هدایت شده از تـرنـج | رمان💗شاهدخـꨄــت
🦋
࿐ྀུ✿❥━━━━━━━━━━━━🦋
#شـاهـدخـت
#پارت_911
صبح با روحیهای مضاعف بیدار شدم. نجمه برای گزارش کارگاهها اومده، اونم مثل من مشتاق پیدا کردن خانواده و رد و نشونی از لیلا محمد بود.
مِن مِنی کرد:
- آقا...شما سپرده بودین که اگه... اگه از زندگی خانوم محمد چیزی فهمیدم بهتون بگم، راستش... دیروز یه چیزایی گفت که... البته... فکر کنم این داستان رو از خودش درآورده.
با چیزهایی که شنیدم مغزم سوت کشید. این امکان نداره، دختری با این همه کمالات رو حرف پدر و مادرش حرف بزنه و با یه مردی که ازش پنج سال بزرگتره و سه تا هم بچه داره فرار کنه و صیغه بشه.
با شنیدن داستان زندگی عجیبش، درِ نیمه بازی از اعتماد که تو ذهنم باز شده بود، بسته و کلید شد.
با این حال اون داستان عجیب رو تو چند برگه نوشتم و گذاشتم تو پروندهی خالیش. نجمه مدارک شناسایی لیلا رو هم بهم داد.
هر روز که میگذشت داستان لیلا مغزم رو بیشتر به خودش مشغول میکرد.
هرچند، وقتی نگاهم کوتاه و گذرا به چشمان درشت و عسلی لیلا میافته، چیزی ته دلم میلرزه... ولی به خودم حق میدم، خاصیت مرد بودن اینه. هر کی اونو ببینه نگاه از صورتش نمیگیره. چشمای لیلا نقطهی اتصال به زندگی و خدا بودن.
خودش تو اوجِ ناامیدی بود، اما به همه امید میداد... برای بیماران افسردهای که بهش مراجعه میکردن از خدا میگفت، از اینکه یه روزی سختیا تموم میشه و اونام میتونن راحت زندگی کنن.
حال همه با حرفاش خوب میشد و دیدن چشماش هم حالِ منو بهتر میکنه.
اون به خاطر گناه بزرگی که مرتکب شده اینجا زندانی هست، جرمی که کسی خبر نداره. نماز خوندناش و اون حرفای قشنگش، شاید یه نقشه باشه برای رد گم کنی... برای خر کردن همه، از جمله من.
نقشهای برای آزادی یه حبس ابدی.
زندگیم خالی از هر زنی بود، ولی هر کسی رو هم لایق قلبم نمیدونم، به قول پدرم عشق قشنگه ولی آدم با هر کی تجربهاش نمیکنه.
به هر حال اونم یکی از زنایِ مجرم و زندانی اینجا بود و به هر علتی باید دورهیِ محکومیتش سپری میشد.
وقتی فهمیدم نمیخواد مهدیار رو بغل کنم، تصمیم گرفتم دیگه به درمانگاه نرم تا اون یه ذره لرزش قلبم با ندیدنِش از بین بره و خیالات بَرَم نداره. شاید این تلنگری باشه که از خواب بیدار بشم و بفهمم اینجا کجاست و اون کیه؟
کار هر روز و هر شبش، رفتن به قبرستون بود.
... ماه بر عشق تو خندید...
یادم آید كه، دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم.
نگسستم، نَرمیدم.
رفت در ظلمتِ غم، آن شب و شبهای دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشقِ آزُرده خبر هم،
نکنی دیگر از آن كوچه گذر هم،
بی تو اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!
دِکلمهای که یه شب، کنار قبر دوستش زمزمه میکرد و باد صداش رو تو کل کمپ پخش کرده بود.
#نویسنده_نجوا
#کپی_ممنوع_پیگرد_قانونی_دارد
هدایت شده از رمانِ حامی 🤍
به كسي "كينه" نگيريد!
دل بي كينه قشنگ است!
به همه "مهر" بورزيد
به خدا مهر قشنگ است!
بوسه بر دست ♡پدر♡
بوسه بر گونه ♡مادر♡
لحظه حادثه بوسه قشنگ است!
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد!
به خدا لاله قشنگ است
همه جا مست "بخنديد"!
همه جا "عشق" بورزيد
سينه با عشق قشنگ است!
بشناسيد خدا را...
هر کجا "یاد خدا" هست
سقف آن خانه قشنگ است
#دلنوشته
💠
هدایت شده از مدرسه طب | حمید کافیان
🌱
سه چيز را هيچگاه نشكنيد:
👈 اعتماد، قول، و قلب!
زيرا اينها وقتي مي شكنند،
صدايي ندارند ولي درد
زيادي دارند!
سلام رفقای عزیز❤️
🧑🏫➺@madreseteb
هدایت شده از مدرسه طب | حمید کافیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
👆اینجوری انرژیتو سیو کن
سلام ع ل ی ک م
🧑🏫 ➺ @madreseteb
هدایت شده از تـرنـج | رمان💗شاهدخـꨄــت
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از حدیـثهٓزندگــيـٰ
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🍃🍃
"مواظب همدیگه باشیم"
از یه جایی بــه بعد دیگه
بزرگ نمیشیم؛ "پیر میشیم"...
از یه جایی بــه بعد دیگه
خسته نمیشیم؛ "می بُرّیم"...
از یه جایی بــه بعد دیگه
تکراری نیستیم؛ "زیادی هستیم"...!
پس "قدر خودمون" ،
"خانواده مون" ، "دوستانمون"،
"زندگیمون" و کلأ حضور
خوشرنگ مون رو تو
صفحه ی"دفتر وجود" بدونیم
هدایت شده از حدیـثهٓزندگــيـٰ
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🍃🍃
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم...
هدایت شده از 🎀دختــــــرخــــــونــده🎀
گر هیچ مرا در دلِ تو جاست، بگو
گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
هدایت شده از 🎀دختــــــرخــــــونــده🎀
به کسی اعتماد کن که
اندوه پنهان شده در لبخندت؛
عشق پنهان شده در خشمت،
و معنای حقیقی سکوتت را بفهمد🍃
هدایت شده از عاشقونگی های حلالمون🥰🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸
به خودت حالی کن که نباید هیچ تصوری از آدمها داشته باشی، آدمها پیشبینیناپذیرتر و تغییر پذیرتر از آنیاند که قابل تصور باشند.🌸🍂
به خودت حالی کن حضور هر آدمی در زندگیات موقتیست تا زمان رفتنشان که رسید، احساس پوچی و طردشدگی نداشتهباشی.🌸🍂
به خودت حالی کن که باید با نظرات مخالف خودت کنار بیایی، که جهان و اتفاقات، بزرگتر و بیشمارتر از آنیاند که تمام آدمها، به یک چیز واحد فکر کنند و نظرات مشابهی داشته باشند.🌸🍂
به خودت حالی کن که افسوس خوردن، چیزی را درست نمیکند، باید برای بهبود حالت، دست به کار شوی.
به خودت حالی کن ما قوی میشویم از همانجا که ضعیف شدیم، و رشد میکنیم، از همانجایی که زخم خوردیم.🌸🍂
به خودت حالی کن که هر چیزی در جهان ممکن است مشابهی داشتهباشد، اما از تو فقط یکی در جهان هست، خودت را دوست داشتهباش، با سادهترین اتفاقات و رفتارها نرنج، و برای رشد و تعالی اخلاق و باور و هویتت، بجنگ...
به خودت حالی کن که آینهها دوستداشتنیاند،
باید برای خوشحالی آدمِ ایستاده در آینه، تلاش کنی...🌸🍂
لینک کانال جهت ارسال به دوستان👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2040201580C76808488a9
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
هدایت شده از عاشقونگی های حلالمون🥰🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸
لوئیز. هی نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا در کتاب "شفای درون" می گوید:
تمام بیماری ها از افکار سرچشمه می گیرد، یعنی افکار ما هستند که بیماری ها را تولید می کنند،
مثلا:
سرطان؛ ناشی از نبخشیدن خود و دیگران است،
بیماری قند، به خاطر افسوس گذشته ها را خوردن است،
ام اس: به دلیل عصبانیت طولانی مدت و کینه ورزی است
سردرد؛ انتقاد از خود و ترس،
زکام؛ آشفتگی ذهنی،
درد؛ نیاز به محبت آغ...وش گرم؛
فشار خون؛ مشکل عاطفی دراز مدتی است که حل نشده،
پس باید ذهنمان را بشوییم،
دیگران را ببخشیم؛
خودمان را ببخشیم؛
بیشتر محبت کنیم؛
کمتر گله و شکایت کنیم؛
بیشتر بخندیم و شاد باشیم...
بدانیم هر کسی در سطح آگاهیش عمل کرده و افکار ما بسیار قدرتمند و اثرگذار هستند
حتی خودمان، گذشته را رها کنیم و لباس شادی به تن کنیم،
و کارهایی را که از عهده انجام آن بر نمی آییم به خدا بسپاریم، تا از بیماری ها رهایی پیدا کنیم...
لینک کانال جهت ارسال به دوستان👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2040201580C76808488a9
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
۱۰ افراد سمی که باید از زندگی حذف کنید؛
افراد همهچیز دان
مسخره کنندهها
اشخاص فضول
افراد وراج
آدمهای خودشیفته
بدبینهای منفیباف
افراد سلطهجو
همیشه عصبانیها
افراد اهل غیبت
افراد دمدمی مزاج