#لبخندت_را_دوست_دارم
اما
عاشق وقتی ام که من دلیلش باشم ...
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبر_خاتم
#صلوات
🌸🍀🔷❤️💧💧❤️🔷🍀🌸
#داستان_١٣٩
#حکایت ✏️
یک روز ملا نصرالدین هوس چلوکباب کرد.
یک من گوشت خرید و به خانه آورد و به زنش گفت:
«ظهر که من برگشتم برایم چلوکباب درست کن.»
ولی زن ملا بعد از رفتن او، گوشت ها را کباب می کند و با چند تن از دوستانش می خورد.
ظهر وقتی ملا به خانه آمد و سراغ کباب را گرفت زن حیله گر گفت: «من در حال درست کردن آتش بودم تا کباب بپزم ولی ناگهان گربه آمد و تمام گوشت ها راخورد!»
ملا بدون اینکه حرفی بزند رفت ترازو آورد و بعد گربه را گرفت و در یک کفه ی ترازو گذاشت و در کفه ی دیگر سنگ یک منی قرار داد و شروع به وزن کردن گربه کرد و دید وزن گربه درست یک من است، پس ملا با تعجب رو به زنش کرد و گفت:
« زن اگر این گربه است، پس گوشت ها چه شده و اگر این یک من گوشتی است که من خریدم پس گربه کجاست؟»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبر_خاتم
#صلوات
🌸🍀🔷❤️💧💧❤️🔷🍀🌸
#داستان_١٣٩
#حکایت ✏️
یک روز ملا نصرالدین هوس چلوکباب کرد.
یک من گوشت خرید و به خانه آورد و به زنش گفت:
«ظهر که من برگشتم برایم چلوکباب درست کن.»
ولی زن ملا بعد از رفتن او، گوشت ها را کباب می کند و با چند تن از دوستانش می خورد.
ظهر وقتی ملا به خانه آمد و سراغ کباب را گرفت زن حیله گر گفت: «من در حال درست کردن آتش بودم تا کباب بپزم ولی ناگهان گربه آمد و تمام گوشت ها راخورد!»
ملا بدون اینکه حرفی بزند رفت ترازو آورد و بعد گربه را گرفت و در یک کفه ی ترازو گذاشت و در کفه ی دیگر سنگ یک منی قرار داد و شروع به وزن کردن گربه کرد و دید وزن گربه درست یک من است، پس ملا با تعجب رو به زنش کرد و گفت:
« زن اگر این گربه است، پس گوشت ها چه شده و اگر این یک من گوشتی است که من خریدم پس گربه کجاست؟»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبر_خاتم
#صلوات
#داستان_١۴۴
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود
و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود میگفت:
…
در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.
هر چه غلام او را از این کار بر حذر میداشت مرد متوجه نمیشد...
تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد.
وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد.
ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود
و مسافران از خطر غرق شدن رهایی یابند.
آن مرد از ترس جان، خیکها را یکی یکی به دریا میانداخت.
در این حال غلام گفت:
«ارباب انگشت انگشت مَبَر..تا خیک خیک نریزی..!!»
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبر_خاتم
#صلوات
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#داستان_١۴۴
📚 #صد_سال_خواب
گویند عُزیر همان ارمیای پیامبر است که خداوند بر قوم بنی اسرائیل مبعوث کرد.
روزی عزیر چون وارد باغ خود شد، دید درخت ها سبز و سایه آنها گسترده است و زمان برداشت میوه آنها نزدیک شده است.
نغمه بلبلها گوش را می نوازد و پرندگان به طرب آمده اند.
عُزیر ساعتی در این باغ بیاسود و از نسیم جان پرور آن بهره مند و از تماشای سبزه و چمن و طراوت یاس و یاسمن غرق در نشاط شد، آنگاه سبدی از انگور و سبد دیگری از انجیر و مقداری نان به همراه برداشت.
سوار بر الاغ خود شد و راه منزل خویش را در پیش گرفت.
عزیر در بازگشت خود آنچنان در اسرار آفرینش به فکر فرو رفت که راهش را گم کرد چند لحظه بعد خود را در میان ویرانه ای دید که از دهکده خرابی حکایت می کرد.
«ارمیا آن روز که از شهری که بام هایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد و با خود می گفت:
چگونه خداوند اهل این ده ویرانکده را پس از مرگشان زنده می کند؟
پس خداوند او را به مدت صد سال میراند.
آنگاه او را برانگیخت و به او گفت؛ چقدر درنگ کردی؟
گفت:
یک روز یا پاره ای از روز را درنگ کردم.
خداوند فرمود:
نه، بلکه صد سال درنگ کردی، به خوراک و نوشیدنی خود بنگر که طعم و رنگ آن تغییر نکرده است و به دراز گوش خود نگاه کن، که چگونه از هم متلاشی شده است. این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم و هم تو را در مورد معاد نشانه ای برای مردم قرار دهیم.
و به این استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته و به هم پیوند می دهیم.
پس گوشت بر آن می پوشانیم. پس هنگامی که چگونگی زنده ساختن مرده برای او آشکار شد. گفت:
اکنون می دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست.»
🌸🌸🌺🌺
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبر_خاتم
#صلوات
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
27.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنام خدا
سلام رفقا ، با اینکه امتحان داشتم ، از داغ دل ام ، ۳ساعت ونیم نشستم این کلیپ رو درست کردم و نمیگم خوبه . بضاعت من همینقدربود..
واقعا همه تلاشمو کردم خوب دربیاد
حالا اگه در انتشار کوتاهی بشه ،
دیگه از گردن ما ردشده....
🔷 سید رضایی
#خدایا ظلم همه ظالمین رو بخودشون برگردون . آمین
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبر_خاتم
#صلوات