eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
4.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
85 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،عطاران
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 مادر نگفتی زینبت بی توچه سازد دیگر به جای تو مرا غم می نوازد مادر زداغ دوری ات جان برلب آمد مادر ببین بالین قبرت زینب آمد مادر نباشد باورم                من بعدازاین بی مادرم           ای وای ازاین غم ٢        مادر غم بی مادری کرده هلاکم قربانت ای پهلوشکسته سینه چاکم مادر بیا مُردم ز داغ جانگدازت یک بار دیگرکن به سرچادر نمازت دردیتیمی مادرا   باشدبرایم جانگذا         ای وای ازاین غم ٢ مـادر بیــا مـاتمـسرا گـردیـده خـانه هرشب حسین گیردبـرای توبهانه مادر بیا که جان زینب بر لب آمد شب ها حسین تو زدلتنگی نخوابد ماندم چه سازم ازغمت               میمیرم ازاین ماتمت          ای وای ازاین غم ٢ مادر بیا که هِق هِق بابا مرا کشت درگریه هایش گفتن زهرامراکشت امشب یتیمان آمدن گِــــرد مزارت بر سینه وسر می زنندطفلان زارت مادر یتیمانت نگر                 غمدیده طفلانت نگر           ای وای ازاین غم ٢ 🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
... 🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾 رسیده ماه رمضان،نیامدی عزیزجان نمازوروزه ات قبول،حضرت صاحب الزمان چه سخت بگذردفراق،کجابگیرمت سراغ کاش که ازتوداشتم،عزیزفاطمه نشان خدا کند دعاکنی،خدا خدا خدا کنی تاکه شودظهورتو،جمعهٔ ماه رمضان لحظهٔ افطاروسحر،چونکه کنددعا اثر بُوَدهمیشه ذکرمن،خدافرج را برسان بارفراق کشیده ام،حیف توراندیده ام چراعزیز فاطمه، تو رخ نمی کنی عیان ای مهربان ای خوب خوب،ای آفتاب بی غروب کی بشود زدیده ات،نوربگیرداین جهان خوشابحال شهدا،به عشق توشدند فدا الهی که یه روزبیاد،منم شوم فدایتان غزّه شده کرب و بلا، منتظر تواند بیا مردو زن و کودک وپیر،بگیر انتقامشان بیاازآن دوتن بپرس ،چه بودجرم فاطمه که پشت درشکسته اند،پهلوی مادر جوان بیازکوفیان بپرس،علی چه کردبا شما مگرنبوده همدمِ یتیم و یار بی کسان بیا عزیزعالمین،بپرس زقاتل حسین چرا بریده از قفا، سر ز تـن امام مان بیـا کنـار علقـمه، بپرس عزیز فاطمه چرابریده انددودست،زپیکرعموی تان بگوکه رنج وغم ودرد،بادل زینبت چه کرد مهدی فاطمه بیا،روضهٔ عمه جان بخوان هرکه دراین عالم اگر،دلش گرفتار کسی است الهی «مداح»بشود،فدای صاحب الزمان 🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
... 🌴🤲🌴🤲🌴🤲🌴🤲 پروردگار من.... تویی جان پناهم تویی جان پناهم  تویی جان پناهم میدونی ای یارب.... که غرق گناهم که غرق گناهم که غرق گناهم 🤲🤲 الهی خطا پوش و کریمی تو منم عبد عاصی و رحیمی تو  رحیمی تو رحیمی تو 🤲🤲 رحمتا در بدرم خدایاببخش خدایاببخش خدایا ببخش دست بکش روی سرم خدایاببخش خدایاببخش خدایا ببخش 🤲🤲 جزدرگهت ای یار کجا روبیارم  کجا روبیارم کجارو بیارم من غیرتودیگر خدایی ندارم خدایی ندارم خدایی ندارم 🤲🤲 تویی بهترین یار وحبیب من دوا کن دردم ای طبیب من  طبیب من طبیب من 🤲🤲 عبد شرمنده منم ,خدایاببخش  خدایا ببخش خدایا ببخش دست خالی چه کنم,خدایاببخش خدایا ببخش خدایا ببخش 🌴🤲🌴🤲🌴🤲🌴🤲 تاهرکه را خواندی کنارت نشاندی کنارت نشاندی  کنارت نشاندی از درگهت یارب کسی را نراندی  کسی را نراندی  کسی را نراندی 🤲🤲 خداکن نگاهم بحقِ حسین ببخشا گـناهم بحقِ حسین  بحق حسین بحق حسین 🤲🤲 به علی و به رسول خدایاببخش خدایا ببخش خدایا ببخش کن ز«مداح»توقبول خدایاببخش خدایا ببخش خدایا ببخش 🌴🤲🌴🤲🌴🤲🌴🤲
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 ای رهروان نهضت پاک حسینی باشد صراط مستقیم راه خمینی راه خمینی چون ره پیغمبران است آنچه عیان باشدچه حاجت به بیان است راه خمینی راه ابراهیم وموسیٰ ست راه محمد،راه یعقوب،راه عیسیٰ ست وقتی خمینی آمد آیین زنده گردید اسلام مُرده زنده و پاینده گردید راه خمینی راه اسلام محمد شد در جهان جاری احکام محمد راه خمینی راه عشق وسرفرازی ست راه ز هر بیگانگانی بی نیازی ست راه خمینی دارد اندر خود فدایی همچون بهشتی و رئیسی و رجایی این راه حق مردان سرفراز دارد چون حضرت سیدعلی جانباز دارد راه خمینی راه حیدر راه زهراست راه امامان عزیز و مهدی ماست راهی که حیدرخون دل خورداز زمانه راهی که کشتند فاطمه را بی بهانه دراین صراط مستقیم محسن فداشد مسموم زهر بی وفایی مجتبی شد راهی که اربابم حسین سررا فدا کرد هم اصغرو عباس و اکبر را فدا کرد بهر قوام این ره پاک و الهی زینب اسیرگشت و رقیه شد فدایی راه خمینی چون بُوَد پاک و مقدس هردم شهیدان میشونددرخون مُلَبّس اندیشه ی او بوده چون یاریِ مردم شد مکتبش آغاز بیداریِ مردم در سالگرد رحلت آن یار جانی شد«سید ابراهیم» ما هم آسمانی هرچند یاران،ما گرفتاران خویشیم از داغ یاران خمینی دل پَریشیم کرده غروب افسوس دیگر آفتابش گشته هزاران دل ازاین هجران کبابش چون روز عاشورا و غوغای حسینی بار دگر هم زنده شد داغ خمینی می رفت روزی روی دوش داغداران تابه فلک همراه اشک سوگواران آن روز با مامرگ هم نامهربان شد با رفتن آن گل بهار ما خزان شد دست اَجل باسنگ بر آیینه می زد ماتم بپاشد آسمان برسینه می زد از رحلت جانسوز بابای صمیمی میریخت یک امت به سرخاک یتیمی فرموده آن معمار پیر و با درایت در هر زمان باشید همراه ولایت گر شد ولایت ناخدای کشتیِ دل ازقلب طوفان می بردآن رابه ساحل پیش ازظهورمردم، همه غربال گردیم گر با ولی باشیم خوش اقبال گردیم راه ولایت چون صراط المستقیم است خوش آن دلی که عشق اودرآن مقیم است بار دگر در معرض یک امتحانیم باید که دراین امتحان میدان بمانیم باید که بااین انتخاب مان عزیزان خدمتگذار مردمی آید به میدان همچون رئیسی پاکدست و بادرایت خادم برای مردم و یار ولایت تا که زما روح شهیدان شاد گردد این کشور صاحب زمان آباد گردد. 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 ای دل از مردی الهی یاد کن بغض های سینه رافریاد کن باز گو از آن امام خوب ما از فراق یوسف ویعقوب ما سالها رفت و هنوز از هجر او گریه ی پنهان داریم در گلو آنکه در جان همه چون روح بود آنکه در طوفان غمها نوح بود رهبری اش بوده چون پیغمبری زنده کرده ایده ی حق باوری تا جهان باقی و تا پاینده است مکتب و نام خمینی زنده است پیر ما فرموده بود آن نازنین پرچم نهضت نماند بر زمین این عَلَم افتاد از دستی اگر می نهد بر دوش علمداری دگر بارها رنج جدایی دیده ایم داغ «بهشتی»«رجایی» دیده ایم ما بلاها دیده ایم در راه عشق کربلاها دیده ایم در راه عشق داغ«حاج قاسم»هنوزم تازه است پشت ما را داغ«رئیسی» شکست هرگلی راکه شهادت چیده بود در دلش عشق«خمینی»دیده بود هرگلی از ما که پرپر می شود انقلاب ما جوان تر می شود هرچه خون ریزد بپای این درخت خم نمی گردد زطوفانهای سخت تا کند«مهدیِ زهرا» رخ عیان می شویم درهر حوادث امتحان هر چه می گردد «فرج» نزدیکتر آی مردم، می شویم غربالتر امتحانها گرچه باشدسخت، هان ای برادر بر سر عهدت بمان با توکل بر خدا با شوق وشور در تمام عرصه ها داریم حضور با«ولایت» باش و با عزم و امید تا شوی در نزد زهرا رو سفید با ولایت باش«مداح» تا فرج تـا مبادا کـه شود راه تـو کـج 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾 ایران مـا همچون «حرم» باشد سـردار، حـرفت محتـرم بـاشد تــا بــه اَبــد در بـاورم بـاشد این سرزمین چون مادرم باشد ایران نگردد تا کـه دشمن شاد سـردار دلها ، رأی خـواهیم داد هیهات اگـر حرفت زمین مـانَد رنجیده ملت بعـد از ایـن ماند هیهات اگـر اوضاع چنین ماند تنـها «امـام المسلـمین» مـاند ایـران مـان تـا کـه شـود آبـاد سردار دلهـا ، رأی خـواهیم داد با ما هر آنچه «مـارقین» کردند گرفتنه ها این«قاسطین»کردند نان راگران هم «ناکِسین»کردند هـر ظلم را بـا نـام دین کردند تـا که شویم از دست شان آزاد سـردار دلـها ، رأی خواهیم داد گَـر کُشتَـنَت آن قــوم عُثمانی در خــاطره هـا زنده می مانی در انتـــخابِ «مـردمــیدانی» در راه تـو هستیم «سلیمانی» سوگند به آن دست تو که افتاد سردار دلـها ، رأی خـواهیم داد گرچه از ایـن اوضاع گله مندیم در حسرت یـک جـرعه لبخندیم اَمّــا بـــه فـرداها خوشایندیم سـربنـد یــازهـرا بـه سر بندیم تــا بَــر کَنیم ما ریشه ی اَفساد سـردار دلـها ، رأی خـواهیم داد اَشــرافـیت تــا کـه فـنا گـردد تــا حــقِ مظـلومان ادا گـردد تـــا زنــدگی پــر از صفا گردد آرامــــش اَرزانــیِ مــا گـردد تـا مَحـو گـردد ظلـم و اِستبداد سردار دلهـا ، رأی خـواهیم داد هم«همت» وهم«باکری» گویند هم«کاظمی»هـم «باقری»گویند «صـیّاد»و هر دین باوری گویند مـــولای جـانها«رهبری»گویند تـا کـه رسد از سوی حق امداد سـردار دلـها, رای خـواهیم داد مـا گر چه مـدیون «شهیدانیم» مدیون همچون «سید ابراهیم» هرچندمشکل هست،می دانیم سـربـازهای گـوش بـه فرمانیم «سـید علـی» حکم حضورم داد سـردار دلـها ، رأی خـواهیم داد گـر چـه خـدا بـر ما نظر دارد «پیغمـبرش» مـا را نظـر دارد هم «حیدر» و «زهرا» نظر دارد بـه «حضـرت رضـا»نظـر دارد «مداح»ازایشان گیرد استمداد سردار دلهـا ، رأی خواهیم داد 🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 دلـم امشـب هـوای کـربلا کـرد حسین مارابه عشقش مبتلا کرد خدابسکه حسین رادوست دارد به هردل قبر شش گوشه بنا کرد فدای آن غریب و تشنه کامی که بهر سر فـرازی سر فدا کرد حسین داریم چه غم داریم در عالم حسین داریم چه کم داریم در عالم الهـی بـاالحسین و جـان زینب عنـایت کـن شـوم قـربان زینب حسین و زینبش دو بال عشقند کبوترهای خـوش اقبال عشقند هر آنکس رو بـه درگاهش نهاده هرآنچه ازحسین میخواست داده حسین درگاه او درگاه عشق است حسینیه ی او بنـگاه عشـق است دوباره مـرغ جـان از تـن رها شد بشــوقی راهـی کـرب وبـلا شـد الهــی کـــربـلا تــا بـر لب آمـد مــرا یــاد حسیـن و زینـب آمـد همان زینب که درهیبت چومولاست همان زینب که درعفت چو زهراست همان زینب که درکوفه و درشام غـریبـیِ حسین را کـرده اعـلام همـان زینب کـه فـرمود کربلا را نـدیـده   بـوده ام  «الا  جمـیلا» همـانکه دختـر بـانوی آب است بـه کـام او زبـان بـوتـراب است همـان زینب کـه وقت پاسداری مُریدعفت وحُجب وحجاب است همان زینب که دشمن شداسیرش ولی داغ حسین جان کرده پیرش همان زینب کـه کار خواهری کرد و در حـق حسینش مـادری کـرد همان زینب که قلبش پُر اِلَـم شد قدش از بــار درد و غصه خم شد همان زینب کـه تـا شد چار ساله ز داغ مـــادرش زد آه و نـــالـه همان زینب که تا حیدر کفن شد اســیر داغ جـانسوز حسـن شد همانکه پنـج تـن را نـورعین بـود تمام دلخوشی هایش حسین بود همانـکه عاقبت داغ حسین دیـد و در دست خزان بـاغ حسین دید همــان زینـب کـه از داغ بـرادر بـه سر زد سینه زد نــالید یکسر ز مقتل ذوالجناح تـا که خبر بُرد همانجا بـود زینب زین خبر مُرد عـزیـز مـادرش را دیـد بـر نی همان سر که ز هم پاشید بر نی چــه آمـد بـر سـر زینب خـدایا رسیده جـان او بـر لـب خـدایـا بــرادر را بـه زیــر خیــزران دیـد حسین رابی کس وخونین دهان دید همـان زینب کـه از ظلـم زمـانه بــه تــن  دارد نشـان تـازیـانه همانکه در بـلا یـار حسین شد پس ازعباس علمدارحسین شد همان زینب که از داغ سه ساله شده خورد و خوراکش آه و ناله همانکه صبرش عـالم گیرگشته و  از  داغ  حسینش  پیر گشته به سودای حسین منزل به منزل سر خود را زده بـر چوب محمل پـس از کرب وبلا بـا ناله و درد زهجران حسین خویش دق کرد گـل عمـرش دگـر از غصه پـژمرد سرانجام از غم و داغ حسین مُرد سخن هرجا ز زینب گفت«مداح» چه جانسوزوغم افزا بود وجانگاه 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 بابا، برلب رسید ازغصه جونم کجـا بـودی بـابـای مهـربونم تمـام دختـران شـامی امروز همه بابا شونو دادن نشونم بیـا بـابـا یتیـم خـویش دریـاب شدم از طعنه های شام بیتاب یکی ازدختران باطعنه می گفت رقیـه، مـن پـدر دارم،دلـت آب پدر داران مرا تحقیر کردند دگر از زنده ماندن سیر کردند همه بر گریه ام خندیده بودند سه ساله دخترت را پیرکردند اگر دردمندی بگو با رقیه اسیری به بندی بگو یا رقیه بکارت گره گر فتاده بگو ز کارت گره وا کند تا رقیه میان خاک ها دادند جایش پر از تیغ مغیلان بود پایش برای دخترک جای عروسک سر ببریده آوردند برایش دهان من ز مشت زجر کج شد تمام دنده هایم رج به رج شد دگـر پاها و دستم حس ندارند رقیـه جـان تـو دیگـر فلج شـد سه ساله بـار غم بـردم بدوشم دگر افتادم از آن جنب وجوشم شکسته پهلـویم بـابـا ، بمـانـد اَمــانـم را بــریـده درد گــوشم به شام و کوفه دلم رامحک زدند ز طعنه زخـم درونـم نمـک زدنـد عـدو بـه خنده مـن و عمه ی مرا چوشکل فاطمه بودیم کتک زدند 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 بابا، برلب رسید ازغصه جونم کجـا بـودی بـابـای مهـربونم تمـام دختـران شـامی امروز همه بابا شونو دادن نشونم بیـا بـابـا یتیـم خـویش دریـاب شدم از طعنه های شام بیتاب یکی ازدختران باطعنه می گفت رقیـه، مـن پـدر دارم،دلـت آب پدر داران مرا تحقیر کردند دگر از زنده ماندن سیر کردند همه بر گریه ام خندیده بودند سه ساله دخترت را پیرکردند اگر دردمندی بگو با رقیه اسیری به بندی بگو یا رقیه بکارت گره گر فتاده بگو ز کارت گره وا کند تا رقیه میان خاک ها دادند جایش پر از تیغ مغیلان بود پایش برای دخترک جای عروسک سر ببریده آوردند برایش دهان من ز مشت زجر کج شد تمام دنده هایم رج به رج شد دگـر پاها و دستم حس ندارند رقیـه جـان تـو دیگـر فلج شـد سه ساله بـار غم بـردم بدوشم دگر افتادم از آن جنب وجوشم شکسته پهلـویم بـابـا ، بمـانـد اَمــانـم را بــریـده درد گــوشم به شام و کوفه دلم رامحک زدند ز طعنه زخـم درونـم نمـک زدنـد عـدو بـه خنده مـن و عمه ی مرا چوشکل فاطمه بودیم کتک زدند 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