هیأت سفیران زینب .mp3
8.99M
🏴 #امام_حسین_علیه_السلام
🎤•| #حاج_سیدرضانریمانی|•
نا توون شده اباعبدالله
خیلی وقته نیمه جون شده اباعبدالله
جگرش دوباره خون شده اباعبدالله
واسه خیمه نگرون شده اباعبدالله
حال خراب دخترش یه طر
و اضطراب خواهرش یه طرف
غصه ی غربت حرم یه طرف
آتیش و غارت حرم یه طرف
چقدر بی تابه
دختر سه سالشم میون خیمه خوابه
این صدای روضه ی فراته که پیچیده
پسر فاطمه تشنه ی یه جرعه آبه
واویلا علی الحرم
زیر نیزه ها اباعبدالله
راضیه به قسمت و قضا اباعبدالله
تو هجوم زیر دست و پا اباعبدالله
میزنه مادرشو صدا اباعبدالله
حرمله و شمر و سنان یه طرف
خنده ی تلخ ساربان یه طرف
نیزه و شمشیر و عصا یه طرف
خنجر کُند بی حیا یه طرف
نفسش سنگینه
شمرِ بی حیا رو سینه ی حسین میشینه
آسمونیا میگن شمر حیا کن بس کن
مادرش تو قتلگاهه و داره میبینه
بُنَیَ بُنَیَ بُنَیَ
هیأت سفیران زینب.mp3
24.07M
🏴 #شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🎤•| #حاج_سیدرضانریمانی|•
یکه و تنها شدی، اسیر اعدا شدی
دیدم که تیرت زدند، افتادی و پاشدی
بابا خودم دیدم زدند، سنگی به ابروهای تو عمامه افتاد از سرت، خونی شده موهای تو
نیزه زدند، چقدر اینا پست و بدند
غریب گیرت آوردن و، همه به سمتت اومدند
جان منی، آیهی قرآن منی
هم سر و سامان منی، جان منی
واویلتا
ورق ورق شد تنت، بابا کو پیراهنت
زیر سُم اسباشون، به هر طرف بردنت
یه عده از راه اومدن، به سمت تو عصا زنون
به جای نیزه میزنن، به جسم تو زخم زبون
زخم زبون، دلت رو کرده پر ز خون
شمر اومده تو قتلگاه، خدا کنه بیاد بیرون
شمر لعین، رو سینهی بابام نشین
خنجرتو بزار زمین