eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
234 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
25.1هزار ویدیو
198 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
حتماً بخوانید و نشر دهید .هیچ می دانستید در مورد مداحی که ملاباسم کربلایی برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟ شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف در خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین 😭 ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعدا توسط آقای باسم کربلایی مداحی می شود .ترجمه نوحه را در زیر میخوانید 🌸🍃🌸🍃🌸 تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند: 👇👇👇👇 تِزورونی اَعاهِـدکُم به زیارت من می‌آیید، با شما عهد می‌بندم ▪ تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم می‌دانید که من شفيع شمایم ▪ أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم اسامی‌تان را ثبت می‌کنم ▪ هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید ▪ وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او ▪ أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آیید ▪ یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید ▪ عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران! ▪ تواسینی شَعائرْکُم عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد ▪ تْرَوّینی مَدامِعْـکُم و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند ▪ اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم ▪ هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید ▪ هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ خوش آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید ▪ إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ آمدید در حالی که نه گرما برای‌تان مهم بود و نه سرما ▪ وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر ▪ اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم ▪ عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم ▪ مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم ▪ هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید ▪ یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید ▪ تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟ می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟ ▪ بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی به یاد آن دست بریده‌ای که فریاد زد: مرا دریاب ▪ صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بی‌برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد ▪ کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ تیر هجرت کمرم را شکست ▪ نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید ▪ اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ سفارش این پرچم را به شما می‌کنم ▪ هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید ▪ یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کرده‌اید ▪ اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ حاجت‌تان را می‌دانم، نیازی به گفتن نیست ▪ وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ قسم به گلوی شیرخواره، حاجت‌تان را برآورده می‌کنم ▪ یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ زائران من، عهده کرده‌ام که هر بیماری را شفا دهم ▪ اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ برادر زینب به خاطرتان شاد شد ▪ هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم خوش آمدید صدایتان می‌زند ▪ یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم مرد غیرتمند به شما درود می‌گوید ▪ هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید ▪ زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی زینب هنگامی که شما را می‌بیند که زیارتم می‌کنید، می‌گوید: ▪ تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی! کاش در جنگ حاضر می‌شدید ▪ ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی که مرا به اسیری نمی‌بردند و مرا غارت نمی‌کردند ▪ و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی با تازیانه‌های خیانت نمی‌زدند ▪ تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره صدایم می‌زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت ▪ اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم شما را بر این مصیبت می‌گریانم ▪ هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش آمدید ای زائران من،‌خوش آمدید. این متن رابرای همه کسانی که میدانید زائر اباعبدالله علیه السلام در اربعین میباشند بفرستید. 👇👇👇 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
