🔶 نمیدونم توی این اربعین چه اتفاقی افتاد که بلا فاصله بعد از اربعین، همه روضه های اهل بیت مصور شد....
🔺 چادر از سر زنی کشیدند...
🔸 کودکی را در شکم مادر سقط کردند...
گلوی جوانی را بریدند...
🔺با سنگ بر سر مردی زدند و بعداز زمین گیر شدن او را کشتند...
جوانی را مثل گرگها دوره کردند و سنگباران کردند...
چشمی کور کردند و به بازویی خنجر زدند...
با مرکب روی مردهای مدافع وطن رد شدند...
🌷 یا حسین چه کشیده ای ما که سینه هامان پر از بغض شده است...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله....😭
#کل_یوم_عاشورا
#کل_ارض_کرببلا
.
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
#سلام_امام_زمانم
#صبحتانبخیرمولایما
༺⃟•🌴🏴ྃ
✍🏻 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
خداوند به #دنیا وحی فرمود: هر که تو را خدمت کرد به رنجش افکن و هر که تو را دور انداخت، خدمتش کن.
✨ أَوْحَى إِلَى اَلدُّنْيَا أَتْعِبِي مَنْ خَدَمَكِ وَ اُخْدُمِي مَنْ رَفَضَكِ...
📚 مستدرک الوسایلجلد ۵ صفحه ۲۰۷
༺⃟•🏴🌼ུྃ
پروردگارا
دنیا را به خدمتمان آور تا با آن زمینه سازی ظهور خلیفه برحق را بنماییم🤲🏻❤️
#اللهم_عجل_ݪِوَلیِّڪ_َالفَرَجـ_وفرجنابه🌿🕊
✅ ذکر روز شنبه: یاربالعالمین
✅ دوم مهر ۱۴۰۱🍂🌸
✅ بیست و هفتم صفر ۱۴۴۳
✅ بیست و چهارم سپتامبر ۲۰۲۲
لحظه شماری تا ظهور👌
🏴أللَّھُمَصَلِّ؏َلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَ؏َـجِّلْفَرَجھُمَ🏴
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای اهل حرم وقت دفاع از حرم ماست
#جمهوریاسلامیحرماست🇮🇷
.
تو باغبان امتی و جای اجر تو
یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند
با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد
داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند
در کوچه ها غرور علی را کسی شکست
در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست
#شهادت_پیامبر_اکرم ص🖤🍂
#شهادت_امام_حسن_مجتبی ع🖤🍂
#تسلیٺ_باد🍂💔
.
1_1247750544.mp3
3.07M
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴دل محزونه داره میخونه
🌴به یاد مادر چشام بارونه
🎤 #نریمان_پناهی
⏯ #زمینه
.
مداحی_آنلاین_خاتمه_ی_سلسله_ی_انبیا_بنی_فاطمه.mp3
6.35M
🔳 #شهادت_حضرت_پیامبر(ص)
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴خاتمه ی سلسله ی انبیاء
🌴رحمت محض خدا بخشش بی انتها
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #زمینه
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬«تو منو رها کنی کجا برم امام حسن...»
🎤مرثیهای زیبا با نوای حسین طاهری
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَكَ وَ بَلَّغَ رِسَالاَتِكَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَحَلَّ حَلاَلَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ عَلَّمَ كِتَابَكَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ دَعَا إِلَى دِينِكَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَ كَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلاَءِ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلاَدَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَهْلَكْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَةَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ وَ كَسَرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَ وَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنَامَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا بَعَثْتَهُ بِخَيْرِ الْأَدْيَانِ وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الْإِيمَانَ وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْأَوْثَانَ وَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبَيْتَ الْحَرَامَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً
#محمد_رسولالله
#وفات_پیامبر_اکرم(ص)
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️انگار فقط خدا نامحرم بود...
.
