بعد یک چند غم هجر و بلا دختر من
آمدی آخر سر دیدن ما دختر من
با خدیجه چقدر لحظه شماری کردیم
تا بیایی و ببینیم تو را دختر من
دو سه ماه است که ز تو دورم اما انگار
دو سه قرن است شدم از تو جدا دختر من
هیجده ساله عزیزم که چنین پیر نبود
از کی این گونه قدت گشته دوتا دختر من
به پدر آنچه نگفتی به علی را تو بگو
ای فدای تو و این حجب و حیا دختر من
از غم یار بگو از در و دیوار بگو
بگو از مردم بی مهر و وفا دختر من
من خودم با خبرم بر تو و حیدر چه رسید
بعد من سخت گذشته به شما دختر من
زیر دین زحمات پدر این شهر نماند
که مدینه به تو داد اجر مرا دختر من
گفتم این خانه بهشت است و توئی ریحانش
حقتان شعله نبوده به خدا دختر من
هرکجا بوسه زدم سوخت و یا اینکه شکست
دست،سینه، سر و پهلو، مژه ها دختر من
شاخه یاس کجا داس کجا ضرب غلاف
چادر عرش کجا و ردِ پا دختر من
این همه مدت از آن روز گذشته و هنوز
سیلی اش بر رخت انداخته جا دختر من
جای تو روی زمین نیست عزیزم باید
مادرت وا کند آغوش بیا دختر من
بنشین پیش من و مادرت امروز و ببین
سالها بعد رسد کرببلا دختر من
آتشی که ز درِ خانۀ تو بر پا خاست
می نشیند به لباس اسرا دختر من
نوۀ کوچک تو موقع تاراج حرم
می شود لحظه ای از عمه جدا دختر من
مثل تو که به پدر زود رسیدی او هم
می رود زود به جمع شهدا دختر من
موقع غسل تنش عمه صدا خواهد زد
شده ای آینۀ مادر ما دختر من
علی صالحی
#بعد_از_شهادت
مادر فداي زمزمه ي عاشقانه ات
جان سوخت از براي غم بي کرانه ات
در حسرت نواي خوشت مانده ام هنوز
خاموش گشته اي ز چه رو از ترانه ات
اي بلبلي که زخم ز پاييز خورده اي
آتش گرفته است چرا آشيانه ات؟!
رفتي و غم به خانه ي ما پرسه مي زند
مادر بيا شبي نظري کن به خانه ات
رفتي و داغ تو به دلم ماندگار ماند
رفت از دلم قرار و دلم بي قرار ماند
رفتي و غرق آتشم و سوختن هنوز
چون شمع آتش است سراپاي من هنوز
پروانه هاي سوخته دل را نظاره کن
آيينه ي غمند حسين و حسن هنوز
اي آشناي غربت و مظلومي علي
رفتي و اوست بي تو غريب وطن هنوز
رفتي و خاطرات تو در خانه باقي است
ياد تو هست پرتو اين انجمن هنوز
بس ناشنيده است که ناگفته مانده است
بس آتش نهفته که بنهفته مانده است
سيد مهدي حسيني
#بعد_از_شهادت
341K
#نوحه #سنتی
#بعد_از_شهادت
🎤کربلایی ابوالفضل سپهر
نوحه حضرت زهرا علیها سلام
یا فاطمه ای بانوی پهلو شکسته با رفتن تو رشته صبرم گسسته
از هجر رویت بی صبر و تابم برخیز و بنگر چشم پر آبم
مظلومه زهرا
برخیز و بنگر همسرت را زار و خسته دلخون کنار تربتت تنها نشسته
از هجر رویت ...
مانند بلبل در فراق گل شب و روز از دل سرایم نغمه های آتش افروز
از هجر رویت ...
بر تربت غمبارت ای شمع شب افروز سوزد دل خونینم از آه جگر سوز
از هجر رویت ...
موضوع: #حضرت_زهرا علیها سلام
سبک: #یافاطمه_من_عقده_دل_وانکردم
شاعر: #انصاری_اصفهانی
Roze_Shab-Jome_Haj-asghar-Zanjani.mp3
9.26M
#روضه
#بعد_از_شهادت
🎤سید مهدی میرداماد
.
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست
تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار، مزار تو نه مزار علیست
دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط
کمی هم از عرق روی شرمسار علیست
تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند
عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست
پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است
پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست
غذای دیشبمان دستپخت زینب بود
چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست
دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد
چرا که مستمع روضه های یار علیست
منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر
وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست
به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود
نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست
شاعر: #محمدعلي_بياباني
#فاطمیه
چند روزی میشود، بی دلبرم
میرسدبرگوش آه فاطمه
یاد دارم بالگدهای عمر
پشت درشد قتلگاه فاطمه
میرسد هرشب نوای آه وغم...
زیر سقف وسر پناه فاطمه
حال حیدر میشودهرشب وخیم...
درهوای روی ماه فاطمه
رفتی و هرشب نسیمی خسته ام
میچکم در عمق اه فاطمه
شوهرت هر روز زانو در بغل
خیره می ماند به راه فاطمه
همسرم از تو برایم یادگار
مانده یک چادر سیاه فاطمه
می وزد در لانه ام عطر پر
مرغ عشق بی گناه فاطمه
خودنمایی میکنداین میخ در
در میان قتلگاه فاطمه
برسر قبرت گذارم صورتم
یک تنه هستم سپاه فاطمه
درکناره قبر تو با آه وغم
مانده یک شب تاصباح فاطمه
(ابن عباس میگه بعد شهادت بی بی فاطمه رفتم سری به امیرالمومنین بزنم همین که وارد دهلیز خانه شدم دیدم فاتح بدر و خیبر - لنگر زمین و آسمان - رو زمین نشسته - حسنین رو زانوان علی نشستن - زینبین دور بابا میگردن - حضرت با انگشت موهای زینب رو مرتب میکرد - ابن عباس میگه یه صحنه ای دیدم جگرم آتش گرفت - هرخانه ای مادر از دست میده پدر دور بچها میگرده - نمیدانم داغ فاطمه چه کرده با امیرالمومنین که بچها دارن دور بابا میگردن - میگه زینب رفت چادر مادر رو پوشید اومد جلو بابا راه میرفت - بابا ببین شبیه مادرم شدم یا نه - میخواد دل بابا روشاد کنه )
فضّه تو ساعتی پدرم را به حرف گیر
تا من به جای خالی مادر نظر کنم
هر چند کودکم، بگذارید نیمه شب
وقت نماز چادر او را به سر کنم
ماه غریب شهر مدینه بیا بگو
بی تو چگونه من شب خود را سحر کنم
دیدم که ریخت خصم ستمکار بر سرت
قدّم نمی رسید که خود را سپر کنم
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
این جامۀ من است که باید به بر کنم
مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر
تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم
زآن دردها که مادر من با کسی نگفت
(میثم) بگو که سوز تو را بیش تر کنم
#بعد_از_شهادت