🌹خوشا آنانکه دایم در نمازند🌹 🌹مطیع رهبر و اهل جهادند🌹 🌹همه پاسدار و اهل کارزارند🌹 🌹دلیر مردانه دایم پای کارند🌹 (مهربان۸۲۷🌹) کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃🌹🍃▪️ ※ در دل اگر که گندم ری کِشته‌ای نیا خود را به پای درهم اگر کُشته‌ای نیا ※ نورش نصیب قلب منافق نمی‌شود! دلبسته‌ی مقام که عاشق نمی‌شود! ┏━━۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰🔹️🔸️🔷️🔸️🔹️ 🏴 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
لُطفا اِنقد مَنو نَبرین گروه! اَگه راست میگین بِبرین سُفره خونه، مِهمونی، دوره هَمی، کَبابی... این هَمه مَراکزِ تَفریحی... والا بخدااا...😜😂 .😊 (صلواتی ) 😂😊😊😂 https://eitaa.com/kashkoole_tanazy .کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هنرمندی که به‌جای پرداخت پول غذا، نقاشی یک اسکناس را کشید! از کانال 🇮🇷نیمه پنهان 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هنرمندی که به‌جای پرداخت پول غذا، نقاشی یک اسکناس را کشید! از کانال 🇮🇷نیمه پنهان 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
📣 آغاز درس اخلاق و معنویت آیت‌الله یزدان‌پناه در شهر تهران 📖 با موضوع سلوک اجتماعی (فصل اول از سلسله جلسات معنویت دینی) زمان: چهارشنبه‌ها، ساعت ۲۰:۳۰ مکان: تهران، میدان شهدا، مسجد خیّر 📱پخش آنلاین: @ostad_yazdanpanah 🏷 لازم به ذکر است که جلسه برای برادران و خواهران بوده و مهدکودک برای کودکان نیز فراهم است. 💠 https://eitaa.com/ostad_yazdanpanah
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد فرشچیان و ماجرای نقاشی معروف عصر عاشورا خط ساقي گر از اين گونه زند نقش بر آب اي بسا رخ كه به خونابه منقش باشد حافظ سخن بگوي كه بر صفحه جهان اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔻شیخ کتک خور مرحوم شیخ جعفرکاشف الغطاء از بزرگ‏ترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده ‏اند که فرموده بود: اگر تمام کتاب‏هاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه ‏ام دارم، همه ی آنها را بیرون مى‏ دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود. اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در منزل بداخلاقى مى ‏کند، ولى خیلى هم خبر از حکايت نداشتند. این قدر در مقام جست‏وجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالى ‏قدر گاهى که به داخل منزل مى ‏رود، همسرش حسابى وی را کتک مى ‏زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ‏ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى ‏زند؟! فرمود : بله، عرب است، نیرومند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى ‏شود، حسابى مرا مى ‏زند. من هم زورم به او نمى‏ رسد. گفتند: وی را طلاق بدهید. گفت: نمى ‏دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زن‏هایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: اینکار را هم اجازه نمى ‏دهم. گفتند: چرا؟ گفت: این زن دراین منزل براى من از اعظم نعمت‏هاى خداست، چون وقتى بیرون مى‏ آیم ودر صحن امیر المومنین علیه السلام مى ‏ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى‏ خوانند، مردم در مقابل من تعظیم مى‏ کنند؛ گاهى در مقابل این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى ‏دارد، همان وقت مى ‏آیم در منزل کتک مى‏ خورم، هوایم بیرون مى ‏رود! این چوب الهى است، این باید باشد. .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔻 دهقان ثروتمند و پسر جاهل 🌾 دهقانی بود ثروتمند که زمین و باغ فراوان داشت همیشه به پسرش نصیحت می کرد در نگهداشتن مال و محافظت از آن. او را به داشتن دانش تشویق می کرد و از دوستان بد، برحذر می داشت. 🌾 پدر درگذشت و همه ثروت او به دست پسر افتاد. دوستانش چند برابر شدند. 🌾 مادر پسر که زن دانا و فهمیده ای بود، به او گفت: پسرم ارث و پند پدر را نگاه دار و دوستان را بدون این که بیازمایی خالص ندان. 🌾 پسر گفت: نه، اینها دوست واقعی هستند و حتی حاضرند جانشان را فدای من کنند. 🌾 مادر گفت: بهتر است آنها را امتحان کنی. 🌾 فردای آن روز، پسر نزد دوستانش رفت و گفت: به تازگی موشی در خانه ما پیدا شده که دیشب حتی گوشت کوب ما را خورد. 🌾 دوستانش به هم نگاه کردند. یکی از آنها گفت: بله، درست است. اتفاقا همین بلا سر ما هم آمد .موشی گوشت کوب ما را برداشت و به سوراخش برد. 🌾 دیگری گفت: این که چیزی نیست ما موشی داریم که یک روز نصف وسایلمان را به خانه اش برد. 🌾 آن یکی گفت: اگر بشنوید موش ما چه کرده ، شاخ در می آورید . موش ما گوش کوب و وسایل خانه و حتی آشپزخانه را هم به لانه اش برد. 🌾 پسر دهقان با خوشحالی نزد مادر رفت و ماجرا را تعریف کرد و از دوستان لایقش گفت که دروغ به آن بزرگی را پذیرفته بودند. 🌾 مادر گفت: همین نشان می دهد که دوستان خوبی نداری، چون دوست خوب آن است که به تو راست بگوید نه آن که تورا دل خوش کند. 🌾 پسر نپذیرفت تا مادر درگذشت و تمام دارایی خود را از دست داد . روزی در جمع دوستان نشسته بود، آهی کشید و گفت: دیشب فقط یک نان توی سفره داشتم که آن را هم موش خورد. دوستانش خندیدند، یکی گفت: عجب حرفی می زنی؟ مگر موش می تواند یک نان کامل را بخورد ؟ پسر دهقان با دلی شکسته به خانه بازگشت. 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔻تکریم عالِم در تاريخ كامل ابن اثير، محمد بن عبدالله بلعمى بیان کرده: از امير اسماعيل شنيدم كه فرمود: در سمرقند روزى با برادرم اسحاق نشسته بوديم كه محمد ابن نصر فقيه وارد شد، جهت اجلال علم او برخاستم. چون فقيه رفت ، برادرم گفت : تو اميرى ، هرگاه براى يك نفر رعيت برخيزى مهابت تو مى رود. و من در همان شب پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را در خواب ديدم ، بازوى مرا گرفت و فرمود: يا اسماعيل ! ثابت مى ماند ملك تو و فرزندان تو به جهت تجليلى كه از آن عالم كردى . پس خطاب فرمود به برادرم اسحاق كه : ملك تو و فرزندان تو رفت به سبب استخفافى كه به آن عالم كردى. 📚 تاریخ ابن اثیر 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔻حــکایت‌ مرگ و زندگی 🌱گـويند: صــاحب دلى براى کاری وارد جمعی شد حاضــرین همه او را شـــــناختند پس از او خواستند که پس از انجام کارهایش پـند گويد، پــذيرفـت. 🌱کارهایـش که تمام شد همگـی نشستند و چـشم ها به سوى او بود. مـرد صاحب دل خطاب به جـماعت 🌱گفـــت: ای مــــردم هر کس از شـما که مى داند امــروز تا شـب خـواهد زيـست و نخـــواهد مُـــرد برخــــيزد! کسى برنخاست. 🌱 گفت: حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است برخيزد! باز کسى بـــرنخاست! 🌱 گـــفت: شگــفتا از شــما کـه به مـــاندن اطمينان نداريد و بـــــراى رفـــــتن نيز آمــــــاده نيـــــستيد! 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🟩آدمی فرزند اشتباه است. «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا» (پروردگارا! اگر (در انجام تکالیف چیزی را) فراموش یا خطا کردیم، ما را مواخذه مکن) . 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔻 حکایت ضرب المثل صد رحمت به دزد سرگردنه 🥷🥷🥷🥷🥷🥷 در روزگار قدیم، یک روز دو نفر که از کاروان جا مانده بودند، تصمیم گرفتند منتظر کاروان بعدی نشوند و خودشان به سفری که بایستی می رفتند، بروند. آن دو ترسی از دزدان سر گردنه، یعنی همان دزدهایی که در پیچ و خم راه ها اموال مسافران را می دزدیدند، نداشتند. زیرا چیزی همراه خود نداشتند که به درد دزدها بخورد نه پول داشتند، نه جنس، نه اسب و الاغ. پیاده راه افتادند و رفتند و رفتند تا به اولین پیچ یک گردنه ی پر پیچ و خم رسیدند. پیچ اول گردنه را پشت سر گذاشتند اما سر پیچ دوم دزدها از کمین گاه بیرون آمدند و راه را بر مسافران بی چیز و بینوا بستند. یکی از آن ها رو کرد به رئیس دزدها و گفت: «می بینید که ما چیزی نداریم. رهایمان کنید تا پای پیاده برویم و به شهر خودمان برسیم.» دزدها نگاهی به سراپای آن ها انداختند. وقتی دیدند واقعاً چیزی ندارند، گفتند: «ای بخشکی شانس!» و آن ها را رها کردند. کم مانده بود که دو مرد مسافر به خوبی و خوشی به راهشان ادامه دهند که یکی از دزدها گفت: «مال و مرکب ندارند، لباس که دارند!» لباس یکی از مسافران نو بود و لباس یکی از آن ها کهنه. هر چه آن دو به دزدها التماس کردند