eitaa logo
کشکول تبلیغ
4 دنبال‌کننده
465 عکس
236 ویدیو
136 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🌸 پسرى پيوسته پدرش را نصيحت مى كرد كه براى آخرت خود چيزى پيش فرستد، پدر هم گاهى به پسر سفارش مى كرد پس از مرگ براى من بخشش و انفاق كن و فلان كار خير را انجام بده. پدر يك شب كه مى خواست به منزل يكى از همسايگان برود به پسر گفت: اين چراغ را بگير و از جلو من حركت كن، تا من نلغزم و به چاله نيفتم، پسر چراغ را برداشت، امّا به جاى جلو، از پشت سر پدر آن را مى برد! پدر گفت: چرا چراغ را پشت سر من بردى؟ مگر تا به حال ديده اى كسى چراغ را پشت سر بگيرد؟! و مگر چراغ براى اين نيست كه انسان راه خود را پيدا كند؟! پسر گفت: پدرجان! اين كار را از تو ياد گرفته ام! تو براى آخرت خود چيزى پيش نفرستاده اى و مى گوئى پس از مرگ برايت انفاق كنم و چراغ عقب سر برايت بفرستم من از دستور تو پيروى كرده ام! پدر از نصيحت پسر تكانى خورد و بيدار شد و مشغول پرداخت حقوق خدا و مردم گرديد. آيا براى كسانى كه اهل تفكّر هستند، اين مثال كفايت نمى كند؟ اميرالمؤمنين (علیه السلام) مى فرمايد: (وسيله عبرت گرفتن چقدر زياد است ولى عبرت گيرنده كم است!) @DastaneRastan
✅حکایت خیلی هاست ... ✍فردی هنگام راه رفتن پایش به سکه‌ای خورد . تاریک بود ، فکر کرد طلاست . کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند . دید ۲ ریالی است بعد دید کاغذی که آتش زده هزار تومانی بوده گفت : چی را برای چی آتش زدم .و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که چیزهای با ارزش را برای چیزهای بی‌ارزش آتش می‌زنیم ، و خودمان هم خبر نداریم . آرامش امروزمان را فدای چشم و هم چشمی ‌ها و مقایسه کردن ‌های خود می‌کنیم ، و سلامتی امروزمان را با استرس‌ها و نگرانی‌ های بی‌مورد به خطر می‌اندازیم . 📚@Dastanhaykotah 📚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
🌸🍃🌸🍃 ابراهیم ادهم سر در بیابان نهاده بود و از شهر دور می‌شد. ناگاه، چندین سرباز پادشاه به او نزدیک شدند، امیر لشگر از ابراهیم پرسید، آبادی کجاست؟ ادهم قبرستان را نشان داد. امیر گمان کرد او را مسخره کرده، با شلاقی چند بر کمر و سر او زد و او را زیر شلاق به آبادی آورد. مردم چون این حالت را دیدند، نزد امیر آمده و گفتند، او عارف نامی ابراهیم ادهم است. چرا می‌زنی؟ مگر نمی‌دانی او تخت پادشاهی رها کرده است و اگر مانده بود، سرلشگر هزاران سربازی چون تو بود؟!! امیر ناراحت شد و از اسب پایین آمده و به دست و پای ادهم افتاد. ادهم گفت: من دروغ نگفتم، در نظر من جای اصلی که باید به فکر آباد کردن آن باشیم آن دنیاست و تمام زیبایی‌های خلقت در زیر آن خاک هست. من گورستان را نشانت دادم که فکر گورستان باش. امیر پرسید، وقتی که تو را می‌زدم تو زیر زبان چه می‌گفتی؟ ادهم گفت: تو را دعا می‌کردم و می‌گفتم، خدایا این جوان با شلاق ناحق که به دست تو مرا می‌زند، گناهان مرا در این دنیا مجازات و مکافات می‌کند و با این کارش مرا به بهشت می‌برد. سزای کسی که مرا به بهشت می‌برد، رفتن به جهنم نیست. دعا و برای تو اسغفار می‌کردم که گناهی بر تو ننویسند. تذکره اولیا باب ابراهیم ادهم ص 52 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 هرکسی که فردا را جزو مهلت عمر خود بداند، مرگ را نشناخته عن اسماعیل‌ بن‌ مسلم السّکونى عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلِىٌّ عَلَیهِ‌‌السَّلامُ: مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِهِ. هرکسى که فردا را جزو مهلت عمر خود بداند، مرگ را درست نشناخته و آن را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است. (امالی صدوق، ص ۱۰۸) عَن اِسماعیلِ بنِ مُسلِم السَّکونىّ [راوی این روایت] معروف است که عامّى است؛ از روات و اصحاب امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ معروف به عامّى بودن است لکن بعضى احتمال داده‌‌اند طبق یک قرائنى که ایشان عامّى نباشد، شیعه باشد و بلکه از خواصّ امام صادق باشد؛ بعضى قرائنى بر این دارند و ذکر کرده‌‌اند؛ علی‌اىّ‌‌حالٍ ثقه است؛ همانى است که نوفلى از او نقل میکند. عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلىٌّ علیه‌‌السّلام: مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِه تعبیر کوتاه و بسیار گویا و عبرت‌‌انگیزى است. میفرماید هر کسى که فردا را -مثلاً امروز روز یک‌شنبه است و فردا دوشنبه است- جزو مهلت عمر خود و زندگى خود بداند، مرگ را درست نشناخته؛ مرگ را در جاى حقیقى خود قرار نداده؛ اینکه ما خیال کنیم که حالا ما یک چند سال دیگر هستیم، از جمله‌‌ى چیزهایى است که در روایات متعدّد، در دعاهاى مختلف مأثور با این نگرش عامیانه‌‌ى ابلهانه مبارزه شده که شما خیال کنید که ما حالا که هستیم؛ حالا فردا