هدایت شده از سنگرشهدا
🔸 " در محضـر شهیــد "...
ماهی یڪ بار ...
بچههای مدرسه جبل عامل رو
جمع می ڪرد ، می رفتند
و زباله هـای شهر رو
جمـع آوری می ڪردند ...
می گفــت :
با این کار هم شهر تمیز میشه
و هم غـــرور بچه ها می ریزه ...
📚 یادگاران « کتاب شهید چمران »
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💛من شمعم و تو پروانه❤️
💚روایت آشنایی شهید چمران با همسر اولشان💙
وقتی دکتر در آمریکا بود و درس می خواند، برای سخنرانی به جایی رفت و حرف هایی از اسلام زده بود که در همان سخنرانی، دختر خانمی شیفته شخصیت او شده بود.
پس از صحبت های اولیه، دکتر به او گفته بود:«اگه میخواهی علاقه ی تو رو باور کنم، باید مسلمون شی.» او مسلمان شد و دکتر نام پروانه را برای او انتخاب کرد. به او گفته بود:«من عاشقم و باید مثل شمع در راه عشقم بسوزم، هر کسی هم که به من نزدیک بشه پروانه ای خواهد بود که بالهایش خواهد سوخت. ممکنه تو این زندگی بسوزی یا حتی ذوب بشی، باز هم قبول میکنی با من باشی؟» و وقتی جواب مثبت شنیده بود، با او گفته بود:«پس اسمت رو میزارم پروانه که هیچوقت، هیچ کدوممون یادمون نره امروز بین ما چی گذشت. اسم خودمم شمعه و هر پروانه ای که به شمع نزدیک بشه عاقبتی جز سوختن نداره.»
#چمران_و_خانواده
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@chamran
#زندگی_شهید_چمران
قسمت قبل👈https://eitaa.com/chamran/966
✳️قسمت سی و نهم
✍پس از اتمام غائله ی کردستان و آزاد سازی پاوه، مصطفی به تهران احضار و از سوی امام (ره) به سمت وزارت دفاع منصوب شد. چند ماه بعد در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده ی مردم تهران در مجلس انتخاب شد. در ۳۱ شهریور ۵۹ جنگ شروع شد. دیگر نمی توانست در مجلس بماند. برای مشورت پیش امام رفت و به ایشان گفت: باید نامنظم با دشمن بجنگیم تا هم نیروها خودشان را آماده کنند، هم دشمن نتواند پیش بیاید. پس از اینکه موافقت امام را گرفت، گروهی از رزمندگان را جمع کرد و به سوی جنوب راه افتاد و ستاد جنگ های نامنظم را راه اندازی کرد.
🔵 ادامه دارد...
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@chamran