر وداع کنه... بنی اسد دارن نگاه میکنند... دیدند امام سجاد رفت داخل قبر... میخواد با پدر وداع کنه... ای واااااای ای واااااااای... دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین... هی صدا میزنه وای غریب حسین... وای مظلوم حسین... وقتی از قبر بیرون اومدند... با دستان مبارک نوشتند... هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً  🔸كاش در لحظه ی دفن پدرم میمردم 🔸آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم الا لعنت الله علی القوم الظالمین .
شده هفتم شهدای کربلا سال 93 هفتمِ شاهِ شهیدان - اهلبیتش رفته زندان در دل زندانِ کوفه - جملگی گریان و نالان آن یکی گوید حسینم - دیگری نور دو عینم وان یکی گو ید حبیبی - بهرتودرشوروشینم وان یکی گوید برادر - وان دگر گوید پدر جان من زهجرت دل غمینم - بهرِ تو گریان و نالان آن یکی بهر حسینش - میزند بر سینه و سر وان یکی بهرِ رقیه - دیگری ازبهرِ اصغر آن یکی عباس گوید - دیگری هم جانِ مادر وان یکی از بهرِ قاسم - دیگری از بهرِ اکبر هم نوا زهرایِ اطهر - گشته با خیل اسیران گوشه یِ زندان کوفه - جملگی گریان و نالان مصطفا و مرتضا در- جمعشان گردیده حاضر ادم و عیسی و موسی - نوح هم آزرده خاطر مریم و حوّا و هاجر- هم نوا با آن یتیمان در دلِ زندانِ کوفه – بهرِ سالارِ شهیدان باقری بنگرکه زینب- میزند بر سینه و سر بهرِ فرزندان زهرا – با دل و قلبی مکدر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ روز سیزدهم محرم شهدا کربلا امام حسین (ع) بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَین ⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله آبروی ابا عبدالله در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند ♦️کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است ♦️وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است ♦️کیست این مظهر جان‌بازی و ایثار و وفا؟ ♦️که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است ♦️او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول ♦️روشنی‌بخش جهان، نور رخ «ذو‌المنن» است ♦️گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد ♦️یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است ♦️چه غم از حسرت دیدار وطن داشت به دل؟ ♦️وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است ♦️او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل ♦️آب غسلش همه از خون گلو و بدن است ♦️«کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون ♦️تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است» ♦️«استخوانی اگر از سینه او باقی ماند ♦️آن هم از ضرب سم اسب، شکن در شکن است» ♦️دفن کردی چو پدر را پسر بیمارش ♦️آن‌که یعقوب‌صفت، شهره «بیت ‌الحزن» است، ♦️با سر‌انگشتِ مبارک بنوشتی بر خاک ♦️این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است ⬅️عزاداران در روز سیزدهم محرم قراریم عزیزان ایام محرم وعزاداری ابا عبدالله داره تمام میشه بگیم خدایا شاکریم که امسال هم توانستیم در عزاداری شرکت کنیم خیلی ها دربین من و شما بودند حالا جایشان خالیست فیض ببرند اما یا اباعبدالله قربان آن بدنی که سه شبانه روز بدون غسل و کفن بر روی خاکهای گرم کربلا انداخته بوداما عزاداران وقتی بنی اسد اومدند کربلا... نگاه کردن دیدند این نانجیبها بدن های خودشون رو دفن کردند... اما بدن عزیز زهرا حسین... روی زمین کربلا... میخواستند بدن ها رو دفن کنند... اما بدنها رو نمیشناختند... آخه سر در بدن ندارند... متحیر ایستادند... یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد... ♦️بنی اسد بیاید ♦️کفن با خود بیارید ♦️مگر خبر ندارید ♦️حسین کفن ندارد بنی اسد من این بدن ها رو خوب میشناسم... این بدن بی سر... بدن بابای غریبم حسینه... این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره... این بدن قاسمه... اون بدنی که کنار شط فرات... دستهاش رو جدا کردند... بدن عمو جانم عباسه... بنی اسد... برید یه قطعه بوریا بیارید... 🔸مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود امام سجاد دستهای مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند: بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند... سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که میخواد داخل قبر با پدر وداع کنه..انشالله داغ بابا نبینی. بنی اسد دارن نگاه میکنند... دیدند امام سجاد رفت داخل قبر... میخواد با پدر وداع کنه... ای واااااای ای واااااااای... دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین... هی صدا میزنه وای غریب حسین... وای مظلوم حسین... وقتی از قبر بیرون اومدند... با دستان مبارک نوشتند... هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً  🔸كاش در لحظه ی دفن پدرم میمردم 🔸آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
. ⚫️ 🔘 ▪️ 🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه ⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری... ایامی که بی‌بی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه... وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت.. 💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم 💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم 💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند... با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند... 💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود 💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود ⬅️بی‌بی رو وارد شهر کوفه کردند.... خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه... (چه خاطراتی) مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری... خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد.. (خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه) 💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود 💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود 💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود ⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن... هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت... هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید... اینجا خونه باباش علی بوده... این شهر بوی باباش علی میده... این شهر بوی برادرشو میده.... این شهر بوی حسین میده... همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است... ⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده.... اسیرو بی کس و تنها... دستای بی‌بی رو بستن.... از بالا بام خاکستر میریزن... سنگ میزنن... 💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست ♻️بگمو التماس دعا ♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا ⬅️یه وقت بی‌بی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر... دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن... زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت.. آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه...... امان امان امان 💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست 💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم 💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم 💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم ⬅️اینجا یه زبان حالی داره.... یه نگاه کرد به سر بریده عباس... صدا زد عباسم داداش.... دادلش پاشو حال زینبو ببین... ای غیرت الله .. پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری.... زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید... حالا ما بین نامحرماست... ⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره... امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید... نور چراغو کم کنید... کسی قد و قامت زینبم رو نبینه.... داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم... ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس.... 🖤کوفه چه غوغایی شده 🖤زینب تماشایی شده هرچقدر ناله داری به ناله های دل بی‌بی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن...... 🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤 . 👈 👈 .
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ 🔹الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین  اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ... ▪️(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟ (الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن"  این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..."  همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت  فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..." عمه ی من نائب الحیدر است سیدالنساء پس از مادر است عمه ی من سفیر خون خداست هم دم هجده سر از تن جداست عمه ی من اوست که در قافله نشسته آورده به جا نافله ... عمه ی من بر سر بازارها دیده ز اهل ستم آزارها این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشُ ندیده... این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ ▪️ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشُ ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ....😭 این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...." آی حسین ... عمه ی من اسوه ی ایوب بود شاهد قرآن و لب و چوب بود ▪️هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی  ...ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....بأبی المستضعف الغریب یا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
. |⇦•زمانِ دفن شهیدان و... ی کربلا_کربلایی حسین طاهری زمانِ دفن شهیدان و سیدالشهداست سه روز پیکرشان روی خاک کرب و بلاست بنی اسد متحیر شدند و در ماندند میان اینهمه جسم بدون سر ماندند سواری از طرف عرش بر زمین آمد برایِ دفن پدر، زین العابدین آمد امام گفت: که من وارث شهیدانم نشانی همه را خوب خوب میدانم روی تن شهدای سپاه افتادند بنی اسد پی آقا به راه افتادند به روی خاک تنی همچنان پیمبر بود تن نواده ی زهرا علی اکبر بود امام گفت که این تن، امام زاده ماست علی عزیزترین عضو خانواده ی ماست یکی از این شهدا رَدّی آشنا دارد میان هر دو کف دست خود حنا دارد تن یتیم حسن روی خاک افتاده است امام گفت که این قاسم است و داماد است رسیده است به مقتل کنارِ عبدالله و گریه کرد کنار مزارِ عبدالله نشسته است کنارِ یتیم های حسن امام سینه زنی میکند بجای حسن امام آمد و بالای قتلگاه رسید زمانِ دفن تن چاک چاکِ شاه رسید "بنی اسد! پدرم در میان گودال است تنش به زیر سُم اسب رفته پامال است هنوز داخل گودال نیزه و تیر است چقدر روی تنش جای زخم شمشیر است *نزدیک به هزار و نهصد و پنجاه زخم بر بدنِ ابی عبدالله زده بودن، ببین چه کردن با بدنِ اربابِ ما، زخم روی زخم میزدن..* بنی اسد! پدرم تشنه کام جان میداد چه سخت در وسط ازدحام جان میداد حسین را ته گودال گیر آوردند برای دفن تن او حصیر آوردند امام جسم پدر را درون قبر گذاشت سر مزار دو رکعت نماز صبر گذاشت *به هر سختی بود بدن بابا رو رویِ حصیر جمع کرد، اما دیدن آقا مستاصل شده، هی این پا و اون پا میکنه، سئوال کردن آقا چی شده برا چی مُعطل کردید؟ امام زین العابدین فرمودن: توی دینِ ما رسمِ صورتِ مَیّت رو، رو به قبله میذارن، من چیکار کنم با این بدن که سر نداره؟... چرا؟ آخه خولی سر رو جلو جلو بُرده جایزه اش رو بگیره... دیدن آقا زین العابدین رگهای بریده رو، رو به قبله گذاشت...* امام رفت بیارد شهیدِ آخر را امام رفت بیارد علی اصغر را گذاشت جسمِ علی رابه روی جسم پدر نوشت اسمِ علی را به روی اسم پدر خلاصه داشت کنار شهیدها میمرد تَنِ تمامی اصحاب را به خاک سپرد هنوز پیکر فرزند فاطمه مانده تن برادر زینب در علقمه مانده کنار جسم عمو، مشک آب افتاده به روی خاک، امید رباب افتاده ترک ترک شده الماس را تکان ندهید بنی اسد تنِ عباس را تکان ندهید در علقمه به عمویم هجوم آوردند نگاه کن چه به روز عموم آوردند آرش براری *اربعین وقتی قافله برگشت کربلا، زین العابدین میگه: دیدم رباب داره از پشتِ نخلها میاد از طرف علقمه، اومد جلو گفت: آقا! ممنونتم، ما نبودیم اون روزی که شما ابدان رو دفن کردید، پسرِ من رو خوب جایی دفن کردید... گفتم: خانوم جان! اشتباه متوجه شدی ، من پسر شمارو علقمه دفن نکردم... دیدم با یه تعجبی داره به من نگاه میکنه، گفت: آقاجان! من همه مزارهارو دیدم، فقط یه مزار کوچیک بود، گفتم: حتما این قبرِ پسرِ منه... گفتم: خانوم جان! من علی اصغررو روی سینه ی بابام دفن کردم، اما اون قبر کوچکی که دیدی اون قبرِ عموم عباس بود...* مزارت عشق را بی تاب كرده فلك را بنده ی سرداب كرده گواهی می دهد این قبر كوچك كه مَردی را خجالت آب كرده :حیدر توکلی *حالا زین العابدین میخواد رویِ بدنها خاک بریزه، اما مگه دلش میاد، میخواد بدنِ بابارو زیر خاک کنه، آروم آروم اشک میریزه، بنی اسد هم کمک میکنن، بدن رو که خاک کرد، دیدن داره رویِ قبر مینویسه با انگشتِ اشاره: "هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشانا" بابم رو تشنه کشتن... بلند بگو:حسین... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .