#تقریرات_شرح_زیارتنامه_حضرت_فاطمه(س)
#جلسه_نهم
🔷انسان به معرفت زنده است.
🔸در جلسه قبل گفته شد که خوراک انسان، #معرفت است، انسان به معرفت زنده ست، حیات انسانی مرهون معرفت اوست. به هر اندازه انسان معرفت داشته باشد، به همان اندازه حیات انسانی دارد و زنده ست، به همان اندازه ای که انسان زنده ست، آثار حیاتش بیشتر و تاثیرش در عالم قوی تر است. انسان به جایی میرسد که آنقدر حیات او، زندگی او و هستی او قوی میشود که در عالم میتواند #تصرف نماید.
🔸انسان وقتی در وادی #توحید قدم برمیدارد، در وادی اول توحید؛ اثبات احدیت و واحدیت حضرت حق را مینماید. یعنی نفی شریک بیرونی و نفی ترکیب درونی. از یک طرف اثبات میکند #واجب_الوجود مرکب نیست و از طرفی اثبات میکند #واجب_الوجود شریک ندارد.
🔸یک قدم بالاتر که عبور میکند و به مرحله بعد میرسد، مرحله وحدت #شهود است. نه تنها واجب الوجود، مرکب نیست و نه تنها واجب الوجود شریک ندارد؛ یعنی واجب الوجود احدِ واحد است، علاوه بر این به وحدت شهود میرسد یعنی هر چه در این عالم هست؛ من فقط خداوند را میبینم.
همه هر چه هستند از آن کمترند
که با هستی اش نام هستی برند.
🔸اما یک قدم بالاتر که میرود وارد وادی #معرفت_اولیاءِ_معرفت و #اولیاء_حق میشود. آنجا دیگر سخن از وحدت شهود نیست، بلکه سخن از وحدت وجود است. یعنی آنجا فقط خدا هست و صفات خدا و افعال الهی و هر چه غیرخداست، تجلیات حضرت حق است. هر چه غیرخداست نمودی است از آن بود و ظهوری است از آن کمالات.
🔸انسان وقتی به این مرتبه از #معرفت برسد، زندگی اش متفاوت از بقیه میشود و وقتی بدین شکل عالم را ببیند، بعد از آن همه مصیبت در صحنه سنگین کربلا، در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده برادر را میبیند و بجای ضعف در برابر دشمن غدار، بدن برادر را کمی بلند کرده و رو به آسمان میگوید: اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان. خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر. یا وقتی وارد آن مجلس پلید میشود میگوید «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا: من جز زیبایی چیزی ندیدم»
🔸فرق بین انسان و غیرانسان و مرز بین آن دو، معرفت است؛ چه بسا افرادی که تمام همّ و غم شان برآورده کردن نیازهای فیزیولوژیک(مادی)است و در مرتبه پایین تری از حیوانات قرار دارند، چون کمال حیوانی مسأله وفاداری است و افرادی هستند از این فضیلت هم محرومند. قرآن تعبیر زیبایی دارد:
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ
(آنان در برابر حق و حقیقت) کر، لال و کورند و در نتیجه (از گمراهیشان) باز نمیگردند.
بقره۱۸
حضرت علی(ع) میفرمایند:
فالصُّورَةُ صُورَةُ إنسان و القَلبُ قَلبُ حَيوانٍ، لا يَعرِفُ بابَ الهُدى فَيتَّبِعَهُ ، و لا بابَ العَمى فيَصُدَّ عَنهُ و ذلكَ مَيّتُ الأحياءِ !
و صورتش صورت انسان است و دلش دل حيوان. نه راه هدايت و رستگارى را مى شناسد تا آن را بپيمايد و نه راه ضلالت را تا از آن دورى گزيند. پس او مرده زندگان است.
📚#نهج_البلاغة_الخطبة۸۷
🔸لذا باید به این بلوغ برسیم که #انسانیت_با_معرفت_گره_خورده_است و اگر در جهل غوطه وریم، از انسانیت و شرافتِ مشرف شدن به اشرف مخلوقات محروم هستیم. گرچه ظاهر انسانی است اما باطن غیر انسانی ست. اینجاست که معرفت ارزش خود را نشان میدهد، اینجاست که معلوم میشود وقتی به خانه#امیر_المومنین هجوم میبرند، فقط عده قلیلی در کنار #انسان_کامل میمانند و خیلیها گول #سقیفه را میخورند.
ارتد الناس بعد رسول الله ألا ثلاث او خمس.
بعدازوفات رسول الله(ص)همه مرتد شدند الا سه یا پنج نفر...
📚#بحارالأنوار،ج22،ص353
🔸بعد از پیامبر خیلی از افراد رجوع قهقرایی کردند به جاهلیت، به عصری برگشتند که انسان، انسانیت خود را گم کرده و گوهر وجودی خود را فراموش کرده بود.
که مولوی به زیبایی به این موضوع اشاره نموده اند:
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.
#تقریرات
#فاطمیه
🔰@kashfolmorad
#تقریرات_مباحث_مهدویت
#جلسه_نهم #مهدویت
#مساله_فوائد_امام_غائب(۲)
(سه صفحه)
🔷نقش امام در این عالم چیست؟
🔸در جلسه گذشته در خصوص علل فاعلی و علل غایی بحث شد. گفته شد یکی از فوائد امام در عالم تکوین این است که هم در قوس صعود و هم در قوس نزول امام موثر است؛ یعنی امام هم در سلسله علل فاعلی هم در سلسله غایت قرار دارد. هر جا بحث از علل میشود، بحث فلسفی است.
🔸عالم از نظر فلسفی و عرفانی از خدا شروع شده و به سمت پایین می آید و از پایین به سمت بالا میرود و این دو قوس در کنار هم دایره میشوند. فلاسفه معتقدند کل اجسام این عالم در حالت طبیعی دایره هستند.
🔸عالم از طرف خداوند شکل میگیرد. اولین عالمی که میتواند وجود را از ناحیه خداوند بگیرد #عالم_عقل است. عالم عقل همان عالم مجردات تامه هستند. مجردات تامه، مجرداتی هستند که ذاتاً و فعلاً مجرد هستند. یعنی بدون نیاز به ابزار مادی در این عالم هر کاری را انجام میدهند(بعنوان مثال ملائکه مقرب)
🔸از مرحله عقل به سمت پایین، #عالم_مثال نامیده میشود. حکمای مشاء عالم مثال را قبول نداشتند، آنها معتقد بودند به عالمِ عقل و عالمِ ماده. عالم مثال از اشراق شروع شد، که در واقع همان عالم برزخ است بین عالم عقل و عالم ماده؛ که بخشی از عالم عقل را دارد و بخشی از عالم ماده. یعنی ذاتاً مجرد است در عالم مثال، اما فعلا مادی است یعنی در مقام کار با ابزار مادی کار انجام میدهد(مانند نفوس انسان)
🔸بنا به نظر مشاء، نفس ما ذاتاً مجرد است اما در مقام کار مادی است. نفس برای همین به بدن نیاز دارد چون کارهایش را با ابزار بدنی با ماده انجام میدهد. در عالم برزخ هم با بدن برزخی کار انجام میدهد، در عالم حشر با بدن حشری کار انجام میدهد، نفس نیاز به مرکب دارد.
🔸یک مرحله دیگر که پایین تر میایم عالم ماده است که از آن به #عالم_ناسوت نیز تعبیر میشود. هم ذاتاً مادی است هم فعلاً مادی است(بعنوان مثال تمام اشیاء که در عالم وجود دارند). انسان هر سه عالم را در خود دارد لیکن به نحو بسته.
🔸انسان از عالم ماده عبور میکند(ذاتاً و فعلاً مادی است)، در عالم مثال قرار میگیرد(ذاتاً مجرد و فعلاً مادی) و بعد در عالم عقل قرار میگیرد(ذاتاً و فعلاً مجرد) تمام زندگی انسان مانند شکل دایره است. برخی در همان مرحله ماده می مانند، برخی از این مرحله عبور کرده و وارد عالم مثال میشوند که اول سیر و سلوک است، اول تمثلات است، وارد عالم مثال میشوند و تمثلات را میبینند. ماهم عالم عقل نزولی داریم هم عالم عقل صعودی، هم عالم مثال صعودی داریم هم عالم مثال نزولی، هم عالم ماده نزولی داریم هم عالم ماده صعودی.
🔸هر چیزی که در مرحله پایین میبینیم، در مرحله بالا و بالاتر اصل و حقیقت آن وجود دارد. یعنی عکس آن در عالم مثال وجود دارد اینها نزول پیدا میکنند. #تقدیرات در عالم مثال وجود دارند و #قطعیات در عالم عقل.
🔸اوحدی از افراد به مرتبه ای میرسند که از عالم مثال عبور کرده و در عالم عقل قرار میگیرند. ممکن است این سوال مطرح شود که این موضوع با ستارالعیوب بودن خداوند سازگار است؟!
غالب افرادی که چشم برزخی پیدا نموده اند که قابل اثبات نیز نمیباشد، برزخ نزولی را میبینند، که تشخیص افراد برایشان مقدور نیست.
در خصوص اوحدی از افراد که به برزخ صعودی راه پیدا میکنند، موضوع سازگاری با ستارالعیوب بودن خداوند با توجه به روایت قرب نوافل و فرائض قابل پاسخگویی است(رسیدن به مقام فنا)
🔸عالم مثال توسط شیخ اشراق مطرح و بوسیله ملاصدرا توسعه داده شد. عالم مثال محل وجود اجنه بوده و تمثلات شیطانی از آنجا شروع میشود. عالم مثال همان است که در خواب تجربه میشود، در عالم بیداری به شرط ضعیف شدن حواس ظاهری از عالم ماده و قوی شدن حس باطن، نیز میتوان عالم مثال را تجربه نمود.
مثال: داستان ابوعلی سینا در خصوص اطلاع یافتن از جهان غیب با استفاده از کودک نابالغ.
🔸از کار افتادن حواس ظاهری جهت قوی شدن حس باطنی برای عوام است، زیرا انسان میتواند به مرحله ای برسد که حس ظاهر و باطن را همزمان داشته باشد بعبارتی بتواند حواس خود را کنترل نماید. از دو طریق میتوان به این مسیر رسید: عرفان و علوم غریبه.
هرگز حدیث حاضر غایب شنیده ای
او در میان جمع و دلش جای دیگر است.
🔸هنگامی انسان وارد عالم برزخ میشود، لحظه به لحظه تمثلات میبیند، لیکن تشخیص رحمانی یا شیطانی بودن تمثلات مستلزم داشتن استاد است. عالم مثال همان عالم مکاشفه(کشف باطن) است.
صفحه ۲👇
#تقریرات
🔰@kashfolmorad