شهید مصطفیصدرزاده:
#نقش_بسیجی_شهید_مصطفی_صدرزاده_دربرابر_اغتشاش_گران_از_زبان_همسرشان
🔺تک تک لحظات جریانات انتخابات رو فراموش نمی کنم آقا مصطفی خیلی قبل و بعد انتخابات شور داشتند والان که خاطرات رو مرور میکنم میبینم تمام این شور ها با شعور و بصیرت بالا بود
تمام ساعات و روزهای که باید از زندگی و انتظار برای ورود فاطمه خانم به جمع خانواده لذت میبریدم تمام شده بود اضطراب و نگرانی
🔺یادمه قبل ازبرگزاری انتخابات روزی برای سونوگرافی به بلوار کشاورز رفته بودیم و موقع برگشت خوشحال از سالم بودن بچه برای خرید عروسک به پاساژی رفتیم که ما رو بیرون کردند و درب پاساژ رو میبستند که نکنه طرافداران کاندیدا به داخل پاساژ بیایند به محض خارج شدن از پاساژ در سیل جمعیت طرافداران کاندیدا که برای هم شاخ و شونه میکشیدند قرار گرفتیم
اونجا بود که اضطراب را در چهره آقا مصطفی میدیدم که با دلهره فقط سعی میکرد من رو از وسط جمعیت بیرون بکشه
🔺آقا مصطفی ۲بار مجروحیت داشتند
فردای اعلام نتایج آرا یکی از دوستانشان که زمان طلبگی با هم آشنا شده بودند با آقا مصطفی تماس گرفتند که شهرک غرب شلوغ شده اگه شد بیا
آقا مصطفی هم سریع با پدر و برادرم و تعدادی از دوستانش حرکت کردند واین #شروع حضور ایشون در مقابله با اغتشاشگران بود
🔺اولین مجروحیت آقا مصطفی ۲۵خرداد بود که برای تجمع در میدان امام حسین رفته بودند آقا مصطفی وپدرم با هم رفته بودند برادرم هم با بچه ههای مسجد رفتند زمان برگشت آقا مصطفی با یکی از دوستانشان که موتور داشتند بر میگردند که تنها نباشند پدر و برادرم هم در مقابله با درگیری یکی از خیابانها می مانند
ودیگر کسی از آقا مصطفی خبری نداشت
🔺خودشان تعریف میکردند که موقع بنزین زدن از اتوبوس مسجد جا می مانند ونزدیک میدان آزادی می ایستند و دوستشان بالای موتور میرود که اتوبوس را میبیند یا نه اغتشاشگران به سمت آنها هجوم می آوردند و فقط به جرم این که شلوار بسیجی (پلنگی)پاشون بود آقا مصطفی را با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یک ضربه قمه به بازوی دست چپ و ضربات زیاد به سرش در حد مرگ میزنن دوستشان وقتی سر بر میگرداند میبیند که آقا مصطفی زیر دست و پای اغتشاشگرانه برای کمک ونجات آقا مصطفی که میرود یه ضربه چاقو بک کمرشان میزنند وتعریف میکردند که ساعت۴تا۱۲شب کف خیابان افتاده بودند با خونریزی شدی و فتنه گران اجازه آمدن آمبولانس و انتقال به بیمارستان را نمیدادند و تهدید میکردند که آمبولانس را مجروحین آتش میزنند
آقا مصطفی میگفتند آقای که نمیدانم کی بود وقتی دید که زیر دست و پا هستم خودش رو روی من انداخت فقط داد میزد که مرده دیگه نزنید انقدر گفت مرده،مرده تا دست از زدن من بر داشتند و رفتند
🔺ساعت ۱۲شب بود که آمبولانس بلاخره رسید وتونست آقا مصطفی و دوستشان را به بیمارستان ارتش انتقال بدن
ساعت۳شب من چون نتونستم با آقا مصطفی و برادرم و پدرم تماس بگیرم هنوز بیدار بودم که پدرشان تماس گرفتند و گفتند مصطفی مجروح شده و بیمارستان بسترین.
محله ما آژانس شبانه روزی نداشت با چه سختی خودم رو به بیمارستان رساندم
وقتی وارد بیمارستان شدم تختهای اورژانس با پرده های از هم جدا شده بود همانطور که سرم پایین بود از زیر پرده کفش آقا مصطفی را دیدم و پای پرستاری که مشغول انجام کارهای آقا مصطفی بودند به کفش پر از خون آقا مصطفی خورد با چشمان خودم تکان و موج خون داخل کفش آقا میدیدم.وقتی پرده را کنار زدم آقا مصطفی با صورت رنگ پریده بیحال روی تخت خوابیده بودند تا من را دیدند سریع خودشان رامرتب کرد
با لبخند زیبا و همیشگی و دلنشین شروع کرد به دلداری دادن و سر به سر گذاشتن .
