eitaa logo
کشکول تبلیغ
96 دنبال‌کننده
372 عکس
123 ویدیو
126 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم   حضرت علامه عسکری می گفتند:در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند. این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند.  همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق احساس سنگینی کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است. بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم. گفت چه می کنی چه می کنی من دکترم  نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من لحظات آخر عمرم را سپری می کردم. تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا پس از آن پنج تن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند. در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم مادرم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت موسی بن جعفر کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟ حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.) همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به رسول خدا عرض کردند:خواهش میکنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید. حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه توسل مادرش عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر. مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی ! من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم  منبع : معاد شناسی علامه طهرانی ره ج 1   اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم   🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣نمونه ای از احتضار 2️⃣دعا و توسل بویژه دعای مادر برای اولاد احتمال بالای اجابت دارد 3️⃣نمونه ای از توسل به امام _کاظم علیه السلام و کراکت ایشان 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh