هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
🔰خاطرات خودنگاشت #همسر_امام
✳️ امام مرا دوست داشت
🔹... بعد از 6 ماه منزل «یخچال قاضی» پیدا شد، اینجا از نظر محل مرغوب نبود زیرا در حاشیه شهر بود که از یک طرف متصل به باغات اطراف شهر و از طرف دیگر وصل میشد به یخچالهایی که زمستانها برای یخگیری، آب [درآن] میانداختند و تابستان محل زباله و خاکروبه بود. یک طرف این منزل کوچه باغی بود که خانه مانرا به محله «جوی شور» متصل میکرد که آن هم محله فقرا بود ولی به هر حال خانهای خوب بود. به خصوص برای ما با آن وضعیت گذشتهمان، یکساله اجاره کردیم. ولی بحمدالله صاحبش زودتر از یک سال تصمیم گرفت که خانه را بفروشد. وقتی این خبر را آقا به من داد خیلی ناراحت شدم اول زمستان بود با ناراحتی گفتم من که از این خانه بیرون نمیروم، تا کی خانه بهدوشی؟
🔸گفتهام اورا تکان داد، آخر او مرا دوست داشت و هر گز نمیخواست ناراحت شوم. بعدها بارها به من گفت که وقتی یاد قیافه تو در موقع آن خبر یعنی بیرون رفتن از این خانه میافتادم ناراحت میشدم. (زندگینامه بانو #خدیجه_ثقفی (همسر امام) ص134)
@Bonyadtarikh
@alfavayedolkoronaieh🌱