صبح۲۶خرداد از بیمارستان مرخص شد.
انقدر اذیت بود و سرگیجه داشت که نمی توانست سرپا بایستد.
صبح۲۷خرداد بعد از صبحانه آماده شد گفتم با این وضعیت جسمی کجا؟با بغض گفت:عزیز در سایت ها اعلام کردند امروز به سمت بیت میرن .
تا حالا کم دل #آقا خون شده
من باید بمیرم
من تو خونه باشم بعد فتنه گران به راحتی به زبان بیارن که سمت بیت برن
من جنازه هم باشم میرم الان که هنوز خوبم.
🔺در ایام فتنه و اغتشاشات آقا مصطفی دانشگاه نمیرفتن فرصت نمی کردند هر روز تهران میرفتند.
یک روز صبح بعد از نماز آماده شد برای رفتن به دانشگاه جالب بود که از قبل استخاره گرفته بود (آقا مصطفی تقریبا تمام کارهاش رو با استخاره انجام میداد و واقعا به جواب استخاره ها هم عمل میکرد .حتی اگه بر خلاف میلش بود)
دیر وقت بود که برگشت خونه ولی خیلی خوشحال بود .
چایی که آوردم گفت بشین برات تعریف کنم امروز چه کردم.
وقتی از کلاس می خواستم بیام خونه دیدم گروهی از دانشجویان در گوشه ای از حیاط دانشگاه تحصن کردند شمع مشکی گذاشتن و چند عکس از ندا آقا سلطان گذاشتند و چند برگه که نوشته بودند بای ذنب قتلت و خلاصه سکوت کرده بودند .
رفتم کنارشان تا خواستم صحبت کنم موضع گرفتند ولی شروع کردم کم کم ط
وری که جذب شدند
بعد گفتم خوب اینجا نمی شه صحبت کرد بریم بالا همه اومدن بالا که ببینند نتیجه بحث چی میشه انقدر بگم که هم اون تجمع بهم خورد و هم تعداد زیادی از اون جمع که از واقعیت خبر نداشتند از جمع دور شدند و حیاط دانشگاه هم هیچ صحنه سیاسی نداشت.
خاطرات حضور آقا مصطفی در فتنه خیلی زیاده
است فقط مجروحیت دومشان ۱۶آذر بود که انگشت دستشان شکست و آخرین ضربه این اغتشاشات و خاطره تلخ من که واقعا همیشه گفتم از افرادی که باعث آن شدن نمیگذرم این بود که وقتی فاطمه به دنیا اومد ۲۷ماه مبارک رمضان بود و زمانی که من مرخص شدم از بیمارستان روز قدس بود که بخاطر اغتشاشی که در روز قدس اتفاق افتاده بود آقا مصطفی رفتند نماز جمعه برای مقابله با اغتشاش گران و روز قشنگ زندگی ما که باید با هم اولین گل زندگی رو به خونه میبردیم نبودندومن تنها با پدر و مادرشان و پدر ومادر خودم برگشتم خونه و ایشون شب بعد از افطار اومدن انقدر خسته و بی حال که حد نداشت و تا چند روز بعد کلیه درد داشتند چون با زبان روزه مجبور بودند در خیابانها و در گرما بودند و تعریف میکردند که این اغتشاشگران خیلی راحت آب و خوراکی می خوردند .میگفت از شدت تشنگی صدای آب یخی که آنها می خوردن برای ما اذیت کننده بود
واینکه انقدر دویده بودند که برای چند دقیقه بیحال کف خیابان در خط بی آر تی افتاده بودند تا این که دوستانشان به کمکشان امدن.
#پایان_ماموریت_یک_بسیجی_شهادت_است
#سید_ابراهیم_همه_ما_به_پیروی_از_راه_شما_فردا_حماسه_دیگری_خلق_میکنیم ✌️✌️
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون/۵ دقیقه طوفانی حسن عباسی علیه سلبریتی های دوزاری در بابل
در انقلاب زنان!علی کریمی رو انداختن جلو
درد ما اینه هم از توبره میخوره هم از آخور
آقایون فوتبالیست آمدن از زنان خودشان دفاع کنند نه مهسا امینی
پیامبراکرم ص فرمودن:
دیوث یعنی مردی که نسبت به رفتار خواهر و مادرش بی تفاوت باشه
احیاء امر خدا و ائمه چیه؟
.