مثلاً یا یک‌سال دیگر. میفرماید که [چنین شخصی] مرگ را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است، یعنی کسى که فردا را جزو اجل خود یعنى جزو مهلت خود و فرصت خود بداند مرگ را درست نشناخته است. ممکن است همین امروز، امشب، تا قبل از فردا ما نباشیم کمااینکه نظائرش را فراوان دیده‌‌ایم. در دعاى صحیفه‌‌ى سجّادیّه تعبیر عجیبى است؛ میفرماید که پروردگارا! به من آن روحیّه را عطا کن، آن فهم را عطا کن که من امید رسیدن نفَس بعدى را به این نفَس نداشته باشم:[حَتّى لانُؤَمِّلَ ...] وَلاَاتِّصالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لاَ لُحوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ؛(۱) داریم راه میرویم، اینکه قدم بعدى حتما از سوى ما برداشته خواهد شد را ما خاطرجمع نباشیم؛ ممکن است برویم. خب این حالت ترقّب(۲) موت در انسان خیلى برکات دارد: کار را انسان عقب نمی‌اندازد؛ کارهاى لازمى را که باید انجام بدهد، انجام میدهد؛ منافاتى هم ندارد با اینکه انسان با توجّه به اینکه با همین احتمال که ممکن است تا یک ساعت دیگر، تا یک روز دیگر نباشد، کارهاى بلندمدّت را هم شروع کند؛ با هم منافاتى ندارد. چون سود کارهاى بلندمدّت حتما به شخص ما که نخواهد رسید؛ به دیگران هم که برسد به این تعبیر بگوییم سودش به ما رسیده است. بنابراین«اعمَل لِدُنیَاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبدًا»؛ کار آبادى دنیا، سامان دادن به امور زندگى دنیا را جورى انجام بده که گویا تا ابد بنا است زنده بمانى، یعنى حتما با استحکام انجام بده امّا «وَاعمَل لاِخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَموتُ غَدا»؛(۳) کار آخرت را هم این‌جورى انجام بده. معناى این این است که هر دو را درست انجام بده؛ کار دنیا را درست انجام بده مثل کسى که تا ابد زنده خواهد بود، کار آخرت را هم درست انجام بده مثل کسى که فردا خواهد مُرد و دیگر فرصتى برایش باقى نیست. ۱) صحیفه‌‌ى سجّادیّه، دعاى چهلم۲) انتظار ۳) من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۶ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣ نشانه شناخت مرگ چیست؟ کاذب کاذب 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃 یک خانم مدیر پسرش را برای نماز صبح صدا کرد ولی بیدار نشد ،پس از پایان نمازش باز اورا صدا زد ،بیدار نشد خانم مدیر به محل کارش رفت و پسرش را برای رفتن به دانشگاه بیدار نکرد .. ⏰ ساعت 9صبح پسرش امتحان داشت ساعت 9و نیم که بیدار شد با مادرش تماس گرفت گفت: مادرم به امتحان نرسیدم ،چرا بیدارم نکردی ؟!! 🔷 گفت :به خدا وقتی دیدم در امتحان آخرت مردود شدی امتحان دنیا دیگر برایم اهمیت نداشت .. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
اگر فکر دل زاری نکردی بعمر خویشتن، کاری نکردی تو را از روز آزادی چه حاصل؟ که رحمی بر گرفتاری نکردی نچینی گل ز باغ زندگانی گر از پائی برون، خاری نکردی تو را زآن رنجه می‌دارند اغیار که هرگز خدمت یاری نکردی ستمگر، بر سرت ز آن شد مسلط که خود دفع ستمکاری نکردی شدی مغرور روز روشنی چند دگر فکر شب تاری نکردی 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 🔶 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
گیرم به اوج مرتبه امروز توگذشت باگیر و دارحسرت فرداچه میکنی؟ گیرم به نازاین تن خاکی به پروری فردابه زیرخاک با تن تنها چه میکنی؟ گیرم که خلق رابه طریقی فریفتی بادست انتقام الهی چه میکنی؟ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
داستان_کوتاه ♦️ گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.نمازگزاران او را شناختند. از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و آنها را موعظه کند. مرد صاحب دل پذیرفت. نماز جماعت تمام شد.چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. +بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به مردم نمازگزار گفت: ای مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! -کسی برنخاست. +گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! -باز کسی برنخاست. +گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید! . . . . 🔹مولوی درخصوص تاخیر آفات درکارهای خیر و در دفتر دوم مثنوی می گوید: هین مگو فردا که فرداها گذشت تا به کلی نگذرد ایام کشت‌ پند من بشنو که تن بند قوی است کهنه بیرون کن گرت میل نوی است‌ لب ببند و کف پر زر بر گشا بخل تن بگذار و پیش آور سخا ترک شهوتها و لذتها سخاست هر که در شهوت فرو شد بر نخاست‌ عروة الوثقی است این ترک هوا بر کشد این شاخ جان را بر شما ‌ . 🍃 🔹🍃@khandopand 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 (از مرگ و قیامت) 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh