هدایت شده از مداحی آنلاین
مداحی_آنلاین_من_عازم_میدونم_محمود_کریمی.mp3
7.9M
دیگه واسه چی بمونم
حالا که تو بی سپاهی
من عازم میدونم
نمیتونم که بمونم
#محمود_کریمی🎙
#شور🔊
#روز_پنجم #محرم💔
♨️ @Maddahionlin 👈
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
مداحی_آنلاین_اشکامون_اذن_دخوله_رسولی.mp3
2.59M
⏯ #شور احساسی
🍃اشکامون اذن دخوله
🍃ان شاء الله این زیارت قبوله
🎙 #مهدی_رسولی
🥀کانال کربلا🥀
🍃💔 @karbbala_ir 💔🍃
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
4_5794200423229297632.mp3
7.91M
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
4_5789767574598195729.mp3
3.72M
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
Ye Konj - Mohammad Hossein Pooyanfar .mp3
11.33M
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
مداحی آنلاین - آروم آروم آروم - جواد مقدم.mp3
5.13M
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
با_صدای_زنگ_یه_قافله_صدای_پای_خدا_میرسه.mp3
5.95M
لا اله الا الله محمد رسول الله
علی ولی الله اشهد ان حسین ثارالله
با صدای زنگ یه قافله صدای پای خدا میرسه
وسط سکوت یه سرزمین صدا میرسه
🎙 #سید_مجید_بنی_فاطمه
#️⃣ #شب_دوم_محرم
#️⃣ #محرم
🥀کانال کربلا🥀
🍃💔 @karbbala_ir 💔🍃
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
چشمه حیات.mp3
6.17M
به اذن الله و اذن رسول
به اذن مولا و حضرت بتول
غریقم، حسین سفینه النجاه
بگیر دستمو بده اذن دخول
🎙#علیرضا_سحری
🥀کانال کربلا🥀
🍃💔 @karbbala_ir 💔🍃
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
مداحی آنلاین - به عزادار امام حسین سلام - مرتضی باب.mp3
5.88M
به عزادار امامحسین سلام
به گرفتار امامحسین سلام
به همه منبریها علم کشها
به میوندار امامحسین سلام
#مرتضی_باب🎙
#استودیویی🔊
#پیشنهاد_ویژه🌟
#شب_اول #محرم💔
🥀کانال کربلا🥀
🍃💔 @karbbala_ir 💔🍃
هدایت شده از کانال کربلا🥀
روی عضویت کلیک کنید
مداحی آنلاین - نماهنگ عزای حسین - مرتضی باب.mp3
8.51M
ذکر و دم سلام
شال عزای ماه محرم سلام
هیئت سلام روضه سلام
سینهزنای شاه دو عالم سلام
#مرتضی_باب🎙
#استودیویی🔊
#جدید🔄
#شب_اول #محرم💔
🥀کانال کربلا🥀
🍃💔 @karbbala_ir 💔🍃
هدایت شده از کربلایی حسین طاهری
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی_5933706840813603241.mp3
28.44M
🕊
چله زیارت عاشورا و چهل مرتبه ذکر «اللهمعجللولیڪالفرج» به نیت ظهور منجۍ♥️
❥@karbala_online72|کربلا
هوالحکیم
عرض سلام و ادب و تعزیت:
در این عزای عالم گیر با محتشم و مقبل همنوا شویم .
مقبل کاشانی شاعر فقیری بود که خیلی آرزوی زیارت امام حسین (ع) را داشت.
سرانجام یکی از دوستان خرج سفر زیارتش را تقبل کرد، اما در مسیر کاشان به کربلا، در حوالی گلپایگان، کاروان، گرفتار دزدان شد واز هم پاشید ، چون پول و اعتباری نداشت، مجبور شد در گلپایگان ماندگار بشود .
محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداریها شرکت میکرد، درشب عاشورا اشعار خاصی را که خودش سروده بود خواند و در مجلس غوغا کرد ….
همان شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید، به کربلا مشرف و وارد صحن شد،
خواست بطرف ضریح برود ، از ورودش جلوگیری کردند .
مقبل با خودش گفت؛ خدایا نباید از ورود به حرم مانع بشوند .
یکی گفت؛ درست میگویی مقبل.
اما الان خانم فاطمه زهرا (س) و خانم خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند، چون تو نامحرمی اجازه ورود نداری.
سپس مقبل را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کردند.
در سمت غربی صحن مطهر، مجلس با شکوهی بود ، که پیامبر خدا محمد مصطفی (ص) تا حضرت آدم(ع) در آنجا حضور داشتند.
مقبل میگوید : در این لحظه حضرت رسول (ص) را دیدم که فرمود :
بروید به محتشم بگوئید بیاید.
دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند؛
ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفتد حضرت میفرمودند؛ برو بالاتر، تا پله نهم رسید، ایستاد و منتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمودند؛
ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شگفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد..
حضرت رسول (ص) گریه کنان فرمودند :
ای پدران من، ای عزیزان ببینید، با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند .
سپس اشاره کردند که محتشم باز هم بخوان؛
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمودند؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد:
یا رسول الله،
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست.
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم، از ستاره بر تنش افزون، حسین توست.
با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کردند و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکردند و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد.
محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص) عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
مقبل میگوید :
من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مأیوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند .
ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمودند :
به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند .
مقبل گوید؛ رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمودند برو بالاتر، فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است .
شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت.
هوا زور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد.
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت ؛
مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمودند .
ناگهان امام حسین (ع) را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید:
در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
التماس دعا