که لباسشان را نگیرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت کردند، لباسشان را از تنشان بیرون آوردند و گفتند: «حالا به هر کجا می خواهید، بروید.» مسافری که لباسش کهنه بود، رو کرد به دزدها و گفت: « این انصاف نیست که هم لباس نو و باارزش دوستم را از تنش در آورید، هم لباس کهنه و بی ارزش مرا.» رئیس دزدها که دید با دو مسافر نادان رو به رو شده، به شوخی گفت: «عیبی ندارد. برای اینکه از هر دو نفر شما به طور مساوی دزدیده باشیم، وقتی به شهرتان رسیدید، آن که لباسش تازه بوده، پول یک نصف لباس نو را از آن که لباسش کهنه و بی ارزش بوده، بگیرد.» مسافران لخت و بی لباس راه افتادند. در راه، آن که لباس نو و باارزش خود را از دست داده بود، رو کرد به دوستش که لباس کهنه بر تن داشت و گفت: «وقتی به شهرمان رسیدیم، تو باید نصف پول یک دست لباس را به من بدهی. فهمیدی که رئیس دزدها چی گفت.» آن که لباس کهنه اش را از دست داده بود، گفت: «من آن حرف را زدم تا شاید دزدها دلشان بسوزد و لباسمان را پس بدهند.» دوستش گفت: «نه این طور نمی شود چیزی که تو از دست داده ای ارزشی نداشته و چیزی که از من دزدیده شده با ارزش بوده. لباس من صد تومان می ارزیده و لباس تو هیچی. تو باید حتماً پنجاه تومان به من بدهی تا هر دو به اندازه ی مساوی ضرر کرده باشیم.» دوستش حرف او را قبول نکرد. بگومگوی آن ها ادامه پیدا کرد و بالا گرفت تا هر دو بی لباس به شهرشان رسیدند و یک راست رفتند پیش قاضی و آنچه را بر سرشان آمده بود تعریف کردند. قاضی، نفری پنجاه تومان از آن ها گرفت و گفت: «من وقت ندارم، بروید پیش معاونم.» آن دو نفر رفتند پیش معاون قاضی معاون قاضی نشست و با حوصله به حرف های آن دو نفر گوش داد. بعد، دستی به موهای سفیدش کشید و گفت: «اول باید نفری صد تومان به من بدهید تا بعد از آن بگویم حق با کدامتان است.» مسافران بیچاره، سر و صدایشان بلند شد که: « آخر این چه نوع عدل و دادی است که بدون پول دادن کاری پیش نمی رود؟» بعد هم گفتند: «بابا! ما اصلاً قضاوت و رای قاضی را نخواستیم. خودمان یک جور با هم کنار می آییم.» و غرغرکنان سرشان را انداختند پایین که از پیش معاون قاضی بروند. اما معاون قاضی، مامورهایش را صدا کرد و گفت: «این ها وقت مرا گرفته اند و همین طور می خواهند بروند. تا هر کدام صد تومانی را که گفته ام نداده اند، نباید بروند ببریدشان زندان.» مسافرها گفتند: «صد رحمت به دزدهای سر گردنه ، اینجا که از پیچ و خم های گردنه خطرناک تر است.» و دست بسته به زندان رفتند. . 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
معنی هر گردی گردو نیست چیست؟ 🟩این ضرب المثل درواقع یک قضیه منطقی است به این شکل که: هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست. (رابطه عموم و خصوص مطلق دارند؛ یکی عام است و یکی خاص) 🔹 یعنی هر گاه دو یا چند چیز که ظاهرشان شبیه به هم بود، به این معنا نیست که واقعا و ذاتا مثل هم باشند. یعنی ظاهر هر چیزی ملاک نیست. مثلا اگر گردو گرد و کوچک است، به این معنا نیست که شما هر چیزی گرد و کوچکی را که از دور دیدید بگویید این هم حتما گردو است! ممکن است چیز دیگری باشد مثلا توپ باشد! توجه داشته باشید که گردو صرفا یک مثال است و می توان آن را به هر چیز یکسانی تشبیه کرد. 🔹 وقتی بخواهند قضاوت های عجولانه دیگران که بر اساس ظاهر چیزی حکم اشتباه داده اند را رد کنند این ضرب المثل را استفاده می کنند. 🔹 گاهی مردم اتفاقاتی را می بینند و نتیجه آن را به سایر اتفاقات مشابه با آن تعمیم می دهند؛ مثلا بسیاری از افراد را می بینند که وقتی فقیرند مظلوم اند ولی به محض اینکه ثروتمند می شوند از خودشان در می آیند و آدم دیگری می شوند! با این حال نمی توان حکم کلی داد و گفت: هرکس که از فقر به ثروت رسیده باشد، آدم بدی میشود! ممکن است برخی چنین شوند و برخی دیگر همچنان در مروت و آدمیت باقی بمانند! اینجاست که به کسی که سریع قضاوت کرده می گویند هر گردی که گردو نیست؛ یعنی هر اتفاقی که شبیه به هم باشد به این معنی نیست که نتیجه یکسانی هم داشته باشد. یا هرکس که فلان تجربه را داشته حتما قرار نیست که چنین انسانی شود . 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🌷✨🌷 فرزندم بدى با بدى خاموش نمى‌شود چنان كه آتش با آتش خاموش نمى‌شود. بدى با خوبى خاموش مى‌شود چنان كه آتش با آب خاموش مى‌گردد... 🦋 .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat